کد خبر: ۱۹۵۳
۰۷ آذر ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

جنگ ندیده‌هایی که درباره جنگ مستند می‌سازند

گروه «شمسه فیلم» خودشان را مدیون آن‌هایی می‌دانند که دست خالی با تانک‌های دشمن جنگیده‌اند و برای اینکه نام و یاد آن‌ها را که تا پای جان مبارزه کرده‌اند زنده نگه‌دارند تصمیم گرفته‌اند با روایت‌های مستند و فیلم‌سازی راوی آن روز‌های آن پاک‌باختگان باشند. این جمع مستندساز جوان با کشف یکدیگر و درست‌کردن یک گروه با کمترین امکانات شروع به ساخت مستند‌هایی درباره جنگ و دفاع مقدس به نام «سیزده پنجاه و نه» کرده‌اند.

 «اگر ما هم که آخرین نسل دهه ۶۰ هستیم کاری برای جنگ و دفاع مقدس انجام ندهیم، نمی‌توان از دهه هفتاد و هشتاد‌ها که هیچ خاطره‌ای از جنگ و آن حال و فضا ندارند انتظار داشت.» این جمله‌ای است که در همان ابتدای گفتگو‌یمان با سه تن از جوانان کارآفرین و خلاق محله بهشتی که مستند می‌سازند، می‌شنویم. 

خودشان را مدیون آن‌هایی می‌دانند که دست خالی با تانک‌های دشمن جنگیده‌اند و برای اینکه نام و یاد آن‌ها را که تا پای جان مبارزه کرده‌اند زنده نگه‌دارند تصمیم گرفته‌اند با روایت‌های مستند و فیلم‌سازی راوی آن روز‌های آن پاک‌باختگان باشند. 

این جمع مستندساز جوان با کشف یکدیگر و درست‌کردن یک گروه با کمترین امکانات شروع به ساخت مستند‌هایی درباره جنگ و دفاع مقدس به نام «سیزده پنجاه و نه» کرده‌اند. به دفتر فیلم‌سازی «شمسه فیلم» واقع در خیابان امیرکبیر رفتیم تا به بهانه آزادسازی سوسنگرد با این دوستان قدیمی که سال‌هاست در حوزه فیلم‌سازی تجربه گفتگو کنیم و دارند بیشتر درباره نحوه کارشان بشنویم.
 

مسجدی‌های فیلم‌ساز

او را از قدیم می‌شناختیم همان زمانی که ساکن محله بهشتی و از بسیجیان مسجد امام هادی (ع) بود. آن‌طور که شنیده بودیم زمانی در حوزه درس می‌خواند و دانشجوی رشته الکترونیک هم بود، اما وقتی که به حوزه فیلم‌سازی علاقه‌مند شد دانشگاه را رها کرد و به این‌کار پرداخت. 

حالا بعد از چند سال فعالیت در این عرصه به همره دوستانش مرکز «شمسه فیلم» را راه‌اندازی کرده و در این حوزه مشغول به کار شده‌اند. حضور در بسیج، حوزه علمیه و رشته الکترونیک را نتوانستیم در کنار هم قرار دهیم برای همین از خودش درباره علت حضورش در سینما و مسیری که تاکنون آمده است پرسیدیم.

مسعودی می‌خندد و با شوخ‌طبعی خاص خودش می‌گوید: «شنیده‌اید برخی راننده‌ها می‌گویند بار به من خورد، من هم می‌توانم همین را بگویم بار به من خورد.» سپس با همان خنده‌ای که بر لب داشت توضیح می‌دهد: «از بسیجیان مسجد امام هادی تاکنون ۱۷ الی ۱۸ نفر وارد عرصه سینما شده‌اند.

 ۱۲ سال قبل وقتی آقای حاجتمند می‌خواست تیتراژ «سبز آبی» را در کوهسنگی ضبط کند ما دوست داشتیم از جلوی دوربین رد شویم همین هم برای ما جذاب بود

ابتدا به پایگاه بسیج مسجد امام هادی (ع) می‌رفتم، بعد طلبه شدم و در حوزه درس می‌خواندم. آن زمان هادی حاجتمند دانشجوی تهران بود، هر وقت که می‌آمد بچه‌ها بعد از هیئت، دور او جمع می‌شدند. کم‌کم این علاقه و ارتباط با او فضای ما را تغییر داد و نتیجه‌اش این شد که من جلوه‌های ویژه کار کنم و تعدادی از بچه‌های این مسجد مانند علی سبحانی تصویربردار، حمید صحت‌بخش گرافیست، مهدی آفتابی طراح صحنه، محمدرضا اربابی نمایش آیینی و... کار کنند. 

یادم است ۱۲ سال قبل وقتی آقای حاجتمند می‌خواست تیتراژ «سبز آبی» را در کوهسنگی ضبط کند ما دوست داشتیم از جلوی دوربین رد شویم همین هم برای ما جذاب بود. یادم هست فیلم هادی که پخش می‌شد برای ما جذابیت داشت، کار ما هم برای نسل بعدی مسجد و محله‌مان جذاب است. 

تمام این‌ها در کنار هم جمع شد و نتیجه‌اش این است که می‌بینید.» مسعودی از کار گروهی‌شان و ویژگی‌های گروهشان این‌طور برایمان می‌گوید: «گروهی که در اینجا جمع شده‌اند همه علاقه‌مند به کارشان هستند و من بودن در کارشان نیست. ۱۰ سالی می‌شود یکدیگر را می‌شناسیم و کار‌های مشترکی مانند «به سوی تغییر»، «بدون لک»، «یک روز یک زندگی»، «زنگ کار» و... را با هم ساخته‌ایم.

ما می‌توانیم

 همکاری‌های مشترک، ما را به این نتیجه رساند که می‌توانیم کنار هم کار کنیم. تصمیم گرفتیم از این ظرفیت به‌درستی استفاده کنیم و دفتر فیلم‌سازی راه بینداریم. این تصمیم سه سال پیش به بار نشست و این مکان دایر شد و از همان زمان تاکنون در کنار یکدیگر کار می‌کنیم.»


فیلم‌های ارزشی

جنس کارشان کمی متفاوت از دیگران است. در این دفتر کارگروه‌های تخصصی تشکیل داده‌اند تا بتوانند در ساخت فیلم‌هایشان از پتانسیل جوانان و حداقل امکاناتشان به درستی استفاده کنند. 
آن‌ها توانسته‌اند در کنار کار‌هایی مانند فیلم‌نامه‌نویسی و ساخت فیلم‌های بلند، از ابتدای امسال تاکنون ۱۱ فیلم کوتاه هم بسازند که سبب شده از تلاششان راضی باشند. 

مسعودی درباره محتوای کارهایشان می‌گوید: «دغدغه ما حوزه‌های ارزشی است برای همین بیشتر موضوعات کاری ما حول همین محور است، اما سفارشات هم بی‌تأثیر نیست و بر روی موضوعات ما تأثیر می‌گذارد.
سعی کرده‌ایم با امید به مسائل نگاه کنیم و از فضای سیاهی و ناامیدی فاصله بگیریم و مخاطبی که آن را می‌بیند حال خوبی داشته باشد. 

[2362]
اولین مستند بلند ما درباره فاطمیون با نام «نه کوچک و نه بزرگ» ساخته شده بود که در آن سعی کردیم متفاوت‌تر به آن نگاه کنیم. از اول سال ۱۱ فیلم کوتاه ساخته‌ایم که ۶ فیلم با محتوای اخلاق اجتماعی، دو مورد اقتصاد مقاومتی و حمایت از کارگر و تولید ملی بوده است. ما به دنبال تفاوت هستیم تا متناسب با ذائقه مخاطب فیلم بسازیم. 

به‌طور مثال عادت کرده‌ایم فیلم‌های مرتبط با خانواده‌های شهدا گریه و ناله داشته باشد، اما ما سعی کردیم با ساخت فیلم «زو» کار متفاوتی را نشان دهیم. این فیلم یک قصه تمثیلی و به نوعی خط‌شکنی است. نشاط مؤمنانه دارد تا مخاطب بر روی لبش لبخند بنشیند.»


«سیزده پنجاه و نه»

این فیلم‌سازان جوان کار‌های بسیاری در این مدت انجام داده‌اند، اما یکی از کار‌های متفاوتشان مجموعه «سیزده پنجاه و نه» است. مجموعه‌ای که هر سوژه‌اش دنیایی خاطره «ما می‌توانیم» در خودش دارد. مجموعه «سیزده پنجاه و نه» به داستان آدم‌هایی می‌پردازد که کار‌های خاص انجام داده‌اند و کسی از آن‌ها خبر ندارد.

 آدم‌هایی که از هیچی همه چیز ساخته‌اند. مسعودی درباره آن می‌گوید: «در این مجموعه حرف ما می‌توانیم است. به طور مثال من رزمنده بودم و یک نیسان داشتم شنیدم جنگ شده است با همان نیسانم به جبهه رفتم.

 مجموعه «سیزده پنجاه و نه» از اینجا شروع می‌شود. ابتدا آدم‌هایی که چیزی یاد نداشتند، اما آخر به نقطه‌ای رسیدند که خط طرح آتش تنگه هرمز را طراحی کردند که حالا بگوییم ما می‌توانیم تنگه هرمز را ببندیم.»
 

درک درستی از جنگ نداشتیم

مجتبی احسانی متولد ۱۳۶۵ کارشناس گرافیک، بیشتر حوزه تدوین و بحث تهیه‌کنندگی برعهده اوست. احسانی از کودکی کار تئاتر و نمایش انجام می‌داد. معلم هنرش به او می‌گوید: «استعداد گرافیک‌داری و برو گرافیک.» به اصرار معلم و مادرش به هنرستان می‌رود، اما با این شرط که اگر خوشش نیامد به دبیرستان برگردد.

 همان هفته اول متوجه شد کار درستی انجام داده است. احسانی کارگردان مجموعه معروف «نسیم آبادی» است. ۳۰۰ قسمت نسیم آبادی، کار متنوعی داشت. او می‌گوید: «اوایل گفتگو و همراه شدن با روستاییان خیلی سخت بود کم کم یاد گرفتیم چگونه با آن‌ها ارتباط برقرار کنیم. هفته‌ای ۴ روز از شهر بیرون بودیم. ضبط می‌کردیم و خودم تدوین می‌کردم. نسیم آبادی پتانسیل روستا‌ها از جمله گردشگری، مهاجرت معکوس و... را معرفی می‌کرد.»

او ادامه می‌دهد: «همه ما متولدان دهه ۶۰ هستیم و درک درستی از جنگ نداشتیم و فقط یادمان هست که پدرانمان در جنگ شرکت می‌کردند. فیلم‌ها را هم طوری می‌سازند که شخصیت‌هایش دست‌نیافتنی و بیشتر رؤیایی است. بیشتر عملیات‌ها را می‌بینیم. 

فیلم‌ها را هم طوری می‌سازند که شخصیت‌هایش دست‌نیافتنی و بیشتر رؤیایی است. بیشتر عملیات‌ها را می‌بینیم.

خورد و خوراک این‌ها چطور تأمین شده، مردم در این ۸ سال چطور این افراد را تأمین کرده‌اند، پشتیبانی آن‌ها چطور انجام شده است، برای ما بی‌معناست. 

«سیزده پنجاه و نه» برای من جذاب شد، چون بیشتر ما از اطلاعات آن زمان بی خبر هستیم. افرادی که درگیر جنگ بودند هر یک بانک اطلاعاتی هستند که ما چیزی از آن‌ها نداریم. وقتی کار شروع شد و درگیر مسئله شدیم دیدیم دستگاه‌هایی که متولی هستند به اجماع نرسیده و اطلاعاتشان کامل نشده است. 

با نام خراسان در جنگ یا خراسان در جبهه آن‌زمان رادیو و تلویزیون برنامه داشتند، اما اکنون در آرشیو چیزی وجود ندارد. این درد است جایی که کارش تولید فیلم بوده خودش آرشیو ندارد و پازل ناقصی داریم. 

جوانان آن‌زمان اکنون ۵۰ الی ۶۰ سال دارند و با مشکلات جانبازی، کهولت سن و... از بین می‌روند. حتی ما پای صحبت‌های پدرانمان ننشسته‌ایم که ببینیم از جنگ چه می‌گویند. تمام این‌ها دست به دست هم داده‌اند تا آرشیو‌های ما خالی از مستندات باشد.
هفته دفاع مقدس ما دهه ۶۰ رها کنیم چه افرادی می‌خواهند پیگیری کنند. دهه ۸۰ چه‌کار می‌کنند. تاکنون بازخورد‌هایی که داشته همه تأیید می‌کنند. جهاد فیلم و عکس بیشتر از جهاد جا‌های دیگر بوده است.»

احسانی می‌افزاید: «سعی می‌کنیم نگاه متفاوتی داشته باشیم. به‌طور مثال در اربعین همه افراد مسیر و کارناوال تغذیه، مداحی و... را می‌بینند، اما مستند «مسیر» یک روایت متفاوت از پدیده اربعین که و راوی افراد متفاوت است را می‌بینیم.
موکب درمانی را به تصویر کشیدیم. 

بیمارستان رضوی در موکب اتاق عمل داشت که جراحان و پزشکان متخصص در آنجا حضور داشتند. در نجف فردی خواب بود، باد می‌زند و پنجره روی صورتش می‌افتد و دندان‌هایش همه خرد شده بود سه ساعت عمل جراحی او انجام می‌شود. 
۵ روز آنجا بودند و عین ۵ روز در اتاق عمل بودند. ساعت ۱۲ شب که می‌خواستند برگردند رفتند زیارت امام حسین (ع) و یک ساعت هم نجف و بعد هم برگشتند.»
 


گنجینه‌ها یکی یکی می‌روند

محمدصادق رمضانی ۳۰ ساله، دانش‌آموخته هنر‌های نمایشی از صدا و سیما، دیگر عضو این گروه است. او چند سالی در تهران زندگی می‌کرد، اما سال ۹۵ با تصویب فیلم‌نامه «بدون لک» کارش را در مشهد انجام می‌دهد و این‌کار بهانه‌ای برای ماندنش در مشهد می‌شود.

 او درباره فیلمش می‌گوید: «بدون لک با بودجه کم تولید شد و برکات بسیاری برای ما داشت. تجربه بدون لک تجربه شیرینی بود و حاصل آن، این شد که من به مشهد برگشتم و پس از ۸ ماه گپ و گفت با دوستان به این نتیجه رسیدیم که با توجه به اخلاقیات و نگاه‌های ارزشی‌مان می‌توانیم در کنار هم کار کنیم و درنهایت تیم شمسه فیلم آغاز به کار کرد.»

کارآفرینی در این نیست که حتما تجهیزاتی را برپا کنید تا درآمدزایی داشته باشد. این‌کار هم کارآفرینی است و در حال حاضر ۱۵ نفر از کنار این دفتر معاششان می‌گذرد. در کنار کار داستانی که هدف اصلی آن‌هاست، کار‌های تلویزیونی هم می‌سازند. آن‌طور که می‌گویند ویژگی اصلی کارشان، کار گروهی است. فیلم‌سازی کار گروهی است و اگر همدل و همراه نباشند خوب درنمی‌آید.

وقتی از او خواستیم درباره حضورش در این عرصه برایمان صحبت کند فقط به تعریف خاطره‌ای به نقل از داوود میرباقری اکتفا کرد و گفت: «کار آدم برفی را ساخته بودم، خبر به پدرم رسید که داوود فیلمی ساخته که مردی در آن نقش زن را بازی کرده است. پدر از دستم ناراحت شد و صحبت نمی‌کرد.

[1749]

 به خانه رفتم همان زمان تلویزیون امام علی (ع) را پخش می‌کرد، پدر آهی کشید و گفت: «فرزندان مردم می‌روند فیلم امام علی (ع) را می‌سازند، آن وقت پسر من می‌رود فیلم آدم برفی می‌سازد.» غافل از اینکه هر دوی این فیلم‌ها را من ساخته بودم.»

 او که کارش تصویربرداری، کارگردانی و فیلم‌نامه‌نویسی است، ادامه می‌دهد: «آدم‌هایی که به سینما می‌آیند از دو حالت خارج نیست یا مستند کار کرده‌اند یا تئاتر، من عقبه‌ای در مستند دارم. آن‌هایی که از تئاتر می‌آیند بر روی بازی مسلط هستند و آن‌هایی که از مستند می‌آیند مشکلی برای پیداکردن سوژه ندارند.

 در کارگروه فیلم‌نامه‌نویسی‌مان از ابتدای امسال ۹ پروژه کار بلند و سه سریال نوشته‌ایم به غیر از سه مورد ایده انتزاعی، بقیه تاریخ شفاهی بوده است. به طور مثال فیلم‌نامه «لیست شنبه» را که نوشته‌ایم از دل تاریخ شفاهی و خاطرات انقلاب به دست آمده است. فیلم‌نامه‌ای جذاب که روایت پلیسی دارد و امیدوارم به ساخت برسد.» 

رمضانی هم از مجموعه «سیزده پنجاه و نه» تعریف می‌کند و می‌گوید: «این مستند حاصل فرآیند پژوهشی، علاقه و رابطه ما با بچه‌های رزمنده و راوی دفاع مقدس بوده است. گاهی خاطرات شیرینی را می‌شنیدیم که به‌دلیل برخی ممیزی‌ها در شبکه ملی پخش نمی‌شد. عادت کرده‌ایم در مصاحبه‌ها و ثبت خاطرات با افراد شاخص گفتگو کنیم و دیگر افراد را نمی‌شناسیم. 

آن‌هایی که کار‌های شاخصی انجام داده‌اند دیده نمی‌شوند. درست مانند کوه یخ پنهانی هست که بخش زیادی زیر آب است و بخش اندکی روی آب است. تک‌بعدی نگاه‌کردن به این موضوع و تک‌بعدی شدن، حال مخاطب را از دیدن برنامه‌های تکراری بد می‌کند. تصمیم گرفتیم اثری را به‌وجود بیاوریم تا بخش زیادی از واقعیت‌های جنگ را پوشش دهد. 

هدف ما این بود که واقعیات دفاع مقدس را بدون روتوش به مخاطب نشان دهیم و از دیدگاه رشته‌های مختلف بررسی کنیم و آدم‌های متفاوت را ببینیم. فراموش کرده‌ایم وقتی یک رزمنده می‌جنگد ۱۰ الی ۱۲ نفر در حوزه‌های بهداری، تبلیغات، آموزش، تدارکات، و... به او کمک می‌کنند. 

سال ۱۳۵۹ عجیب‌ترین سال جنگ است که می‌توان با کل جنگ مقایسه کرد در این سال هیچ نوع امکانات، زیرساخت و برنامه‌ریزی‌ای وجود نداشته و به دلیل تغییر و تحولات داخلی سیستمی ارتش، ارتش هم نظم درستی در ماه‌های اولیه جنگ نداشته و یگان‌های لشکری هم توان صددرصد و کاملی نداشتند.

در حال حاضر متولیان این امر به جای پرداختن به مسائل اصلی و جمع‌آوری آرشیوی از مستندات آن‌زمان به ساختمان‌سازی پرداخته‌اند

 اما کسی نگفت من چه کنم هر فردی با هر وسیله‌ای خودش را به منطقه جنگی می‌رساند و در هر جایی که نیاز بود مشغول می‌شد بدون آنکه فکر کند چه امکاناتی قرار است به او بدهد. سال ۵۹ رزمندگان از اسلحه «ام یک» که مربوط به جنگ جهانی دوم بود استفاده می‌کردند. رزمندگان حتی برای درست‌کردن چای یا هر چیز دیگری در منطقه وسیله‌ای نداشته‌اند.

به طور مثال برای درست‌کردن چای در لوله توپ یا کلاه‌خود فلزی آب را جوش می‌آوردند. در همان سال‌های اول ابزار کندن سنگر را هم نداشتند برای همین با دست خالی می‌جنگیدند. خیلی‌ها آموزش ندیده بودند. برای رفتن به جبهه لباس نظامی نداشتند. 

در این شرایط سخت به جای اینکه بایستند و بگویند تیر نیست، مهمات نیست، غذا نیست من یاد ندارم، وظیفه من نیست، رفتند و در مقابل دشمن کاملا مجهز و آموزش دیده ایستادند.»

 رمضانی ادامه می‌دهد: «پس از ساخت این فیلم نکته‌ای توجه مرا به خودش جلب کرد. در حال حاضر متولیان این امر به جای پرداختن به مسائل اصلی و جمع‌آوری آرشیوی از مستندات آن‌زمان به ساختمان‌سازی پرداخته‌اند.

این روز‌ها به دنبال این هستند که برای دفاع مقدس موزه بسازند، اما ۱۰ الی ۱۵ سال دیگر برای پرکردن این موزه‌ها چیزی نداریم. این افراد یکی یکی می‌روند و چیزی نمی‌ماند همان‌طور که تاکنون حجم زیادی از این اطلاعات رفته است. افراد مهم خراسان یک به یک فراموش می‌شوند و هم‌رزمانشان هم که خاطرات آن‌ها را می‌دانند از بین ما می‌روند. 

[1090]

گنجینه دفاع مقدس یک به یک پرپر می‌شود آن وقت برخی از ما درگیر اتفاقات بی‌محتوا و بدون اولویت هستیم.» این فیلم‌نامه‌نویس یادآور می‌شود: «حوزه تاریخ شفاهی خراسان بر روی زمین مانده است. 

در حوزه اجرا فصل اول شامل سه قسمت ادوات و دیده‌بانی، جهاد و مهندسی و اطلاعات بوده است. فصل اول به مدت سه ماه پیش‌تولید و پژوهش داشته و فرایند تدوین آن انجام شده است. فصل دوم ۳ تا ۴ ماه پژوهش اولیه داشت و درصدد هستیم قسمت‌های تبلیغات، تخریب، آموزش، بهداری، زرهی و پشتیبانی و درنهایت کار ویژه ارتش لشکر ۷۷ خراسان و جهاد هم ویژه دیده شده است.»

رمضانی از دغدغه‌هایشان در این حوزه این چنین تعریف می‌کند: «چالش اصلی ما در تدوین برنامه‌ها نبود آرشیو عکس و فیلم بود. متأسفانه دستگاه‌های متولی آرشیوی از جنگ ندارند همان جزئی هم که دارند همکاری لازم را با ما نداشتند و به ما نمی‌دادند. وقتی دیدیم سازمان‌های متولی چیزی ندارند، عکس‌های یادگاری رزمندگان را جمع کردیم تا از آن‌ها استفاده کنیم. سعی کردیم کمبود آرشیو را با تکنیک‌های ویژه در حوزه تدوین حل کنیم. پیداکردن آرشیو رزمندگان به‌مراتب سخت‌تر از مصاحبه بود.»

ارسال نظر