کد خبر: ۲۵۲۴
۲۰ بهمن ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

سعید تشکری، نویسنده صاحب‌نام مکتب رضوی، آسمانی شد

سعید تشکری (زاده۱۳۴۲) نویسنده و رمان‌نویس مشهدی بود. او دانش‌آموخته ادبیات نمایشی، عضو کانون ملی منتقدان تئاتر، عضو بین‌المللی کانون جهانی تئاتر «ITCA»، مدرس ادبیات نمایشی و داستان‌نویسی بود که ساخت فیلم و نگارش سریال‌های تلویزیونی، نگارش نمایشنامه‌های رادیویی و انتشار بیش از چهل کتاب را در کارنامه داشت. از میان کتاب‌های او می‌توان به «وقتی زمین دروغ می‌گوید»، «غریب قریب»، «ولادت»، «پاریس پاریس»، «اوسنه گوهرشاد»، «بار باران»، «هرایی» و «سبز-آبی» اشاره کرد.

خبر درگذشت سعید تشکری ناگوار و غافل‌گیرکننده بود. هنوز در شوک شنیدن خبر بیماری او بودیم که گفتند تمام شد. یک‌هفته هم نگذشته است از روزی که به تحریریه شهرآرا زنگ زد و به ما برای معرفی کتاب‌هایی با موضوع فرهنگ رضوی پیشنهاد و راهکار داد. این مرد گنجینه تمام‌ناشدنی ادبیات بود. قول داد که با موضوع ادبیات انقلاب اسلامی با هم گپ بزنیم. سؤال‌ها را هم برایش فرستادیم و گفت در اولین فرصت...، اما هیچ‌گاه این فرصت مهیا نشد. چقدر مرگ بی‌خبر از راه می‌رسد برای چیدن ریحان.

سعید تشکری (زاده۱۳۴۲) نویسنده و رمان‌نویس مشهدی بود. او دانش‌آموخته ادبیات نمایشی، عضو کانون ملی منتقدان تئاتر، عضو بین‌المللی کانون جهانی تئاتر «ITCA»، مدرس ادبیات نمایشی و داستان‌نویسی بود که ساخت فیلم و نگارش سریال‌های تلویزیونی، نگارش نمایشنامه‌های رادیویی و انتشار بیش از چهل کتاب را در کارنامه داشت. از میان کتاب‌های او می‌توان به «وقتی زمین دروغ می‌گوید»، «غریب قریب»، «ولادت»، «پاریس پاریس»، «اوسنه گوهرشاد»، «بار باران»، «هرایی» و «سبز-آبی» اشاره کرد. 

تشکری بار‌ها نیز به‌عنوان نمایشنامه‌نویس، کارگردان تئاتر و فیلمنامه‌نویس برتر برنده جایزه شد و با حضور در جشنواره‌های ملی و بین‌المللی ازجمله فجر، امام رضا (ع)، یونیسف و… افتخارات بسیاری کسب کرد. او که از رمان‌نویسان مطرح کشور در حوزه ادبیات دینی و انقلاب اسلامی بود، جایزه چندین دوره کتاب سال رضوی و جوایز دیگری مانند جایزه ادبی قلم زرین را به کارنامه پرافتخار هنری‌اش افزود.

آرزو‌هایی که برای به‌ثمررسیدنش، فعالیت‌هایی جدی را شروع کرده و امیدوار بود به اعتلای ادبیات رضوی در مشهد بینجامد

نویسنده «مفتون و فیروزه» که عنوان‌های گوناگونی از کتاب با موضوع «ادبیات رضوی» منتشر کرد، پارسال به‌عنوان یکی از پنج خادم فرهنگ رضوی شناخته شد و نشان درجه یک هنری را دریافت کرد. او همان زمان در گفت‌وگویی از رواج گونه توریستی در ادبیات رضوی انتقاد کرد و پیشنهاد‌هایی برای راه‌انداختن «مکتب ادبیات داستانی رضوی» و همچنین راه‌اندازی «باغ‌موزه کتاب رضوی» در مشهد داشت. 

به قول خودش، آرزو‌هایی که برای به‌ثمررسیدنش، فعالیت‌هایی جدی را شروع کرده و امیدوار بود به اعتلای ادبیات رضوی در مشهد بینجامد؛ آرزویی که حالا همه دوستداران و اهالی ادبیات دغدغه‌مند در حوزه فرهنگ رضوی می‌باید برای تحقق هرچه بیشترش بکوشند.

او می‌گفت: «مشهد نیازمند نسلی نو برای نوشتن در زمینه ادبیات رضوی است. یعنی ما تصمیم بگیریم نویسندگانی تربیت کنیم که اثر تولید کنند و آثارشان در کنار آموزش، منتشر هم بشود. آن هم زیر نظر استادانی که آثار متمایز در زمینه ادبیات رضوی نوشته‌اند. این موضوع به مکتب نیاز دارد؛ «مکتب ادبیات داستانی رضوی» که می‌تواند از شهر امام رضا (ع) شروع بشود و در شهر‌های منسوب به خاندان امام رضا (ع) مانند شیراز و قم تکرار شود.

از طرفی مشهد به «باغ‌موزه کتاب رضوی» هم نیاز دارد. مجموعه و موزه‌ای که همه کتاب‌های رضوی منتشرشده در کشور را در قالب کتابخانه در این موزه جمع‌آوری کند. تالار مطالعه ادبیات رضوی باشد. کتاب‌خوانان علاقه‌مند در این حوزه با کتاب‌ها آشنا شوند و همه کتاب‌هایی را که در بازار به دلایلی که عرض کردم، موجود نیست، در دسترسشان قرار بگیرد.»

مهر پارسال بود که یادداشت او را با موضوع «وضعیت و جایگاه ادبیات رضوی» در صفحه فرهنگ‌وهنر شهرآرا منتشر کردیم. او برای ما از تلاش‌هایش نوشت؛ از اینکه در این پهنه با آثارش کتابخانه کوچکی با ۴۲کتاب در حوزه ادبیات رضوی و مشهد خلق کرده است. 

برای ما از تلاش‌هایش نوشت؛ از اینکه در این پهنه با آثارش کتابخانه کوچکی با ۴۲کتاب در حوزه ادبیات رضوی و مشهد خلق کرده است

واژه‌به‌واژه یادداشت او نشان از ارادت عمیقش به امام‌‎رضا (ع) داشت و دغدغه بزرگش، غربت ادبیات رضوی بود: «ناب‌ترین درخواست‌های خوانندگان برای کتاب‌های شهری مشهد، به‌قدر سال‌ها می‌شود ادبیات شهری و قدسی و جهانی تشرف را با حضور این همه تشنه کنار حرم امام رئوف بارور ساخت. این همان نعمت فراموش‌شده در ادبیات داستانی شهری ماست. غربت امام غریب در ادبیات داستانی و به‌طبع دراماتیک، آسیبی افزون است که متأسفانه هیچ راهبردی برای مقابله با آن در نظر گرفته نشده است.»

 

روایت زنده‌یاد سعید تشکری از گفتگو با رهبر معظم انقلاب در حاشیه نمایشگاه «حماسه گوهرشاد»

آقا گفتند اصل این است که کنار جوان‌ها باشید

رهبر معظم انقلاب روز سه‌شنبه ۸/۱۱/۱۳۹۶ از نمایشگاه آثار هنری و اسناد تاریخی مرتبط با واقعه مسجد گوهرشاد که در حرم مطهر رضوی برگزار شده بود، بازدید کردند و با برخی هنرمندان و صاحبان آثار که در محل نمایشگاه حاضر بودند، از نزدیک گفت‌وگو داشتند. آقای سعید تشکری، کارگردان تئاتر و داستان‌نویس در گفت‌وگو با پایگاه دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، روایت خود از دیدار و گفت‌وگو با رهبر انقلاب اسلامی در حاشیه این نمایشگاه را بیان کرده است که متن آن به شرح زیر منتشر می‌شود.

بهار مشهد هر سال با حضور رهبر معظم انقلاب، عطر و طعم تحول‌هاست، اما حس می‌کنم نعمتی که در بهار ۱۳۹۶ به من عرضه شد، بی‌شمارش است. خدای را شکر می‌گویم، چون هرچه بر من در نگارش رمان «پاریس‌پاریس» (با مضمون قیام گوهرشاد) در تنهایی گذشت، این‌بار و امسال گویی آغازی نو است. از گذران زائران داخل صحن معطر حرم رد می‌شوم و بعد از تشریفات، وارد تالار آیینه می‌شوم. در کنار دوستان برگزارکننده بزرگداشت قیام گوهرشاد و دوستانم در حسینیه هنر مشهد و تنی چند از دوستان قدیمی‌ام، همه منتظر دیداریم...

حضرت آقا می‌آیند و من قرار است به محضر ایشان گزارشی از روند نگارش نخستین «رمان جمعی» را عرض کنم؛ رمانی با مضمون واقعه گوهرشاد که در حسینیه هنر، همراه با جوانان نویسنده‌ای که آینده رمان‌نویسی ما هستند به‌صورت جمعی در حال نگارش است. ورود رهبر انقلاب اسلامی و همراهان، با دیدار از نمایشگاه و هنرمندان آغاز می‌شود. 

بعد از اینکه دیدارشان از نمایشگاه تمام می‌شود، نوبت به من می‌رسد. در محضرشان هستم؛ مثل همیشه گرم و به‌دور از هرگونه تشریفات با هم احوال‌پرسی می‌کنیم. از این روز‌ها و کار‌های تازه‌ام می‌پرسند و من خدمتشان عرض می‌کنم که بعد از دیدار چند ماه پیش که به‌خاطر نگارش رمان «مفتون و فیروزه» خدمتشان رسیدم، حس کردم باید در رمان‌نویسی ما اتفاقی نو بیفتد.

آقا نگاهم می‌کنند. ادامه می‌دهم: «ما اصلا رمان مستند نداریم و کار جمعی هم که اصلا نداشته‌ایم؛ رمان جمعی با حضور دو نفر نمی‌شود؛ آموزش نیاز است و در تکنیک و در محتوا باورمندی قلبی نیاز دارد؛ رمان جمعی حضور یک جمع با سنین مختلف است که تفاوتش با تاریخ شفاهی، تکنیک رمان است.»

ما اصلا رمان مستند نداریم و کار جمعی هم که اصلا نداشته‌ایم

رهبر انقلاب با نگاه نافذ و در کمال مهربانی نگاهم می‌کنند و می‌گویند: «کار تازه‌ات چیه؟» می‌گویم در حال راه‌اندازی و جذب یک تیم نویسنده جوان هستم تا در حسینیه هنر مشهد با زحمتی که دوستان در جمع‌آوری اسناد واقعه گوهرشاد کشیده‌اند، یک رمان جمعی را شروع کنیم.

آقا می‌گویند: «با جوانان؟ چه کار سختی! نمونه‌اش را تاکنون در ایران نداشته‌ایم؛ کارت خیلی سخته!» می‌گویم هدفم از تهیه این کار، آموزش به نویسندگان جوان و آغاز رمان‌نویسی مستند و خلاق است.

ایشان می‌گویند: «رمان جمعی! این کار برای اولین‌بار است که اینجا انجام می‌شود و در صورت موفقیت، کار باارزش و مهمی خواهد بود و به‌واسطه آن، نویسندگان جوانی به جامعه هنری تحویل داده خواهند شد؛ کاری که تنها از عهده نویسنده‌ای پخته و بااندیشه برمی‌آید. افراد زیادی در واقعه‌ی گوهرشاد ایفای نقش داشتند که کمتر در روایت‌ها و داستان‌های نقل‌شده از آن دوران به آن‌ها اشاره می‌شود؛ افرادی مثل مرحوم حاج حسین قمی و مرحوم آقازاده که از افراد سرشناس مشهد بودند.»

رمان جمعی! این کار برای اولین‌بار است که اینجا انجام می‌شود و در صورت موفقیت، کار باارزش و مهمی خواهد بود

آقا می‌پرسند: «خودت هم در آن می‌نویسی؟» عرض می‌کنم: «بله، حضرت آقا.» لبخندی بر چهره‌شان می‌نشیند: «اصل همین است که کنار جوان‌ها باشی؛ رمان جمعی کار سختی است و امیدوارم به نتیجه برسد.» آقا با هر یک از دوستان دیداری صمیمانه دارند و بعد به جمع دیگر یاران می‌روند و گفت‎‌‌وگو با هنرمندان ادامه دارد و بعد فریضه نماز انجام می‌شود ...

حضرت آقا عنصر گم‌شده رمان جمعی را به من می‌دهند و سخنانشان برای هر کدام از هنرمندان راه‌گشا و دلگرم‌کننده است، وقتی در فرازی از بیاناتشان می‌فرمایند: «این خیلی مایه تأسف است که حادثه مسجد گوهرشاد با این عظمت و با این اهمیت هیچ انعکاسی در تاریخ ما، در ادبیات ما، در کتاب‌های رمان ما نداشته باشد. خب الحمدلله خوب کار کرده‌اید. تا آن مقداری که بنده دیدم و آن مقداری که حالا فهم بنده اقتضا می‌کند، خیلی به‌نظرم جالب و خوب آمد؛ هم کار‌های نقاشی و گرافیکی و همچنین کار‌های گزارشی و روایتی؛ خیلی خوب بود.»

پس از پایان سخنرانی، حضرت آقا موقع رفتن صدایم می‌کنند و پیشانی‌ام را می‌بوسند و می‌گویند: «آرزوی موفقیت شما را دارم.»

ارسال نظر