کد خبر: ۵۳۷
۱۷ خرداد ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

زندگی بیست با نخاع بیست درصدی

روزهای عجیبی بود، فیزیوتراپ‌ها برای معالجه من‌‌ نمی‌آمدند و می‌گفتند که پولتان را هدر می‌دهید. ضمن اینکه هر فیزیوتراپی هم‌‌ نمی‌توانست روی عصب‌ها کار کند و عدّه‌ای هم می‌گفتند که رزومه ما خراب می‌شود! پس از پیگیری‌های خیلی زیاد یک فیزیوتراپ تازه‌کار قبول کرد که مرا معالجع کند. اما گفت که نتیجه با خداست. پس از آن سه بار در روز فیزیوتراپی می‌شدم و هر بار یک ساعت ونیم طول می‌کشید.

در این مدت خبرنگاری در شهرآرامحله بارها با ورزشکاران رشته‌های مختلف گفت‌وگو کرده‌ام. جوانانی بسیار بااراده که یک تنه روبه‌روی مشکلات بسیاری ایستاده‌اند و مسیر موفقیتشان را با دست‌ها و پنجه‌های خودشان هموار کرده‌اند. عده زیادی از آن‌ها حتی حمایت و رضایت خانواده‌شان را هم نداشتند چه برسد به حمایت نهادهای مسئول. مسیرهای دور، کمبود امکانات و سایه شوم مصدومیت و جراحت هنگام ورزش همیشه بالای سر این ورزشکاران است. حمایت نشدن و نبود بیمه ورزشی بخشی از دغدغه آن‌هاست، اما باز هم دست از هدفشان بر نمی‌دارند و راهشان را ادامه می‌دهند. آیا اراده‌شان ستودنی نیست؟ مخاطب امروز ما از همین دست قهرمانان است. او حمایت خانواده و تشویق اطرافیان را برای ورزش حرفه‌ای داشته ولی در اوج آمادگی و تمرین حادثه‌ای برایش رخ می‌دهد و می‌شود نقطه عطف زندگی‌اش. سوژه گفت‌و‌گوی ماهنگام تمرین آسیب می‎بیند و از گردن به پایین فلج می‌‎شود اما او ناامید نمی‌شود و به قوای اراده شرایط را تغییر می‌دهد و با 20درصد نخاع باقی‌مانده روی پاهایش می‌ایستد.

او در حال حاضر مربی و داور موفق ژیمناستیک و یک برنامه نویس در زمینه نرم‎افزارهای مالی است. قهرمان ما اشکان رحمانی ساکن محله فلسطین است. ساعتی را با او گفت‌و‌گو کردیم که در ادامه بخشی از این گفت‌وگو را می‌خوانید.

 

مسیر قهرمانی با حمایت‌های مادر و تشویق پدر

اشکان رحمانی متولد اول تیرماه سال 1375 محله فلسطین است. دو فرزند هستند. او و خواهرش که سه سال کوچک‌تر است. مادرش، زهرا هاشمی خانه‌دار است و پدرش کیوان رحمانی شغل آزاد دارد. او ابتدا با ایده تحصیل در رشته پزشکی وارد رشته تجربی می‌شود اما به علت علاقه زیاد به کار با رایانه توسط معلم‌هایش تشویق می‌شود تا تغییر رشته بدهد و کامپیوتر بخواند. سرانجام کنکور ریاضی می‌دهد و در دانشگاه صنعتی سجاد در رشته کارشناسی فناوری اطلاعات تحصیل می‌کند و مدت 4سال است که به شغل برنامه‌نویسی مشغول است. کار با کامپیوتر همیشه مورد علاقه او بوده و به قول خودش همیشه همراه با ورزش آن را دنبال می‌کرده است. از این صحبت‌ها که می‌گذریم درباره گذشته و سابقه علاقه او به ورزش می‌پرسم. می‌گوید:
« پدرم به طور حرفه‌ای و برای کسب قهرمانی در رشته بوکس فعال بود و خیلی علاقه داشت که من هم یک رشته ورزشی را دنبال کنم و به همین دلیل من را در کلاس‌های مختلف ورزشی ثبت‌نام کردند. از پنج‌سالگی هم زمان به ورزشی‌هایی مانند شنا، کاراته و ژیمناستیک مشغول بودم و پس از مدتی متوجه شدم که علاقه‌ام به ژیمناستیک بیشتر است و بقیه ورزش‌ها را کنار گذاشتم. برای شروع کار ورزش ژیمناستیک به سالن بهادرزاده در میدان شهدا که متعلق به آموزش و پرورش بود می‌رفتم و مدتی نیز در سالن آستان قدس مشغول بودم.

او با اشاره به حمایت‌های همیشگی خانواده‌اش ادامه می‌دهد: باید در این لحظه از تلاش‌های مادرم قدردانی کنم که در تمام این مدت من را می‌برد و می‌آورد. مادرم تابستان و زمستان، سرما و گرما همیشه من را به تمرینات می‌رساند و منتظر می‌شد تا تمریناتم تمام شود و من را به منزل برمی‌گرداند. او همیشه تماشاچی تمرینات من و حامی بی نظری بود. نگران بود که آسیب ببینم ولی با مشکلات ورزش قهرمانی آشنا و کنار آمده بود.»

 

رسیده به تیم ملی

اشکان از مسیر ورزش حرفه‌ای خود می‌گوید: «هشت ساله بودم که در اولین مسابقه ژیمناستیک شرکت کردم. روال کار به این صورت بود که یک‌سری مسابقات بین‌باشگاهی و استانی وجود داشت، در این مسابقات مربی‌های هیئت ژیمناستیک و دیگر مربی‌ها یک‌سری آزمون‌های استعدادیابی می‌گرفتند. از بین صد نفر چند نفر را وارد تیم نیمه‌قهرمانی می‌کردند و این افراد کسانی بودند که فیزیک مناسب، هوش بهتر و یا پارامترهای دیگری را که خود آن‌ها در نظر داشتند دارا بودند. سپس به طور ویژه با این افراد تمرین می‌کردند برای مثال به جای یک ساعت، سه ساعت کار می‌کردند. بین این افراد انتخاب‌شده نیز دوباره مسابقات برگزار می‌شد و در نهایت چهار یا پنج نفر گلچین می‌شدند. من هم جزو تیم نهایی انتخاب شدم و از آن زمان به بعد روزی چهار ساعت در باشگاه فقط ژیمناستیک کار می‌کردم و وارد هیئت ژیمناستیک استان خراسان شدم. سالن هیئت ژیمناستیک در مجموعه ورزشی سجاد در حامد شمالی است. در این مرکز، هم امکانات بهتر و هم مربی‌های خوبی وجود داشت.

در مجموع این سالن بیشترین امکانات را در مشهد دارد. یکی دو سال در این مرکز کار کردیم تا مسابقات انتخابی کشور برگزار شد؛ سه نفر اول را به مسابقات کشوری اعزام می‌کردند و من هم جزو سه نفر انتخاب شده و به این مسابقات اعزام شدم. سال 1383 اولین مسابقه کشوری‌ام در کرمانشاه بود. در آن مسابقات رتبه پنجم را کسب کردم. 10نفر اول این مسابقات جزو ژیمناستیک‌کاران شاخص کشور محسوب شدند و پس از آن برای این تیم دوره‌های یک ماهه و دوماهه در شهرهای مختلف اردو برگزار ‌شد. در آخر هر اردو نیز آزمون می‌گرفتند و سه نفر را خط می‌زدند و این روند همین‌طور ادامه داشت تا پنج نفر که آن‌ها اعضای تیم ملی نوجوانان کشور شدند و از آن پس حداقل در سال یک مسابقه کشوری داشتیم. برخی اوقات دو یا سه مسابقه هم می‌شد. هم کشوری و هم لیگ باشگاهی که بیشتر جنبه مالی داشت و بازیکن را برای باشگاه خریداری می‌کردند. من از سن هجده سالگی وارد لیگ باشگاهی شدم و در تیم گنبد مسابقه داده و به همراه تیم دوم شدم. من در رده‌های مختلف استانی، کشوری و انتخابی تیم ملی شرکت کردم و در بازه زمانی 14 تا 16سالگی هم عضو تیم ملی بودم. همچنین با تیم ملی در مسابقات آسیایی تایلند شرکت کردم که تجربه اول بود و مدال نگرفتیم و برای بار دوم هم شرکت کردیم که من به این مسابقات نرسیدم و دیگر اعضا رفتند و مقام سوم آسیا را کسب کردند.»

 

حادثه تلخ

مسیر ورزش حرفه‌ای اشکان اما به سدی برخورد می‌کند. سایه سنگین آسیب و مصدومیت ورزشی همیشه بالای سر ورزشکاران حرفه‌ای است. اشکان از روز حادثه می‌گوید: « شبی از شب‌های دی ماه سال93 ساعت 9 شب بود و من هنگام تمرینات تیم ملی برای اعزام به بازی‌های آسیایی 2014 ژاپن بودم. یک هفته قبل از اعزام هنگامی که مشغول انجام یکی از حرکات زمینی بودم؛ از بالا پشتک زدم بعد از غلت زدن به جای فرود آمدن با دست از ارتفاع دومتری سقوط کردم و با ناحیه پیشانی فرود آمدم. بدنم چرخید و از روی گردنم رد شد. نمی‌توانستم تکان بخورم، به بچه‌ها گفتم‌‌ نمی‌توانم خودم را تکان دهم ولی کسی باور نمی‌کرد و توجه نکردند کمی که گذشت متوجه شدند که شوخی‌‌ نمی‌کنم. در آن حادثه یکی از مهره‌های گردنم در رفت و یکی دیگر نیز شکست. در بدنم هیچ حس و حرکتی نداشتم. مرا به بیمارستان بردند و آن بیمارستان من را نپذیرفت، آن وقت بود که فهمیدم وضعیت خیلی وخیم است. گفتند این مدل آسیب‌دیدگی‌ها فقط در امدادی درمان‌شدنی است، شکستگی مهره گردنم وارد نخاع شده بود و 90درصد نخاع آسیب دیده و از گردن به پایین به طور کامل فلج شده بودم. سپس مرا به بیمارستان امدادی بردند، احتمال زنده ماندنم خیلی کم بود. خیلی از دکترها حاضر به عمل کردن من نبودند، تا اینکه دکتر مشهدی‌نژاد و دکتر بهادرخان که هر دو از دکترهای خوب مغز و اعصاب هستند در موردی استثنایی هر دو باهم در عمل من حاضر شدند و پس از انجام سه عمل اعلام کردند که عمل موفقیت‌آمیز بوده است.»

 

نمی‌توانستم مگسی را از خود دور کنم

اشکان از روزهای پس از حادثه می‌گوید: « با وجود آنکه عمل کردم اما باز هم از گردن به پایین فلج بودم. بهترین امیدی که دکترها می‌دادند این بود که بعد از پنج سال بتوانم با دست‌های خودم غذا بخورم و یا روی ویلچر بنشینم.

روزهای عجیبی بود، فیزیوتراپ‌ها برای معالجه من‌‌ نمی‌آمدند و می‌گفتند که پولتان را هدر می‌دهید. ضمن اینکه هر فیزیوتراپی هم‌‌ نمی‌توانست روی عصب‌ها کار کند و عدّه‌ای هم می‌گفتند که رزومه ما خراب می‌شود!. پس از پیگیری‌های خیلی زیاد یک فیزیوتراپ که تازه کار خودش را شروع کرده بود قبول کرد که کار را انجام بدهد اما گفت که نتیجه با خداست. پس از آن سه بار در روز فیزیوتراپی می‌شدم و هر بار یک ساعت ونیم طول می‌کشید. هشت نفر از اعضای خانواده‌ام شامل پدربزرگ و مادربزرگ و حتی عمویم برای کمک به من آنجا حضور داشتند. دوستان من هم کنارم بودند و یکایک آن‌ها در تلاش بودند که من بتوانم دوباره حرکت کنم و تمام آرزویشان شده بود دوباره راه رفتن من. همین حمایت‌ها از دوستان، آشنایان و خانواده باعث شد که تلاش من چند برابر شود. حتی هیئت ورزش سابقه نداشت به این حد از یک ورزشکار حمایت کند آن‌ها هرچه توان داشتند کمک کردند و بارها به دیدار من آمدند، هزینه‌های بیمارستان و عمل را نیز متقبل شدند و پس از آن هم برای مراحل فیزیوتراپی و درمان پیگیر بودند و کمک‌هایی کردند اما هزینه‌های درمان من خیلی زیاد بود». او پس از مکثی کوتاه ادامه می‌دهد: « آن دوران شرایط خیلی سختی بود تا شش ماه فقط سقف را می‌دیدم و برایم خیلی زجرآور بود. کنترل روی هیچ چیز نداشتم و حتی نمی‌توانستم مگسی راکه روی صورتم نشسته بود از خود دور کنم. در عرض یک تا دو هفته از وزن هفتاد و هشت کیلو به پنجاه رسیدم اما امید داشتم زیرا همه اطرافیانم امید داشتند که وضعیت بهتر خواهد شد و من هم از آن‌ها انرژی می‌گرفتم. علاوه بر این امید داشتن را از این رشته ورزشی یاد گرفته بودم که برای یک حرکت سه ثانیه‌ای گاهی چهار سال تمرین می‌کردیم ولی بالأخره درست می‌شد و فقط نیاز به تلاش بیشتر داشت. می‌دانستم که سخت است ولی بالأخره یک روز روی پاهایم خواهم ایستاد.

رشته ورزشی‌ام به روند بهبودی‌ام بسیار کمک کرد زیرا سلول‌های نخاع‌ام قوی بودند و من توانستم با همین 20درصد نخاع به زندگی ادامه دهم. به همین دلیل بعد از برگشتم تمام دکترها این امر را معجزه الهی می‌دانستند. درمان حرکتی را از تکان دادن یک بند انگشت شروع کردیم تا بلند کردن یک دست و همین‌طور بلند کردن اجسام و همچنین نشستن پیش رفتیم و تقریباً در یک سال توانستم راه بروم. ورزش انعطاف بدنی‌ام را خیلی زیاد کرده بود و همین شد که بعد از خشک شدن تازه بدنم مانند افراد عادی شده بود. بعد از آن وارد مرحله ورزش درمانی شدم تا بتوانم قوای جسمانی‌ام را بازگردانم. سرعت راه رفتنم را بیشتر کردم، توانستم وزن بگیرم و تقریباً به روزهای عادی برگردم. در مجموع روند این بهبودی سه سال طول کشید.»

 

روی آوردن به برنامه‌نویسی و موفقیت دوباره

زندگی قواعد خاص و عجیب خود را دارد. پس از این اتفاق اشکان سراغ علاقه دیرین خودش یعنی رایانه و برنامه‌نویسی می‌رود. او می گوید: «حادثه مصدومیت در دی ماه روی داد و من امتحانات ترم اول دانشگاه را پشت سر می‌گذاشتم. با این اتفاق تحصیل من یک سال به تعویق افتاد و سپس دوباره به دانشگاه برگشتم و دوره تحصیلی‌ام را به پایان رساندم. در حال حاضر داور و مربی ژیمناستیک هستم اما شغل اصلی من برنامه‌نویسی و طراحی وب است. جزو اولین کسانی بودم که در شرکت ارائه خدمات پرداخت الکترونیک به کسب و کارهای اینترنتی مشغول شدم. شرکت ما یک استارت‌آپ حوزه مالی است که آغازگر آن دو برادر مشهدی هستند. آن‌ها در تهران ایده خود را مطرح کردند و به مشهد برگشتند و توانستند از یک شرکت شتاب‌دهنده جذب سرمایه کنند. این شرکت واسطه میان بانک‌ها و فروشندگان محصولات اینترنتی است و کار ما این است که شرایط خرید و فروش و پرداخت پول را با ساخت نرم‎افزارهایی که درگاه هستند آسان‌تر کنیم. در حال حاضر این شرکت جزو سه شرکت برتر در ایران محسوب می‌شود. شرکت دو دفتر دارد که دفتر مارکتینگ و فروش در تهران و دفتر فنی در مشهد است. دوری از ورزش سبب شد که به رشته تحصیلی‌ام توجه بیشتری نشان بدهم. حقیقت این است که این رشته نسبت به رشته ورزشی جای رشد و پیشرفت بیشتری دارد زیرا ورزش در ایران مهجور مانده و جای رشد زیادی برای ورزشکار ندارد. حتی بهترین فوتبالیست‌ها هم یک روز اوج دارند و پس از آن همه چیز برایشان تمام می‌شود اما برنامه‌نویسی فضایی خوب و جهانی برای پیشرفت دارد و به لحاظ درآمدی هم مناسب است. ایده‌هایی دارم که این تخصص و رشته ورزشی‌ام را با هم ترکیب کنم و خدماتی مختص ورزش و ورزشکاران ارائه دهم. این شغل زمینه رشد و درآمدزایی بسیار زیادی دارد و بیماری کرونا هم سبب شد که رشد آن چندین برابر شود و دنیا به سمت رشد بیشتر الکترونیک برود.»

 

داوری همراه با نصیحت‌های کاربردی

اشکان به کلی ژیمناستیک را رها نکرده و در زمینه داوری و مربیگری نیز فعال است. او می‌گوید: « سن قهرمانی ژیمناستیک مقداری پایین است زیرا ورزش پرآسیبی است و بدن تا 25 یا 26 سالگی بیشتر توان تحمل آسیب‌ها را ندارد. برای من هم حتی اگر این مصدومیت اتفاق نمی‌افتاد باز هم شاید دو، سه سال دیگر حرفه‌ای و قهرمانی ورزش را دنبال می‌کردم و پس از آن سراغ مربیگری و داوری در این رشته می‌رفتم. مربیگری در سطح ملی متفاوت است و نیاز به جنب و جوش و حرکت بیشتری از جانب مربی دارد اما مربیگری پایه در سنین 9 تا 12 سال نیاز زیادی به تحرک ندارد و من با توجه به ضعف حرکتی می‌توانم آن را انجام دهم. در این سطح بیشتر انتقال تجربیات مربی و یافتن نقاط ضعف و قوت بچه‌ها مطرح است. درباره داوری هم فقط نشستن روی صندلی است و نیاز به تحرک ندارد. البته دنبال‌کردن این ورزش از سوی من علت دیگری دارد، زمانی که من آسیب دیدم خیلی از ورزشکاران ترسیدند و این ورزش را ترک کردند و خانواده‌ها بچه‌ها را از دنبال کردن این ورزش منع کردند. هدف من از ادامه این ورزش به صورت مربی و داور فقط این بود که با آن‌ها صحبت کنم و بچه‌ها با دیدن من و شنیدن حرف‌های من کمی ترسشان بریزد و دوباره به ورزش ژیمناستیک بازگردند. در صحبت‌ها همیشه متذکر می‌شوم که برای خودشان برنامه و نقشه راه داشته باشند و به این فکر کنند که قرار نیست تا پایان عمر قهرمان بمانند و برای ادامه راه، هدف و برنامه‌ای داشته باشند. در حال حاضر بچه‌ها هرکدام رشته تحصیلی مورد علاقه‌شان را نیز در کنار ورزش دنبال می‌کنند.»

 

مادر ورزش‌ها

اشکان مهر این ورزش را به دل دارد و به این سادگی رهایش نمی‌کند، او در ادامه می‌گوید:« درباره رشته ژیمناستیک حرف برای گفتن زیاد است. خیلی‌ها دوومیدانی را مادر همه رشته‌های ورزشی می‌دانند اما من معتقدم که ژیمناستیک مادر همه ورزش‌هاست. در ژیمناستیک، قدرت، سرعت، استقامت، انعطاف و هماهنگی اعصاب و عضلات و تمرکز بر آن‌ها باید در فرد ورزشکار به‌طور موازی پرورش پیدا کند. پرورش ذهنی در این رشته اهمیت فوق العاده‌ای دارد. یک میلی ثانیه در این رشته و یک تصمیم اشتباه و یا دیر تصمیم گرفتن ممکن است موجب فوت یا از کارافتادگی فرد ورزشکار شود و در صورت انجام صحیح حرکت، موفقیت و افتخار به همراه خواهد داشت». او درباره این ورزش توضیح می‌دهد: « ژیمناستیک شش اسباب مختلف دارد که شامل زمینی، خرک حلقه، دارحلقه، پرش خرک، پارالل و بارفیکس می‌شود. هر یک از این موارد در اصل یک رشته ورزشی است و هر کدام یک کتابچه داوری جدا و یک مجموعه حرکتی جدا دارد. تمرینات آن‌ها نیز به طور کامل مجزاست و در هر وسیله یک بخش از بدن درگیر می‌شود و چون در سطح قهرمانی باید هر شش اسباب را کار کنید به این طریق بدن ورزشکار قوی می‌شود. این ورزش حتی در زمینه تحصیل هم برای من یک کمک بزرگ محسوب می‌شد و باعث شده بود به واسطه آن در مدرسه شناخته شده‌تر باشم. در کشور چین مدارس ژیمناستیک وجود دارد که کودکان از ابتدا هم تحصیل می‌کنند و هم تمرین ورزشی انجام می‌دهند و از هجده سالگی به بعد استعدادیابی می‌شوند. پس از چین، کشورهای کره، آمریکا و روسیه هستند. آن زمان که ژیمناستیک کار می‌کردم، تیم ملی ما توانست در آسیا سوم شود و این امر بدان معنی بود که ژیمناستیک ما در دنیا سوم است زیرا آسیا در ژیمناستیک حرف اول را می‌زند. تیم ملی ژیمناستیک ما در حال حاضر جزو 10نفر برتر است. متأسفانه در حال حاضر در رده جوانان و بزرگسالان ورزشکار مشهدی در تیم ملی نداریم. علاوه بر این نکته حائز اهمیت این است که در کشور ما این ورزش خیلی گران است. ژیمناستیک برای باشگاه‌ها بسیار پرهزینه است زیرا یک وسیله آن چند میلیارد قیمت دارد. شاید به همین دلیل باشگاه‌های خوب زیادی نداریم و آن‌ها هم که هستند وسایلشان به سرعت فرسوده می‌شوند. این در صورتی است که استاندارد بودن این وسایل بسیار مهم است زیرا با جان ورزشکاران سر و کار دارند. این وسایل اگر مقدار کمی آسیب ببینند باعث می‌شوند که تعادل ورزشکار به هم بخورد و مصدومیتی ایجاد شود.»

 

آرزوی آموزش و استعدادیابی کودکان و نوجوانان

اشکان ادامه می‎دهد:« زمانی که وارد این رشته شدم، آقای احمد محتشمی رئیس فدراسیون بود. ایشان این دیدگاه را داشت که تیمی موفق می‌شود که ورزشکاران آن از خردسالی ژیمناستیک را آغاز کرده باشند و اگر روی این تیم کار ‌شود می‌توانند به المپیک بروند. ایشان به همین دلیل ما را امیدهای المپیک صدا می‌زد و در سال 2012 بود که ما را با این عنوان به اردو ‌بردند. آن ایام بسیار عالی برنامه‌ریزی می‌کردند و اردوها و مسابقات منظم برگزار می‌شد. آن زمان مربی خارجی آوردند، مربی کره‌ای، روسی و چینی. از مشهد سه نفر عضو تیم ملی بودیم و ایشان به خاطر ما سه نفر، مربی کره‌ای را به مشهد فرستاد. خیلی از افرادی که در حال حاضر در تیم ملی فعال هستند افرادی هستند که در آن دوران پرورش یافتند مانند سعیدرضا کیخا، محمدرضا رمضان‌پور و امیر غلامزادگان. متأسفانه در یک بازه زمانی رئیس فدراسیون عوض شد و بین این برنامه‌ها فاصله افتاد. آن دوره تمام اردوها و مسابقات لغو شد ولی خوشبختانه دوباره پایه‌سازی در حال انجام شدن است.» اشکان در انتها از آرزوهایش می‌گوید:« محیط دانشگاهی کشور در حال حاضر خروجی چندانی ندارد و هرگز نمی‌تواند از دانشجو یک برنامه‌نویس موفق بسازد. درباره ورزش حرفه‌ای هم که باید گفت که هیچ خبری از آموزش و استعداد‌یابی فراگیر نیست. با این حال آرزوی من این است که یک مدرسه ژیمناستیک و یک مدرسه برنامه‌نویسی تأسیس کنم که بچه‌ها به طور ویژه در زمینه‌های ورزشی و برنامه‌نویسی استعدادیابی شوند، مهارت تخصصی را یاد بگیرند و پیشرفت کنند.»

کلمات کلیدی
ارسال نظر