کد خبر: ۲۱۵۶
۱۲ دی ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

راوی بچه‌های آسمان

زهرا فرخی، متولد ۴ خرداد ۱۳۶۲ است، همه حسرتش این است که ای‌کاش در ۳ خرداد، سالروز آزادسازی خرمشهر متولد می‌شد تا می‌توانست به تاریخ تولدش بیشتر مفتخر باشد. نزدیک به ۲ دهه است که کار نویسندگی را آغاز کرده و در این مدت ۵ کتاب، ۴ ویژه‌نامه و ده‌ها مصاحبه و گزارش با خانواده شهدا، جانبازان و آزادگان را در کارنامه کاری خود دارد، البته به قول خودش یکی دو جین مصاحبه و نوشته‌های دست‌نخورده در خانه دارد که به‌واسطه وسواس فراوان روی نوشته‌هایش، فرصت تکمیل و چاپ آن‌ها فراهم نشده است.

میزان ماندگاری حماسه‌ها بر لوح تاریخ و اشاعه فرهنگ آن حماسه‌ها به نسل‌های آتی در گرو تلاشی است که بازماندگان و شاهدان صحنه‌های حوادث آن حماسه‌ها برای ترسیم آن انجام می‌دهند و شرح حماسه‌ها را به زبان قلم، بیان و هنر برای آیندگان باز می‌گویند. بی‌شک ۸ سال جنگ تحمیلی و روز‌های دفاع مقدس حماسه‌ای است باشکوه در تاریخ سرزمینمان ایران که باید شرح آن دلاوری‌ها به فرزندان ما انتقال یابد.

زهرا فرخی، متولد ۴ خرداد ۱۳۶۲ است، همه حسرتش این است که ای‌کاش در ۳ خرداد، سالروز آزادسازی خرمشهر متولد می‌شد تا می‌توانست به تاریخ تولدش بیشتر مفتخر باشد. نزدیک به ۲ دهه است که کار نویسندگی را آغاز کرده و در این مدت ۵ کتاب، ۴ ویژه‌نامه و ده‌ها مصاحبه و گزارش با خانواده شهدا، جانبازان و آزادگان را در کارنامه کاری خود دارد، البته به قول خودش یکی دو جین مصاحبه و نوشته‌های دست‌نخورده در خانه دارد که به‌واسطه وسواس فراوان روی نوشته‌هایش، فرصت تکمیل و چاپ آن‌ها فراهم نشده است. 
 

خاطرات درس انشا

زهرا فرخی از اینکه استعداد نویسندگی او ریشه در کودکی‌اش دارد با ابهام سخن می‌گوید و معتقد است: استعداد من در حوزه نویسندگی شاید نهفته بود، اما خیلی جدی نبود، آن اوایل که اصلا پیدایش نبود، از نظر من یکی از سخت‌ترین درس‌هایی که به دانش‌آموزان می‌آموزند، درس انشاست.

تا خانم معلم به پای تخته می‌آمد و موضوع انشای هفته آینده را مطرح می‌کرد، ترس بر وجودم غالب می‌شد، ترس از نوشتن. خیلی خوب خیال‌پردازی می‌کردم و خیلی خوب همه چیز را کنار هم می‌چیدم، اما همین که قلم دردست می‌گرفتم و شروع به نوشتن انشا می‌کردم، ذهنم قفل می‌شد، هی می‌نوشتم و هی خط خطی می‌کردم و در نهایت هیچ! 

سرانجام آخر شب‌ها منتظر می‌ماندم تا برادر بزرگ‌ترم از محل کارش به منزل آمده و مرا در نوشتن انشا یاری دهد. این به آن معنا نبود که بیاید و چندخطی برای من بنویسید، نه، هربار باید کلی التماسش می‌کردم، اما او درس‌خوانده رشته روان‌شناسی بود و یاد گرفته بود که هر رفتارش باید یک آموزش به دنبال داشته باشد.

برای همین هربار به من می‌گفت: «باید انشا را خودت بنویسی، این‌قدر بنویس و خط خطی کن تا نوشتن را یاد بگیری حتی اگر شده بد، نامفهوم و بی سر و ته، ولی بنویس»، من هم در جواب او فقط یک کلمه می‌گفتم، «نمی‌توانم!» برای برادرم هرچه در ذهن داشتم توضیح می‌دادم، خیلی خوب هم این کار را می‌کردم، او با تعجب به من نگاه می‌کرد و می‌گفت: «خوب، همین‌ها که گفتی بسیار خوب است، بنویس دیگر» و باز من در جواب می‌گفتم: «سخت است، اصلا بر روی کاغذ نمی‌آید.»

گاهی این‌قدر به برادرم خواهش می‌کردم که اشک از چشمانم جاری می‌شد، اما او، چون دریافته بود که من نوشتن را بلد هستم و قلم خوبی دارم، هیچ گاه در نوشتار انشا کمکم نمی‌کرد و مجبور می‌شدم که آنچه در ذهن و قلب خود دارم روی کاغذ بیاورم، شاید اولین کسی که باعث شد بعد‌ها قلم به دست بگیرم، برادرم بود و من برای همیشه نویسندگی را مدیون او هستم.
 

پیوند با خانواده شهدا

زهرا فرخی در پاسخ به این سؤال که چرا نویسندگی و نوشتن را برای شهدا، جانبازان، ایثارگران و خانواده‌های معزز و معظم بچه‌های جبهه و جنگ انتخاب کرد، می‌گوید: وقتی به گذشته نگاه می‌کنم، نشانه‌هایی را پیدا می‌کنم که رفته رفته باعث پیوند من به خانواده شهدا شد. 

مثلا آن زمان که طی یک اردوی فرهنگی از طرف مدرسه راهنمایی به بهشت رضا (ع) رفتیم، من با شهدا کاملا بیگانه بودم، اما به مزار شهید کاوه که رسیدم، ناخودآگاه نشستم و بدون اینکه کوچک‌ترین شناختی از زندگی، رشادت‌ها و نحوه شهادت ایشان داشته باشم، چونان سوزناک بر مزارش می‌گریستم و این‌قدر بی‌تاب بودم که همه تصور می‌کردند با این شهید نسبت خویشاوندی نزدیک دارم.

آن زمانی که سریال سفر به چزابه از تلویزیون پخش می‌شد، قبل از سریال، تشک خود را جلوی تلویزیون پهن می‌کردم و هربار که در فیلم اتفاقی برای یک رزمنده می‌افتاد، ناخودآگاه اشک از چشمانم جاری می‌شد. 

نمی‌دانستم اگر خانواده از من بپرسند که چرا گریه می‌کنی، چه جوابی به آن‌ها بدهم. برای همین سرم را زیر پتو می‌بردم و بی‌صدا اشک می‌ریختم، با هرچیزی که به شهدا ربط پیدا می‌کرد حال خوبی پیدا می‌کردم، چون می‌دیدم از جنس خودمان هستند، از بین خودمان رفتند، برای عزت خودمان جانشان را فدا کردند و این برای من بسیار مقدس بود.
 

اولین مصاحبه

نویسنده حوزه دفاع مقدس درباره اولین تجربه نویسندگی خود می‌گوید: روزگار گذشت تا اینکه دیپلم گرفتم، طبیعی است که از نظر خانواده مقطعی حساس برای من در زندگی درحال رقم خوردن بود و آن‌ها مایل بودند که در دانشگاه وارد رشته‌ای شوم که برای من در آینده نان و آبی داشته باشد، اما روحیات من متفاوت بود و به دنبال حرفه‌ای بودم که به آن علاقه‌مند باشم حتی اگر جایگاه مالی و اجتماعی محکمی نداشته باشد. 

این شد که برای فرار از درس خواندن و به‌واسطه آشنایی با دوستی که برای شهدا کار می‌کرد، اولین‌بار در سال ۱۳۸۰ نوشتن را در حوزه دفاع مقدس آغاز کردم و مرد جانباز همسایه، اولین سوژه‌ای بود که از او مصاحبه گرفتم. کار مصاحبه که به پایان رسید، مورد رضایت واقع شد و باوجود مخالفت شدید خانواده، نوشتن در وصف شهدا، جانبازان، ایثارگران و هرکسی راکه به هر طریقی به جبهه و جنگ ارتباط پیدا می‌کرد آغاز کردم. 

البته این کار من با بازخورد مناسبی از جانب دوستان، آشنایان، معلمان و حتی مدیر دبیرستانی که در آن درس می‌خواندم، روبه‌رو نشد، همه به من می‌گفتند: «به دنبال حرفه‌ای باش که فردا برایت نان و آبی داشته باشد، آینده‌ات را تضمین کند و جایگاه اجتماعی مناسبی داشته باشد، با نوشتن، آن هم برای شهدا، آینده درخشانی نخواهی داشت.»، اما من تصمیم خود را گرفته بودم و وارد حرفه نویسندگی برای شهدا شدم.
 

آغاز کار در بنیاد شهید

فرخی به تجربه کاری خود در سازمان بنیاد شهید و ایثارگران انقلاب اسلامی خراسان رضوی اشاره کرده و می‌گوید: سال‌های ۸۱ یا ۸۲ بود که در سازمان بنیاد شهید و امور ایثارگران انقلاب اسلامی خراسان رضوی مشغول به کار شدم. 

فعالیت من در بنیاد شهید با سوژه‌یابی آغاز شد، بدین ترتیب شخصیت‌هایی که به هر نحوی در دفاع مقدس حضور داشتند برگزیده شده و باتوجه به استخراج واقعیت‌های زندگی آن‌ها از منابع موثق، مصاحبه‌ها و مقالاتی که با این بزرگواران تنظیم و تدوین شده بود، در قالب ویژه‌نامه یا نشر در روزنامه‌های کثیرالانتشار به چاپ می‌رسید.
وی در ادامه به منابع مورد استفاده در تولید مصاحبه اشاره کرده و می‌گوید: خانواده، دوستان و هم‌رزمان شهدا مهم‌ترین منبع برای دستیابی به اطلاعات مورد نیاز در مصاحبه‌ها بوده و هستند، هرچند خانواده برخی رزمندگان تمایل زیادی به صحبت‌کردن درباره زندگی عزیزانشان نداشتند و گاهی تولید یک مصاحبه چندین ماه طول می‌کشید، همچنین تفحص در مقالات و مصاحبه‌های قدیمی، مراجعه به آرشیو روزنامه‌ها و مجلات سال‌های دفاع مقدس و استفاده از نرم‌افزار جست‌وجوی اطلاعات شهدا از دیگر منابعی است که برای تولید و تدوین مصاحبه‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد. 

با استفاده از منابع یادشده، اطلاعات زندگی موثق درباره رزمندگان استخراج شده و من به‌عنوان یک مصاحبه‌کننده صوری، گفت‌و‌گویی تنظیم و تدوین کرده و در قالب ویژه‌نامه یا نشر در روزنامه‌های کثیرالانتشار به چاپ می‌رسید.
 

۱۵ سال زندگی با خانواده رزمندگان

بیش از ۱۵ سال است که در ارتباط مداوم با خانواده رزمندگان هستم و در این سال‌ها صد‌ها مصاحبه انجام داده‌ام که هر کدام از نظر من جذاب و دلنشین بوده است. 

برخی مصاحبه‌ها برای من خاطره می‌شود، در عمق وجودم نفوذ می‌کند و من را به اوج حظ و لذت می‌رساند. وقتی با همسر جانبازی صحبت می‌کنم که در سلامت کامل با مردی ازدواج می‌کند که از گردن به پایین فلج است، اوج گذشت و مهربانی را درک می‌کنم، جالب اینجاست که این زن چنان از مهر و محبت مردش صحبت می‌کند، گویی که سالم‌ترین مرد دنیا نصیبش شده است. 

یا آن همسر جانباز ۷۰ درصدی که او نیز در سلامت کامل است و بار‌ها قرار مصاحبه و ملاقات را برهم زده است، چراکه نگران است شوهرش به کمک او نیاز داشته باشد و او در منزل نباشد، نمی‌شود این‌ها را بشنوی و تحت‌تأثیر قرار نگیری. آری نوشتن از فرشته‌هایی که در ارتفاع کم و نزدیک به زمین درحال پرواز هستند، جذابیتی دارد که وصفش از زبان من قاصر است. 

این را هم بگویم که در این‌کار باید حوصله داشته باشید و البته یک دل بزرگ، چراکه ممکن است بار‌ها جواب «نه» بشنوید، ممکن است ساعت‌های مداوم مصاحبه کنید، بدون اینکه حتی یک نکته مثبت برای شما در بر داشته باشد.

ممکن است بار‌ها بشنوید «مصاحبه کنم که چه؟ برای کدامین اتفاق مثبت؟» ممکن است بار‌ها حرف‌هایی را با گوش‌هایتان بشنوید که روح و قلب شما را آتش بزند، چراکه گوش دادن به مصائب مردم آن هم درد و غم انسان‌هایی که جان خود را برای دفاع از وطن و ناموسشان بر کف دست گذاشتند و امروز برای دریافت یک وام دو سه میلیونی مدت‌هاست که در صف انتظار هستند، بسیار دشوار است.

وقتی با همسر جانبازی صحبت می‌کنم که در سلامت کامل با مردی ازدواج می‌کند که از گردن به پایین فلج است، اوج گذشت و مهربانی را درک می‌کنم، جالب اینجاست که این زن چنان از مهر و محبت مردش صحبت می‌کند، گویی که سالم‌ترین مرد دنیا نصیبش شده است. 


ویژه‌نامه احرار و امت مظلوم

نویسنده حوزه دفاع مقدس از ویژه‌نامه «احرار» و «امت مظلوم» به‌عنوان اولین پروژه‌های کاری خود یاد کرده و می‌گوید: ویژه‌نامه احرار به همت معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگی سازمان بنیاد شهید و امور ایثارگران انقلاب اسلامی خراسان رضوی در سال ۱۳۸۱ به چاپ رسید ودرآن به زندگی آزادگان، اسرا و ایثارگران پرداخته شده است. در این ویژه‌نامه از کتاب‌های «سفیران مقاومت»، «تاریخ دفاع مقدس»، «مقاومت در اسارت» و «تولدی دیگر در اسارت» به‌عنوان منبع استفاده شده و از گفتگو با آزادگانی همچون حمید غرویان، محمد شهسواری، دهنوی و مبرقعی استفاده شده است.
وی در ادامه به ویژه‌نامه «امت مظلوم» اشاره کرده و گفت: «امت مظلوم» ویژه‌نامه شهدای هفتم تیر خراسان است که به تشریح واقعه غم‌بار ۷ تیرماه سال ۱۳۶۰ و بمب‌گذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی ایران می‌پردازد که به شهادت ۷۲ تن از یاران باوفای انقلاب اسلامی منتهی شد. 

همچنین در این ویژه‌نامه به بیان خاطرات شهیدان عبدالوهاب قاسمی، محمدباقر موسوی‌فرد، محمدحسن طیبی، سیدمحمد تقی حسینی طباطبایی، محمد وراقی، حسین سعادتی، جواد اسدالله زاده، علی اکبر دهقان، مهدی امین‌زاده و قاسم صادقی که از شهدای خراسانی فاجعه ۷ تیر سال ۱۳۶۰ بوده‌اند، پرداخته و در پایان تحلیلی ازمطبوعات غربی از حادثه ۷ تیر دارد: ویژه‌نامه «امت مظلوم» در سال ۱۳۸۸ باعنوان ویژه‌نامه «سردار آفتاب ۷» تجدید چاپ شد.
 

ویژه‌نامه «سردار آفتاب ۲»

زهرا فرخی در ادامه به ویژه‌نامه «سردار آفتاب ۲» اشاره کرده و می‌گوید: یکی از اولین پروژه‌ای که به دست من رسید و اتفاقا تأثیر عمیقی بر زندگی من نیز داشت، مطالعه زندگی و مصاحبه‌های شهید امیرسپهبد علی صیادشیرازی، بزرگمرد خراسانی، فرمانده عملیات غرب کشور، فرمانده ارتش در قرارگاه مشترک عملیات سپاه و ارتش، فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهموری اسلامی ایران و نماینده حضرت امام خمینی (ره) در شورای عالی دفاع بود که در قالب ویژه‌نامه‌ای به نام «سردار آفتاب» بود که در سال ۱۳۸۵ با همکاری و همراهی آقای حمیدرضا صدوقی به چاپ رسید. 

در این وِیژه‌نامه که با متن حکم امام خمینی (ره) مبنی بر عضویت امیر سپهبد علی صیاد شیرازی در شورای عالی دفاع  و پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی در روز شهادت این بزرگوار آغاز شده است، مصاحبه مفصلی با شهید صیادشیرازی ترتیب داده شده که از خاطرات شیرین دوران کودکی و مدرسه، ورود به دانشکده افسری، ورود به رسته توپخانه، ازدواج، خاطرات جنگ، هم‌رزمی با محمود کاوه و ... سخن به میان آمده است. 

همچنین در ادامه این ویژه‌نامه با صفر صیادشیرازی (برادر شهید علی صیاد شیرازی)، محسن رضایی (فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در روز‌های جنگ) و عفت شجاعی (دخترعمو و همسر شهید علی صیاد شیرازی) درباره زوایای زندگی شخصی، فرزندان، توانایی‌های نظامی و نحوه شهادت وی گفتگو شده است.
 

چاپ مصاحبه‌ها در روزنامه

فرخی با اشاره به انتشار مصاحبه‌های خود در روزنامه‌های کثیرالانتشار می‌گوید: علاوه بر چاپ ویژه‌نامه، بسیاری از مصاحبه‌هایی که از دل مقالات و گفتگو با هم‌رزمان و اعضای خانواده رزمندگان استخراج می‌شد، در روزنامه‌های کثیرالانتشار به چاپ می‌رسید. 

به عنوان مثال مصاحبه‌ای با شهید امیر سپهبد سیدعلی صیادشیرازی درباره عملیات فتح خرمشهر تدوین کردم که با استقبال زیادی روبه‌رو شد و در جراید متعددی از جمله جریده جمهوری اسلامی با عنوان «کلید پیروزی ما، اخلاص، وحدت و اطاعت از ولایت بود» به چاپ رسید. 

همچنین مصاحبه‌ای با همسر شهید مصطفی چمران تهیه شد که آن هم بسیار مورد پسند واقع شده و در بسیاری از روزنامه‌های آن دوران همچون قدس با عنوان «یادی از شهید چمران از زبان همسرش، با اشک‌هایش و لبخندهایش...) منتشر شد. 

روزنامه قدس صفحه‌ای را به‌نام «عشقستان» برای نشر مصاحبه‌های تدوین شده از قول شهدای انقلاب اسلامی درنظر گرفته بود که بسیاری از گفتگو‌های ما با خانواده شهدا در آن صفحه به چاپ می‌رسید.
 

«مردان شرقی»

زهرا فرخی بعد از چندین سال فعالیت در سازمان بنیاد شهید و امور ایثارگران انقلاب اسلامی و نوشتن و چاپ ویژه‌نامه‌های متعدد که در بالا به برخی از آن‌ها اشاره شد، این‌بار به تهیه و نوشتن کتاب برای شهدا و خانواده رزمندگان روی آورده و ۵ جلد کتاب را نیز منتشر کرده است.
وی دراین‌باره می‌گوید: کتاب «مردان شرقی» اولین کتابی است که در سال ۱۳۸۵ به چاپ رساندم و حاوی خاطرات پراکنده‌ای از شهدای انقلاب اسلامی از جمله شهیدان سیدجواد و سیدکریم خوش قلب طوسی است. 

اصل نوشتن این کتاب به دورانی برمی‌گردد که من به‌تازگی به بنیاد شهید لینک شده بودم و بنیاد آرشیو مصاحبه‌های قدیمی رزمندگان را در اختیار ما گذاشته بودند تا از بین آن‌ها سوژه‌یابی کنیم. من در همان دوران و هنگام مطالعه مصاحبه‌های رزمندگان، خاطرات ناب آن‌ها را استخراج کرده و در سال ۱۳۸۴ در قالب کتاب «مردان شرقی» به چاپ رساندم. 

البته لازم به ذکر است که بیشتر خاطرات، از میان مصاحبه‌های آقای حمیدرضا صدوقی استخراج و بازنویسی شد. صدوقی از نویسندگان و پژوهشگران دفاع مقدس بود که نقش مهمی در گره‌خوردن من به کار در حوزه دفاع مقدس داشت.


«معبر آسمان»

نویسنده کتاب «مردان شرقی» در ادامه به دومین کتابی که منتشر می‌کند، اشاره داشته و می‌گوید: کتاب «معبر آسمان» دومین کتابی است که به چاپ رساندم. این کتاب در سال ۱۳۸۷ تهیه شده و به داستان زندگی شهید علیرضا عاصمی از روزی که به جبهه اعزام می‌شود تا روز شهادتش می‌پردازد. سید مجتبی سالاری از دوستان، نزدیکان و هم‌رزمان شهید علیرضا عاصمی در تولید این اثر نقش بسزایی داشت، چراکه به‌واسطه ارتباط نزدیکی که با خانواده شهید علیرضا عاصمی داشت، مصاحبه‌های کاملی را در اختیار ما قرار داد و ویراستاری کتاب «معبرعشق» را نیز برعهده گرفت.


«در امتداد راه»

بانوی نویسنده محله جاهدشهر به کتاب «در امتداد راه» که به سرگذشت و مصاحبه با آزاده دفاع مقدس، سیدهاشم عابد اختصاص دارد اشاره کرده و می‌گوید: «در امتداد راه» در سال ۱۳۸۹ نگارشش را انجام داده‌ام و چکیده‌ای از روایت پنج‌ساعته‌ای است که در قالب گفت‌و‌گوی خودمانی سامان پذیرفته است.

روایتی است از «سیدهاشم عابد» رزمنده و آزاده ۲۲ ساله‌ای که جوانی‌اش را در اردوگاه‌های عراق به یادگار گذاشته است، روایتی که فقط به فصلی از زندگی پرفراز و نشیب زندگی او می‌پردازد، از دوره اسارت تا آزادی. قصه رزم او، درامتداد راهی است که از عصر عاشورا آغاز شده و تا صبح ظهور ادامه دارد، قصه‌ای که ما را به بیداری فرامی‌خواند.

 

«سعادت سرخ ۲»

زهرا فرخی در ادامه به کتاب «سعادت سرخ ۲» اشاره کرده و می‌گوید: این کتاب به ارائه زندگی‌نامه و انتشار بخشی از وصیت‌نامه ۷۳ تن از شهدای شهرک رزمندگان مشهد همانند شهیدان عباسعلی علیمردانی، سیدکاظم فتحی، سیدعلی موسوی، محمد میرزاخان، حسن عرفانی، علی شاه‌میری، علیرضا شریفی، رضا شکفته، حبیب‌الله صولتی، حامد سام‌نژاد، علی پورابراهیم، ابراهیم ایروانی، هاشم حسن‌پور، سیدیحیی حسینی، مسعود خاکساران و... می‌پردازد. 

پس از گذشت ۲۳ سال از حماسه‌آفرینی فرزندان این مرزو بوم برآن شدم تا درحد وسع و توانایی خود گامی هرچند کوچک در راستای آشنایی هرچه بیشتر جوانان با رشادت‌ها و ازخودگذشتگی‌های شهیدان میهن اسلامی و صبر و حلم خانواده این عزیزان بردارم. این کتاب حاصل ۲ سال تلاش و پیگیری جوانان محله است، جوانانی که بیشتر آن‌ها نه جنگ را درک کرده‌اند و نه توفیق آشنایی با شهیدان را داشته‌اند، اما آثار روح بزرگ شهدا در بند بند روح و جسمشان رخنه کرده و حقشان است با بزرگ‌مردانی آشنا شوند که هرآنچه داشتند از جان و مال و دنیای خویش را فدای مردم ایران کردند. این کتاب به سفارش فرهنگ‌سرای پایداری تکمیل و توسط همان مجموعه به چاپ رسید.
 

بازگشت به ریشه‌ها

زهرا فرخی در تمام طول مصاحبه از نوشته‌هایش چه آن‌هایی که بدل به کتاب شده بودند، چه آن‌هایی که در قالب سوژه‌نامه یا روزنامه منتشر شده بودند و چه آن‌هایی که حتی روی طاقچه خانه مانده و درحال خاک خوردن است، به نیکی یاد می‌کند به‌جز یک کتاب که از انتهایش راضی نیست و آن کتاب هم «بازگشت به ریشه‌ها» نام دارد. 

وی دراین‌باره می‌گوید: کتاب بازگشت به ریشه‌ها که در سال ۱۳۹۷ به چاپ رسید، روایتی خواندنی از زندگی هدفمند و آگاهانه خانم زهرا موسوی است. او تمام زیبایی‌های زندگی را در یافتن حکمت‌هایی می‌داند که سختی‌ها و ناهمواری‌ها با خود به همراه آورده است، خاطراتی که پس از هر گفتنی، تصویری ماندگار را ترسیم می‌کند و به یادگار می‌گذارد و بالاتر از آن اندیشه‌ای که به هویت هراتفاق رنگ الهی زده و تعریف دیگری بخشیده است.
نویسنده کتاب «بازگشت به ریشه‌ها» به حضور زهرا موسوی در جبهه کردستان اشاره کرده و می‌گوید: خانم زهرا موسوی در فصلی از زندگی، ترس را پشت دل پنهان می‌کند و مردانه به خواسته‌های قلبش لبیک می‌گوید، امدادگرانه پا به سرزمین کردستان می‌گذارد تا به اندازه خود در جهاد آن روز‌های کشورش شرکت داشته باشد. 

آنجا که قامت وجود و کام دلش را شیرین از تأثیر و فایده می‌بیند. او که سرسپرده ولایت است، فقط یک فرمان را کافی می‌داند تا دل خود را یک‌دله کند، مسیر دلدادگی‌اش را تغییر دهد و سرسپرده طریق دیگری شود. 

وی در ادامه لبیک دیگری بر فرمان امام خمینی (ره) مبنی بر ازدواج با جانبازان سرمی‌دهد و با بازگشت به رسالت زنانگی‌اش، جهاد دیگری را به تجربه می‌نشیند، آنجاست که خدمت را از سنگری به سنگر دیگر می‌کشاند و با بازگشت به ریشه‌هایش تکلیف دیگری را مشق می‌کند. 

وی در نهایت با جانباز ۷۰ درصد ازدواج کرده و به‌گونه‌ای احساس خوشبختی خود را بیان می‌کند که کمتر زن و مرد سالمی چنین حس زیبایی درباره بودن با یکدیگر دارند.

کتاب «بازگشت به ریشه‌ها» سرگذشتی خانمی به نام زهرا موسوی است که امدادگرانه پا به سرزمین کردستان می‌گذارد و در نهایت با جانباز ۷۰ درصد ازدواج کرده و مدام احساس خوشبختی خود را بیان می‌کند.

 
چاپ کتاب برای حفظ حریم امن مصاحبه‌شونده

زهرا فرخی در ادامه می‌گوید: همان‌طور که گفتم کتاب «بازگشت به ریشه‌ها» برخلاف دیگر نوشته‌هایم، آن‌طور که می‌خواستم از آب درنیامد، چراکه خانم زهرا موسوی، همسر جانباز ۷۰ درصد که به عنوان تنها شخصیت مصاحبه‌شونده در کتاب «بازگشت به ریشه‌ها» نقش اصلی را بازی می‌کند، بنا بر صلاحدید شخصی مصاحبه را تا مقطع ازدواج با فرد جانباز ادامه داده و از بازگوکردن داستان زندگی‌اش در دوران پساازدواج خودداری می‌کند، به همین دلیل این کتاب به قول نویسنده‌ها دارای پایان باز است و هر زمان خانم زهرا موسوی صلاح دانستند برای ادامه و نشر آن اقدام خواهیم کرد.


کتاب‌های کودکانه

زهرا فرخی در عرصه نویسندگی برای کودکان نیز فعالیت می‌کند، تعدادی از داستان‌های کودکانه‌اش در مرحله تصویرگری است و در آینده‌ای نزدیک چاپ خواهد شد. او معتقد است قصه‌گویی هر روزه برای دخترش باعث شد تا به کار در حوزه ادبیات و داستان‌نویسی برای کودکان علاقه‌مند شود.
وی در توضیح این مطلب می‌گوید: در بدترین شرایط مالی هم که باشم، از خرید کتاب برای دخترم هراسی ندارم، بهترین تشویق و بدترین تنبیه برای او، خواندن یا نخواندن کتاب از طرف من است. 

یکی از تفریحات من و دخترم در مسیر رسیدن به مهد و برگشت به خانه، قصه‌گفتن است. دخترم از هرچیزی که جلوی چشمانش باشد قصه می‌سازد، از برگی که روی زمین افتاده و تکه ابر تنهایی که در آسمان می‌بیند، من نیز ملزم هستم برای تمام آن‌ها داستان بسازم و برایش تعریف کنم. 

برخی کتاب داستان‌هایی که برای او خریده‌ام به قدری تکراری شده که از نام نویسنده تا محتوای کتاب را از حفظ برای من می‌خواند. همین داستان گفتن‌های فی‌البداهه برای دخترم، من را ترغیب کرد تا گریزی بر نوشتار داستان کودکانه زده و چندین کتاب متنوع در این حوزه به نثر درآورم، البته برای چاپ تعدادی از این کتاب‌ها با ناشر به توافق رسیده‌ام و امیدوارم باوجود گران‌شدن قیمت کاغذ و بالارفتن هزینه تمام شده چاپ، برخی داستان‌های کودکانه من منتشر شده و دردسترس بچه‌ها قرار گیرد.
نویسنده خوش‌ذوق محله جاهدشهر به مضامین اخلاقی و تربیتی داستان‌های کودکانه خویش اشاره کرده و می‌گوید: «درختی که سکه می‌داد»، «قیصر و قیطر»، «دو رود»، «ریشه‌چه و ساقه‌چه»، «مروارید در صدف»، «دنی خوشگله»، «پیرمرد خسیس»، «درخت خوش‌قدم»، «فرشته واقعی کیه» و «ببعی بازیگوش» از جمله آثاری است که با الهام از طبیعت و مختص کودکان نگارش شده است. در هر کدام از این کتاب‌ها حکمتی نهفته است و با خود درسی به همراه دارد.

ارسال نظر