عملیات والفجر

چهره جنگ در صورت خدادادی
فک و صورت سید‌علی سید‌خدادادی جانباز محله جاهدشهر در دوران جنگ، پر از ترکش شد. او بیش از هشت بار عمل جراحی کرده است.
افتخار حضور در جبهه را مدیون صبوری مادر و همسرم هستم
محمد خرسندی، همه حرفش این است که ده‌ها برابر سختی‌ای که او دیده، خانواده‌اش به‌ویژه همسرش چشیده است که ۷۷ ماه تنها روزگار گذرانده است.
خاطرات ترکش خورده تقی‌پور
محمدرضا تقی‌پور می‌گوید: متأسفانه عملیات ما لو رفت و از ۲۲۷‌نفر فقط ۲۷‌نفر زنده ماندیم که از این تعداد حتی یک‌نفر هم سالم نبود.
۱۵ روز قرنطینه همراه با سردار شوشتری
غلامرضا درودی می‌گوید: من و سردار شوشتری گال گرفته بودیم و در یک کانتینر تحت‌درمان بودیم. من ایشان را به چهره نمی‌شناختم و نمی‌دانستم ایشان همان فرمانده کل خط جبهه خراسان، هستند.
عراقی‌ها سه بار از کنارم گذشتند و فکر کردند مُردم!
صبح روز بعد از عملیات عملیات والفجر ۴ وقتی «ابراهیم عکسی» به هوش می‌آید متوجه می‌شود در جای جوی مانندی گیر افتاده و اطراف او را عراقی‌ها محاصره کرده‌اند.
اختراع با دست خالی
دستشان خالی بود. این دست خالی اما باعث نشد که از پا بنشینند و کاری نکنند. آن‌ها از خلاقیت خودشان بهره می‌بردند و اتفاقاتی را در خاکریزها رقم می‌زدند که بسیار به کار می‌آمد. ساختن پل بعثت، نارنجک‌انداز، مین نوری و اشنوگل، از آن دست کارهایی بود که در نداریِ امکانات و تجهیزات، در جبهه حسابی کارراه‌انداز بود و به دست همین نوجوان‌ها و جوان‌هایی رقم ‌خورد که از پشت میز مدرسه یا دانشگاه عازم خاکریزها شده بودند.
روایت سربازان سرزمین امام هشتم از دفاع مقدس
قرار بود رمز موفقیت عملیات خیبر، غافلگیری عراقی‌ها باشد، اما در ادامه با غافلگیرشدن نیروهای خودی و نرسیدن به‌موقع نیروهای پشتیبانی، رمز موفقیت ایرانی‌ها چیز دیگری شد. جزیره مجنون سمبل شد و رزمندگان ایرانی جانانه جنگیدند تا با نبوغ و صدالبته فداکاری‌هایشان تعریف جدیدی از موفقیت ارائه کنند.