کد خبر: ۱۳۱۹
۱۳ شهريور ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

نخستین اعضای هیئت 28ساله محله احمدآباد، حالا با فرزندانشان در عزاداری محرم شرکت می‌کنند

سید دانیال حسینی‌کارگر ماجرای جذب قلدر محله را این‌گونه روایت می‌کند: یک درگیری لفظی اتفاق افتاد. در همین حین خادم پیر مسجد که شاهد این ماجرا بود از مسجد بیرون آمد و چون اکبر قلدر را می‌شناخت از او خواست که با او به داخل مسجد برود. بعد از نیم‌ساعت اکبر بیرون آمد و به نوچه‌هاش گفت: بچه‌ها من می‌خواهم به سید دانیال در نصب پرچم‌های ماه محرم کمک کنم. اگر شما هم هستید بسم‌ا.... نوچه‌ها هم که جرئت نه گفتن نداشتند قبول کردند. بعد از این ماجرا او به هیئت نوجوانان محله احمدآباد پیوست و خالصانه به هیئت کمک می‌کرد و تحول زیادی در اخلاق و رفتارش به وجود آمد و هنوز هم رابطه دوستی‌مان ادامه دارد.

شور و هیجان وصف‌ناپذیری داشت. پیراهن سیاهش را پوشید و با عجله از منزل بیرون آمد. پرچم کوچکی را که رویش نام حضرت ابوالفضل(ع) می‎درخشید در دست داشت. دربین راه خانه تا مسجد، چند نفر دیگر از بچه‌های محله که از دوستان و هم‌کلاسی‌های سیددانیال بودند به او ملحق شدند. هرچه به مسجد محله نزدیک‌تر می‌شد، هیجانی که داشت بیشتر و بیشتر می‌شد. تعدادی از پدر ومادرها نیز برای همراهی با بچه‌هایشان آمده بودند. مسیر حرکتشان از مسجد امام رضا(ع) به سمت مسجد توفیق در خیابان طالقانی بود. تمام محله را دور زدند و در مسیر حرکتشان تعداد زیادی از نوجوان‌های محله، با پرچم‌هایی در دست به آن‌ها ملحق می‌شدند. جمعیت با صدای بلند این دم معروف را تکرار می‌کردند: ای اهل حرم میر و علمدار نیامد، سقای حسین سید وسالار نیامد.

با اینکه حالا 28سال از این شب می‌گذرد، سید دانیال حسینی‌کارگر خاطره اولین علم‌گردانی‌ هیئت نوجوانان محله احمدآباد را خوب به یاد دارد. لذت این تجربه معنوی چنان در سن نوجوانی بر جان او هم‌سن و سالانش نشست که دیگر از این مسیر روشن پا پس نکشیدند. آن نوجوان‌های 12و13ساله مردان کاملی شده‌اند و امروز به همراه فرزندان نوجوان خود در هیئت نوجوانان محله احمدآباد شرکت می‌کنند.

 

همه چیز از کلاس‌های تابستانی شروع شد

ایده تأسیس هیئت نوجوانان احمدآباد در جریان برگزاری کلاس‌های تابستانی مطرح و در سال 1372 با همراهی نوجوانان مذهبی و انقلابی محله شکل گرفت. سید دانیال حسینی کارگر در توضیح بیشتر می‌گوید: محله احمدآباد در30سال قبل به وسعت، گستردگی و جمعیت امروز نبود و بیشتر ساکنان قدیمی‌آن همدیگر را می‌شناختند. در آن زمان محله احمدآباد دارای 3مسجد محوری و اصلی بود. یکی از این مساجد مسجد امام سجاد(ع) بود که در خیابان ابوذر قرار دارد. آن‌طور که از بزرگ‌ترهای محله نقل شده است این مسجد در زمان جبهه و جنگ بسیار فعال بوده است و بیشترین اعزام نیروهای این محدوده به جبهه‌های جنگ از این مکان اتفاق می‌افتاده است.

مسجد امام رضا(ع) در خیابان رضا و مسجد توفیق در خیابان طالقانی، 2مسجد دیگر آن‌زمان بودند. هر کدام از این 3مسجد فعالیت‌های دینی، مذهبی و فرهنگی جداگانه‌ای داشتند.در ایام ماه محرم نیز هر کدام، دسته عزاداری خودشان را داشتند.

آقای اردشیری برای جذب و شرکت بیشتر بچه‌ها در فعالیت‌های فرهنگی و مذهبی مسجد، ایده تأسیس هیئت نوجوانان محله احمدآباد را مطرح کرد

او ادامه می‌دهد: در تعطیلات تابستان، کلاس‌های اوقات فراغت در هر3مسجد محله برگزار می‌شد. اما مسجد توفیق واقع در خیابان طالقانی، در زمینه برگزاری کلاس‌های تقویتی و درسی تابستانه برای دانش‌آموزان فعال‌تر بود. موسی اردشیری، مربی و مسئول برگزاری این کلاس‌ها، در مسجد توفیق بود. در آن سال‌ها بچه‌های نوجوان محله زیاد بودند و آقای اردشیری برای جذب و شرکت بیشتر بچه‌ها در فعالیت‌های فرهنگی و مذهبی مسجد، ایده تأسیس هیئت نوجوانان محله احمدآباد را مطرح کرد. این پیشنهاد با حمایت پایگاه بسیج و مرکز فرهنگی مسجد عملی شد.

من و چند نفر دیگر از بچه‌های پایگاه بسیج مسجد که فعال‌تر بودیم، مسئولیت ثبت‌نام نوجوانان را برای هیئت برعهده گرفتیم. ما شماره تلفن و مشخصات شناسنامه‌ای و محل سکونت بچه‌ها را می‌گرفتیم و نامشان را به عنوان یکی از اعضای هیئت نوجوانان محله احمدآباد ثبت می‌کردیم. با عضویت آنان در هیئت، ارتباطشان با مسجد و فعالیت‌های فرهنگی و مذهبی این مکان بیشتر شد و به تبع آن حضور پررنگ‌تری نیز در کلاس‌های تابستانی مسجد داشتند. به این ترتیب هیئت نوجوانان محله احمدآباد سال 1372با محوریت حضور نوجوانان در ایام ماه محرم تأسیس شد.

 

 

عزاداری و علم‌گردانی در شب عاشورا

هیئت نوجوانان محله احمدآباد در همان سال اول، مراسم علم‌گردانی شب عاشورا را با حرکت عزاداران نوجوان هیئت و مشارکت اهالی محله آغاز می‌کند و این مراسم در سال‌های بعد با عظمت و شکوه بیشتری اجرا می‌شود.

آقا سیددانیال با یادآوری این مراسم در شب عاشورا می‌گوید: «اولین سالی بود که نوجوان‌های محله دارای هیئتی مستقل شده بودند. از چند هفته مانده به محرم همه بچه‌ها لحظه‌شماری می‌کردند که ماه محرم برسد و آن‌ها بتوانند در قالب یک هیئت منسجم و هماهنگ برای امام حسین(ع) عزاداری کنند. در جلسه‌ای که چند روز قبل از ماه محرم و با حضور برخی بچه‌های هیئت، موسی اردشیری و مسئولان پایگاه بسیج مساجد محله برگزار شد تصمیم گرفته شد در شب عاشورای حسینی، هیئت نوجوانان، مسیر بین مسجد امام رضا(ع) تا مسجد توفیق را با پای پیاده به عزاداری و علم‌گردانی بپردازد.»

دانیال که در آن‌زمان 12سال بیشتر نداشت با یادآوری خاطره آن شب به یاد ماندنی می‌گوید: «در ابتدا مراسم عزاداری و سینه‌زنی در مسجد امام رضا(ع) برگزار شد. عزاداری یک ساعتی ادامه داشت من و یک نفر دیگر از دوستانم که داخل مسجد بودیم نگاهی به جمعیت عزادار حاضر در مسجد انداختیم و با تعجب متوجه شدیم که تعداد کمی‌ از نوجوان‌های محله و اعضای هیئت در مسجد حاضر هستند. 

با ناراحتی به رفیقم گفتم: خیلی بد شد ما با همین چند نفر می‌خواهیم مراسم عزاداری و علم‌گردانی تا مسجد توفیق را انجام دهیم؟ رفیقم هم با ناراحتی حرفم را تأیید کرد و گفت: ماکه چند روز قبل همه قرار و مدارها را گذاشتیم و با بچه‌های محله برای مراسم امشب هماهنگ کردیم. این بود قول و قرار مردانه‌شان؟ به نظرم بهتراست از اجرای مراسم پیاده‌روی محله بگذریم. در همین گفت‌وگوی دوستانه بودیم که پشت بلندگوی مسجد اعلام شد که هیئت تازه تأسیس نوجوانان محله احمدآباد قرار است در مراسم عزاداری شب عاشورا با پای پیاده به سمت مسجد توفیق حرکت کند.

با دیدن این همه نوجوان سیاه‌پوش اشک در چشمانم حلقه زد و روبه آسمان کردم و از امام حسین(ع) که نگذاشته بود آبروی ما برود تشکر کردم

باشنیدن این کلمات رنگ از روی من و رفیقم پرید. با همان حالت پکر و ناراحت از درب مسجد خارج شدیم. اما در بیرون از مسجد با صحنه عجیبی روبه رو شدیم، جمعیت زیادی از نوجوان سیاه‌پوش با سربندهای یا ابوالفضل(ع) یا زینب(س) و یا امام حسین(ع) ایستاده بودند. بعضی‌ها هم علم‌های کوچکی در دست داشتند. با دیدن این همه نوجوان سیاه‌پوش اشک در چشمانم حلقه زد و روبه آسمان کردم و از امام حسین(ع) که نگذاشته بود آبروی ما برود تشکر کردم.» 

به کمک خود بچه‌ها صف‌های عزاداری را مرتب کردیم و در حالی که این دم مشهور را می‌خواندیم: ای اهل حرم میر و علمدار نیامد سقای حسین سید وسالار نیامد سینه‌زنان و عزاداری‌کنان مسیر خیابان رضا را به سمت مسجد توفیق واقع در خیابان طالقانی طی کردیم. دربین راه تعداد زیادی از عزاداران و پدر و مادرهای بچه‌ها به هیئت ما ملحق شدند. بعد از طی کردن این مسیر در نزدیکی مسجد توفیق عزاداران این مسجد از ما استقبال کردند. بعد از ورود به مسجد ساعتی را نیز در آنجا عزاداری کردیم و در پایان مراسم همه اعضای هیئت با غذای نذری که توسط چند نفر از خیران و نیکوکاران محله تهیه شده بود پذیرایی شدند. 

درسال‌های بعد نیز این مراسم با شکوه و عظمت بیشتری برگزار شد. البته سال گذشته به دلیل شیوع کرونا و برای جلوگیری از خطر ابتلای به آن، مراسم پیاده‌روی و علم‌گردانی شب عاشورا را به صورت کاروان خودرویی برگزار کردیم. در شب عاشورای امسال نیز مراسم به صورت عزاداری در محوطه باز مسجد الزهرا(س) کوهسنگی همراه با رعایت پروتکل‌های بهداشتی و فاصله اجتماعی اجراشد.»

او ادامه می‌دهد: 28سال از برگزاری مراسم عزاداری و علم‌گردانی شب عاشورا می‌گذرد و با عنایت خود امام حسین(ع) تا به امروز حتی یک‌بار هم این مراسم به تأخیر نیفتاده و هر سال بهتر و با شکوه بیشتری برگزار شده است.

 

رفاقت‌های هیئتی

تأسیس هیئت نوجوانان احمدآباد در به وجود آمدن رفاقت بین بچه‌های محله و ایجاد همدلی و همفکری در بین 3مسجد محله تأثیر زیادی داشته، دوستی‌هایی که تا به امروز ادامه یافته است.

حسینی در تأیید این مطلب می‌گوید: وقتی دوران نوجوانی خودم را مرور می‌کنم می‌بینم بیشتر دوستانی که امروز دارم همان‌هایی هستند که در نوجوانی عضو هیئت بودند. برخلاف امروز که بیشتر بچه‌ها در خانه پای کامپیوتر و تلویزیون می‌نشینند و با هم‌سن وسال‌هایشان وقت نمی‌گذرانند، نوجوان‌های 30سال قبل و بچه‌های دهه 60 ، بیشتر اوقات فراغت و تفریحشان را بیرون از خانه و با هم‌سن وسال‌هایشان پرمی‌کردند. 

گاهی وقت‌ها چند تا بچه با همدیگر یکی می‌شدند و گروه یا دسته‌ای را تشکیل می‌دادند. برخی از این گروه‌ها به بچه‌های دیگر محله و محلات دیگر گیر می‌دادند و سر چیزهای خیلی جزئی با هم دعوا و زد وخورد می‌کردند. محله ما نیز از این قاعده مستثنا نبود و همیشه بچه‌هایی داخل محله بودند که برای هم‌سن وسال‌های خودشان مزاحمت و دردسرهایی ایجاد کنند. برخی از این بچه‌ها با جذب شدن و عضویت در همین هیئت نوجوانان از قلدربازی‌های خود دست کشیدند و دوستان خوبی برای بچه‌های محله شدند.

 

ماجرای اکبر قلدر

آقا سیددانیال ماجرای یکی از دوستی‌هایش را که به واسطه هیئت شکل گرفته است برایمان تعریف می‌کند: «اکبر، معروف به اکبر قلدر یکی از نوجوان‌های هم‌سن وسال ما در محله بود. خانواده او و ما ساکن خیابان ملاصدرا بودیم، به همین دلیل او را به‌خوبی می‌شناختم. هیکلش نسبت به هم‌سن وسال‌هایش درشت‌تر بود و چهره خشنی هم داشت. علاوه بر این همیشه چند نفر نیز به عنوان نوچه با او همراه بودند. بیشتر همراهانش، ساکن محله ما نبودند اما هرجا که اکبر قلدر می‌رفت آن‌ها هم همراهی‌اش می‌کردند. سال دوم یا سومی‌بود که هیئت نوجوانان محله احمدآباد راه‌اندازی شده بود. چند روز به ماه محرم مانده مشغول سیاه‌پوش کردن بیرون مسجد امام رضا(ع) بودیم. اکبر قلدر و نوچه‌هایش هم در حال عبور از کنار مسجد بودند. یکی از نوچه‌ها با حالت تمسخرآمیزی به ما نگاه کرد و حرف بدی به یکی از بچه‌ها زد.

رفیق ما هم جوابش را داد. اکبر و نوچه‌هاش ایستادند و هر لحظه امکان این بود که دعوای سختی بشود. خادم پیر مسجد که شاهد این ماجرا بود از مسجد بیرون آمد، چون اکبر قلدر را می‌شناخت از او خواست که با او به داخل مسجد برود. بعد از نیم‌ساعت اکبر بیرون آمد و به نوچه‌هاش گفت: بچه‌ها من می‌خواهم به سید دانیال ( چون همسایه ما بود من را با اسم می‌شناخت) در نصب پرچم‌های ماه محرم کمک کنم. اگر شما هم هستید بسم‌ا.... نوچه‌ها هم که جرئت نه گفتن نداشتند قبول کردند. این آخرین دعوا و درگیری بود که از او دیدیم. بعد از این ماجرا او به هیئت نوجوانان محله احمدآباد پیوست و خالصانه به هیئت کمک می‌کرد و علم هیئت را در دست می‌گرفت. بعدها هم که از محله ما رفت تحت‌تأثیر همین ارتباط، تحول زیادی در اخلاق و رفتارش به وجود آمد و هنوز هم رابطه دوستی‌مان ادامه دارد.

هر کجا باشیم در مراسم عزاداری و علم‌گردانی شب عاشورا شرکت می‌کنیم

خیلی از دوستی‌های سیددانیال با رفقایش به‌دلیل وجه مشترک همه آن‌ها، یعنی عضویت در هیئت نوجوانان محله احمدآباد تا به حالا دوام پیدا کرده است: «حتی امروز برخی دوستان من با پسر بچه‌های 10 و12ساله‌شان در مراسم عزاداری هیئت شرکت می‌کنند و حالا فرزندانمان با هم رفاقت کرده‌اند. مداح و ذاکرین هیئت، حتی خیران، حامیان مالی و همه کسانی که کارهای اجرایی هیئت را به عهده دارند از بین همان نوجوانان 12و13ساله 30سال قبل هستند. با وجودی که تعدادی از ما امروز دیگر ساکن محله احمدآباد نیستیم و در دیگر محلات مشهد و حتی شهرستان‌های اطراف ساکن هستیم اما هر کجا باشیم در مراسم عزاداری و علم‌گردانی شب عاشورا شرکت می‌کنیم.»

 

از برپایی کتابخانه تا اجرای مسابقه

او درباره دیگر اقدامات هیئت می‌گوید می‌دهد: «درسال‌های اخیر برای جذب بیشتر نوجوانان، کارهای فرهنگی و آموزشی خوبی انجام شده است. برپایی کتابخانه و مسابقه کتاب‌خوانی در ایام محرم و دیگر مراسم مذهبی، همچنین ایجاد گروه مجازی آموزشی همراه با پاسخ‌گویی به شبهات مذهبی از اقدامات هیئت نوجوانان محله احمدآباد بوده است. یکی از این ابتکاراتی که هم‌زمان با محرم چندسال قبل انجام شد، فرستادن دعوت‌نامه برای خانواده‌ها و اعضای هیئت بود. این اقدام مبتکرانه اتفاقات خوب بسیاری را به دنبال داشت و سبب جذب برخی افراد شد که اعتقادهای مذهبی عمیقی به محرم وامام حسین(ع) نداشتند.»

 

گسترش فعالیت‌های هیئت

هیئت نوجوانان محله احمدآباد علاوه بر عزاداری ماه محرم و علم‌گردانی شب عاشورا ، برخی از مراسم و اعیاد مذهبی دیگر مثل: شب شهادت امام رضا(ع) و نیمه شعبان را نیز برگزار می‌کند. حسینی در توضیح بیشتر می‌گوید: «چندسالی از برگزاری مراسم عزاداری ماه محرم و علم‌گردانی شب عاشورا گذشته بود که یکی از دوستان پیشنهاد برگزاری مراسم شب شهادت امام رضا(ع) را داد که مورد استقبال اعضای هیئت قرارگرفت. 25سال قبل برای اولین‌بار مراسم شب شهادت امام رضا(ع) در مسجد امام رضا(ع) واقع درخیابان رضا برگزار شد. مراسم با عزاداری و نوحه‌خوانی مداحان هیئت شروع شد و هم‌زمان با شب شام غریبان امام رضا(ع) نیز اعضای هیئت با در دست داشتن شمع و ذکر نوحه‌خوانی مسیر خیابان‌های محله تا مسجد توفیق را طی کردند. تقریبا از همان‌زمان مراسم گرامیداشت شب ولادت امام زمان(عج) توسط هیئت نوجوانان محله احمدآباد در مساجد محله برگزارشده است.

هدف ما از برگزاری این مراسم و اعیاد مذهبی، تنها مداحی و عزاداری صرف نیست. در واقع تأکید ما بیشتر بر روشنگری مذهبی بوده است. سخنرانان و مداحان در این مراسم با برشمردن ابعاد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دوران ائمه(ع) عملکرد آن‌ها در قبال جامعه را تجزیه و تحلیل می‌کنند. این هدف و اعتقاد در مجموعه اجرایی و اعتقادی هیئت نوجوانان محله احمدآباد سبب جذب بیشتر نوجوانان محله شده است.»

وقتی چشمش به نوجوان‌های کم سن وسال هیئت می‌افتد با دیدن چهره‌های معصوم و اشکبار آن‌ها، از خدا و امام حسین(ع) می‌خواهد به خاطر این نوجوانان معصوم و پاک مشکلش را حل کند

 

آرزویی که محقق شد

دانیال حسینی می‌گوید: یکی از ساکنان محله با ما تماس گرفت و درباره مشکل لاینحلی که برایش پیش آمده بود صحبت کرد، او گفت: چند سال است که این مشکل را دارد و با وجود پول زیادی که خرج کرده، مشکلش حل نشده است. ما و دوستان بر اساس همان اعتقادی که داشتیم با این مرد صحبت کردیم و از او خواستیم که در مراسم هیئت ما شرکت کند و به امام حسین (ع) متوسل بشود به این امید که مشکلش حل شد.

با همه شک ودودلی که داشت قبول کرد ودر مراسم علم گردانی شب عاشورا حاضرشد. سال بعد همان مرد با پای پیاده در جلوی هیئت حرکت می‌کرد واشک می‌ریخت. خودش می‌گفت: سال گذشته در مراسم علم گردانی شب عاشورا وقتی چشمش به نوجوان‌های کم سن وسال هیئت می‌افتد با دیدن چهره‌های معصوم و اشکبار آن‌ها، از خدا و امام حسین(ع) می‌خواهد به خاطر این نوجوانان معصوم و پاک مشکلش را حل کند. با همین توسل مشکلش برطرف شده بود. او نذر کرده بود که هرسال با پای پیاده در علم گردانی شب عاشورا شرکت کند و تمام مسیر مسجد امام رضا(ع) تا مسجد توفیق را با پای پیاده طی کند.

ارسال نظر