کد خبر: ۳۸۸
۰۵ خرداد ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

نوجوان‌ها و جوان‌ها الگو می‌خواهند

جواد قریی 27 سال دارد. او جوان ورزشکار و خوش اخلاق محله کوی سلمان است و اکنون مربی ووشو برای هم محله‌ای هایش هست. قریی که در سن جوانی، دبیر کمیته مسابقات هیئت ووشو شهرستان مشهد شده است. این نشان‌دهنده تلاش و کوشش اوست. علاوه بر این او در آموزش و پرورش خدمت می‌کند و معلم مدارس گلشهر منطقه5 است.

جواد قریی 27 سال دارد.او  جوان ورزشکار و خوش اخلاق محله کوی سلمان است و اکنون مربی  ووشو برای هم محله‌ای هایش هست. قریی که در سن جوانی، دبیر کمیته مسابقات هیئات ووشو شهرستان مشهد شده است. این نشان‌دهنده تلاش و کوشش اوست. علاوه بر این او در آموزش و پرورش خدمت می‌کند و معلم مدارس گلشهر منطقه5 است. 
 او 8 سال است که دبیر رسمی آموزش و پرورش است. همچنین دارای مدرک رسمی مربیگری از فدراسیون ووشو، مدرک رسمی داوری از فدراسیون ووشو، مدرک رسمی استعدادیابی از فدراسیون ووشو و دارای گواهی‌نامه فنی دان سه از فدراسیون ووشو جمهوری اسلامی ایران است. افزون بر این او دبیر کمیته مسابقات و لیگ هیئت ووشو شهرستان مشهد، دبیر کمیته مسابقات و لیگ هیئت ووشو بسیج استان خراسان رضوی، دبیر کمیته مسابقات و لیگ سبک بی‌شائولین چوان ووشو استان خراسان رضوی و مسئول کمیته فرهنگی هیئت ووشو بسیج استان خراسان رضوی است. جواد آقا همچنین چندین قهرمانی در شهرستان و استان کسب کرده است. این همه افتخار برای جوانی در سن او درخور ستایش است. ابتدا درباره خدمتش در آموزش و پرورش می‌پرسیم، می‌گوید: «چند سالی روستاهای اطراف مشهد تدریس داشتم و اکنون در مدارس گلشهر تدریس می‌کنم.»
5 خواهر دارد و خودش تنها پسر خانواده است. با اینکه پدر و بیشتر اقوام کار آزاد دارند و زیاد با ادامه تحصیل او موافق نیستند؛ ولی مادر جواد آقا از علاقه او به تحصیل حمایت می‌کند و دوست دارد تنها پسرش ادامه تحصیل دهد. جواد می‌گوید: «خوش‌حالم به حرف مادرم گوش کردم و درسم را ادامه دادم. شرایط زندگی بچه‌های محلات کم برخوردار مساعد نیست و اگر راه درس را پیش نمی‌گرفتم چه بسا که مثل خیلی از بچه‌های هم‌سن و سال خودم درگیر اعتیاد و بزه‌کاری می‌شدم.»جواد آقا مسیر موفقیت را راحت طی نکرده و سال‌ها زحمت کشیده است، او می‌گوید: «برخلاف همسن و سال‌های خودم که دنبال تفریح و بازیگوشی بودند، درس خواندم و توانستم در دانشگاه فرهنگیان قبول شوم، حالا معلم هستم، شغل خوبی دارم و می‌توانم بهتر به مردم خدمت کنم.»
با علیرضا سلیمانی‌نژاد دوست هستند. همان که چند شماره قبل با او به عنوان مربی مطرح ووشو گفت‌وگو داشتیم. جواد هم‌زمان با علیرضا و در یک سالن با ورزش رزمی آشنا می‌شوند؛ اما به گفته او علیرضا پس از مدتی جذب ووشو می‌شود و به صورت حرفه‌ای راهش را در آن رشته پیدا می‌کند؛ ولی جواد 2سال در همان رشته رزمی کارش را ادامه می‌دهد. جواد می‌گوید: «دبیرستانی بودم که استاد سلیمانی‌نژاد درباره ووشو توضیحاتی به ما داد و از همان زمان ووشو را در کنار خود استاد به صورت حرفه‌ای شروع کردم و توانستم در مسابقات مختلف نیز مقام‌هایی به دست آورم. خانواده من با ورزش رزمی مخالفت می‌کردند و نگرانی‌شان این بود که دچار آسیب جدی شوم. ولی با اصرارهای من موافقت کردند و اکنون ورزش بخش جدانشدنی زندگی من است.»
جواد از دوران سخت ورزشی و تعطیلی باشگاه و سالن‌ها می‌گوید و اینکه ساعت 12 شب به دنبال سالن بودند تا تمرین آن شب را از دست ندهند. او می‌گوید: «آن موقع برای تمرین مجبور بودیم به محله گاز شرقی برویم. استادمان همیشه می‌گفت اگر از آسمان شمشیر هم ببارد ورزش خود را رها نکنید. برای همین به دنبال سالن از گاز شرقی تا خیابان مجد و دیگر باشگاه‌های شهر می‌رفتیم و موفقیت الان ماحصل جدیت و ممارست ماست.»
جواد آقا بعد از ازدواج و تشکیل خانواده به مربیگری روی می‌آورد. می‌گوید: «بعد از تشکیل خانواده تصمیم گرفتم به جای شرکت در مسابقات به عنوان مبارز به سمت مربیگری حرکت کنم. با استاد سلیمانی‌نژاد صحبت و این مسیر را به صورت جدی دنبال کردم و الان در کنار استاد و با همفکری ایشان در سالن علیمردانی مشغول آموزش ووشو به کودکان و نوجوانان محله کوی سلمان و محلات اطراف هستیم. در آنجا جوانان با استعداد را شناسایی و برای مسابقات آماده می‌کنیم. هدفمان این است تا بچه‌های محلات کم برخوردار از اوقات فراغتشان بهتر استفاده کنند و سمت آسیب‌های اجتماعی مثل اعتیاد و... نروند. آن‌ها با ورزش جسم و روح سالمی خواهند داشت و اگر توجه لازم به این جوانان شود، دیگر دنبال انواع و اقسام مشکلات اجتماعی که این روزها دامنگیر جوانان شده است نمی‌روند.»
از او می‌پرسم چند درصد از بچه‌های حاشیه شهر امکان انتخاب درست مسیر را در حوزه‌های مختلف نه الزاما ورزشی دارند. جواد می‌گوید: «تعداد کمی از بچه‌های حاشیه شهر موفق می‌شوند ادامه تحصیل دهند و وارد دانشگاه در رشته‌های مورد علاقه‌شان شوند. تعدادی از آن‌ها شغل خانوادگی و پدری خود را دنبال می‌کنند و تعدادی از آن‌ها در بازار آزاد موفق هستند؛ ولی اغلب آن‌ها بعد از گرفتن دیپلم تحصیل را رها می‌کنند. هیچ الگو یا دانش‌آموز موفق از سال‌های گذشته به دانش‌آموزان حاشیه شهر معرفی نمی‌شود تا مسیر او را دنبال کنند. مثلا در یکی از روستاهای اطراف مشهد تدریس می‌کردم، دانش‌آموزی داشتم که بسیار با استعداد و باهوش بود، علاقه داشت تحصیلاتش را ادامه دهد؛ اما کسی در روستا تحصیلاتش را ادامه نداده بود تا او هم از مسیر آن پیروی کند و کسی هم پشتش نبود و از او حمایت نمی‌کرد. علاوه بر این با ادامه تحصیل او مخالفت هم داشتند و می‌خواستند در روستا بماند همانجا کارهای روستا را دنبال کند. نوجوان‌ها و جوان‌ها الگو می‌خواهند، با دیدن این الگو مسیر زندگی بچه‌ها تغییر می‌کند. این توقع بی‌جایی است که از نوجوان محلات کم برخوردار بخواهیم خودش راه درست را تشخیص دهد. نباید سرمایه‌های آینده این کشور را به حال خود رها کرد.»

ارسال نظر