کد خبر: ۱۰۲۶
۰۳ مرداد ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

رنج بیکاری مردی که محاسبات ریاضی را سریع‌تر از ماشین حساب انجام می‌دهد

محسن اعرابی، شهروند ساکن محله دانشجو، با استعداد منحصر به فردی که دارد قادر است ضرب، تقسیم و جذر اعداد را سریع‌تر از ماشین حساب بگوید. اگر تاریخ تولدتان را به او بگویید در عرض چند ثانیه محاسبه می‌کند که چند فصل، چند روز، چند ساعت و چند ثانیه از عمرتان گذشته و روز تولدتان مصادف با چه فصل، روز و ماهی از سال‌های قمری بوده است همچنین می‌تواند محاسبه کند که چند سال دیگر تولد شما در همان روز قمری واقع می‌شود.

وقتی فهمیدم قرار است با فردی مصاحبه کنم که لقب «ماشین حساب زنده دنیا» را دارد گمان کردم باید فردی نخبه با تحصیلات بالا و بیست و چند ساله باشد، اما بعد با فردی ۵۹ ساله رو به رو شدم که تحصیلات ابتدایی دارد!
محسن اعرابی، شهروند ساکن محله دانشجو، با استعداد منحصر به فردی که دارد قادر است ضرب، تقسیم و جذر اعداد را سریع‌تر از ماشین حساب بگوید. اگر تاریخ تولدتان را به او بگویید در عرض چند ثانیه محاسبه می‌کند که چند فصل، چند روز، چند ساعت و چند ثانیه از عمرتان گذشته و روز تولدتان مصادف با چه فصل، روز و ماهی از سال‌های قمری بوده است همچنین می‌تواند محاسبه کند که چند سال دیگر تولد شما در همان روز قمری واقع می‌شود.
او قادر است از هر عددی که بگویید با هر شماره‌ای که انتخاب کنید، اعداد قبل‌تر یا بعدی‌اش را بگویید به عنوان مثال ما از او خواستیم از عدد ۲۰۶۷، با فاصله ۱۵۹ تایی به عقب برود. او زودتر از محاسبات ما در ماشین حساب، شروع به گفتن اعداد کرد طوری که بعد از چند عدد، ما با ماشین حساب از او عقب ماندیم! 

اعرابی، شهریورماه سال ۱۳۳۹ در محله عیدگاه متولد می‌شود. فقط یک سال و نیم داشت که پدرش در اثر برق گرفتگی فوت می‌کند. از این پس روزگار بر او و خانواده‌اش سخت می‌شود و افزون بر غم نبود پدر، با مشکلات معیشتی دست و پنجه نرم می‌کنند. شاید به علت همین ناراحتی‌ها بود که در سن چهارسالگی دچار بیماری صرع می‌شود و هر هفته دو یا سه بار حملات صرع او را تهدید می‌کند. دوران دبستان را به مدرسه‌ای که آن زمان در پشت بازار رضا بود، می‌رود. در کلاس سوم متوجه می‌شود قادر است ضرب و تقسیم اعداد را به صورت ذهنی انجام دهد. اولین بار، در کلاس درس، معلم به دانش‌آموزان می‌گوید می‌خواهم روش ضرب کردن اعداد را به شما یاد دهم. 

آنگاه روی تخته شروع به نوشتن می‌کند: ۱۲*۵۶ اعرابی بلافاصله و قبل از اینکه معلم طریقه ضرب کردن را توضیح دهد، بدون هیچ نوشتاری، به صورت ذهنی پاسخ را می‌دهد که موجب تعجب معلم می‌شود. ابتدا معلمش گمان می‌کند شاید به طور اتفاقی جواب را می‌دانست، اما پس از مدت کوتاهی متوجه استعداد ویژه او می‌شود. از این پس اعرابی مورد توجه بچه‌های کلاس هم قرار می‌گیرد؛ عده‌ای مدام از او حاصل جمع‌ها و تفریق‌های کتاب را می‌پرسند. عده‌ای هم از سر حسادت، سر به سرش می‌گذارند و با گفتن عباراتی نظری «غشو غشو» بیماری او را مسخره می‌کنند. این تمسخر‌ها خاطرات تلخی را برای او به یادگار گذاشته است.

 

بازماندن از ادامه تحصیل

دبستان را با کوله باری از اندوه به پایان می‌رساند، اما سال اول مقطع راهنمایی، در حالی‌که فقط حدود ۳ هفته از سال تحصیلی را پشت سر گذاشته بود، تمسخر‌های هم مدرسه‌ای‌ها، او را به تنگ می‌آورد. وقتی به اتفاق مادرش به مدیر مدرسه ابراز ناراحتی می‌کند، مدیر می‌گوید ما نمی‌توانیم این همه بچه را کنترل کنیم شما بچه‌تان را به مدرسه نیاورید و این می‌شود که دانش‌آموزی با چنین استعداد ویژه‌ای از ادامه تحصیل باز می‌ماند!
استعداد خدادادی او طوری است که بدون هیچ تمرینی، افزایش پیدا می‌کند و به گفته خودش هر چند سال یک بار دامنه اعدادی که قادر به ضرب و تقسیم آن‌هاست گسترده‌تر می‌شود. او آن زمان ابتدا اعداد دو رقمی در دو رقمی را به صورت ذهنی ضرب و تقسیم می‌کرد، ولی با افزایش سن این مهارتش افزایش پیدا کرد و اکنون تا اعداد ۶ رقمی را پاسخ می‌دهد. مادرش در حد خودش پیگیر درمان پسرش می‌شود و دکتر‌های متعددی را تجربه می‌کند، اما نتیجه نمی‌گیرد. زمانی‌که او نوجوان بود برادرش در دفتر آیت‌ا... شیرازی کار می‌کرده است. به دستور این مرجع گران‌قدر مقدمات سفر اعرابی به تهران برای مداوایش فراهم می‌شود.

استعداد خدادادی او طوری است که بدون هیچ تمرینی، افزایش پیدا می‌کند و به گفته خودش هر چند سال یک بار دامنه اعدادی که قادر به ضرب و تقسیم آن‌هاست گسترده‌تر می‌شود.


او ۲ ماه در بیمارستان تهران بستری بود تا بیماری صرعش بهبود یابد. وقتی پرستاران متوجه استعداد او می‌شوند، اعرابی را به اتاق حسابداری می‌برند تا تعداد ساعت کاری کارکنان را محاسبه کند و در این مدت او با دقت و سرعتی بیشتر از ماشین حساب، ساعت کاری‌های آن‌ها را جمع می‌کرده است. آوازه این محاسبات او چنان در بین پرستاران می‌پیچد که شماره پرسنلی‌شان را به او می‌گفتند و در قالب شوخی و خنده از او می‌خواستند برایشان ساعت اضافه رد کند. پس از این سفر دو ماهه، بخش زیادی از بیماری او بهبود پیدا می‌کند و تعداد حمله‌هایش کمتر می‌شود، اما همچنان باید داروهایش را مصرف کند.

 

اخراج از کار

روزی از کارخانه ایران گاز برای فروش کپسول گاز به منزل آن‌ها مراجعه می‌کنند. اعرابی با طرح چند پرسش و ضرب و تقسیم اعداد، استعدادش را به آن‌ها نشان می‌دهد و مأمور آن زمان ایران گاز از او دعوت به کار می‌کند، اما بعد که متوجه ناراحتی اعصاب و بیماری صرع او می‌شود، پس از مدتی اخراجش می‌کند. او سال ۶۴ به عنوان آبدارچی و نامه‌رسان در شهرداری مشغول به کار می‌شود، اما باز هم بیماری اعصاب و روحیه به شدت ساده و بی‌ریایی که دارد برایش دردسرساز می‌شود و همواره افرادی خواستار اخراج او بوده‌اند. برای مدتی او را به بایگانی اداره می‌فرستند و استعداد ویژه او در آنجا هم به کار می‌آید چراکه پس از مدت بسیار کوتاهی بر تمام نامه‌ها و محل بایگانی آن‌ها مسلط می‌شود و هر بار هر پرونده‌ای لازم بوده، بی درنگ آن را از محل مربوط می‌آورده است با این حال باز هم عده‌ای سعی در اخراج او داشتند و سرانجام با ۱۰ سال سابقه کاری، از این اداره اخراج می‌شود.

از این پس او دیگر نتوانسته کار ثابتی پیدا کند. برای گذراندن امرار معاش و تأمین بخشی از هزینه‌های درمان خودش و مادر ۸۷ ساله‌اش، در برنامه‌ها و مراسم‌هایی که نهادها، سازمان‌ها و مراکز مختلف برگزار می‌کنند، شرکت کرده و با انجام سریع محاسبات، موجب تعجب و هیجان بینندگان می‌شود. به عنوان مثال او در برنامه‌ای که مربوط به یکی از سازمان‌های نظامی بوده، افزون بر انجام دادن محاسبات ضرب و تقسیم و جذر، تبدیل سن افراد به فصل، ماه، روز، دقیقه، ثانیه، در پایان سؤالات مجری می‌گوید حالا من یک سؤال از شما می‌پرسم. سپس اعدادی را برای جمع و تفریق به آن‌ها می‌گوید و می‌خواهد جوابش را بگویند و بعد حضار می‌بینند که جواب حاصله، شماره تلفن آن نهاد نظامی است. 

او در مدارس هم که دعوت می‌شود این کار را انجام می‌دهد. اولین بار که به یکی از دانش‌آموزان می‌گفت شماره تلفنشان را بگوید آن فرد اعتماد نمی‌کرد و برایش سؤال‌برانگیز بود که چرا شماره تماسش را می‌خواهد، اما بعد که دانش‌آموزان می‌بینند او جمع و تفریق‌هایی می‌گوید که جوابش شماره تماس آن‌هاست، همه هیجان‌زده می‌شوند و با دادن شماره‌هایشان از او می‌خواهند محاسباتش را انجام دهد.

 

تبدیل سن اشخاص به شاخص‌های زمان

اعرابی شماره همراه ما را هم در عرض چند ثانیه محاسبه کرد و گفت حاصل جمع و تفریق چه اعدادی این شماره می‌شود. او همچنین تاریخ تولد یکی از همکاران را پرسید که چهارم فروردین ماه سال ۷۱ بود. سپس در عرض چند ثانیه گفت شما ۲۸ سال، ۱۱۲ فصل، ۳۳۶ ماه، ۱۰۲۲۰ روز، ۱۴۶۰ هفته، ۲۴۵۲۸۰ ساعت، ۱۴ میلیون و ۷۱۶ هزار و ۸۰۰ دقیقه، ۸۸۳ میلیون و هشت هزار ثانیه از عمرتان گذشته است. همکارم می‌پرسد می‌دانید من به تاریخ قمری در چه روزی به دنیا آمده‌ام؟ اعرابی پس از کمی تأمل می‌گوید ۱۹ رمضان سال ۱۳۱۴ بوده است. همکارم که از قبل این تاریخ را محاسبه کرده بود هیجان زده می‌شود و می‌گوید درست است. اما کنجکاوی‌اش ادامه می‌یابد و دوباره می‌پرسد چند سال دیگر ماه رمضان در فروردین ماه قرار می‌گیرد، اعرابی خیلی سریع می‌گوید ۳ سال دیگر. اعرابی خودش پیش‌قدم می‌شود و می‌گوید شما ۶۳ میلیون و ۷۲ هزار ثانیه از دختر حمید لولایی کوچک‌تر هستید.

 برای برنامه‌ها که به دیگر شهر‌ها دعوتم می‌کنند همه مدعوان را با هواپیما می‌فرستند، اما به من می‌گویند با اتوبوس بیا


دیگر همکاران شگفت‌زده می‌شوند و تاریخ تولدهایشان را می‌گویند. اعرابی همه را محاسبه و برایشان در کاغذی می‌نویسد و به آن‌ها می‌دهد. در همین حین است که یکی از مجریان صدا و سیما به اتاق رو‌به‌رویمان که مربوط به کارشناس اجتماعی معاونت فرهنگی شهرداری منطقه ۱۱ است مراجعه می‌کند، اما به محض دیدن اعرابی شگفت‌زده می‌شود و از آنجایی که در گذشته، در برنامه‌ها او را دیده، اعرابی را به عنوان ماشین حساب زنده دنیا به فردی که همراهش است معرفی می‌کند. مجری در حال توضیح دادن شخصیت اعرابی به همراهش است که اعرابی تاریخ تولد او را می‌پرسد و بلافاصله تعداد ماه، فصل، دقیقه ثانیه عمرش را بیان می‌کند و می‌گوید شما با رضازاده در یک روز به دنیا آمده‌اید. به آن مجری هم می‌گوید شما با کریم باقری هم سن هستی منتهی ۲۲۰ میلیون ثانیه از او بزرگ‌تری. بعضی اعداد آن‌قدر طولانی هستند که ما برای نوشتن آن‌ها باید کمی تأمل کنیم، اما اعرابی چنان با سرعت محاسبه می‌کند و محاسبات بعدی را می‌گوید که در نوشتار عقب می‌مانیم.

او در ادامه از ما می‌خواهد خودمان دو عدد انتخاب و با ماشین حساب حاصل جمع و حاصل ضرب آن‌ها را محاسبه کنیم. بدون اینکه او متوجه شود اعداد ۸۱ و ۳۲ را انتخاب می‌کنیم و به اعرابی می‌گوییم کدام اعداد هستند که حاصل ضربشان ۲۵۹۲ و حاصل جمعشان ۱۱۳ می‌شود؟ باز هم او به سرعت اعداد را تشخیص می‌دهد و ما را غافلگیر می‌کند.
اعرابی از کم لطفی‌هایی که در حقش شده است، گلایه می‌کند و می‌گوید: برای برنامه‌ها که به دیگر شهر‌ها دعوتم می‌کنند همه مدعوان را با هواپیما می‌فرستند، اما به من می‌گویند با اتوبوس بیا. گاهی هم برای حضور در برنامه‌ای وعده مبلغ دیگری را می‌دهند، اما بعد از اجرا، کمتر پرداخت می‌کنند.

 

کم‌لطفی مسئولان

سادگی او باعث می‌شود گاهی از سوی بعضی افراد مسخره شود. به عنوان مثال روزی برای خرید مایحتاج روزانه به میدان بار رفته بود که می‌بیند صاحب مغازه در حال محاسبه کردن قیمت بارش با ماشین‌حساب است. او پیش‌قدم می‌شود و مبلغ را زودتر محاسبه می‌کند. بعد هم گفت و گفتی با صاحب مغازه می‌کند و قیمت تمام شده هر دانه پیاز، گوجه و ... را به او می‌گوید. از آخر به صاحب مغازه می‌گوید حالا من می‌پرسم تو جواب بده. آنگاه می‌گوید اگر هر دانه پیاز فلان قیمت باشد و ۳۰ کیلو پیاز داشته باشی و قیمت هر کیلو لوبیا سبز فلان قیمت باشد و با قیمت پیاز جمع و حاصل را در عدد X ضرب کنی چند می‌شود. فروشنده پس از کلی محاسبه جواب را می‌گوید و اعرابی به او نشان می‌دهد که جواب به دست آمده، شماره تلفن همراهش است که در تابلوی مغازه نوشته است. این فروشنده مقداری جنس رایگان در اختیار اعرابی می‌گذارد. فروشنده‌های دوروبر که متوجه می‌شوند او را به مغازه‌شان دعوت می‌کنند و با تمسخر، وعده دادن میوه‌های مختلف را به او می‌دهند که این موضوع موجب ناراحتی‌اش می‌شود.

گاهی که افراد از سر ترحم به اعرابی پول می‌دهند، او از گرفتنش امتناع می‌کند و می‌گوید: به من کار بدهید. دوست دارم در قبال کارم پول دریافت کنم. آری متأسفانه این فرد با وجود داشتن ۵۹ سال سن و چنین استعداد منحصر به فردی، بیکار است.

 

ناراحتی اعصاب

او فقط از محل اجرای برنامه در مراسم‌های مختلف اندک درآمدی دارد که آن هم با رواج کرونا کنسل شده است. یکی از خیران محل، پیگیر بیمه اعرابی شده است. او خودش چند سال سابقه بیمه دارد. اگر کارفرمایی پیدا شود که برای یک سال او را به کار گیرد یا بیمه‌اش کند، می‌تواند از آن پس از بیمه بیکاری استفاده کند و به امرار معاش بپردازد، اما هنوز چنین امکانی فراهم نشده است.

او با ناراحتی ابراز می‌کند: هر جا مشغول کار شدم کارم را به درستی انجام دادم، اما به خاطر ناراحتی اعصابم عذرم را خواستند و سال‌هاست که بیکارم. اگر من را در بایگانی ادارات به کار بگمارند در عرض چند روز، محل دقیق و جزئیات همه پرونده‌ها در ذهنم ثبت می‌شود و وقتی پرونده‌ای لازم باشد در عرض چند ثانیه آن را بیرون می‌آورم.
همان‌طور که گفتیم اعرابی هیچ تمرینی انجام نمی‌دهد و تمام محاسبات به طور خودجوش در ذهنش انجام می‌شود و هر چند سال یک بار دامنه اعداد ذهنش گسترش می‌یابد. حال سؤال اینجاست چنین فردی اگر درمان می‌شد و امکان ادامه تحصیل را برایش مهیا می‌کردند، شهر و کشورش با چه استعداد درخشانی رو به رو می‌شدند و چه افتخارات که می‌توانست در مسابقات و مجامع با نام ایران رقم بزند.

او با ناراحتی ابراز می‌کند: هر جا مشغول کار شدم کارم را به درستی انجام دادم، اما به خاطر ناراحتی اعصابم عذرم را خواستند و سال‌هاست که بیکارم

 

پرهیز از برچسب زدن

در ادامه سراغ دکتر سپیده پورحیدری، عضو هیئت علمی دانشگاه، رفتیم تا درباره بیماری صرع و چگونگی برخورد والدین و اولیای مدرسه با دانش‌آموزانی که چنین مشکلی دارند توضیح دهد.
وی ابتدا به تعریف بیماری صرع پرداخت و گفت: صرع چهارمین بیماری شایع در جهان است و جزو بیماری‌های مغز و اعصاب دسته‌بندی می‌شود. در ایران هم حدود یک درصد افراد دچار این بیماری هستند و به طور معمول بین کودکان و سالمندان شایع‌تر است.

وی افزود: در این بیماری سلول‌های عصبی مغز برای مدتی مختل می‌شوند و علایمی بروز می‌کند که در نوع خفیف آن شاهد گیجی موقت، خیره ماندن به جایی، پلک زدن سریع و نفس‌های عمیق، صحبت‌های بریده و نامفهوم یا حرکات تند دست و پا هستیم، اما در نوع شدید تشنج روی می‌دهد که گاهی همراه با قفل شدن دهان و خروج کف از دهان بیمار است.

پورحیدری تصریح کرد: صرع حتی در حالت خفیف آن مشکلاتی را در یادگیری فرد ایجاد می‌کند چراکه برای لحظاتی هوشیاری‌اش را از دست می‌دهد و ارتباطش با کلاس قطع می‌شود، اما این بدان معنی نیست که این افراد توانایی یادگیری ندارند یا باید به مدارس استثنایی بروند. بلکه بیماران صرع می‌توانند در مدارس عادی تحصیل کنند و موفق باشند فقط باید والدینشان و اولیای مدرسه نسبت به این بیماری شناخت داشته باشند و بدانند با چنین فردی به‌ویژه هنگام وقوع حمله چه رفتاری داشته باشند.

این روان‌شناس تصریح کرد: این افراد هم مانند دیگر افراد ممکن است استعدادشان در یک زمینه بیشتر و در زمینه‌های دیگر کمتر باشد، اما والدین و اولیای مدرسه باید کمکشان کنند تا استعدادشان را تقویت کنند و دنبال آن بروند نه اینکه با تمرکز بر قسمت‌هایی که در آن مهارت کمتری دارند برچسب خنگ، تنبل و ... را به آن‌ها بزنند.

وی توضیح داد: این بچه‌ها در مدرسه وقتی با رفتار‌های نادرست دیگر دانش‌آموزان و اولیا مواجه می‌شوند احساس غیر عادی بودن می‌کنند، دچار ترس و اضطراب می‌شوند و اعتماد به نفسشان کاهش می‌یابد و به سمت انزوا و گوشه‌گیری یا پرخاشگری کشیده می‌شوند. در نهایت هم برای اینکه از این احساس‌های خود بکاهند به فکر ترک تحصیل می‌افتند و وقتی می‌بینند با کناره‌گیری از درس و جامعه دیگر فشار‌های قبلی را ندارند تصمیمشان تقویت می‌شود درحالی‌که اگر والدین و اولیا برخورد درستی با آن‌ها داشته باشند می‌توانند خیلی خوب و راحت و بدون هیچ مشکلی شرایط ادامه تحصیل را برایشان مهیا کنند تا استعدادهایشان پرورش یابد.

 

نیاز به حمایت همه‌جانبه

پورحیدری افزود: در کلاس و مدرسه‌ای که چنین دانش‌آموزی هست اولیای مدرسه باید قبل از اینکه آن فرد دچار حمله شود به دانش‌آموزان اطلاع دهند که این هم‌کلاسی شما دچار چنین بیماری است و زمانی که دچار حمله شد آسیبی به شما نمی‌زند و بیماری‌اش مسری نیست. روش‌های درست مواجهه با او هنگام حمله‌های عصبی را هم باید آموزش دهند. اگر این آگاه‌سازی به درستی انجام شود، به راحتی می‌توان بچه‌هایی را که دارای این بیماری یا بیماری‌های مشابه دیگر هستند، به تحصیل امیدوار کرد. همچنین بسیار مهم است که خود معلمان و اولیای مدرسه به این بیماری شناخت داشته باشند و در آموزش‌های ضمن خدمت، اطلاعات لازم درباره نحوه رویارویی با این دانش‌آموزان را فراگیرند.

این استاد دانشگاه ادامه داد: درمان این افراد ترکیبی است و همه کادر پزشکی، روان‌شناختی، محیط اجتماعی و آموزشی باید در کنار هم قرار گیرند تا بتوانند این افراد را حمایت و مداوا کنند در غیر این صورت عرصه برای بیمار و خانواده‌اش تنگ می‌شود و شاهد تصمیماتی از جمله ترک تحصیل خواهیم بود.

وی تأکید کرد: بیماری صرع به تنهایی دلیل رها کردن مدرسه نیست. این بیماران می‌توانند کنار دیگر بچه‌ها تحصیل کنند فقط باید آگاهی اولیا و والدین به این موضوع افزایش پیدا کند و دیگر دانش‌آموزان و هم‌کلاسی‌های فرد را توجیه کنیم آدم‌ها تفاوت‌هایی با یکدیگر دارند، اما همه آن‌ها در خوراحترام هستند.
پورحیدری یادآور شد: این بچه‌ها، چون از فعالیت‌هایی مانند کلاس ورزش، دوچرخه سواری، بالارفتن از ارتفاعات و ... باز می‌مانند یک سری مهارت‌های اجتماعی را ممکن است به خوبی فرا نگیرند بنابراین بسیار ضروری است که با کمک یک روان‌شناس، مهارت‌های اجتماعی آن‌ها را تقویت کنیم و چگونگی داشتن ارتباط مؤثر و دفاع از خود در برابر فرد زورگو را به آن‌ها آموزش دهیم تا بتوانند حضور مؤثری در اجتماع داشته باشند.

 

نظام آموزشی خلأ خانواده را پر می‌کند

این روان‌شناس تصریح کرد: انسان‌ها دارای هوش‌های چند‌گانه هستند و وقتی به عنوان مثال یک نفر از هوش ریاضی قوی برخوردار باشد، اما هوش اجتماعی و مهارت‌های بین فردی را فرانگرفته باشد نمی‌تواند در عرصه‌های شغلی و اجتماعی موفق باشد بنابراین والدین باید توجه کنند که در کنار تحصیل و مباحث درسی، مهارت‌های اجتماعی را به فرزندانشان آموزش دهند تا در بزرگ‌سالی بتوانند افراد موفقی باشند.
وی خطاب به مسئولان گفت: خوب است سازوکاری اندیشه شود تا در مواردی که خانواده به هر دلیلی از جمله طلاق، نداشتن آگاهی، فقر فرهنگی، فقر مالی و ... قادر به حمایت درست و پرورش استعداد فرزندش نیست، نظام آموزشی این خلا را پر کند نه اینکه این افراد از چرخه حمایت جامعه هم محروم بمانند.

کلمات کلیدی
ارسال نظر
نظرات بینندگان
هادی زمانیان
|
-
|
۰۰:۰۰ - ۱۴۰۰/۰۵/۰۳
0
0
باسلام .دقیقا مطالبی که فرمودید مطابق ان چیزی بود که من در تجربه از ایشان طی سالها هم جلسه ای در قران هفته ای بدست اورده بودم .سپاس
محسن
|
Japan
|
۱۰:۲۳ - ۱۴۰۲/۰۸/۱۴
0
0
سلام بنده دیشب ایشون رو داخل اتوبوس دیدم
وقتی که نشستم کنارش چنتا عدد که روی شیشه هایه اتوبوس نوشته شده بود برام حساب کرد من شوکه شده بوده ولی با خودم گفتم نکنه از قبل حفظ کرده باشه
که دیدم میخواد پیاده بشه توی ازم پرسید چند سالته ؟
و دیدم کلا ۷ ثانیه نشد که زمان داشت از اتوبوس پیاده بشه و یک برگه بهم داد اول نفهمیدم چیه خوب که دقت کردم متوجه شدم که روز ، ماه ، هفته ، فضل ،ساعت ، دقیقه ، ثانیه و..... سن منو حساب کرده بهم داد سرمو آوردم بالا دیدم از اتوبوس پیاده شده و یک لبخند ملیحی روی چهره من و خودش به وجود آمد خیلی برام عجیب بود حتی از توی جیبش هم عکس خودشو توی روز نامه نشونم داد ولی انقدر متاجب نشدم از دیشب که برگه رو گرفتم هنوز که هنوزه موهای بدنم سیخه خیلی شوکه شدم
اومدم درموردشون تحقیق کنم و این مقاله شمارو خوندم واقعا افسوس که مسعولین بی توجه هی کردن بهش واقعا حیف این مرد با این سن نباید اینجوری باشه و وضع زندگیش اینجوری باشه ترو خدا رسیدگی کنین
امیدوارم دوباره این مرد رو از نزدیک ببینم خیلی انرژی خوبی ازش گرفتم یک مرد خیلی ساده و دل پاک خودتون باهاش هم کلام بشین میفهمین چی میگم
حجت
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۷:۵۰ - ۱۴۰۲/۰۹/۰۱
2
1
سلام ایشون هم امروز اومدن کلاس ما و همه ی مارو شگفت زده کردند
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲:۰۳ - ۱۴۰۲/۰۹/۰۴
2
1
ایشون داخل مدرسه ماهم امدند
سید حسین
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۱:۴۶ - ۱۴۰۲/۰۹/۱۳
3
1
این مرد امروز به کلاس ما آمد. من واقعا از این مرد متعجبم ولی واقعا خوشحالم که چنین فردی رو دیدم.
یاسین
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۰:۰۹ - ۱۴۰۲/۱۰/۱۴
0
1
بنده هم ایشون رو امشب داخل مسجد دیدم
آدم خوب دانایی بود
امیر مهدی یوسفی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴:۳۸ - ۱۴۰۲/۱۰/۱۹
1
1
ایشون یکی از دوست های بنده است هر روز میاد داخل مدرسه ما دفتر چه میفروشه و به بچه ها وبا بچه ها ضرب کار می‌کنه و بچه ها ایشون رو خیلی دوست دارن
رضا موسوی
| Iran (Islamic Republic of)
سلام و عرض ادب راه ارتباطی ای برای صحبت کردن با آقای اعرابی وجود داره؟