کد خبر: ۱۷۰۸
۲۸ مهر ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

با دستگاه اختراعی گروه «آی سی اس‌ای» آب سالم بنوشید!

حالا مدت‌هاست که دانش‌آموز خوب دیگر آن دانش‌آموزی نیست که از صبح تا شب سرش توی درس و کتاب باشد، خط اتوی لباس فرم مدرسه‌اش از چند فرسخی معلوم باشد. حالا همه این‌ها جای خودش را داده به خلاقیت، ایده‌پردازی و خیلی وقت‌ها هم چارچوب شکنی و بلندپروازی! بچه‌های مدرسه المهدی مصداق بارز این صفت‌ها هستند. بچه‌های گروهِ (آی‌سی‌اس‌ای) ۴ نفر از همین دانش‌آموزان خلاق هستند که درست سال 1397هدفشان را تعیین کردند و فهمیدند که از دنیا چه می‌خواهند. زهرا ابراهیمی، سمانه قاسمی، سمیه حلاج و ستاره چزگی دستگاهی را اختراع کرده‌اند برای تولید آب سالم!

حالا مدت‌هاست که دانش‌آموز خوب دیگر آن دانش‌آموزی نیست که از صبح تا شب سرش توی درس و کتاب باشد، خط اتوی لباس فرم مدرسه‌اش از چند فرسخی معلوم باشد و ساکت، منضبط و مرتب همیشه میز اول کلاس نشسته باشد. حالا همه این‌ها جای خودش را داده به خلاقیت، ایده‌پردازی و خیلی وقت‌ها هم چارچوب شکنی و بلندپروازی! بچه‌های مدرسه المهدی مصداق بارز این صفت‌ها هستند و کادر مدرسه هم به آن‌ها پر و بال می‌دهند.

اصلا شعار مدرسه این است: (هر دانش‌آموز، کسب یک مهارت!) یعنی باید خلاقیت داشته باشی و مهارتی را برای خودت دست و پا کنی. این مهارت می‌تواند پخت کیک باشد یا اختراع یک دستگاه جدید. فرقی ندارد. مهم این است که استعدادت را فهمیده باشی. 

مدرسه هم تو را در رشد دادن این استعداد و درنهایت کسب درآمد از آن کمک می‌کند. بچه‌های گروهِ (آی‌سی‌اس‌ای) هم ۴ نفر از همین دانش‌آموزان خلاق هستند که درست سال پیش هدفشان را تعیین کردند و فهمیدند که از دنیا چه می‌خواهند. زهرا ابراهیمی، سمانه قاسمی، سمیه حلاج و ستاره چزگی دستگاهی را اختراع کرده‌اند برای تولید آب سالم! ایده‌ای که درست در جلسات استارت‌آپ مدرسه در سال گذشته به ذهنشان می‌رسد، در عرض یک ماه نمونه اولیه دستگاه را می‌سازند و درنهایت هم مقام اول را کسب می‌کنند، اما این تازه اول راه است.

 تمام این یک‌سال از عمرشان را صرف ارتقای دستگاهشان می‌کنند و در مسابقات و جشنواره‌های دیگری هم شرکت می‌کنند. می‌گویند که دستگاهشان نمونه مشابه دارد، اما تفاوت‌های آن چشمگیر است و این تفاوت‌ها حساب دستگاه آن‌ها را به کل از دیگر دستگاه‌ها جدا می‌کند. 

 

تشکیل یک گروه متفاوت

مصاحبه قرار است در سالن مطالعه مدرسه المهدی انجام شود. دور میز می‌نشینیم به گفتگو. همان ابتدا می‌پرسم سرگروه کیست؟
بچه‌ها نگاهی به هم می‌اندازند و می‌گویند که همه آن‌ها سرگروه هستند. زهرا که بیشتر از بقیه در گفتگو شرکت می‌کند، می‌گوید: «ما همه به‌نوعی سرگروه هستیم. چون هر کداممان ویژگی‌های متفاوتی داریم و به‌تبع مهارت‌هایمان هم متفاوت است. هیچ کسی بر دیگری برتری ندارد درنتیجه سرگروهی هم نداریم. من ریاضی می‌خوانم و بیشتر بار فنی پروژه بر دوشم است. سمیه و ستاره تجربی می‌خوانند و بیشتر از بقیه از مسائل شیمی، ترکیبات و... سر در می‌آورند. سمانه هم رشته‌اش انسانی است و کار‌های تحقیقاتی، هماهنگی‌ها و... را او انجام می‌دهد.»
می‌پرسم چطور این جمع چهار نفره با این همه تفاوت گروه تشکیل داده‌اند و برای یک هدف مشخص تلاش می‌کنند؟‌
می‌گویند همه چیز برمی‌گردد به شهریور سال قبل و جلسات استارت‌آپی که مدرسه برگزار می‌کند. یک همایش بزرگ برگزار شد و در آن به دانش‌آموزان شرکت‌کننده ایده‌پردازی، پروارکردن آن
و... آموزش داده می‌شد. پس از آن از شرکت‌کننده‌ها برای تشکیل تیم آزمون شخصیت «هالند» گرفته شد و طبق این تست و رشته‌های تحصیلی‌شان گروه‌ها تشکیل شدند.

 یکی روحیه رهبری دارد، دیگری اهل جست‌وجو و تحقیق است و... خلاصه ما ۴ نفر که تا پیش از آن آنقدر‌ها یکدیگر را نمی‌شناخیم در یک گروه قرار گرفتیم و اسم گروه هم بر اساس همین آزمون و تیپ‌های شخصیتی هر کدام انتخاب شد. همان نیم‌ساعت اول صمیمی و خیلی زود با یکدیگر (مَچ) شدیم و کار را شروع کردیم.

کار کردن روی این پروژه برای ما دستاورد‌های دیگری هم داشت. کلی تجربه جدید به دست آوردیم که همگی خوب و ارزشمند هستند

 

ساخت دستگاه تنها در عرض یک ماه!

«فقط نیم‌ساعت به ما وقت دادند برای ارائه ایده. اصلا ویژگی استارت‌آپ‌ها همین است و شتاب بخشی از کار است. اینکه در زمانی کوتاه بتوانی ایده‌ای خوب و عملی بدهی. ایده دستگاه تولید آب سالم اولین و بهترین ایده ما بود. چرا چنین ایده‌ای به ذهنمان رسید؟ چون اکثرا دغدغه محیط زیست را داریم. البته زنگ قبل هم زیست داشتیم و این هم بی‌تأثیر نبود.» (بچه‌ها می‌زنند زیر خنده)
این‌ها را سمیه که به ایده‌پرداز گروه معروف است، تند تند تعریف می‌کند. پر از انگیزه و انرژی است و هیجان در صدایش موج می‌زند. ستاره ادامه حرف او را می‌گیرد و از ادامه روند استارت‌آپ می‌گوید. 

می‌گوید ایده خود را همان روز ارائه می‌دهند. پذیرفته می‌شود، اما ایراد‌هایی هم به آن وارد می‌شود تا آن‌ها بیشتر روی آن کار کنند. پس از آن به تیم‌ها یک ماه زمان داده می‌شود تا ایده خود را اجرایی کنند و در همان مدت کوتاه آن‌ها می‌توانند با ۶۰۰ هزار تومان ناقابل نمونه اولیه دستگاه را بسازند.


کسب تجربه‌های جدید

سمانه که تا آن‌زمان ساکت بود از سختی‌های کار می‌گوید. از اینکه در آن یک ماه روز و شب نداشتند. با هماهنگی با مدیر پایه و مهربانشان اکثرا در کلاس‌ها شرکت نمی‌کردند و تا شب در مدرسه می‌ماندند و خلاصه از وقت و انرژی و همه چیزشان برای ساخت دستگاه می‌زدند. سمیه می‌خندد و از آن روز‌های سخت، اما شیرین می‌گوید و خاطره‌ای از چسب‌کاری دستگاهشان تعریف می‌کند. می‌گوید: «آن روز ناهار را خورده و نخورده نشستیم پای کار.
برای کار چسب آکواریوم نیاز داشتیم. رفتیم خریدیم، اما فایده‌ای نداشت. به کارمان نمی‌خورد. دوباره رفتیم مغازه. گفتند برای کارتان باید از یک سری چسب‌های نخ‌مانند استفاده کنید. آن‌ها را با فندک داغ کنید و بریزید بین درزها. چشمتان روز بد نبیند. همه چسب‌ها می‌ریخت روی دست‌های خودمان. آن روز همه با دست‌های سوخته و تاول‌زده برگشتیم خانه. با این حال کلی دور هم خندیدیم و یکی از بهترین روزهایمان هم بود.»
زهرا می‌گوید: «کار کردن روی این پروژه برای ما دستاورد‌های دیگری هم داشت. کلی تجربه جدید به دست آوردیم که همگی خوب و ارزشمند هستند. از سر همین دستگاه ما به جا‌هایی پا گذاشتیم که تا پیش از آن گذری هم از آنجا رد نشده بودیم. خیلی وقت‌ها می‌رفتیم به بولوار جمهوری که پر از مغازه لوازم صنعتی است. از این مغازه به آن مغازه در به در دنبال یک قطعه کوچک می‌گشتیم.»


ورود به پارک علم و فناوری

یکی از آن جا‌هایی که برای اولین‌بار به آن پا می‌گذارند و همان ابتدای ورود حسابی شیفته آن می‌شوند پارک علم و فناوری مشهد است. جایی که به شرکت‌های کوچک امکان فعالیت و اجرایی‌کردن ایده‌هایشان را می‌دهد.‌
می‌گویند که آشنایی با پارک شاید یکی از بهترین تجربیات آن‌ها باشد. مکانی که دانشجویان به آن رفت و آمد دارند و بیشتر فضایی دانشگاهی دارد و همه از دیدن ۴ دانش‌آموز در آن فضا تعجب می‌کردند. اما آن‌ها به آن محیط پا می‌گذارند، از دیدن لوگوی شرکت‌های مختلف که مثل آن‌ها روزی کار خود را فقط با طرح یک ایده شروع کرده بودند هیجان‌زده می‌شوند و بعد آنجا را تبدیل به پاتوق خود می‌کنند. با ایده‌پردازان مختلف صحبت می‌کنند و حالا هدفشان این است که روزی شرکت خود را آنجا داشته باشند و مشغول به کار شوند. 
حالا در آزمون پارک شرکت کرده‌اند به امید اینکه پذیرش شوند، ایده خود را ثبت کنند، برای ارتقای دستگاه هزینه دریافت کنند و خلاصه بتوانند کنار دیگر شرکت‌ها فعالیت خود را شروع کنند.


۴ دقیقه و ۵۵ ثانیه نفسگیر

برگردیم به روز‌های پرهیجان استارت‌آپ! و آن یک ماه پر استرس که بچه‌ها پشت سر می‌گذارند. بالأخره می‌توانند نمونه اولیه دستگاه تولید آب را بسازند و در روز موعود از آن رونمایی کنند. سمیه آن روز را این‌طور تعریف می‌کند: «سالن همایش مدرسه پر از جمعیت شده بود. خانواده‌ها، دبیرها، چند نفر از مسئولان و... همه آمده بودند و ما اولین‌بار بود که جلوی چشم این همه آدم کارمان را ارائه می‌دادیم. فقط ۵ دقیقه زمان داشتیم و ارائه ما دقیق ۴ دقیقه و ۵۵ ثانیه طول کشید. ۴ دقیقه و ۵۵ ثانیه نفس‌گیر! داشتیم از استرس می‌مردیم. 
اما بالأخره به هر ضرب و زوری که بود توانستیم به بهترین شکل ممکن دستگاه را معرفی کنیم. داور‌ها کلی از کارمان تعریف کردند. حتی گفتند ارائه ما با ارائه دانشجویان برابری می‌کند و چه‌بسا بهتر است! خلاصه بقیه تیم‌ها هم کارشان را ارائه دادند و لحظه اعلام تیم‌های برتر فرارسید. هنگام اعلام نتایج نفس توی سینه ما ۴ نفر حبس شده بود. وقتی ما را به‌عنوان تیم اول اعلام کردند سالن را گذاشتیم روی سرمان. فقط جیغ می‌زدیم و اشک می‌ریختیم.»

برای شرکت در خیلی از این مسابقات باید هزینه زیادی را پرداخت می‌کردیم، اما ترجیح دادیم همان هزینه را صرف کارمان کنیم
 

 

طعم تلخ شکست

اما آن‌ها در همین مرحله متوقف نمی‌شوند. هر روز روی دستگاه کار می‌کنند تا آن را ارتقا بدهند و ایرادهایش را برطرف کنند. بعد تصمیم می‌گیرند که در جشنواره‌های دیگر هم شرکت کنند. دبیر‌ها و مدیر مدرسه هر کدام جشنواره‌ای را معرفی می‌کنند و آن‌ها در آخر شرکت در جشنواره تبیان دانش‌آموزی را انتخاب می‌کنند.
سمانه دلیل این انتخاب را این‌طور توضیح می‌دهد: «برای شرکت در خیلی از این مسابقات باید هزینه زیادی را پرداخت می‌کردیم، اما ترجیح دادیم همان هزینه را صرف کارمان کنیم. شرکت در مسابقات تبیان هزینه‌ای نداشت به‌علاوه شناخته شده بود. با وجود تلاش‌ها و شب‌بیداری‌ها تا مرحله کشوری بیشتر پیش رفتیم و بعد ایده ما در این جشنواره رد شد. طبیعتا ناراحت شدیم، اما دوباره خودمان را جمع‌وجور کردیم چرا که می‌دانیم این شکست‌ها لازمه کار است. برای رسیدن به موفقیت باید طعم شکست را هم چشید. بعد از آن در جشنواره خوارزمی شرکت کردیم و هنوز نتایج اعلام نشده است، اما بسیار به آن امیدوار هستیم.»

 

همه چیز درباره این دستگاه

حالا تقریبا یک سال از کسب مقام در استارت‌آپ می‌گذرد. پس از آن فکر و ذکر آن‌ها شده است پروژه طلای بی‌رنگ (خودشان این اسم را انتخاب کرده‌اند) و تلاش برای ارتقای دستگاه. می‌خواهم از دستگاه بیشتر برایم بگویند. ستاره ابتدا از تحقیقات و مراحل اولیه می‌گوید. اینکه اصلا چطور این ایده به ذهنشان رسید: «حالا آب سالم مسئله روز است. موضوعی چالش بر‌انگیز. اگر آمار‌ها را در این زمینه بخوانید وحشتناک است! نیمی از دانش‌آموزان دنیا به آب پاکیزه دسترسی ندارند و این واقعا ناراحت‌کننده است. با خودمان گفتیم چه موضوعی مهم‌تر از این؟ همه این دغدغه‌ها باعث شد که به چنین ایده‌ای برسیم.»
زهرا ادامه حرف او را می‌گیرد و درباره دستگاه توضیح می‌دهد: «می‌خواستیم از گاز توی هوا آب تولید کنیم. این دستگاه یک صفحه دارد. صفحه را سرد می‌کنیم تا دما برای میعان مناسب باشد. علاوه‌برآن آب تولیدی این دستگاه نیتروژن هم ندارد! نقطه جوش نیتروژن کمتر از (H۲O) است و نیتروژن در این فرایند مطمئنا به مایع تبدیل نمی‌شود. 
پس آب تولیدی این دستگاه مطمئنا نیتروژن ندارد. حتی دستگاه‌های تصفیه آب هم نمی‌توانند به طور کامل آب بدون نیتروژن تحویل بدهند. علاوه‌براین آب آشامیدنی‌ای که مصرف می‌کنیم تی‌دی‌اس (TDS) بالایی دارد. اما تی‌دی‌اس این آب مناسب است.
البته نمونه اولیه این طور نبود! تی‌دی‌اس آن پایین‌تر از مقدار مناسب بود. خودم مدت زیادی را صرف تحقیق روی فیلتر‌های مختلف کردم، بالأخره یک ترکیب فیلتر زدم و شکر خدا نتیجه خوب بود!»


دستگاه ما ویژگی خارق‌العاده‌ای ندارد!

«دستگاه ما هیچ ویژگی خاص و خار‌ق‌العاده‌ای ندارد. نمونه مشابه هم دارد!» این را سمیه می‌گوید وقتی که می‌پرسم دستگاه مشابه دستگاه شما در بازار موجود است یا نه. پاسخش را که می‌شنوم جا می‌خورم، اما خودش در ادامه توضیح می‌دهد: «تنها ویژگی متفاوت دستگاه ما اندازه آن است که شاید به اندازه یک دستگاه تصفیه آب بیشتر نباشد. دستگاه مشابه دستگاه ما که در ایران ساخته شده چندین برابر است و فقط لوله‌کشی آن قد یک اتاق سه در چهار حجم دارد! استفاده از آن تقریبا ناممکن است. ۱۵۰ میلیون تومان هم هزینه خرید می‌شود، اما دستگاه ما اندازه مناسبی دارد و قابل استفاده است. هزینه آن هم خانه پرش ۲ میلیون تومان است.»‌
می‌گویم باز هم بیشتر مردم حاضر نیستند چنین هزینه‌ای را بپردازند. زهرا در پاسخ می‌گوید که این به دلیل تفکر نادرست در این زمینه است وگرنه پرداخت قبض آب و تعمیر فیلتر‌ها و هزینه‌های جانبی آن در درازمدت هزینه بیشتری روی دست آدم می‌گذارند و آن‌ها قصد دارند که در آینده برنامه‌ای هم برای تبلیغات و تغییر دیدگاه مردم داشته باشند و علاوه‌بر تبلیغ، این خودش می‌تواند معرفی یک الگوی درست مصرف آب به مردم باشد.
سمانه می‌گوید که حالا دارد روی ایده‌ای جدید هم کار می‌کند و در واقع می‌خواهد این ایده را روی بطری‌های آب هم اجرا کند. یعنی همین بطری‌های کوچک آب که می‌توانیم آن را با خود به راحتی حمل کنیم آب تولید کند! اما بیشتر از آن دیگر درباره ایده‌اش توضیحی نمی‌دهد تا به قول خودش لو نرود.

حالا آب سالم مسئله روز است. موضوعی چالش بر‌انگیز. اگر آمار‌ها را در این زمینه بخوانید وحشتناک است! نیمی از دانش‌آموزان دنیا به آب پاکیزه دسترسی ندارند و این واقعا ناراحت‌کننده است

 

هدف دسترسی همه به آب سالم است

آن‌ها فکر همه چیز را کرده‌اند و درباره جامعه مشتریانشان هم توضیح می‌دهند. اینکه همه به آب نیاز دارند و در کل هدف آن‌ها تمام مردم هستند. نمایشگاه‌های آب، پارک‌ها، مدارس، مردم عادی و...، اما دستگاه آن‌ها در مناطق مرطوب بیشتر جواب می‌دهد و آب بیشتر و پاکیزه‌تری تولید می‌کند. جامعه هدف آن‌ها هم بیشتر مناطق کم‌آب و محروم است. بچه‌ها و دانش‌آموزانی که به‌دلیل جبر جغرافیا و شرایط نامناسب به آب سالم و پاکیزه دسترسی ندارند.


مقصد خود مسیر است

حالا تمام زندگی آن‌ها حول همین دستگاه می‌چرخد و آینده را نمی‌توانند بدون هدفشان ترسیم کنند. تأسیس شرکت دستگاه تولید آب به مدیریت این ۴ نفر. حتی اتاق هیئت مدیره را در خیالاتشان ترسیم کرده‌اند. زهرا می‌گوید: «اتاق هیئت مدیره نه خیلی بزرگ است و نه خیلی کوچک. یک اتاق معمولی است. همین. جوری نیست که به دیگر اعضا و کارکنان حس رئیس و مرئوسی بدهد. باید یک مکان صمیمی و دوستانه باشد نه یک مکان اداری، رسمی و خشک.»
زهرا با دقت و جزئیات از اتاق هیئت مدیره حرف می‌زند و بعد از تغییرکردن هدف شخصی خودش، اینکه برای دانشگاه قصد داشته در رشته انرژی هسته‌ای تحصیل کند، اما حالا هدف گروه را مهم‌تر می‌داند و می‌خواهد رشته صنایع را انتخاب کند. با سه نفر دیگر هم که صحبت می‌کنم می‌فهمم که این یک تغییر جمعی بوده است و هر کدام به‌نوعی هدفشان را در راستای هدف گروه تغییر داده‌اند. در طول همین یک سال فراز و نشیب‌های زیادی را پشت سر گذاشته و تجربیات ارزشمندی را به دست آورده‌اند.

 نخواسته اند مثل بقیه بسنده کنند به کتاب درسی و کنکور و کلیشه‌هایی که هنوز خیلی از مدارس به دانش‌آموزان تحمیل می‌کنند. با خودم فکر می‌کنم حتی اگر آخر این راه، آن شرکت رؤیایی و آرزو‌های شیرین نباشد، چیز‌هایی که در طول مسیر به دست آورده‌اند به خودی خود ارزشمند هستند. اینکه نخواستند مثل خیلی از هم‌سن و سالانشان به طی کردن مسیر تعیین شده تن بدهند، رؤیاهایشان را فدای کلیشه‌ها نکرده‌اند و در همین سن و سال کلی تجربه کسب کرده‌اند.

ارسال نظر