کد خبر: ۱۸۰۸
۱۶ آبان ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

اگر می‌خواهی دیگر سروکارت به بیمارستان نیفتد باید ورزش کنی

از کودکی دوست داشتم دوچرخه داشته باشم، اما تا 5سال پیش حتی یک‌بار هم دوچرخه سوار نشده بودم. یکی از دوستانم پیشنهاد داد که دوچرخه‌سواری یاد بگیرم و صبح‌ها به جای ماشین با دوچرخه به بوستان بیایم. پیشنهاد خوبی بود، اما مشکلم این بود که نه دوچرخه داشتم و نه بلد بودم آن را برانم. باز هم به واسطه دوستان گروه نرمش صبحگاهی با پدر و دختری آشنا شدم که رایگان به افراد آموزش دوچرخه‌سواری می‌دادند. برای آموزش پیش آن‌ها رفتم و روز بعد برای خرید دوچرخه اقدام کردم.

«از شنبه ورزش رو شروع می‌کنم.» «رفتم کلاس ورزش ثبت‌نام کردم، اما این‌قدر درگیری‌هاl زیاده که حتی یک جلسه‌اش رو هم نتونستم برم.»«این‌قدر درگیر بچه‌ها و کلاس‌هاشون هستم که دیگه وقتی برای خودم و ورزش کردن ندارم.» چقدر این جمله‌ها برایمان آشناست. خیلی از ما برای اینکه ورزش کنیم هزار اما و شاید برای خودمان می‌گذاریم. در حالی که بسیاری با کمترین امکانات ورزش را شروع کرده‌اند و امروز حرفی برای گفتن دارند. یکی از این افراد آرزو یوسفی، شهروند محله هاشمیه، است. 

او 6سال است علاوه‌بر نرمش در پارک، دوچرخه‌سواری و کوهنوردی را هم به برنامه‌اش اضافه کرده است. با یوسفی گفت‌وگو کردیم تا بدانیم چطور حتی یک روز ورزشش را لغو نکرده است.

 

قولی که به خودم دادم

آرزو 6سال است که هر روز صبح برای نرمش و استفاده از هوای پاک صبحگاهی به پارک ملت می‌رود. اینکه او چطور از خواب شیرین صبحش می‌گذرد و به پارک می‌رود خود یک روایت شنیدنی دارد. او تعریف می‌کند: «9سال بود که دچار بیماری شده بودم. اسفندماه قرار شد برای عمل جراحی در بیمارستان بستری شوم. هنگامی که عمل جراحی کردم و دوران نقاهت را می‌گذراندم، نوروز شده بود. هیچ زمان روز و شب‌های سختی را که در بیمارستان بستری بودم فراموش نمی‌کنم. پزشکم گفت اگر می‌خواهی دیگر سروکارت به بیمارستان و جراحی نیفتد باید ورزش را در زندگی‌ات بگنجانی. با خودم می‌گفتم: آرزو این روزها را یادت باشد. دعا می‌کردم که حالم زودتر خوب شود و به زندگی عادی‌ام برگردم و ورزش را شروع کنم.»

 

زندگی‌ام را دوباره ساختم

یوسفی بعد از ترخیص عزمش را برای ورزش کردن، جزم می‌کند. او توضیح می‌دهد:«تا قبل از این با خانواده‌ام به کوه‌های اطراف شهر می‌رفتیم. بعد از ترخیص از بیمارستان به طور جدی پیاده‌روی در بوستان ملت را شروع کردم. در حال حاضر هم از 6:30صبح‌  با گروه بانوان یک ساعت نرمش می‌کنم و بعد هم همراه دوستانم سه بار دور بوستان را پیاده دور می‌زنیم. مدتی بعد با گروه‌ کوهنوردی که در بوستان ملت نرمش می‌کردند، آشنا شدم و برای اینکه آمادگی جسمانی‌ام بالا برود با آن‌ها تمرین می‌کردم. 

در حال حاضر وقتی که به کوه می‌روم در طول مسیر همه مشکلات و دغدغه‌هایم را فراموش می‌کنم و فقط از کوه انرژی می‌گیرم

اولین‌بار که برای کوهنوردی رفتم نمی‌دانستم چطور تجهیزاتی بردارم به همین دلیل با کوله‌ای سنگین و کفش کتانی به کوه رفتم. آشنایی با این گروه کوهنوردی باعث شد متوجه شوم چطور باید برای کوه خودم را مجهز کنم و کم‌کم وسایل و تجهیزاتم را کامل کردم. اولین‌باری که به قله‌های اطراف مشهد صعود کردم، آن‌قدر سرشار از انرژی خوب بودم که دلم نمی‌خواست به پایین کوه برگردم. در حال حاضر وقتی که به کوه می‌روم در طول مسیر همه مشکلات و دغدغه‌هایم را فراموش می‌کنم و فقط از کوه انرژی می‌گیرم.»

 

ذوق دوچرخه‌سواری دارم

او در این سال‌ها کوهنوردی را ادامه داده و با یک اتفاق ساده مسیرش به سمت دوچرخه‌سواری که آرزوی دیرینه‌اش بوده است تغییر می‌کند. او توضیح می‌دهد:«از کودکی دوست داشتم دوچرخه داشته باشم، اما تا 5سال پیش حتی یک‌بار هم دوچرخه  سوار نشده بودم. یکی از دوستانم پیشنهاد داد که دوچرخه‌سواری یاد بگیرم و صبح‌ها به جای ماشین با دوچرخه به بوستان بیایم. پیشنهاد خوبی بود، اما مشکلم این بود که نه دوچرخه داشتم و نه بلد بودم آن را برانم. 

باز هم به واسطه دوستان گروه نرمش صبحگاهی با پدر و دختری آشنا شدم که رایگان به افراد آموزش دوچرخه‌سواری می‌دادند. برای آموزش پیش آن‌ها رفتم و روز بعد برای خرید دوچرخه اقدام کردم. آنچنان ذوق و شوق داشتم که روز بعد بدون اینکه هیچ‌چیز از و اصول دوچرخه‌سواری بدانم از منزلمان تا حصار گلستان با دوچرخه رفتم و برگشتم. این رفت‌وبرگشت از ساعت 7صبح تا یک بعدازظهر طول کشید، زمانی که برگشتم آن‌قدر بدنم خسته و دردمند شده بود که قدم از قدم نمی‌توانستم بردارم اما این نتوانست سد راهم باشد و دوچرخه‌سواری را کنار بگذارم. 

مصمم‌تر شدم که این‌کار را اصولی و حرفه‌ای یاد بگیرم. همین امر سبب شد تا با گروه‌های حرفه‌ای دوچرخه‌سواری آشنا بشوم و با آن‌ها تمرین کنم. آن‌ها روزهای سه‌شنبه‌های بدون خودرو را در مناطق مختلف شهر رکاب می‌زنند. در این مدت با گروه دوچرخه‌سواری به آرامگاه فردوسی، جاغرق، پارک خورشید و... را رکاب زدیم. حالا دوچرخه‌سواری ورزش اصلی‌ام شده است و می‌خواهم آن را حرفه‌ای دنبال کنم.»

کلمات کلیدی
ارسال نظر