انقلاب

آقاجان از مشهد آمده‌ام، دندان‌های شما را درست کنم
محمد حشمتیان، دندان‌پزشک تجربی مشهدی، در روز ورود امام خمینی (ره) به ایران، پای تلویزیون، چیزی را می‌بیند که شاید فقط توجه یک دندان‌پزشک به آن جلب شود.
پیراهن خونی من را ۲۵ تومان می‌خریدند!
حجت‌الاسلام محمد پورمحمدی که در جریان حمله به مدرسه فیضیه مجروح می‌شود تعریف می‌کند: در بیمارستان یکی از من خواست که پیراهن خونی‌ام را به قیمت ۲۵‌تومان به او بدهم تا برای یادگاری نگهدارد.
جانباز همیشه در  میدان
روایتی از زندگی جانباز غلامحسین صفایی، شهید زنده و صاحب نشان مشهد الرضا (ع) که بعد از پایان جنگ همچنان در مسیر انقلاب است.
ثبت وقایع انقلاب بر فراز دکه‌ها
حسین ارشادی عکاس و گرد آورنده عکس‌های این آلبوم است که شاید لحظه‌های کمتر‌دیده‌شده یا اصلا دیده‌نشده از دلیری‌های انقلاب ی‌ها باشد.
مجسمه‌ای که پیش از شاه اُفتاد
۱۸ آذر سال ۱۳۵۷ به میدان جلوی شهرداری رسیدیم که ملاحظه شد مجسمه رضاشاه که مدت چهل سال در میدان، سوار بر اسب همچنان استوار بود، با همه استحکامش همچون موم، به دست مردم خرد شد.
ارتشی زمان شاه ۱۲۲ ماه در جبهه بوده است
غلامحسین لورزئی ارتشی زمان شاه است که مسئول حفظ امنیت نقاط حساسی می‌شود؛ از جمله صدا و سیما و باغ ملک‌آباد که محل اقامت شاه و خانواده‌اش در زمان آمدن به مشهد بوده است.
آخرین روز‌های رژیم پهلوی به روایت زوج انقلابی
سیدعلی‌اکبر مستعلی می‌گوید: چند کاسب همدل بودیم که سرگروهی به نام آقای چاووشی داشتیم. هر‌زمان که او می‌خواست به راهپیمایی برود، خبرمان می‌کرد. مغازه‌ام را می‌بستیم و همگی راهی می‌شدیم.