کد خبر: ۹۹۹
۱۹ مرداد ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

11سالگی هیئت زدیم

حبیب‌پور که 61بهار از زندگی‌اش می‌گذرد دراین باره توضیح می‌دهد: دوست داشتم همراه با دوستانم به عشق امام حسین(ع) و دیگر اهل بیت در هیئت‌ها سینه بزنیم و عزاداری کنیم، اما آن‌طور که باید فضا مهیا نبود. برای همین به همت بچه‌های تپل‌محله هیئتی تشکیل دادیم و کودکان بسیاری را دور خودمان جمع کردیم. مادرم در این مسیر خیلی به من کمک کرد. مراسم عزاداری را در خانه برگزار می‌کردیم.

از گذشته‌های دور روزهایی که مساجد و تکایا برای محرم آماده می‌شدند، رنگ سیاه بر پوشش مردم از زن و مرد گرفته تا پیر و جوان و حتی کودکان غالب می‌شد تا جایی که در روز اول محرم همه یک پارچه سیاه می‌پوشیدند و این سنتی بود تغییر ناپذیر. در آن زمان فقیرترین مردم که از مال دنیا جز پیراهن و قبای تنشان چیزی نداشتند هم سعی می‌کردند سیاه‌پوش باشند. مراسم عزاداری آن روزگار متفاوت از امروز بود.
آن‌طور که قدیمی‌ترها می‌گفتند در مراسم عزاداری سیدالشهدا(ع) خیلی پذیرای کودکان نبودند و گاهی اجازه حضور به کودکان نمی‌دادند، برای همین کودکانی که دوشادوش والدینشان در مراسم مذهبی شرکت می‌کردند به این فکر می‌افتادند تا هیئتی جدای از بزرگ‌ترها برای خودشان تشکیل دهند و مراسم عزاداری را با همان آداب و رسومی که یادگرفته‌اند برگزار کنند. عشق به سیدالشهدا(ع) آن‌ها را گرد هم می‌آورد تا از این غافله عقب نمانند.

 

کودکان را برای روضه جمع می‌کردیم

«هادی تهرانیان حبیب‌پور» که شش ماه است حسینیه‌اش در خیابان دیالمه به‌دلیل کرونا بسته شده است، جزو همان کودکانی است که در یازده‌سالگی تصمیم به برپایی مراسم عزاداری می‌گیرد و با کمک پدر و مادرش به این آرزویش جامه عمل می‌پوشاند. تشویق پدر و مادرش او را به این راه می‌آورد و سبب می‌شود از همان زمان مسیر زندگی‌اش را مشخص کند.

حبیب‌پور که 61بهار از زندگی‌اش می‌گذرد دراین باره توضیح می‌دهد: «دوست داشتم همراه با دوستانم به عشق امام حسین(ع) و دیگر اهل بیت در هیئت‌ها سینه بزنیم و عزاداری کنیم، اما آن‌طور که باید فضا مهیا نبود. برای همین به همت بچه‌های تپل‌محله هیئتی تشکیل دادیم و کودکان بسیاری را دور خودمان جمع کردیم.

 مادرم در این مسیر خیلی به من کمک کرد. مراسم عزاداری را در خانه برگزار می‌کردیم. آن زمان روضه‌خوان‌ها مثل امروز نبودند که بخواهید چند روز قبل وقت بگیرید، همین که به آن‌ها می‌گفتید خودشان می‌آمدند و روضه‌خوانی می‌کردند. در محله ما روضه‌خوانی با نام حاج آقای صابری معروف به سیدخوردو بود که به خانه ما می‌آمد و روضه می‌خواند و ما هم عزاداری و سینه‌زنی می‌کردیم.»

 

هیئت خردسالان ابوالفضلی‌های یکدست

تمام عشقش به این بود که مراسم عزاداری را برگزار کند و مراسمشان چیزی از مجلس بزرگ‌ترها کم نیاورد. او تعریف می‌کند: «وقتی مراسم داشتیم به قصابی روبه‌روی مسجد مروی‌ها می‌رفتم و دو کیلو گوشت می‌گرفتم، به مادرم می‌دادم تا برایمان آبگوشت درست کند. آخر غذاهای مرسوم آن‌زمان بیشتر آبگوشت، شامی یا کله‌گنجشکی بود.

 بعد هم می‌رفتم از اسماعیل آقا بهزادیان سه مَن نان عباسی تنوری می‌خریدم و برای هیئتمان می‌بردم. یادم نیست برای هزینه‌های مراسم از پدر و مادرم پولی گرفته باشم همیشه سعی می‌کردم هزینه‌های هیئتمان را خودم بپردازم، برای همین در طول سال سه یا چهار ماه بر روی گاری میوه‌فروشی می‌کردم تا هزینه‌های عزاداری‌مان را درآورم، آن زمان بچه بودیم و این چیزها برایمان مهم بود. 

برای اینکه بگوییم هیئتمان چیزی از هیئت بزرگ‌ترها کم ندارد برایش اسم انتخاب کردیم و نام هیئتمان را« هیئت خردسالان ابوالفضلی‌های یکدست» گذاشتیم. بزرگ‌تر که شدیم نام هیئت را تغییر دادیم و «خادمان موسی‌ابن جعفر متوسلین به بی‌بی حضرت رقیه(س)» گذاشتیم و تابلویی با این نام درست کردیم. شاید آن‌زمان پول چندانی نداشتیم، اما هر طور که بود به همت یکدیگر مراسم را برگزار می‌کردیم. هیئت ما در طول سال 80 الی 100نفر جمعیت داشت و در عاشورا و تاسوعا 120نفر می‌آمدند.»

در طول سال سه یا چهار ماه بر روی گاری میوه‌فروشی می‌کردم تا هزینه‌های عزاداری‌مان را درآورم، آن زمان بچه بودیم و این چیزها برایمان مهم بود

آن‌طور که حبیب‌پور می‌گوید؛ سال‌ها مراسم را در خانه پدری‌اش برگزار می‌کرده، اما وقتی بزرگ‌تر می‌شود در همان سنین جوانی، خانه‌ای در بولوار رضوان فعلی معروف به کوچه حوض امیر که در آن آب انباری داشت می‌خرد تا مراسم هیئت را در آنجا برگزار کنند. حدود 20سال قبل زمانی که طرح اطراف حرم در حال اجرا بود مجبور به فروش آنجا می‌شود و در نهایت مکان فعلی در دیالمه را می‌خرد و سال‌هاست هیئتشان در همینجا برگزار می‌شود.

 او می‌گوید: «طبقه بالای حسینیه زنانه و پایین آن مردانه است و در ماه محرم به مدت 13شب مراسم عزاداری برگزار می‌شد هر چند در دیگر مناسبت‌ها هم مراسم داشتیم، اما از زمانی که کرونا پیش آمده تمام مراسم‌ها تعطیل شده است و مراسم دهه اول محرم را در نزدیک راه‌آهن در فضای باز برگزارشد.»

این خادم قدیمی اهل بیت(ع) با اشاره به اینکه آن زمان جوانان جذب هیئت‌ها می‌شدند، می‌گوید: « طوری بزرگ ‌شدیم که اهل بیت را بشناسیم. از همان کودکی با امام حسین(ع) و دیگر ائمه رو راست بودیم، شاید سوادی نداشتیم اما پای منبر بزرگ شدیم و مفهوم عزت و احترام را می‌دانیم. وقتی کودکان امروزی را با قدیم مقایسه می‌کنم می‌بینم ما چقدر به والدین احترام می‌گذاشتیم و چطور رفتار می‌کردیم و کودکان امروزی چگونه رفتار می‌کنند. وقتی با پدرم به مجلسی می‌رفتم جرئت برداشتن چایی را نداشتم، خودش برایم می‌گذاشت، من فقط دو حبه قند برمی‌داشتم.»

او می‌گوید:« حسینیه‌ها و تکایایی داریم که روضه‌هایی با قدمت یک قرن بیشتر در آن برگزار می‌شود. این مکان‌ها هنوز روضه‌خوانی به سبک قدیم است باید حفظ شود، این روضه‌ها برکت دارند و ارزش معنوی‌شان با هیچ چیزی مقایسه‌شدنی نیست. شاید اگر هر اراده و خواست دیگری غیر از عشق به امام حسین(ع) و مکتبش در من بود، نمی‌توانستم تا این حد به آن پایبند باشم و برایش تلاش کنم.»

حبیب‌پور خدا را شاکر است که همسرش هم او را در این مسیر همراهی می‌کند و در طول سال‌های زندگی مشترکش در هر شرایطی حامی‌اش بوده و توانسته به عهد کودکی‌اش پایبند باشد. او خاطرات بسیاری از کراماتی که در این سال‌ها دیده در سینه دارد. خاطراتی از روزهای انقلاب که مقابل منزل آیت‌ا... شیرازی تیر به پایش می‌خورد و قبل از عمل به‌طور معجزه‌آسایی بیرون می‌آید، مجروحیتش در سر پل ذهاب که جان سالم به در می‌برد و زندگی‌اش که فراز و نشیب‌های بسیاری را طی می‌کند و در نهایت مانند دریایی به آرامش می‌رسد، او تمام این اتفاقات را از کرامات اهل بیت(ع) می‌داند.

ارسال نظر