کد خبر: ۲۴۴۰
۰۹ بهمن ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

حسن وزیرنژاد خودش را کشتی‌گیرسوخته معرفی می‌کند

حسن وزیرنژاد شصت‌وهفت‌‌ساله که زمانی در فنون «سر زیر بغل» و «درخت‌کَن» کشتی، زبانزد علاقه‌مندان به کشتی در خراسان بوده، با وجود کارنامه پربار ورزشی همواره مورد بی‌مهری قرار گرفته است.

 برخلاف اغلب کشتی‌گیران، گوشِ شکسته ندارد تا ازطریق آن، ورزشکار بودنش را به رخ بکشد. از حرف‌هایش و دغدغه‌هایی که برای پیش‌کسوتان دارد، می‌توان فهمید که با گذشت سال‌های متمادی و دور شدنش از میادین ورزشی، مرام پهلوانی در خون و رگ اوست.

 وقتی درباره نبود یک سالن ورزشی به نام پهلوان محمد خادم یا تندیسی از او در مشهد می‌گوید، تمام رگ گردنش متورم می‌شود و صورتش به سرخی می‌رود.

بماند که حسن وزیرنژاد شصت‌وهفت‌‌ساله که زمانی در فنون «سر زیر بغل» و «درخت‌کَن» کشتی، زبانزد عام و خاص و علاقه‌مندان به کشتی در خراسان بوده، با وجود کارنامه پربار ورزشی و قهرمانی استان و کشور همواره مورد بی‌مهری قرار گرفته است و خودش را «کشتی‌گیر سوخته» می‌نامد. همراه با او و آلبوم قدیمی مملو از عکس‌های بدون ویرایشش، گریزی به گذشته‌های نه‌چندان دورش زدیم.

 

سرشاخ‌ شدن با بچه محل‌ها

ورودش به دنیای ورزش خیلی عجیب‌وغریب نبوده است. با کمک بچه‌محل‌ها و ابهت کشتی که آن روزها ورزش اول ایران بوده است، خیلی زود راهش را پیدا می‌کند: «در محله ما قهرمانان و پهلوانان افتاده و متواضعی بودند که مردم احترام زیادی برایشان قائل بودند.

 در دوره دبیرستان در دلم میل و کشش عجیبی به کشتی احساس می‌کردم؛ به همین دلیل وقتی از  مدرسه برمی‌گشتم، بین راه با هم‌کلاسی‌هایم سرشاخ می‌شدم و کشتی می‌گرفتم و این شوق روزبه‌روز در من بیشتر می‌شد. یکی از رفقا که این علاقه قلبی‌ام را دید، مرا به زنده‌یاد پهلوان فرخ تورانی معرفی کرد و این پهلوان، مرا به باشگاه تهران جوان شناساند.

 در آن باشگاه زیرنظر زنده‌یاد پهلوان «محمود قناویز» تمرینات کشتی و بدن‌سازی انجام می‌دادم. چند ماه از تمریناتم نگذشته بود که مسابقه‌ای در باشگاه بین جوانان برگزار شد و من توانستم بر همه حریفانم پیروز شوم و نفر اول وزن ۴۸کیلوگرم آن باشگاه باشم.»

 

حسن وزیرنژاد خودش را کشتی‌گیرسوخته معرفی می‌کند

 

بچه محل ما باید پهلوان شود

هدیه، شیرین است؛ به‌خصوص وقتی که از دست پهلوانی نامی باشد: «در مسابقه‌ای، قرعه من و رضا تورانی، برادر کوچک پهلوان فرخ تورانی که بچه محل هم بودیم، با هم افتاد. من او را با اختلافی ۱۲ امتیازی، شکست سنگینی دادم. وقتی از تشک کشتی بیرون آمدیم، سروکله پهلوان فرخ تورانی پیدا شد.

نگاه غضبناکی به برادرش انداخت و به‌سمت من آمد. خودم را جمع‌وجور کردم. نمی‌توانستم از دست او فرار کنم. پهلوان فرخ دست در جیب خود کرد و یک اسکناس ۲۰ تومانی از جیبش بیرون آورد و به من هدیه داد و مرا تشویق کرد و گفت: «بچه محل ما باید خوب کشتی بگیرد و پهلوان این محله شود.»

 

کشتی‌گیر شش‌دانگی

حسن وزیرنژاد بعد مدتی با آمادگی جسمانی خوبی، باشگاه تهران جوان را ترک می‌کند و سر از باشگاه راه‌آهن درمی‌آورد: «یک سال هم در باشگاه راه‌آهن تمرین کردم. پدر برادران خادم هم آنجا مربی و بنام بود. بعد از آنجا به باشگاه خیام در بازارچه سراب رفتم؛ باشگاهی که همه قهرمانان و پهلوانان مشهدی و خراسانی در آنجا تمرین می‌کردند.  

مربی‌ام هم استاد کریم محمدیان، پدر کشتی خراسان بزرگ، بود. تمرینات خود را در آن باشگاه و با بزرگان کشتی ادامه دادم. سال ۱۳۴۹ باشگاه خیام به محل جدید خود در سالن صحرایی کنونی ورزشگاه سعدآباد منتقل شد. محمد فخرایی هم در آنجا به ما تمرینات زیادی می‌داد. آمادگی جسمانی‌ام به حدی بود که مربیانم به من می‌گفتند کشتی‌گیر شش‌دانگی شده‌ای.»

او طعم شیرین یک برد را هنوز از یاد نبرده است: «یادم نمی‌رود در باشگاه تهران جوان در وزن ۵۲کیلوگرم مسابقه دادم و بی‌هیچ باخت بر همه حریفانم پیروز شدم و نه‌تن‌ها کاپ اولی که کاپی هم برای مبارزات جانانه دریافت کردم. مسابقه بعدی‌ام، مسابقات باشگاه‌های مشهد بود که با حریفانی مثل ناصر پاسبان، امیر نوربخش، مهدیزاده و بلون که در وزن من کشتی می‌گرفتند، مبارزه کردم و همه آن‌ها را شکست دادم.»

 

حسن وزیرنژاد خودش را کشتی‌گیرسوخته معرفی می‌کند

 

آقای نایب‌قهرمان

وزیرنژاد در همان سال انتخابی تیم مشهد برای شرکت در مسابقات استانی، در وزن ۵۷کیلوگرم شرکت می‌کند و نفر اول این وزن می‌شود: «به‌خاطر کسب مقام اولی‌ام جزو تیم منتخب مشهد شدم و در این دوره از مسابقات، کشتی‌های پذیرفته‌شده‌ای برگزار کردم و به فینال وزن ۵۷کیلوی استان خراسان رسیدم. در فینال این مسابقات با کشتی‌گیر قوی و صاحب‌نام، جلال کافی، افتادم که در این سری از مسابقات، نایب‌قهرمان شدم.»

 

 حریفان قَدَر

آقای کشتی‌گیر که در فنون «سر زیر بغل» و «درخت‌کَن» صاحب‌نام بوده است، درباره حریفان قدرش در مبارزات گوناگون چنین می‌گوید: «با چندین کشتی‌گیر صاحب‌نام در سال‌های۱۳۴۵ تا ۱۳۵۲ مسابقه ‌داده‌ام؛

 حریفان خراسانی مثل قدیر نخودچی، حسین عبدالهی، کریم زرینی، محمود قشنگ، تاج‌ریزی، حسن عابدیان و...، حریفان کشوری سایر شهرها مثل رمضان خدر، غلامرضا عسکری، علیجانی، محسن فرح‌وشی و محمد اسدی که همگی آن‌ها بیشترین اعضای تیم ملی ما را تشکیل می‌دادند و بعضی از آن‌ها، قهرمان آسیا و جهان شده‌اند.»

 

 ایرانِ ایران

خاطره آن بردِ شیرین دربرابر حریف هم برایش خیلی لذت‌بخش است؛ چون یادآوری آن، لبخند رضایتی بر گوشه لب‌هایش می‌نشاند: «پیش از انقلاب، ایران و به‌خصوص خراسان، مهد کشتی بود. کشور‌هایی مثل آمریکا برای اینکه از قهرمانان ما فنون و تجربه کسب کنند، داوطلبانه به ایران و مشهد می‌آمدند.

 در یکی از این سال‌ها یک تیم کشتی از آمریکا به ایران و بعد هم به مشهد آمد. قرار بود دو مسابقه برگزار شود. من هم منتخب تیم کشتی مشهد در وزن ۵۷ کیلوگرم بودم. این مسابقات در سالن مهران مشهد برگزار شد و تماشاچی زیادی هم برای دیدن آن آمده بود. در هر دو مسابقه، حریف آمریکایی را شکست دادم. بلافاصله بعد مسابقه تماشاگران وارد گود سالن شدند و مرا روی دست‌هایشان بلند کردند و دور تشک گرداندند و شعار «ایران ایران» سر دادند. من از شادی تماشاچیان به‌وجد آمده بودم.»

او گریزی هم به خدمت سربازی می‌زند که حتی آنجا هم دست از کشتی برنداشته و یک مقام سوم کشوری را در کارنامه ورزشی‌اش ثبت‌وضبط کرده است: «در خدمت سربازی هم عشق و علاقه‌ام به کشتی، کمرنگ نشد. در اهواز که خدمت می‌کردم، کشتی هم می‌گرفتم. توانستم بین پادگان‌های خوزستان، مقام اول وزن ۵۷کیلو را به‌دست آورم و جزو تیم لشکر خوزستان برای مسابقات کل ارتش‌های کشور شوم و در مسابقات نهایی، روی سکوی سوم ارتش‌های کشور بایستم.»


وقتی بخت، یار نیست

مشکلات خانوادگی وقفه‌ای چندساله در ادامه مسیر این قهرمان می‌اندازد، اما درست در سال ۱۳۵۵ فرصتی دست می‌دهد تا این راه را بار دیگر دنبال کند، اما انگار بخت و اقبال با او یار نیست: «بعد مدتی دور بودن از ورزش، باید خودی نشان می‌دادم. برای مسابقات استانی وزن ۵۷ کیلوگرم، خودم را مهیا کردم و مطمئن بودم که به مرحله کشوری راه پیدا می‌کنم.

 در مرحله استانی حریفان قدری مثل جلال کافی از بجنورد، تاج‌ریزی از بیرجند و علی مسگری از شیروان بودند که همه آن‌ها را شکست دادم و بر سکوی اول استان خراسان ایستادم، ولی متأسفانه در تمرینات فشرده مسابقات کشوری، دچار آسیب‌دیدگی جدی شدم و نتوانستم تیم خراسان را همراهی کنم و به‌اجبار برای همیشه با این ورزش خداحافظی کردم.»

 

حسن وزیرنژاد خودش را کشتی‌گیرسوخته معرفی می‌کند

 

 داور ممتاز ملی

او نمی‌توانسته است علایق و تجاربش را نادیده بگیرد و به همین علت راهی دیگر پیدا می‌کند: «نمی‌توانستم برای همیشه این ورزش را کنار بگذارم؛ یعنی دلم آرام‌وقرار نداشت. در کلاس داوری درجه۳ کشتی زیر نظر رزقی، یکی از داوران ممتاز بین‌المللی، شرکت کردم و توانستم با موفقیت این دوره را به پایان برسانم و حکم داوری درجه ۳ کشور را دریافت کنم.

 گاه‌وبی‌گاه با لباس سفید داوری در مسابقات کشتی باشگاه و شهر و استان قضاوت می‌کردم و مدارج داوری را تا ممتاز ملی طی کردم و بعد از چند سالی از قضاوت به‌علت گرفتاری‌های روزمره و گذشت سن داوری، برای همیشه از جرگه داوران و قضاوت‌کنندگان بازنشسته شدم.»

 

کشتی‌گیر سوخته

حرف‌های دل همیشه می‌ماند برای آخر؛ حرف‌هایی که شاید به تعبیر پیش‌کسوتِ ورزشی محله ما، برای آن شنونده عمل‌کننده‌ای پیدا شود: «هیچ ادعایی ندارم و برای هیچ‌ کاری چشم‌داشت مادی نداشته‌ام. اگر قهرمانی‌ای کسب کرده‌ام، برای وطنم، شهرم و دیارم بوده است اما دوست دارم به‌صراحت بگویم ما کشتی‌گیرهای سوخته‌ایم.

 سوخته از آن نظر که به جایگاه حقیقی خود نرسیدیم؛ یعنی شرایط این‌گونه رقم خورد. زمین خورده‌ایم و به‌جای اینکه دستمان را بگیرند، به‌راحتی از رویمان رد شده‌اند. مسئولان مختلف شهر حاضر نیستند نامه‌مان را بگیرند، چه برسد به ملاقات حضوری. واقعا جای تاسف دارد.»

او به نکته ظریف دیگری هم که برگرفته از همین بی‌اعتنایی‌هاست، اشاره می‌کند: «این را از سر دلسوزی می‌گویم؛ واقعا خوب نیست که در پیشینه ورزشی خراسان و کشور، پهلوان وفادار داشته باشیم و یک سالن ورزشی یا یک تندیس یا حتی خیابانی به نام او در شهر مشهد نداشته باشیم. زیبنده این شهر نیست که از محمد خادم درقالب یک کوچه و خیابان یاد نکنند. گرچه معتقدم این پهلوانان، کوچه و خیابان و ورزشگاه به نامشان باشد یا نباشد، زنده هستند و هرگز نمی‌میرند.»

 

* این گزارش ۱۹ بهمن ۹۶ در شماره ۲۷۰ شهرآرا محله منطقه ثامن چاپ شده است.  

کلمات کلیدی
ارسال نظر