کد خبر: ۴۹۹
۱۱ خرداد ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

در دریای سوژه، بی‌خبر نمی‌مانی

سعید بهزادی جوان محله ایثار یک دوره طولانی خبرنگاری را تجربه کرده و همراهش سفرهای زیادی به نقطه‌های متعدد از کشورمان و همچنین دیگر کشورهای دنیا داشته است. ساختار و شکل آلبوم پر از تصویر و عکس‌های سفر زندگی او تا اندازه‌ای با دیگران متفاوت است؛ چرا که معتقد است برای داشتن اطلاعات باید به دل حادثه زد و هنوز دنیا برای گشتن او، خیلی بی انتهاست و می‌خواهد تمام آن را ببیند.

سعید بهزادی جوان محله ایثار یک دوره طولانی خبرنگاری را تجربه کرده و همراهش سفرهای زیادی به نقطه‌های متعدد از کشورمان و همچنین دیگر کشورهای دنیا داشته است. ساختار و شکل آلبوم پر از تصویر و عکس‌های سفر زندگی او تا اندازه‌ای با دیگران متفاوت است؛ چرا که معتقد است برای داشتن اطلاعات باید به دل حادثه زد و هنوز دنیا برای گشتن او، خیلی بی انتهاست و می‌خواهد تمام آن را ببیند به قول خودش از کرونا به خاطر دور ماندن از سفرهایم به شدت دلخورم. هند، سنگاپور، مالزی،روسیه،مسکوو امارات نام برخی از کشورهایی است که بهزادی به آن سفر کرده است و همچنین افغانستان.
نام این کشور را با غلظت خاصی ادا می‌کند و می‌گوید: تمام شهرهای آن را گشته‌ام؛ کابل، هرات، مزار شریف ، کندوز، میمنه، بلخ و ... دوباره هم اگر فرصتی باشد بر می‌گردم به این کشور که آیین و آداب و رسومش قرابت نزدیکی با فرهنگ ما دارد.

 

عاشق خطرم

متأسفانه دغدغه و مشغله‌های مختلف نگذاشته است خودش را در مسیر خبرنگاری نگاه دارد، اما هر زمانی که بین همه کارهای ریز و درشت زندگی فرصتی پیدا کند باز هم می‌نویسد.
دوباره حرفش را تکرار می‌کند عاشق خطرم. برای رسیدن به برخی از چیزها ریسک می‌کنم و به میدان می‌روم و با گفتن این جمله بر می‌گردد به نقطه شروع و آغاز این دوره که همه چیز از روزنامه دیواری مدرسه شروع شد. دوره دبیرستان در مدرسه صاحب الزمان(عج) ریاضی می‌خواندم. چند سالی می شد از طلاب به سراب نقل مکان کرده بودیم و البته چند سال بعد به زادگاهم برگشتیم. آن سال به پیشنهاد مدیر مدرسه و با همراهی چند نفر از دانش‌آموزان روزنامه دیواری درست کردیم که خیلی زود با استقبال بچه‌ها دنبال شد و خروجی خیلی خوبی داشت. طولی نکشید که به دلیل استقبال دانش‌آموزان و حتی معلم‌ها به نشریه هفتگی تبدیل شد و با عنوان نشریه «خورشید آفاق » به دست بچه‌های مدرسه خودمان و مدارس مجاور می‌رسید. آن دوران اینکه چطور می‌شود از مواد خام اندک، گزارش بسازی و بسطش دهی را یاد گرفتم.
مواد خام بین دانش‌آموزان کم نبود. به ویژه اینکه با 10 مدرسه اطراف ارتباط گرفته بودیم و مشکلات آن‌ها را انعکاس می‌دادیم. می‌شود گفت از همان زمان موضوع مطالبه‌گری را یاد گرفتم و جالب اینکه خیلی هم تأثیرگذار بود و مشکلات به سرعت برق و باد حل می‌شد. برای من و خیلی‌های دیگری که این کار را انجام می‌دادند تجربه خوبی بود. برای درآوردن هزینه‌های نشریه برایش قیمت تعیین کردیم و جالب اینکه با قیمت خوبی و خیلی زود به فروش می‌رفت و این مقدمه برای ورود به نشریه حرفه‌ای‌تری مثل نگاره شد.
نشریه دانش‌آموزی که زیر نظر اتحادیه انجمن اسلامی فعال بود در کار پخته‌تر و ورزیده‌ترمان کرد. این هم گذشت تا اینکه سال 82 مسئولیت صفحه جوان در روزنامه خراسان را پیشنهادم دادند. کار برای اولین صفحه‌ای که قرار بود حول محور جوان بچرخد با دنیای پر از انتظار آن‌ها ساده نبود و ناخودآگاه دلهره به جان آدم می‌انداخت؛ اما تیم چند نفره ما هم جوان و پر انرژی بود.

 

مخاطبانی که ازدست رفته‌اند

یاد گرفته بودم تأثیرگذاری گزارش زمانی است که در متن واقعه باشی. خاطرم هست قرار بود درباره قرص‌های اکس که آن زمان معضل بود گزارشی کار کنیم. روزها به دنبال موردی بودم که بتوانم به محل ساخت آن ورود پیدا کنم و بالاخره هم موفق شدم. با این توضیح که چشمانم را بستند و چشم بسته به محل رفتم. این دوران تا زمان رسیدن به خدمت سربازی‌ام ادامه داشت و فوق‌العاده شیرین بود با مخاطبانی که از روستاهای دور پیدا کرده بودیم و برخی از اوقات چیزهایی برایمان می‌فرستادند و حرف‌هایی می‌زدند که به ادامه کار دلگرم می‌شدیم. البته فکر می‌کنم رسانه‌های امروز این تعداد مخاطب را از دست داده‌اند.
کار و رسالت خبرنگارها در دنیای امروز با شبکه‌های متعدد اطلاع‌رسانی خیلی سخت‌تر شده است. ببینید وقتی من صبح از خواب بیدار می‌شوم و ظرف چند دقیقه می‌توانم تمام اخبار دنیا را به صورت لقمه‌ای و شسته رفته دریافت کنم، دیگر نیازی به صفحات مکتوب نمی‌بینم، مگر اینکه بخواهم قیاسی بین تحلیل‌های مختلف داشته باشم.

 

کار دشوار محله‌نویسی

اما در این میان هنوز برخی از رسانه‌ها با وجود نو پا بودن جذابیت خود را دارند و آن محلی‌نویس‌ها هستند. محله برای هویت بخشیدن به شهر ارزشمند است. من که محل کسب و کارم اینجاست هنوز خیلی‌ها را نمی‌شناسم و وقتی نشریات را ورق می‌زنم و می‌بینم سراغ کسی رفته که برای محیط زیست کاری انجام داده است برایم جالب است. اینکه کار آفرینی داریم که نام آور و شهره است هنرمندی که مایه افتخار است و ... همه موضوع‌هایی است که خبرنگارهای حوزه محله کشف و ضبط می‌کنند و این‌ها برای آیندگانی که بخواهند از گذشته زندگی اجداد و نیاکان خود بدانند مهم است.
خبرنگارهای رسانه‌های محلی کار به شدت سختی انجام می‌دهند. اوایل تصورم بر خلاف این بود که نوشتن از سوژه‌های پیش پا افتاده کاری ندارد، اما بعدها که خودم قرار بود در این حوزه بنویسم دیدم کار به واقع سختی است اینکه بخواهی یک سوژه کف خیابانی را طوری تحریر کنی که مخاطب اشتیاق خواندنش را داشته باشد و به نظر من محلی‌نویس‌ها باید خیلی حرفه‌ای‌تر از خبرنگارهای دیگر باشند، چرا که نوشتن از خبرهای مستمر که اطلاعات زیادی هم درباره آن هست به دشواری گپ زدن با یک بقال ساده که بخواهی حرفی جذاب از بین زندگی و کارش بیرون بکشی خیلی سخت نیست و اینجاست که خبرنگارهای مبتدی و تازه کار از حرفه‌ای‌ها متمایز و مشخص می‌شوند. من حتی می‌گویم کار در محلات خیلی سخت‌تر از کار در روزنامه‌های کشوری است.
شاید برخی گلایه کنند سوژه در محله کم است، اما من به جرئت می‌گویم هر کدام از محلات مشهد را که فرض کنید در دریایی از سوژه‌ایم و اما بی‌خبر از آن‌ها هستیم. در محلات لازم نیست که حتما سراغ چهره‌های خاص و نخبه و ویژه رفت این کار را رسانه‌های دیگر هم انجام داده‌اند. می‌شود با یک رهگذر عبوری وارد گفت‌وگو شد. نوجوانی که دارد فوتبال بازی می‌کند و کلی گلایه، حرف و حتی خاطره دارد و خیلی از موضوع‌های دیگر که هنوز جا دارد به جایگاه اصلی‌اش برسد.

کلمات کلیدی
ارسال نظر