کد خبر: ۸۲۱
۰۹ تير ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

پرسه در کوچه ارگ

روزگاری به اقتضای مجاورتش با قبرستان «میرهوا» و مسیحی‌نشین بودنش، در آن تابوت می‌ساختند و دوره‌ای عکاس‌خانه‌های مختلفی برای گرفتن عکس ارباب رجوعان اداره ثبت در آن مشغول به کار بودند. با برچیده شدن بساط سوگواری و محو شدن قبرستان‌ها، با راه‌اندازی سینماها و کلوپ‌های مختلف، کوچه ارگ میزبان بنگاه‌های شادی و فروشگاه‌ها و تعمیرات ساز و آواز می‌شود و کم‌کم آنتیک و عتیقه‌فروشی و بعدها سمساری و امروز ملغمه‌ای از هر دوی این‌ها به علاوه تعداد زیادی فروشگاه دست چندم‌فروشی ارزان قیمت.

«فضاها به همان طریقی از گذر زمان جان به در می‌برند که آدم‌ها از مرگشان؛ پیوند خاطره با تخیلی که اطرافش ساخته می‌شود. تا وقتی هنوز فکرشان را می‌کنیم و درونشان تخیل می‌کنیم، فضاها وجود دارند.»

این نقل قول از کتاب «اگر به خودم برگردم» نوشته والریا لوئیزلی که درباره پرسه در شهر نوشته است، خیلی به حس و ایده‌ای که درباره جست‌‍و‌جو در تاریخ و گذشته کوچه‌ها و خیابان‌های شهر دارم نزدیک است. با اینکه به‌طور رسمی مشهد شهر و موطن من محسوب نمی‌شود اما کند‌وکاو در هویت و روزگار آن برای من جالب و مهم است. 

این روزها که درباره تاریخچه یکی از کوچه‌های منطقه8 مطالعه و تحقیق می‌کنم بیش از هر زمان دیگری دوست دارم چشم‌هایم را ببندم و تصور کنم که مثلا یک ماشین زمان دارم یا بهتر از آن نیرویی فرابشری،که این قابلیت را به من می‌دهد تا تاریخ شهر، آدم‌ها و ساختمان‌هایش را با دور تند نگاه کنم و هرکجا که دلم خواست سرعتم را کم کنم و از نزدیک نگاهشان کنم و لابه‌لایشان قدم بزنم.

 یکی از این مسیرهای تاریخی دوست‌داشتنی که جان می‌دهد برای پرسه‌زنی، کوچه ارگ است. کوچه‌ای خوش‌نام، به‌جا مانده از محدوده ارگ قدیم مشهد که زمانی قلب تپنده حکام و نظامیان بوده است و زمانی نماد پیوند مدرنیته با زندگی شهری و گلوگاه فرهنگی-هنری شهر مشهد. روزگاری به اقتضای مجاورتش با قبرستان «میرهوا» و مسیحی‌نشین بودنش، در آن تابوت می‌ساختند و دوره‌ای عکاس‌خانه‌های مختلفی برای گرفتن عکس ارباب رجوعان اداره ثبت در آن مشغول به کار بودند.

با برچیده شدن بساط سوگواری و محو شدن قبرستان‌ها، با راه‌اندازی سینماها و کلوپ‌های مختلف، کوچه ارگ میزبان بنگاه‌های شادی و فروشگاه‌ها و تعمیرات ساز و آواز می‌شود و کم‌کم آنتیک و عتیقه‌فروشی و بعدها سمساری و امروز ملغمه‌ای از هر دوی این‌ها به علاوه تعداد زیادی فروشگاه دست چندم‌فروشی ارزان قیمت.

مثل روز روشن است که این کوچه به نسبت باریک و خاکستری رنگ که پر شده از میز و صندلی‌های کهنه و گاز و یخچال‌های از مدافتاده و فرش‌های لاکی دست دوم، روزگاری چقدر خوش آب و رنگ بوده است و اعیانی

 وقتی از آن عبور می‌کنی و صحبت‌های اهالی یا کسبه قدیمی کوچه را می‌شنوی، مثل روز روشن است که این کوچه به نسبت باریک و خاکستری رنگ که پر شده از میز و صندلی‌های کهنه و گاز و یخچال‌های از مدافتاده و فرش‌های لاکی دست دوم، روزگاری چقدر خوش آب و رنگ بوده است و اعیانی. و در گذر روزها و فصل‌ها و سال‌ها، هم ظاهرش پیر و فرتوت شده و هم کاربری‌اش تغییر کرده است. بیشتر کسبه کوچه جدید هستند و اهالی و کسبه قدیمی آن یا دار فانی را ترک کرده‌اند یا محله را اما هنوز هستند کسانی که خاطرات و صحبت‌هایشان، خاطره زیبای کوچه را زنده نگه می‌دارد و شنیدن حرف‌هایشان زندگی‌بخش این کوچه فرتوت خواهد بود.

 

کوچه منوچهری مشهد

ارگ در لغت‌نامه دهخدا به معنای قلعه‌ای کوچک است که در میان آن قلعه‌ای بزرگ ساخته شده است. سازه ارگ در طول تاریخ ایران همیشه نقش مهمی داشته چراکه مرکز اصلی اداره امور شهر و محل استقرار نیروهای نظامی و حکومتی بوده است. ارگ مشهد در دوران حکومت ملک محمود سیستانی و هم‌زمان با سلطنت شاه طهماسب دوم صفوی، یعنی حدود سال‌های 1135 و 1136 هجری قمری ساخته شده است و خاطرات زیادی در پیچ و خم‌هایش دارد؛ محله ارگ سابقا محل دروازه ارگ بوده که تا اواخر دوره صفویه برقرار بوده است و بعد از گسترش شهر در دوره قاجار و روی کار آمدن حکومت پهلوی، با هدف توسعه و مدرن‌سازی شهر، پروژه ساخت و تسطیح اطراف آن آغاز می‌شود و پس از بهره‌برداری به نام پهلوی نام‌گذاری می‌شود. کوچه ارگ یکی از کوچه‌ها و معابر قدیمی محله ارگ است که بعضی آن را به نام کوچه حمام ارگ یا مرمر و گاهی هم به نام کوچه مسجد بهمن می‌شناسند. کوچه‌ای که در حال حاضر به نام کوچه امام‌خمینی (ره)30 یا شهید غلامرضا زینبی شناخته می‌شود.

محله ارگ سابقا محل دروازه ارگ بوده که تا اواخر دوره صفویه برقرار بوده است و بعد از گسترش شهر در دوره قاجار و روی کار آمدن حکومت پهلوی، با هدف توسعه و مدرن‌سازی شهر، پروژه ساخت و تسطیح اطراف آن آغاز می‌شود و پس از بهره‌برداری به نام پهلوی نام‌گذاری می‌شود

خیلی از قدیمی‌هایی که محله ارگ را لاله‌زار مشهد می‌دانند از این کوچه به‌عنوان همتای کوچه منوچهری در تهران یاد می‌کنند. درگذشته این محله به سکونت ارامنه تعلق داشته و کلیسای متعلق به آن‌ها همچنان در همان نزدیکی و دور میدان ده دی قرار دارد. شنیده‌ها حاکی از آن است که در این کوچه مشاغل مختلف تحت‌تأثیر سبک زندگی و نیازهای ارمنی‌هایی که آنجا ساکن بودند شکل گرفته‌اند. 

از دکان‌های سبزی‌فروشی و قصابی گرفته تا کارگاه‎‌های تابوت‌سازی. به مرور زمان مشاغل دیگری از جمله خیاطی، تعمیرات لباس، نجاری، عکاسی و... نیز ایجاد می‌شوند. قبل از انقلاب، این کوچه میزبان بنگاه‌های شادی و گروه‌های ارکستر و موسیقی زیادی بوده است و صنف معروف دیگری که تا همین امروز هم شاخصه این کوچه محسوب می‌شود، آنتیک‌فروشی‌ها و سمساری‌ها هستند.

 

دروازه‌بان تیم ملی فوتبال تا آکاردئون‌نواز

وارد امام خمینی(ره) 30 که به نام شهید «غلامرضا زینبی» نام‌گذاری شده است که می‌شوی در سمت راستت یک مغازه سکه و ارز قرار دارد که مدتی است تخلیه شده است. سمت راست کوچه به خانه تاریخی حاج حسین ملک می‌رسد و سمت چپ آن به بانک ملی ایران. بعد از مغازه خالی طلافروشی، قهوه‌فروشی «مرمر» قرار دارد که حدود ۵سال است در این کوچه فعالیت می‌کند. کنار قهوه مرمر یک خودپرداز بانک قرار دارد و یک دکان خیلی کوچک و جمع‌و‌جور که چای و سیگار و آبمیوه می‌فروشد.

جگرکی مرحوم «قره دوربین‌نیا»ی ترک‌تبار که بعد از اخراج از شوروی در جریان کشتار استالینی و شلوغی کمونیست‌ها، برای پیدا کردن کار و زندگی بهتر به مشهد آمده بود و تا امروز نزدیک به 80سال است منقل مغازه‌اش خاموش نشده است. 

 بعد از آن به یکی از قدیمی‌ترین مغازه‌های کوچه ارگ می‌رسیم؛ جگرکی مرحوم «قره دوربین‌نیا»ی ترک‌تبار که بعد از اخراج از شوروی در جریان کشتار استالینی و شلوغی کمونیست‌ها، برای پیدا کردن کار و زندگی بهتر به مشهد آمده بود و تا امروز نزدیک به 80سال است منقل مغازه‌اش خاموش نشده است. پسر او، ابراهیم دوربین‌نیا، متولد 1334 است و کاسبی پدرش را ادامه داده است. 

او خاطرات زیادی از این کوچه دارد: « این کوچه خیلی شاد بود. ده دوازده تا مغازه ارکستر اینجا بود که هرکسی در شهر عروسی و مهمانی‌ای داشت می‌آمد دنبال آن‌ها. مظفر عُرفانیان یکی از آن‌ها بود که کارش نظیر نداشت. جمال اسکندرنژاد هم آکاردئون‌نواز بود که آن موقع‌ها در مشهد تل نداشت. عبور از این کوچه دل هرکسی را شاد می‌کرد چراکه هروقت این بچه‌ها بیکار می‌شدند، دور هم جمع می‌شدند و ساز و آهنگ می‌زدند.»

از جگرکی که عبور کنی به مجتمع تجاری و اداری «چلچراغ» می‌رسی. مجتمعی که هنوز کامل نشده و غیر از یک مغازه، سایر غرفه‌های آن خالی است. آقای طلوع یکی از اهالی قدیمی کوچه درباره این مجتمع خاطرات جالبی دارد:« قبل از اینکه مجتمع چلچراغ اینجا ساخته شود، در این محل چند مغازه کوچک قرار داشت که خیاطی پدر من یکی از آن‌ها بود. طبقه بالای این مغازه‌ها هم مسکونی بود. روبه‌روی آن‌ها هم حمام نمره قرار داشت که خیلی قدیمی بود. 

حمام شاید 80 یا حتی صد سال قدمت داشت و گویا در گذشته اعیان و اشراف مشهد آنجا می‌آمدند. خاطرم هست سال55 یک فیلم هم در این حمام ساخته شد. اسمش یادم نیست اما نقش اول آن را «رضا بیک ایمانوردی» که از هنرمندان محبوب و مشهور بود بازی می‌کرد.

شاید 80 یا حتی صد سال قدمت داشت و گویا در گذشته اعیان و اشراف مشهد آنجا می‌آمدند. خاطرم هست سال55 یک فیلم هم در این حمام ساخته شد. اسمش یادم نیست اما نقش اول آن را «رضا بیک ایمانوردی» که از هنرمندان محبوب و مشهور بود بازی می‌کرد. بعد از انقلاب، حدود اوایل دهه70، هم حمام و هم سرویس مرمر را که کنارش قرار داشت خراب کردند و جایش همین مجتمع تجاری طلا و جواهر مرمر را ساختند. حمام تا روزی که خرابش کردند سرپا بود و کار می‌کرد.

 به‌دلیل وجود سینماهای اطراف مثل سینما «متروپل» و سینما «کریستال»، حال و هوای کوچه فرهنگی و هنری بود. اصغر اخوان که الان هم تئاتر بازی می‌کند از بچه‌های کوچه ارگ است. یادم هست حسین نعیمی هم که با دوستانش اینجا رنگ‌فروشی داشت و نقاش ساختمان بود، وقت‌های فراغت می‌رفت همین سینما کریستال و تئاتر بازی می‌کرد. خیلی هم بااستعداد بود. علاوه بر این‌ها مهدی عسگرخانی هم بود که آن موقع‌ها دروازه‌بان تیم ملی ایران بود و هنوز توی همین کوچه آنتیک‌فروشی دارد.»

بعد از مجتمع چلچراغ، در سمت راست کوچه، به سه تا مغازه دیگر می‌رسی که دوتای آن‌ها لوستر و چراغ‌فروشی هستند و یکی گالری آنتیک‌فروشی به نام «ارگ». طبقه بالای آن‌ها هم خانه‌ای قدیمی و متروکه با پنجره‌های بزرگ چوبی و نمای آجری آراسته به کاشی‌های آبی‌رنگ کوچک وجود دارد که در حال حاضر انبار یکی از آن دو لوسترفروشی است. 

بعد از دفتر ثبت اسناد و چند مغازه آنتیک‌فروشی و سمساری دیگر به کوچه «راد» می‌رسیم که به کنسولگری افغانستان راه دارد. بعد از کوچه راد، شاخص‌ترین ساختمان در سمت راست، مجتمع ارگ است

بعد گذشتن از گالری ارگ، در سمت راست کوچه به بن‌بست «شادفر» می‌رسی که بیشتر خانه‌های آن خالی به نظر می‌رسند و در انتهای آن در بزرگی قرار دارد که گویا متعلق به ساختمان بیمه است. بعد از کوچه «شادفر»، گالری‌های «عهد عتیق» و «آنتیک» قرار دارند. دفتر ثبت اسناد شماره ۴۰ مشهد هم درست بعد از این گالری‌ها در سمت راست کوچه قرار دارد و طبقه بالای آن ساختمانی قدیمی است با همان معماری خانه‌های قبلی کوچه که آقایی میان‌سال در آن زندگی می‌کند. بعد از دفتر ثبت اسناد و چند مغازه آنتیک‌فروشی و سمساری دیگر به کوچه «راد» می‌رسیم که به کنسولگری افغانستان راه دارد. بعد از کوچه راد، شاخص‌ترین ساختمان در سمت راست، مجتمع ارگ است که در گذشته‌های دورتر کاروان‌سرا بوده و بعدتر هم گاراژ اما حالا چندسالی است که دورتادور آن کارگاه‌های ساخت، تعمیر و فروش مبلمان و وسایل چوبی ارزان‌قیمت قرار دارد. روبه‌روی مجتمع ارگ هم کوچه‌ای است که به اداره ثبت ختم می‌شود.

آقای سلحشور که متولد 1340است در دوران نوجوانی و جوانی‌اش در این کوچه رفت‌و‌آمد زیادی داشته و حالا مغازه کوچکی در ابتدای کوچه راد دارد و به تعمیر مبلمان و فروش لوازم دست دوم مشغول است:« از جوانی‌هایم به زبان انگلیسی علاقه‌مند بودم و برای تمرین مکالمه زیاد به این کوچه می‌آمدم. آن موقع‌ها خودروهای کاروان زیادی از کشورهای غربی به مقصد آسیای شرقی وارد مشهد می‌شدند. آن سال‌ها که روسیه شوروی بود و مرزهایش را به روی همه بسته بود، خارجی‌هایی که می‌خواستند به آسیای شرقی بروند باید از ایران و افغانستان عبور می‌کردند.

تا جایی که خاطرم هست تعدادی از آن‌ها کوهنوردانی بودند که می‌خواستند به اورست بروند یا باستان‌شناس‌ها و تاریخ‌شناسان علاقه‌مند به کشورهای خاور دور. آن سال‌ها، همین گاراژی که الان شده مجتمع ارگ و محل فروش وسایل چوبی و مبلمان، دورتادورش تعمیرگاه و مکانیکی و این‌جور چیزها بود.

 به همین دلیل گردشگرهای زیادی برای گرفتن روادید از کنسولگری افغانستان به این کوچه می‌آمدند. تا جایی که خاطرم هست تعدادی از آن‌ها کوهنوردانی بودند که می‌خواستند به اورست بروند یا باستان‌شناس‌ها و تاریخ‌شناسان علاقه‌مند به کشورهای خاور دور. آن سال‌ها، همین گاراژی که الان شده مجتمع ارگ و محل فروش وسایل چوبی و مبلمان، دورتادورش تعمیرگاه و مکانیکی و این‌جور چیزها بود. ابتدای آن هم قهوه‌خانه «حاج غلامرضا» قرار داشت که دیزی‌های درجه یکی داشت و خیلی از گردشگرها برای خوردن دیزی به آنجا می‌آمدند. چلوکبابی «ستایش» هم از کبابی‌های خوب شهر بود که صاحبش، هم دست‌پخت خوبی داشت و هم خوش‌قلب بود. اگر کارگری می‌دید که زیر آفتاب نشسته و گرسنه است دستش را می‌گرفت و با خودش به مغازه‌اش می‌برد و به کبابی مهمانش می‌کرد. روی هم رفته مردم آن روزها بیشتر همدلی و رحم و محبت داشتند و بیشتر دست همدیگر را می‌گرفتند.»

 

فیگور گرفتن با ماکت هواپیمای جنگی

بعد گذشتن از کوچه راد و گاراژ ارگ و عبور از مغازه‌های دست چندم فروشی لوازم منزل و اداری که در دو طرف کوچه قرار دارند و تک و توک مغازه سمساری یا آنتیک‌فروشی‌ای هم مابینشان به چشم می‌خورد، کوچه بن‌بست «شادان» قرار دارد که کوچه خوش آب و رنگی است. مغازه‌دارهای داخل این کوچه که خانه‌های قدیمی متروک را تبدیل به کارگاه‌های ساخت مبلمان خود کرده‌اند، دیوارهای کوچه را نقاشی کرده‌اند و بالایش ریسه بسته‌اند. از انتهای کوچه صدای آهنگ شادی با لهجه افغانستانی می‌آید و چند مرد جوان زیر سایه درخت شاه‌توت بزرگ و قدیمی‌ای در حال سمباده‌کشی هستند. کارگاه آن‌ها خانه قدیمی‌ای در سمت چپ کوچه شادان است که حوض بیضی‌شکل ساده‌ای وسط حیاط آن به چشم می‌خورد. نیمه دیگر حیاط با فنس جدا شده و پر از قفس‌های روی هم چیده‌شده‌ای است که میزبان کبوترهاست.

 از انتهای کوچه صدای آهنگ شادی با لهجه افغانستانی می‌آید و چند مرد جوان زیر سایه درخت شاه‌توت بزرگ و قدیمی‌ای در حال سمباده‌کشی هستند. کارگاه آن‌ها خانه قدیمی‌ای در سمت چپ کوچه شادان است که حوض بیضی‌شکل ساده‌ای وسط حیاط آن به چشم می‌خورد.

بعد از کوچه شادان باز هم دو طرف کوچه با مغازه‌های دست چندم فروشی لوازم منزل و لوازم اداری احاطه شده است. بعد از گذر از آن‌ها، در سمت راست کوچه به کوچه «شهیدان طوسی» می‌رسیم که به خیابان امام خمینی(ره) ۲۸ راه دارد و بیشتر خانه‌هایی که در دو طرف آن ساخته شده نوساز هستند. در ادامه مسیر، در سمت راست اداره نظارت بر اماکن عمومی استان خراسان قرار گرفته است و روبه‌روی آن خانه بزرگ و پردرخت متروکی قرار دارد که طی سال‌های1346تا1361، دبیرستان خوش آوازه «روش نو» در آن دایر بوده است.

علی ظریفیان متولد 1312 یکی از بنیان‌گذاران این دبیرستان است که صحبت‌هایش درباره محله ارگ و کوچه ارگ خیلی خواندنی است:« محدوده ارگ پر از سینما بود؛ مثل سینما «کریستال» و سینما «متروپل». وجود سینما و سالن تئاتر وجه فرهنگی به این محل داده بود.

 وجود سینماها و کافه‌هایی مثل کافه «داش آقا»، مزون‌ها و خیاطی‌ها و فروشگاه‌های شیک، سالن تئاتر و کلوپ‌های مختلف، باعث شد ارگ برای مردم مشهد تبدیل به محلی برای تفریح و گشت‌وگذار شود. کوچه ارگ محل زندگی ارامنه بود. خیلی از ارمنی ها در کوچه‌های فرعی و اطراف ارگ زندگی می‌کردند و برای همین بسیاری از مشاغل موجود در این کوچه یا متعلق به ارمنی‌ها بود یا متناسب با نیازهای آن‌ها شکل گرفته بود؛ برای مثال سبزی فروشی‌ای در این کوچه بود که تنها جایی در مشهد بود که کلم‌برگ و هویج‌فرنگی می‌فروخت.

در روزهای جنگ جهانی دوم که دائم صحبت از هواپیماهای جنگی و تانک و اسلحه و این‌جور چیزها بود، این آقای نعمتی یک ماکت هواپیما درست کرده بود و جوان‌ها درون ماکت می‌نشستند و به عنوان خلبان جنگنده عکس می‌گرفتند یا مثلا اسلحه به دست می‌گرفتند و با فیگورهای مختلف عکاسی می‌کردند.

 آن روزها هویج فرنگی برای مردم مشهد کمتر شناخته شده بود اما ارمنی‌ها از آن استفاده می‌کردند. یا قصابی بزرگی ابتدای کوچه ارگ قرار داشت که کنار گوشت گوساله و گوسفند، برای ژانویه و عید پاک گوشت بوقلمون می‌آورد. کنار همین قصابی یک عتیقه‌فروشی قرار داشت که تمبر‌های بی‌نظیری می‌فروخت. بیشتر تمبرهایش هم مروبط به شیخ‌نشین‌های خلیج فارس مثل فجیره و بحرین و دبی بود و جوان‌هایی که به مجموعه‌داری علاقه داشتند پیش او می‌آمدند. بعد از این مغازه بنگاه‌های شادمانی بود که «مظفر عرفانیان»، رهبر آذربایجانی ارکستر مشهد آنجا را اداره می‌کرد و در مجالس عروسی و شادمانی و جشن‌های مختلف از این مغازه هیئت ارکستر فرستاده می‌شد. 

یکی از مغازه‌هایی که از قدیم خیلی جالب توجه جوان‌های مشهدی بود و کنار سرویس «مرمر» قرار داشت، عکاسی‌ای بود به اسم عکاسی نعمتی. در روزهای جنگ جهانی دوم که دائم صحبت از هواپیماهای جنگی و تانک و اسلحه و این‌جور چیزها بود، این آقای نعمتی یک ماکت هواپیما درست کرده بود و جوان‌ها درون ماکت می‌نشستند و به عنوان خلبان جنگنده عکس می‌گرفتند یا مثلا اسلحه به دست می‌گرفتند و با فیگورهای مختلف عکاسی می‌کردند. 

چند مغازه پایین‌تر هم به کوچه خرازی می‌رسیدیم. کوچه خرازی که قبل از آن کاروان‌سرای بزرگی قرار داشت که حالا تبدیل شده به نجاری و کارگاه ساخت مبل و صندلی و وسایل چوبی مختلف. زمانی گاراژ هم بود و از آن به مقصد شهرهای مختلف اتوبوس حرکت می‌کرد، گاراژی معروف بود به سرویس مرمر و کنار گرمابه ارگ و در آن غرفه‌ها و انبارهای زیادی وجود داشت که مغازه‌دارهای این کوچه، وسایل و مال‌التجاره خود را آنجا نگهداری می‌کردند.

 حمام ارگ هم اولین‌بار به‌صورت نمره ساخته شد. آن موقع‌ها در مشهد به‌دلیل فشاری که برای بهداشت حمام‌ها برقرار بود، حمام نمره وجود نداشت و حمام‌های عمومی را فقط به‌صورت دوش درست می‌کردند. گرمابه ارگ ‌اولین حمام خصوصی نمره بود. سر کوچه هم فروشگاهی بود به اسم فروشگاه زاگرس که یخچال‌های ویترینی می‌فروخت.»

حمام ارگ هم اولین‌بار به‌صورت نمره ساخته شد. آن موقع‌ها در مشهد به‌دلیل فشاری که برای بهداشت حمام‌ها برقرار بود، حمام نمره وجود نداشت و حمام‌های عمومی را فقط به‌صورت دوش درست می‌کردند.

در ادامه مسیر همین‌طور که از کنار مغازه‌های مختلف می‌گذری، در دو سمت کوچه دو ساختمان دیگر خودنمایی می‌کنند؛ در سمت راست ورودی بانوان مسجد «بهمن» و در سمت چپ مجتمع فرهنگی و مذهبی حسینیه «محبان چهارده معصوم» که سال 94 به یاد زنده‌یاد حاج«محمدعلی امینی» ساخته شده است. انتهای کوچه به خیابان خاکی قدیم و آخوندخراسانی19 این روزها می‌رسی که وقتی رو به آن می‌ایستی، مسجد «بهمن» سمت راستت قرار می‌گیرد و «گنبد سبز» سمت چپت.
«حسن بهمن» از اهالی شیراز و گویا ساکن کشور کویت بوده است. یکی از اعضای هیئت امنای مسجد بهمن درباره او چنین می‌گوید:« حاج آقای بهمن خیلی به امام رضا(ع) علاقه و اراده داشت. سال 64 زمین این مسجد را خرید و شروع به ساختن آن کرد. سال 65 مسجد آماده استفاده بود و یکی از مساجد خوش‌نام و اسمی مشهد بود. تا زمانی که خود آقای بهمن زنده بود، هرسال کل ماه مبارک رمضان در مسجد افطاری برقرار بود. ایشان غیر از این مسجد چند مسجد دیگر هم ساخته است که یکی از آن‌ها مسجدی است که در فرودگاه هاشمی‌نژاد قرار دارد.»

ارسال نظر