کد خبر: ۱۶۹۸
۲۷ مهر ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

موقوفه حاج فرامرزخان؛ وقفی برای براتِ آزادی!

موقوفه حاج ملامحمد تا حدود ۲۵ سال پیش به موقوفه حاج فرامرزخان معروف بود. در حالت کلی موقوفات را به اسم واقف می‌شناسند. مثلا موقوفه گوهرشاد که به اسم واقف آن مرحومه گوهرشادآغا شناخته می‌شود. اینجا را هم می‌گفتند موقوفه حاج فرامرزخان. منتها قاعده‌ای فقهی هست که وقف بر نفس را مجاز نمی‌داند یعنی شما نمی‌توانید چیزی را برای خودتان وقف کنید. حاج فرامرزخان گفته عواید وقف تا زمان مرگم به مصارف شخصی خودم برسد و بعد از مرگم این کار‌ها بشود؛ بنابراین برای دوره‌ای عواید وقف برای مصارف خودش تعریف شده است این یعنی وقف بر نفس که در وقف این کار را نمی‌شود کرد.

در بزرگراه آزادی مجموعه‌ای به نام «موقوفه حاج ملامحمد» قرار دارد که پیش از این «موقوفه حاج فرامرزخان» نام داشت و البته هنوز هم گاهی در بین مردم به همین نام یاد می‌شود. این موقوفه که جزئی از تاریخ منطقه ۱۰ محسوب می‌شود سرگذشت جالبی دارد. برای شنیدن این داستان قرار گفت‌وگویی با محمدرضا تقوی بجنوردی، قائم مقام تولیت این موقوفه، گذاشتم. متولی پدرش (محمدجواد تقوی بجنوردی) است، اما پدر به علت کهولت سن تنها ۲ روز و برای امضای اسناد و نامه‌ها به مجموعه موقوفه می‌آید و باقی کار‌ها را بیست سالی هست که پسرش محمدرضا انجام می‌دهد. 

محمدرضا در این گفتگو اطلاعاتی درباره واقف این موقوفه یعنی حاج فرامرزخان سبزواری ارائه داد. او گفت که حاج فرامرز خان سبزواری از صاحب منصبان زمان ناصرالدین شاه بوده است. منصب نظامی داشته و ظاهرا سرتیپ بوده است. ملک و املاکی در این محدوده داشته که معروف بوده به دو روستای ابراهیم‌آباد و باغون‌آباد. داستان وقف این دو روستا هم به واسطه ارادتی بوده که به مرحوم حاج شیخ محمدتقی بجنوردی داشته است. شیخ محمدتقی در زمان خودش عالم تراز اول منطقه خراسان، تحصیل‌کرده نجف و شاگرد شیخ انصاری و صاحب جواهر بوده است. او در نجف مجتهد می‌شود و برمی‌گردد.مردم خیلی به او ارادت داشتند و مورد وثوق و اعتماد مردم بوده است. داستانی برای مرحوم حاج فرامرز خان پیش می‌آید که او تصمیم می‌گیرد کل املاکش را به مرحوم حاج شیخ محمدتقی بدهد.

محمدرضا این داستان را از مرحوم حافظیان (از معتمدان معروف مشهد و حافظ و معلم قرآن و برادر مرحوم ابوالحسن حافظیان که ضریح قبلی امام رضا (ع) یعنی همان ضریح شیر و شکر را ساخته بود) شنیده‌است. ماجرا این بوده که شیخ محمدتقی بجنوردی که تولیت فعلی نسل چهارم آن محسوب می‌شود، امام جماعت مسجد گوهرشاد بوده است. مردم از همه جا برای نماز جماعت او می‌آمدند. از جمله کسانی که خیلی مقید بوده نماز جماعت شیخ را برود، مرحوم حاج فرامرز خان سبزواری بوده است. 

فرامرز خان ظاهرا یک شب خواب می‌بیند محشر شده و صف صالحان و گنهکاران را از هم جدا می‌کنند. یک عده به بهشت و یک عده هم جهنم می‌روند. می‌گویند کسانی که پشت سر حاج شیخ نماز می‌خواندند بیایند برات آزادی‌شان از جهنم را بگیرند و بهشت بروند. او هم می‌رود و در آن صف می‌ایستد و یک رقعه‌ای یا یک برگ کاغذی به او می‌دهند. بعد یک‌دفعه از خواب بیدار می‌شود و خیلی منقلب می‌شود. در حدی که وقتی بیدار می‌شود واقعا یک کاغذی هم دستش بوده و کاملا مطمئن می‌شود که خوابش جزو رؤیا‌های صادقه است. خیلی منقلب می‌شود و می‌گوید به هر نحوی شده باید سریع بروم این موضوع را به حاج شیخ اطلاع بدهم. اتفاقا مأموریتی برایش پیش می‌آید که سریع باید از شهر خارج می‌شده است. می‌رود و چند روزی مأموریتش طول می‌کشد. وقتی هم که برمی‌گردد امروز و فردا می‌کند. چند مدتی کاهلی می‌کند تا اینکه خلاصه موفق می‌شود که یک روز برود. می‌رود نماز جماعت و در صف اول نماز را می‌بندد. مرحوم حاج شیخ نمازش را که تمام می‌کند به سجده می‌رود و مشغول تعقیبات می‌شود. 

فرامرز خان یک شب خواب می‌بیند محشر شده و صف صالحان و گنهکاران را از هم جدا می‌کنند. یک عده به بهشت و یک عده هم جهنم می‌روند. می‌گویند کسانی که پشت سر حاج شیخ نماز می‌خواندند بیایند برات آزادی‌شان از جهنم را بگیرند و بهشت بروند

فرامرزخان همان‌طور کنار حاج شیخ می‌نشیند تا حاج شیخ بالاخره سر از سجده بردارد و این داستان را برایش نقل کند. بعد حاج شیخ همان‌طور که توی سجده بوده است، می‌گوید: «حاج فرامرزخان برات آزادی‌ات را گرفتی، یک چند وقتی است دیگر نمی‌آیی نماز جماعت ما؟!» یعنی از رؤیایی خبر می‌دهد که او دیده است. 

اینجا دیگر حاج فرامرزخان خیلی منقلب می‌شود و می‌گوید: «حاج شیخ تو برات آزادی از جهنم را به من دادی باید یک چیزی از من بخواهی» حاج شیخ قبول نمی‌کند، ولی فرامرزخان اصرار می‌کند: «الا و بلا، باید یک چیزی از من بخواهی.» ظاهرا آن موقع حاج فرامرزخان تعمیرات آیینه‌کاری رواق دارالسیاده حرم که الان در بخش آقایان قرار دارد و متصل به مسجد گوهرشاد است را انجام داده بود و به همین دلیل آستان قدس به عنوان هدیه پنج جای قبر در همان دارالسیاده به فرامرزخان داده بود. حاج شیخ محمدتقی هم از این ماجرا خبر داشت وقتی اصرار‌های فرامرزخان را می‌بیند، می‌گوید: «یکی از آن قبر‌هایی که به تو داده‌اند به من بده.» فرامرز خان می‌گوید: «اولا که یکی نمی‌دهم و دو تا می‌دهم. یکی برای خودت و یکی برای پسرت» پسر حاج شیخ محمدتقی (حاج شیخ مرتضی) هم جزو مجتهدین بوده است. 

او می‌گوید: «ثانیا تو که این تقاضا را می‌کنی باز داری خدمت دیگری به من می‌کنی. چون من هم آنجا دفن می‌شوم و باز این افتخاری است که داری به من می‌دهی که کنارت باشم. این نشد که انگار من چیزی به شما داده باشم. من این دو روستا را هم می‌خواهم به شما اهدا کنم.» حاج شیخ قبول نمی‌کند و در نهایت وقتی می‌بیند اصرار می‌کند، می‌گوید: «اگر می‌خواهی یک باقیات صالحاتی برایت بماند و تا ابد برایت خیرات برسد، وقف کن.» فرامرز خان قبول می‌کند و می‌گوید: «وقف می‌کنم به شرط اینکه تولیتش با خود شما باشد.» حاج شیخ قبول می‌کند و شروع می‌کند به وقف‌نامه نوشتن. 

فرامرز خان در وقف‌نامه‌اش تقریبا نصف روستای ابراهیم‌آباد و نصف روستای باغون‌آباد را وقف کرده است و گفته که عواید آن ابتدا صرف قرآن خوانی سر مزار خودش و بعد هرچه اضافه آمد از بابت رد مظالم خرج مستمندان شود. رد مظالم قاعده‌ای است که طبق آن اگر شما به هر دلیلی تشخیص می‌دهید در طول زندگی‌تان احتمالا در حق کسی ظلم یا ناحقی کرده‌اید، ولی دقیق نمی‌دانید مقدار یا زمانش چقدر است، یک مقدار از درآمدهایتان را برای رد مظالم می‌دهید. مثل همان چیزی که ما بابت صدقه می‌دهیم و می‌گوییم این بابت اینکه اگر دینی به گردن من بوده رفع شود.


گفتید فرامرز خان نظامی بوده؟ یعنی چه مقامی داشته است؟

سرتیپ بوده است. گفته می‌شود سرتیپ فرامرزخان سبزواری. حالا نمی‌دانم در آن ساختار نظامی سرتیپ چه مقامی محسوب می‌شده است، ولی از صاحب منصبان دوره قاجاریه بوده و به طور مشخص آدم خیری بوده است. در سبزوار هم موقوفاتی از جمله یک کاروان‌سرا و آب انبار وقف کرده است که الان هست. اداره میراث فرهنگی سبزوار الان در آن کاروان‌سرا قرار دارد که به کاروان‌سرای حاج فرامرزخان معروف است.


این مال و اموال را به واسطه مقامی که داشته به دست آورده بود؟

این را اطلاع نداریم، ولی می‌دانیم که آدم متمولی بوده است. هم در سبزوار و هم در مشهد و هم جا‌های دیگر ملک و املاک زیاد داشته است، ولی من سابقه‌ای پیدا نکردم که چطور آن‌ها را به دست آورده است.


چیز دیگری از فرامرزخان نمی‌دانید؟ مثلا اینکه از چه خانواده‌ای بوده و چه سبک زندگی و تفکراتی داشته است؟

نه متأسفانه ما فقط درباره آثار او می‌دانیم. درباره سابقه او، من خودم نرفتم تحقیق کنم که سابقه نسبی‌اش چیست و کجا زندگی می‌کرده است. اطلاعاتی که ما داریم همین است که از صاحب منصبان بوده است، اصالتا اهل باغان سبزوار بوده و خیراتی از جمله این موقوفه را انجام داده و در دارالسیاده در کنار مقبره حاج شیخ محمدتقی و حاج شیخ مرتضی دفن شده است. در این رواق کتیبه‌ای مرقوم به قطعه شعری از صبوری ملک‌الشعرای آستان قدس پدر مرحوم ملک‌الشعرای بهار در وصف حاج فرامرزخان و حاج شیخ وجود دارد که یک قسمتش در اثر تخریب‌ها از بین رفته است.


یعنی ماجرای خواب یک جور انقلاب فکری برایش نبوده که مثلا متحول شود؟

نه من فکر نمی‌کنم. چون سابقه اعمال خیر داشته است. عرض کردم که قبل از آن هم دارالسیاده را رایگان تعمیر کرده بوده و کاروان‌سرا ساخته و از این کار‌ها انجام می‌داده است. نمی‌شود گفت که لزوما در آن مقطع انقلاب فکری برایش پیش آمده است. بعید می‌دانم. خیلی خوشم نمی‌آید که آدم به واسطه یکسری مسائل تاریخ را عوض کند و بگوید نه او آدم بسیار ظالمی بوده و این خواب را که دیده به واسطه حاج شیخ متحول شده و حاج شیخ چه جایگاهی داشته است. نه همان چیزی را که شنیدم گفتم. تشخیص من این است که اصولا آدم خیری بوده و فقط دنبال زمینه‌اش می‌گشته که کجا می‌تواند بهترین خدمت را انجام دهد.


ملامحمد خان چه کسی بوده؟ 

این موقوفه تا حدود ۲۵ سال پیش به موقوفه حاج فرامرزخان معروف بود. در حالت کلی موقوفات را به اسم واقف می‌شناسند. مثلا موقوفه گوهرشاد که به اسم واقف آن مرحومه گوهرشادآغا شناخته می‌شود. اینجا را هم می‌گفتند موقوفه حاج فرامرزخان. منتها قاعده‌ای فقهی هست که وقف بر نفس را مجاز نمی‌داند یعنی شما نمی‌توانید چیزی را برای خودتان وقف کنید. حاج فرامرزخان گفته عواید وقف تا زمان مرگم به مصارف شخصی خودم برسد و بعد از مرگم این کار‌ها بشود؛ بنابراین برای دوره‌ای عواید وقف برای مصارف خودش تعریف شده است این یعنی وقف بر نفس که در وقف این کار را نمی‌شود کرد. در این‌جور موارد می‌آمدند یک کار کاتالیزوری یا مصالحه انجام می‌دادند. 

می‌گفتند، چون وقف بر نفس حرام است، پس من این مال را اول مصالحه شما می‌کنم یعنی به شما می‌دهم، حالا شما برای من وقف کنید یعنی مال اول به یک شخص ثالثی در زمان عقد وقف مصالحه می‌شده و آن مال می‌رفته دست آن شخص ثالث و بعد آن شخص ثالث می‌توانسته بگوید برای مصارف این آقا وقف است. آن شخص ثالث ملامحمد، برادر حاج شیخ محمدتقی یعنی برادر جد ما بوده است. حاج فرامرز خان مصالحه ملامحمد می‌کند و حاج ملامحمد وقف می‌کند.


یعنی وقف نامه به اسم ملامحمد است؟

بله. حدود ۲۵ سال پیش مدیرکل وقت اوقاف، آقای شیبانی، این را مسئله قرار داد و گفت این اموال را فرامرزخان وقف نکرده و ملامحمد وقف کرده است پس باید به اسم او باشد. الان ما می‌گوییم موقوفه حاج ملامحمد داخل پرانتز حاج فرامرزخان.


عواید این وقف صرف چه کار‌هایی می‌شود؟

فصل‌بندی زیاد دارد. امورات، حق‌التولیه، حق‌النظاره، تعمیرات و نگهداری، حفظ عین. عواید بعد از کسر حقوق دیوانی، یعنی آنچه برای بیمه، مالیات، حفظ عین و مسائل حقوقی لازم است، سر مزار خرج می‌شود از آنچه می‌ماند رد مظالم می‌شود. برای قرآن خوانی سر مزار ما از طریق بانک مرکزی معادل‌سازی می‌کنیم که آن مقدار دیناری که فرامرزخان در زمان ناصرالدین شاه گفته بدهید به پول امروز چقدر می‌شود. همان مبلغ پرداخت می‌شود. هر چیزی هم که زیاد بیاید به رد مظالم می‌دهیم. 

در این بخش یک واحد خیریه داریم که انواع کمک‌های مناسبتی و موردی را به صورت سازمان‌دهی شده انجام می‌دهد. مانند کمک هزینه ازدواج، مسائل درمانی، معاش و .... بالغ بر ۱۵۰ خانواده تحت پوشش این خیریه هستند که بخشی از نیاز‌های آن‌ها را تأمین می‌کنیم و هر ماه مانند مستمری به آن‌ها پرداخت می‌کنیم. علاوه بر آن به تقاضا‌های خیریه‌های دیگر هم جواب می‌دهیم. اعم از مؤسسات معلولان، مستمندان و ایتام. از کمک به مجموعه محک گرفته تا فیاض بخش و شهید بهشتی. تقاضا‌های این‌ها مرتب می‌آید و حاج آقا هم مقید است که بی‌پاسخ نگذاریم. بالغ بر ده، پانزده مؤسسه هستند. 

علاوه بر این‌ها ما کمک‌های متعددی به مدارس محروم از طریق آموزش و پرورش داریم. هر سال مدارس محروم اطراف منطقه ما معرفی می‌شوند و ما به آن‌ها کمک می‌کنیم. در حوادث و بلایای طبیعی مانند سیل و زلزله هم کمک می‌کنیم. در مناسبت‌های مختلف مانند ماه رمضان، ایام عید، اول مهر هم کمک می‌کنیم. هر نوع کمکی که فکر کنید ما انجام داده‌ایم. ساخت مدرسه، مرکز ترک اعتیاد، ساخت خانه.


آنچه خرج رد مظالم می‌شود چه سهمی از کل عواید دارد؟

بالغ بر ۳۰ درصد. جدیدترین آمار مربوط به امسال بیش از ۳۰ درصد بود. البته سال به سال فرق می‌کند. یک سال ممکن است حفظ عین آن‌قدر زیاد باشد که برای رد مظالم چیز زیادی نرسد، چون موقوفات قیدی ندارند که هر سال یک عدد ثابتی را بپردازند. بنا به درآمد و شرایط است. مردم مقید باشند و حقوق وقف را پرداخت کنند ما بیشتر می‌توانیم کمک کنیم. مشکل عمده ما الان این است که مستأجران ۷۰ درصد اراضی حقوق آن را پرداخت کنند. ما هم دائم می‌گوییم این ملک موقوفه است و نماز خواندن و روزه گرفتن در آن‌ها شرعی نیست. حالا به هر دلیلی نمی‌آیند یا مقید نیستند یا خودشان تنگدست هستند و فکر می‌کنید که نباید پرداخت کند یا تا حالا مجبور نبوده‌اند.


بخش مزار چقدر می‌شود؟

چیزی نمی‌شود. الان در ماه حدود ۶ میلیون تومان می‌دهیم.


آخرین درآمدتان چقدر بوده است؟

سال گذشته ۲ میلیارد تومان شد که ۶۰۰ میلیون تومان آن صرف رد مظالم شد. بقیه‌اش صرف حفظ عین بوده است. ما دائما در محاکم قضایی برای تصرفاتی که در موقوفه می‌شود درگیر هستیم. مدام باید وکیل بگیریم و برویم دفاع کنیم تا این اراضی را حفظ کنیم. ۲۰ درصد از عواید ما معمولا صرف حفظ عین می‌شود. هرچه از آن طرف کمتر ما معطل شویم بیشتر می‌توانیم به وظیفه خودمان عمل کنیم. مردم منطقه باید آگاه شوند. گاهی افرادی می‌آیند و می‌گویند شما این پول‌ها را چه می‌کنید؟! ما دائم در دادگاه‌ها هستیم سر مسائلی که متأسفانه طرف می‌گوید: «وقف نیست!» می‌گوییم: «وقف است بروی دادگاه هم خودت را معطل کرده‌ای و هم ما را.»

وقف هم یک حبس ابدی است. چیزی که وقف شد را تا ابد نمی‌توانی از وقف در بیاوری مگر اینکه خود ولی فقیه دستور دهد

 

این‌هایی که می‌گویند وقف نیست، برچه اساسی می‌گویند؟

هیچی. طرف می‌گوید بابام اینجا کشاورزی می‌کرده پس این زمین مال من است! خب بابایت اینجا کشاورزی می‌کرده که دلیل نمی‌شود. اینجا مالکی داشته که وقف کرده است. اینکه در این مدت پدر تو پول‌های وقف را نمی‌داده، پدربزرگت نمی‌داده، دلیل نمی‌شود که اینجا مال تو باشد. از این داستان‌ها زیاد داریم. با سازمان‌ها هم مشکل داریم. سازمان‌ها می‌آیند می‌گویند نه وقف نیست. الان ما با آب منطقه‌ای درگیری داریم، با شهرداری مشکلات داریم. شهرداری مثلا می‌آید معبر می‌کشد و می‌گوید معبر است دیگر، پس وقف نیست. می‌گوییم آقا معبر شده، ولی زمین آن وقف است. وقف هم یک حبس ابدی است. چیزی که وقف شد را تا ابد نمی‌توانی از وقف در بیاوری مگر اینکه خود ولی فقیه دستور دهد. او هم وقتی دستور می‌دهد می‌گوید معوض باید بدهید یعنی این را از وقف در می‌آوریم، در عوضش یک جای دیگر به وقف می‌دهیم.


چند تا موقوفه دستتان است؟!

10موقوفه است. موقوفه حاج ملامحمد یکی از موقوفاتی است که ما متولی آن‌ها هستیم. افراد دیگری هم بوده‌اند که در زمان حاج شیخ محمدتقی، حاج شیخ مرتضی، حاج شیخ رضا پدربزرگم موقوفاتی را وقف کرد‌ه‌اند. حالا به هر دلیلی به اجداد ما اعتماد می‌کردند و آن‌ها را به عنوان متولی قرار می‌دادند.


الان می‌دانید چند مستأجر دارید؟

برآوردمان این است که ده هزار رقبه داریم. از این ده هزار رقبه، چهار هزارتایشان رابطه استیجاری با ما دارند. نمی‌خواهم بگویم که همه‌شان حقوق موقوفه را می‌پردازند، ولی رابطه استیجاری دارند. یک زمانی آمده‌اند و سند گرفته‌اند، ولی ممکن است ۳۰ سال باشد که اجاره نداده باشند.


برای این ۶ هزار رقبه اقدام کرده‌اید؟

بله. دائما و هر سال هم اضافه می‌شود. یا اقدام حقوقی، مشاوره‌ای کردیم یا خودشان مجبور هستند به هرحال بیایند، اما نهایت سال آینده همه‌شان رابطه استیجاری را برقرار خواهند کرد، حالا یا اختیاری یا اجباری. ولی تصور این را بکنید که این درآمد را می‌شد در این ۵۰ سال کسب شود و صرف فقیر و مستمند شود. مثلا شما دینی به گردنتان دارید و الان باید بپردازید، ولی ۲۰ سال دیگر پرداخت می‌کنید. ۲۰ سال بعد طرف می‌گوید: «خب الان دیگر به چه درد من می‌خورد؟ اگر ۲۰ سال پیش به من می‌دادی من هزار جور کار با آن می‌کردم.» الان مهم است که حقوق موقوفه را پرداخت کنند. به رغم اینکه ما تسهیلات فراوانی گذاشته‌ایم. تقسیط می‌کنیم، رقم‌ها پایین است.در جا‌های مختلف فرق دارد، ولی به صورت میانگین متری ۵۰ تومان است.

کلمات کلیدی
ارسال نظر