کد خبر: ۱۲۲۱
۲۲ مرداد ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

"شهید محمدی"؛ اسطوره‌ شجاعت "قرقی"

شهید حاج رضا محمدی قرقی، فرمانده نامدار جنگ، از روستای قرقی بوده است. به گفته دوستان هم‌رزمش حضور پرشور او باعث جلب‌توجه عموم مردم به جبهه‌ها شد به‌نحوی‌که تنها از روستای قرقی ۳۶ شهید تقدیم اسلام و انقلاب شد. در بین این شهدای گران‌قدر قرقی می‌توان از دوست صمیمی و هم‌رزم شهید، سردار شهید اسدا... کشمیری قرقی، معاونت طرح و عملیات لشکر ویژه شهدا و معاون شهید محمود کاوه نام برد.

 شهید حاج رضا محمدی قرقی، از فرماندهان نامدار جنگ، اهل روستای قرقی بوده است. به گفته دوستان هم‌رزمش حضور پرشور او باعث جلب‌توجه عموم مردم به جبهه‌ها شد به‌نحوی‌که تنها از روستای قرقی ۳۶ شهید تقدیم اسلام و انقلاب شد. در بین این شهدای گران‌قدر قرقی می‌توان از دوست صمیمی و هم‌رزم شهید، سردار شهید اسدا... کشمیری قرقی، معاونت طرح و عملیات لشکر ویژه شهدا و معاون شهید محمود کاوه نام برد. 

 

از تولد تا ازدواج

سال ۱۳۳۴ در روستای قرقی به دنیا آمد. پدر و مادرش به دلیل ارادت به امام هشتم، نام فرزندشان را رضا نامیدند. او تحصیلات ابتدایی‌اش را در همان روستای قرقی به پایان رساند و به دلیل نبود امکانات و مقاطع تحصیلی بالاتر در این روستا از تحصیل باز ماند و نزد پدرش به کار کشاورزی مشغول شد. 

ارتباط آقا رضا با مادرش خیلی صمیمی بود. او سال 1352 در حالی که می‌خواست با یکی از بستگان نزدیکش ازدواج کند از نعمت مادر محروم شد و3 سال بعد به نیابت از مادر مرحومش عازم سفر زیارتی مکه شد. در سال ۱۳۵۵ پس از سفر به ترکیه و سوریه و اردن وارد کشور عربستان شد. اعمال حج را بجا آورد و در مسیر برگشت به زیارت شهدای کربلا در شهر عراق مشرف شد. بعد از آن به نجف اشرف رفت تا ضمن زیارت حضرت امیر(ع) با رهبر کبیر انقلاب، حضرت امام خمینی (ره)، دیدار داشته باشد، اما به دلیل مسائل امنیتی این دیدار انجام نشد. 

آن موقع امام خمینی (ره) در این شهر تبعید بود و تحت کنترل نیروهای امنیتی قرار داشتند و هرفردی هم تصمیم به دیدار داشت اطلاعات آن فرد به ایران مخابره می‌شد. حاج رضا محمدی قرقی در مسیر بازگشت به ایران در مرز خسروی از سوی ساواک دستگیر شد.

 شهادت در راه خدا افتخار ماست و مرگ در بستر برای ما ننگ است

 

فعالیت‌های سیاسی

او را پس از دستگیری در قصرشیرین مستقیم به مشهد منتقل کردند و چند روز از سوی سازمان امنیتی کشور مورد بازجویی قرار گرفت و پس از چند روز با قید ضمانت آزاد شد.

بعد از آزادی دست به افشاگری علیه ساواک و شخص شاه زد و فعالانه در مجالس و سخنرانی‌ها شرکت می‌کرد. در منطقه در قالب کلاس و جلسه‌های قرآن سخنرانی‌ می‌کرد و مردم را با مسائل روز آشنا می‌ساخت و بعد از جلسه‌ها با بعضی از افراد مورد اطمینان به بحث و گفت‌وگو می‌پرداخت. 

حاج رضا دیگر عاشورایی شده بود و کفن‌پوش به تظاهرات ضد حکومت طاغوت می‌رفت و شعارش این بود که شهادت در راه خدا افتخار ماست و مرگ در بستر برای ما ننگ است. به دلیل عزت و اعتباری که در بین مردم داشت، به توصیه او مردم با ایشان همراه می‌شدند و در تظاهرات شرکت می‌کردند. او با وسیله شخصی خودش اهالی منطقه را به تظاهرات می‌برد.

 

پیروزی انقلاب و شروع جنگ

او پس از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) عضو شورای محلی شد و تقسیم ارزاق مردم منطقه را بر عهده گرفت و در سنگر شورا فعالیت می‌کرد. به دستور حضرت امام، در قرقی و روستاهای اطراف بسیج مستضعفان تشکیل داد و خود به‌عنوان فرمانده بسیج منطقه، رابط روستاها و مساجد منطقه با مشهد بود.

 در دوران جنگ تحمیلی، شهید محمدی توانست نیروهای زیادی را در منطقه آموزش دهد و به جبهه‌های حق علیه باطل اعزام کند. حاج رضا توانست صدها نفر از منطقه تبادکان و روستاهای جاده سیمان و کلات را عازم جبهه‌ها کند. در همین راستا، در اولین گروه ۳۰۰ نفری بسیجیانی که از خراسان بزرگ اعزام شدند، ۲۲ نفرشان از یاران شهید محمدی قرقی بودند.

 شهید محمدی به لحاظ موقعیت کردستان به همراه آن ۲۲ نفر در تاریخ 10 آذر 1359 بعد از ملاقات با امام امت به دستور ایشان برای مقابله با دموکرات‌ها و کومله‌های ضدانقلاب، به دلیل نا امن بودن جاده همدان از مسیر کرمانشاه عازم کردستان شد. او در آنجا به‌ عنوان فرمانده، مسئولیت حفاظت از مقر سیلو سنندج را بر عهده داشت که بعد از ۲ ماه درگیری با ضدانقلابی‌ها، برای استراحت و مرخصی به همراه یارانش به مشهد مقدس برگشتند.

حاج رضا بعد از عبور از سه میدان مین‌گذاری شده در منطقه‌ای بین فکه و رقابیه بر اثر برخورد با مین به‌شدت از ناحیه شکم و اعضای گوارشی و کبد جراحت برمی‌دارد و پای چپش نیز از مچ قطع می‌شود

 

پشت جبهه

شهید محمدی بعد از بازگشت به مشهد به اوضاع آشفته و نابسامان شورای محلی و بسیج، سر و سامان داد. خودش به‌ عنوان اولین فرد در منطقه به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و برای آموزش دوره پیشرفته نظامی عازم بیرجند شد و بعد از بازگشت شروع به کادرسازی نیرو برای جبهه‌های حق علیه باطل کرد. با توجه به کارشکنی‌هایی که از سوی برخی در منطقه انجام شد، اما شهید محمدی توانست چند پایگاه بسیج در محل تأسیس کند که هنوز هم آن پایگاه‌ها دایر است.

 

شهادت

در جبهه هم آرام و قرار نداشت با اینکه مسئولیتش فرماندهی حفاظت بود، اما به دلیل نیاز، تصمیم گرفت به‌عنوان اطلاعات عملیات و تخریبچی خدمت کند. در همین راستا در تاریخ 26 آبان 1361 به جبهه سومار اعزام و به مدت یک ماه و نیم در پایگاه شهید بهشتی (لشکر نصر) دوره تخریب را گذراند.

 بعد از مدتی دوباره از طریق سپاه عازم جبهه شد و مسئولیت تخریب گردان عبدا... تیپ ۱۸ جوادالائمه (ع) را بر عهده گرفت. بعد از چند روز عملیات والفجر مقدماتی آغاز شد و شهید محمدی به همراه هم‌سنگرانش به‌عنوان رهبر گروه برای پاک‌سازی و شناسایی منطقه اعزام شدند.

 حاج رضا بعد از عبور از سه میدان مین‌گذاری شده در منطقه‌ای بین فکه و رقابیه بر اثر برخورد با مین به‌شدت از ناحیه شکم و اعضای گوارشی و کبد جراحت برمی‌دارد و پای چپش نیز از مچ قطع می‌شود. او سرانجام در دهمین روز از ماه دی سال 64 به آرزوی دیرینه‌اش به درجه رفیع شهادت رسید. پس از شهادت بدن مطهرش در زادگاهش و در جوار قبر مادرش و دیگر هم‌سنگران شهیدش در روستای قرقی به خاک سپرده شد. 

کلمات کلیدی
ارسال نظر