کد خبر: ۱۰۹۳
۱۰ مرداد ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

کوره‌هایی که کور شد

کوره مغازه علی‌محمد عباسی در محله گاز چندماه خاموش بود و بعد هم جمع شد و یکی‌دو ماه می‌شود که جای کوره را پر کرده‌اند و انگار نه انگار که سال‌ها بوی تند تیزاب و قلعش تا بیرون مغازه هم می‌رفته است. هیچ‌کس نام فامیلی‌ او را نمی‌شناسد و همه حاج‌عباس مسگر صدایش می‌کنند. از سر عادت هرروز در مغازه‌ای را باز می‌کند که هیچ رونقی از گذشته برایش نمانده است و به قول خودش بعضی از روزها حتی هزار تومان هم دشت نمی‌کند. حاج‌عباس هنوز وقتی حرف می‌زند، گهگاه تک‌سرفه‌ای همراهش است. سرفه‌ها و درد عضلانی دست و پایش برمی‌گردد به سال‌ها کارکردن با تیزاب و قلع.

کوره مغازه علی‌محمد عباسی در محله گاز چندماه خاموش بود و بعد هم جمع شد و یکی‌دو ماه می‌شود که جای کوره را پر کرده‌اند و انگار نه انگار که سال‌ها بوی تند تیزاب و قلعش تا بیرون مغازه هم می‌رفته است. هیچ‌کس نام فامیلی‌ او را نمی‌شناسد و همه حاج‌عباس مسگر صدایش می‌کنند.
از سر عادت هرروز در مغازه‌ای را باز می‌کند که هیچ رونقی از گذشته برایش نمانده است و به قول خودش بعضی از روزها حتی هزار تومان هم دشت نمی‌کند.
حاج‌عباس هنوز وقتی حرف می‌زند، گهگاه تک‌سرفه‌ای همراهش است. سرفه‌ها و درد عضلانی دست و پایش برمی‌گردد به سال‌ها کارکردن با تیزاب و قلع. یک‌جوری با حسرت می‌گوید حالا روزگار لگن و آفتابه‌های مسی ورافتاده است که آدم دلش به رحم می‌آید.

حاجی از فرازونشیب‌ها و حتی سختی‌های شغلش که تعریف می‌کند، آدم کیفور می‌شود و به وجد می‌آید. ولع و اشتیاق گفتن از سفیدشدن ظرف‌های مسی ارتعاش صدایش را بالا و پایین می‌برد. انگار نه انگار کار با تیزاب و نشادر و قلع دست‌هایش را زخم انداخته است و ریه‌هایش را هم.
پنداری ما همراه او کنار کوره ایستاده‌ایم و دست‌ها و ریه‌های ما هم با قلع و نشادر می‌سوزد، اما مثل او پایان کار برایمان شیرین و لذت‌بخش است که دیگ‌های مسی برق به چشم مشتری‌ها می‌اندازد. هنوز هیچ حرفی نشده، می‌گوید قدیم کوره‌ها با زغال کار می‌کرد و بعد نفتی شد و گازی.

 

کودکی در بازار مسگرها

کوره‌اش را جمع کرده است. در این سن‌وسال خیلی هم بیراه نیست. نه دست‌هایش قوت سال‌های اول را دارد که ظرف‌های مسی چندکیلویی را بلند کند و نه ریه‌هایش توان دم و بازدم کنار کوره را دارد.
تاریخ حک‌شده بر شناسنامه حاج‌عباس مسگر به سال1323 برمی‌گردد، اما اشتیاق و حوصله‌ای که برای حرف‌زدن نشان می‌دهد، خیلی جوان‌تر از این حرف‌ها نشانش می‌دهد. تعریف می‌کند: مسگری با سفیدکردن مس خیلی توفیر دارد و بیشتر مردم این 2کار را با هم اشتباه می‌گیرند.

حاج‌عباس از هشت‌سالگی وارد بازار مسگرها شده است. وصفش خیلی طولانی نیست: سیدجلال مسگر در مشهد به‌نام بود. سیدجلال دایی‌ام بود و از همان وقت که دستم را گرفت و برد مغازه مسگری، روی حرفش «نه» نیاوردم. خدا رحمتش کند، جلال و جبروتی داشت و خیلی‌ها از او چشم می‌زدند، من که جای خود داشتم.


مسگری و سفیدگری با هم فرق دارد

علی‌محمد عباسی به‌علت سروصدایی که ساخت مس داشت، کار سفیدگری را ادامه داد و از هجده‌سالگی در عشرت‌آباد برای خودش کار می‌کرد و مغازه هم زد.
سفیدگری کار سختی است و مثل همه پیشه‌هایی که گذشتگان ما داشتند، صبر و حوصله و مدارا می‌خواهد؛ اینکه تابستان‌های گرم هم سروکارت با کوره بود و نشادر و قلع.
این کار هم مهارت می‌خواست و باید فوت‌وفن آن را خوب یاد می‌گرفتی؛ اینکه ظرف چقدر باید در کوره تاب بخورد و حرارت ببیند و چه‌وقت زمان تمیزکردنش با قلع و نشادر است.
حاج‌عباس مسگر تعریف می‌کند: حیف که کسادی کار یک‌به‌یک کوره‌ها را از مغازه‌ها جمع کرد، اما صحبتش هم خالی از لطف نیست. کوره‌ها 2جور بودند؛ یا زمین را گود می‌کردند و کوره زیر زمین بود، یا حالت ایستاده داشت. در هردو حالتش کار سخت و سنگین بود.
پختن غذا در ظرف‌های مسی، رفته‌رفته آن را سیاه می‌کرد. ظرف‌های مسی کهنه‌شده را که چربی و دوده می‌گرفتند و جلا و زیبایی اولیه را از دست می‌دادند، پیش سفیدگرها می‌آوردند.

در گذشته  برای عروس و داماد قید می‌شد، چقدر ظرف مسی داشته باشد و هر خانواده‌ای به اندازه توان و وضع مالی‌شان برای جهیزیه ظرف مسی می خریدند

 

قلاگری هم به آن می‌گویند

سفیدگری نام دیگری هم دارد و به آن «قلاگری» می‌گویند. این شغل ابزار خاصی ندارد و قلع گران‌ترین ابزار سفیدگرهاست. آن‌ها با کمک ابزاری ظرف را روی حرارت می‌گیرند که البته باید فوت‌وفن آن را بدانند که چقدر در حرارت بماند و بعد به کمک دیزاب که مایعی برای شست‌وشوست، چربی‌های آن را می‌گیرند و به‌عبارتی جرم‌زدایی می‌شود و بعد از تمیزکردن دوباره آن را در حرارت می‌گیرند و با نشادر و قلع سفید می‌کنند: قلع همان‌طور که گفتم، ورق‌های سفیدرنگی است که برای کار سفیدگری تکه‌تکه می‌شود.
بعضی از سفیدگرها هم دوره‌گرد بودند و به‌خصوص در ایام نزدیک به نوروز و عید کوچه‌به‌کوچه می‌رفتند. البته خیلی‌هایشان هم در دکان مسگری کار می‌کردند، اما خیلی‌ها مثل من از همان اول مغازه داشتند و کار سفیدگری را به‌تنهایی انجام
می‌دادیم.

 حالا ویترین برخی لوکس‌فروشی‌ها را انواع ظروف مسی چشم‌نواز کرده است و برای آن‌هایی که قدرت خرید داشته باشند، فلز ارزشمندی است

 

مس حرف اول را در جهیزیه می‌زد

حاج‌عباس مسگر می‌گوید: ایرانی‌ها همیشه به خوش‌خوراک‌بودن و خوب خوردن مشهورند. ممکن است بد بپوشند، اما از خوراک خوب صرف‌نظر نمی‌کنند. گذشته با الان خیلی فرق داشت. وسایل پخت‌وپز و پذیرایی‌شان که داستان مفصلی دارد. این را می‌خواهم بگویم که یکی از مواردی که برای عروس و داماد قید می‌شد، این بود که چقدر ظرف مسی داشته باشد و هر خانواده‌ای به اندازه توان و وضع مالی‌شان جهیزیه را بدون مس نمی‌گذاشتند. اصلا جهیزیه بدون مس نبود. بعضی از خانواده‌ها که دستشان تنگ بود، مس‌های دست‌دوم می‌آوردند تا سفیدشان کنیم. خاصیت فلز مس همین است؛ جلا که می‌گیرد، کهنگی‌اش گرفته می‌شود. البته حالا هم برخی خانواده‌ها برای جهیزیه مس می‌خرند. مس فلز گران‌قیمتی است که خاصیت هم فراوان دارد.

 

مس در ویترین لوکس‌فروشی‌ها

همه وسایل پخت‌وپز خانه حاج‌عباس مسی است و به گفته خودش اصلا پخت غذا در ظرفی غیر از مس طعمش به زبانشان نمی‌آید: این را حتما خیلی‌هایتان دیده‌اید و می‌دانید که ظروف مسی انواع مختلفی دارد. قدیم سفارش‌ها فرق می‌کرد. برای خرید جهیزیه عروس که می‌رفتند، می‌گفتند آفتابه مسی یزد می‌خواهند یا تهرانی و مشهدی. آفتابه وضو با آفتابه توالت فرق داشت. تاس حمام، آفتابه لگن، مشربه و وسایل حمام برای عروس خریده می‌شد و هرکس بیشتر مس داشت، جهیزیه‌اش بیشتر به چشم می‌آمد. حالا ویترین برخی لوکس‌فروشی‌ها را انواع ظروف مسی چشم‌نواز کرده است و برای آن‌هایی که قدرت خرید داشته باشند، فلز ارزشمندی است.

کلمات کلیدی
ارسال نظر