کد خبر: ۲۵۶۲
۲۸ بهمن ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

دوچرخه‌سواری‌های جناب سرهنگ

علی دهقان‌پور دوچرخه‌سواری را از کودکی شروع کرده است: پنج‌ساله بودم که پدرم برایم یک سه‌چرخه خرید که زین چوبی داشت و با برادرم سوارش می‌شدیم. بزرگ‌تر که شدم فاصله مدرسه تا خانه‌مان زیاد بود و آن را با دوچرخه می‌رفتم. چون پدرم نظامی بود و به اقتضای کارش زیاد مأموریت می‌رفت، وقت‌هایی که او نبود من با دوچرخه تمام خریدهای خانه را انجام می‌دادم تا اینکه دیپلم گرفتم و وارد دانشگاه افسری شدم. از این پس به‌دلیل شرایط شغلی کمتر سوار دوچرخه می‌شده اما ورزش را هیچ وقت ترک نمی‌کند.

از همان پشت تلفن که صحبت کرد و قرار مصاحبه حضوری را گذاشتیم، سرزندگی در کلامش پیدا بود. روز ملاقات که رسید چنان پرانرژی حاضر شد که فهمیدم حدسم درست بوده است. علی دهقان‌پور از آن افرادی است که هرچه پا به سن گذاشته شادی و نشاطش را بیشتر کرده است. نه اینکه مشکلی نداشته باشد. 

او هم مثل همه ما گرفتاری‌های روزمره خودش را دارد اما در پس این سختی‌ها به جای اینکه با آه و حسرت روزش را شب کند، دوچرخه‌اش را برمی‌دارد، آن‌قدر رکاب می‌زند تا ناراحتی‌هایش را فراموش کند. وقتی دلگیرتر باشد، سر به کوه می‌گذارد و آن‌قدر بالا می‌رود تا مشکلات پیش چشمش کوچک شود. انگار نه انگار که 63سال دارد و 14سال است بازنشسته شده است. 

برخلاف خیلی‌ها که با بازنشستگی خانه‌نشین می‌شوند او این مرحله را آغازی برای طبیعت‌گردی، دوچرخه‌سواری و کوهنوردی قرار داده و تاکنون علاوه‌بر سفرهای متعددی که به شمال و جنوب کشور با دوچرخه داشته، تمام قله‌های بلند و مهم ایران از جمله دماوند، سبلان، علم‌کوه و... را فتح کرده است. کشورهای ترکیه، گرجستان و ارمنستان را نیز با دوچرخه رکاب زده و ناگفته نماند که بازنشسته نیروی انتظامی است و در دوران کاری خود جزو مقام‌های ارشد این ارگان در استان بوده است.

 

عکس‌های خاطره‌ساز

کلاه و عینکش را برمی‌دارد و همان‌طور که در حال جابه‌جایی آن‌هاست می‌گوید: زندگی من دوچرخه است. این‌قدر به دوچرخه وابسته‌ام که دوستم می‌گوید اگر این وسیله را از تو بگیرند سکته می‌کنی. بعد هم می‌خندد و با اشتیاق عکس‌های متعدد گوشی‌اش را نشان می‌دهد. باوجود این همه سفری که با دوچرخه داشته، هیچ کدام برایش تکراری نشده است. 

هنوز با ذوق و شوق عکس‌ها را نگاه می‌کند و یکی یکی توضیح می‌دهد: این مال شمال است. آن یکی در مرز ترکیه است. عکس دیگر آشپزی‌اش را نشان می‌دهد که چطور کنار پارک، دوچرخه‌اش را گذاشته و وسایل ناهار را از کوله‌اش درآورده و در حال پخت و پز است. عکس دیگری هم دارد که شب است و چادرش را باز کرده و دوچرخه را به میله چادر بسته است. عکس‌هایش تمامی ندارد و آن‌ها را سریع رد می‌کند. 

آخر هم می‌گوید: 2هزار تا عکس دیگر روی رایانه خانه دارم که الان خراب شده است. هر سفر چنان برایش خاطره‌ساز و لذت‌بخش بوده که با مرور عکس‌هایش باز آن لذت‌ها برایش تداعی می‌شود. برای همین است که هیچ وقت دوچرخه‌سواری برایش تکراری نشده است. به گفته خودش این ورزش آن‌قدر لذت دارد که نمی‌تواند آن را وصف کند.

دهقان‌پور دوچرخه‌سواری را از کودکی شروع کرده است: پنج‌ساله بودم که پدرم برایم یک سه‌چرخه خرید که زین چوبی داشت و با برادرم سوارش می‌شدیم. بزرگ‌تر که شدم فاصله مدرسه تا خانه‌مان زیاد بود و آن را با دوچرخه می‌رفتم. چون پدرم نظامی بود و به اقتضای کارش زیاد مأموریت می‌رفت، وقت‌هایی که او نبود من با دوچرخه تمام خریدهای خانه را انجام می‌دادم تا اینکه دیپلم گرفتم و وارد دانشگاه افسری شدم. از این پس به‌دلیل شرایط شغلی کمتر سوار دوچرخه می‌شده اما ورزش را هیچ وقت ترک نمی‌کند. 

او تعریف می‌کند: بعد از انقلاب فارغ‌التحصیل شدم و سپس حدود 12سال از خدمت من در مرز و کویر و جبهه کردستان، کرمانشاه و خوزستان سپری شد و چندان امکان دوچرخه‌سواری نداشتم اما دویدن و کوهنوردی را ترک نکردم. از سال71 که به مشهد منتقل شدم تا 76 فرمانده مهندسی ستاد ناحیه نیروی انتظامی خراسان بزرگ بودم، از 76 فرماندهی پشتیبانی قرارگاه ناحیه خراسان بزرگ را داشتم، از 80 تا 83 مدیر آموزش و سرپرست معاونت آموزش فرماندهی نیروی انتظامی خراسان بزرگ بودم و از 83 تا 86 که بازنشسته شدم، دوباره فرماندهی پشتیبان قرارگاه ناحیه خراسان را برعهده داشتم.

 

 

آرزوی بعد از بازنشستگی

او بعد از بازنشستگی که کمی فراغ بال پیدا می‌کند تصمیم می‌گیرد آرزوی سفر با دوچرخه را که تا آن‌زمان تجربه نکرده بود، تحقق بخشد. اول از زشک و جاغرق و نیشابور شروع می‌کند و به این مکان‌ها با دوچرخه می‎رود و برمی‌گردد. او می‌گوید: چندی بعد، هفته ناجا بود و برای شرکت در مراسم آن، با دوچرخه راهی مرقد امام(ره) شدم. نمی‌توانم بگویم آسان بود. سختی‌های خودش را داشت اما آن‌قدر لذت‌هایش زیاد بود که شوق من به رکاب زدن و سفرهای دیگر با دوچرخه، بیشتر شد. 

شاید خیلی‌ها با خودشان بگویند چه حوصله‌ای دارد اما لذت این سفرها آن‌قدر زیاد است که تا کسی نرفته باشد نمی‌تواند درک کند 

بعد از همین سفر تصمیم گرفتم ترکیه را هم با دوچرخه رکاب بزنم برای همین سال 87 با دوستم با اتوبوس راهی مرز بازرگان شدیم و از آنجا با دوچرخه به شهرهای مختلفی ازجمله آنکارا، استانبول، بورسا، ازمیر، آیدین، کمر، آنتالیا و... رفتیم و حدود 3هزار کیلومتر رکاب زدیم.

این سرهنگ بازنشسته سال 88 با دوچرخه راهی گرگان می‌شود تا لذت دوچرخه‌سواری کنار ساحل شمال را هم درک کند. سال بعدش هم به ایروان می‌رود و از آنجا حدود هزارکیلومتر در شهرهای کشورهای گرجستان و ارمنستان رکاب می‌زند. او که دیگر به سفر با دوچرخه عادت کرده بود، سال بعد راهی جنوب کشور می‌شود و تمام جزایر را با دوچرخه طی می‌کند و این روال همچنان ادامه دارد. 

او می‌گوید: الان 5سال است که هر سال از بندرعباس تا کیش را با دوچرخه می‌روم و دور کیش را که حدود 70کیلومتر است، رکاب می‌زنم. بعد خنده‌ای می‌کند و می‌گوید: شاید خیلی‌ها با خودشان بگویند چه حوصله‌ای دارد اما لذت این سفرها آن‌قدر زیاد است که تا کسی نرفته باشد نمی‌تواند درک کند و من قادرم نیستم آن را توصیف کنم فقط این را می‌دانم کسی که فقط یک‌بار با دوچرخه به عنوان مثال به همین کیش خودمان برود، آن‌قدر انرژی می‌گیرد که نمی‌تواند دوباره نرود.

 

امیدبخشی به دیگران با دوچرخه

دهقان‌پور هر روز تمام خریدهای منزل و بسیاری از سفرهای درون‌شهری را با دوچرخه‌اش انجام می‌دهد طوری که هر روز یک سفر به جاهایی همچون میدان بار، حرم رضوی، بام مشهد، جاغرق و... می‌رود و می‌گوید: به جرئت می‌توانم بگویم که بعد از بازنشستگی حتی یک روز نبوده که رکاب نزده باشم.

او در هر سفر خارج از شهر به پاسگاه‌های بین‌راهی می‌رود و در آنجا علاوه بر گپ‌وگفت با سربازان و همکاران قدیمی‌اش، استراحت می‌کند. در این بین واکنش سربازها و کارمندان نیروی انتظامی برایش جالب است و تعریف می‌کند: بیشتر نیروها وقتی من را می‌بینند می‌گویند ما فکر می‌کردیم بعد بازنشستگی باید خانه بنشینیم و منتظر مرگ باشیم ولی وقتی شما را می‌بینیم که سال‌ها بعد از بازنشستگی این‌قدر با روحیه سفر می‌کنید آن هم با دوچرخه به آینده امیدوار شدیم.

او هم در جواب به این افراد همیشه یک پاسخ دارد: انسان تا زنده است باید زندگی کند و به جای اینکه بنشیند غصه چیزهایی را بخورد که در اختیارش نیست، می‌تواند از زیبایی‌ها و نعمت‌های الهی لذت ببرد و از این طریق تحمل سختی‌ها را بر خودش آسان کند. 

خیلی‌ها هم از دیدن او تعجب می‌کنند و می‌گویند چطور یک نفر در سن 63سالگی می‌تواند این‌قدر رکاب بزند اما دهقان‌پور معتقد است فرسودگی بدن درست از زمانی شروع می‌شود که ما تحرکمان را کم می‌کنیم. به نظر او تا وقتی بدن تحرک داشته باشد، کنارش دنبال تغذیه سالم و اصولی هم باشیم و به جای فکر کردن به افکار منفی، روحیه‌مان را مثبت و شاد نگه داریم، بدنی سالم خواهیم داشت.

 

علاقه مردم به دوچرخه‌سواران

این دوچرخه‌سوار به استقبال گرم مردم شهرهای مختلف کشورمان از رکاب‌زنان اشاره می‌کند و می‌گوید: به هر شهری می‌روم از مهمان‌نوازی مردم شرمنده می‌شوم. از کنار باغ‌ها که رد می‌شویم باغدارها با میوه‌های رنگارنگشان پذیرایمان هستند و هنگام ناهار و شام، با خوش‌رویی بدون هیچ دعوت قبلی، ما را مهمان سفره‌شان می‌کنند. حتی در جاهایی مثل شمال کشور، بعضی مالکان تا می‌بینند با دوچرخه سفر می‌کنیم اسکان رایگان به ما می‌دهند و این‌ها همه نشان می‌دهد چقدر مردم برای دوچرخه‌سواران ارزش و احترام قائل هستند. 

همین محبت‌های آن‌ها هم به ما دوچرخه‌سواران انرژی و انگیزه مضاعفی می‌دهد تا جاهای بیشتری را رکاب بزنیم. به گفته دهقان‌پور خیلی از همکاران، همسایگان و اقوام او بعد از اینکه دوچرخه‌سواری‎های پیاپی او را دیده‌اند به این ورزش علاقه‌مند شده و دوچرخه خریده‌اند و آن‌ها هم گاهی به این طریق ورزش می‌کنند.

 

فتح دماوند و قله‌های مهم کشور

دهقان‌پور کنار دوچرخه‌سواری، کوهنوردی هم می‌کند و از همان سال‌های جوانی تاکنون این ورزش را ترک نکرده است. او بیشتر قله‌های بلند و مهم ایران را رفته و دماوند بلندترین قله کشورمان را فتح کرده است. این سرهنگ بازنشسته سالی دو سه بار به قله بینالود می‌رود و هفته‌ای یکی دوبار هم قله زو را می‌پیماید. البته گاهی هم در کوه‌ها دوچرخه‌سواری می‌کند.

در این بین او تأکید دارد: ورزش کردن نباید به بهانه نداشتن دوست و همراه تعطیل شود. اگر بخواهی منتظر دوست و همراه باشی ممکن است یک روز کسی باشد همراهت بیاید و یک روز کسی نباشد. این نباید باعث شود ما ورزش را ترک کنیم. حتی به صورت تنهایی هم باید ورزش روزمره خودمان را داشته باشیم من هم هیچ وقت به‌دلیل نداشتن همراه، ورزش را ترک نکردم.

ورزش کردن نباید به بهانه نداشتن دوست و همراه تعطیل شود؛ اگر بخواهی منتظر دوست و همراه باشی ممکن است یک روز کسی باشد همراهت بیاید و یک روز کسی نباشد

به نظر او، کار و نداشتن وقت هم بهانه‌های قابل قبولی برای ورزش نکردن نیستند. او این موضوع را چنین توضیح می‌دهد: در دوران کاری‌ای که به اقتضای شغلم نمی‌توانستم دوچرخه‌سواری کنم بعضی روزها از خانه‌مان که آخر بولوار حجاب بود تا محل کارم در بولوار ملک‌آباد را به صورت دو می‌رفتم تا به این طریق ورزش کرده باشم. برای همین معتقدم برای کسی که قصد ورزش کردن داشته باشد هیچ مانعی وجود ندارد و فقط این اراده و انگیزه خود فرد است که او را به هدفش می‌رساند.

 

فرهنگی که راه را بر دوچرخه‌سوار می‌بندد

دهقان‌پور مانند صدها دوچرخه‌سوار دیگر گله دارد از اینکه در مسیر ویژه دوچرخه، موتوری‌ها تردد دارند یا خودروها پارک ‌شده‌اند. او حتی چند دفعه توسط همین موتوری‌ها و خودروها مورد مزاحمت قرار گرفته است: یک‌بار در مسیر دوچرخه بودم که یک موتوری را دیدم. خیلی با احترام به او گفتم اینجا مسیر عبور شما نیست اما یک لگد به دوچرخه‌ام زد و من را انداخت. خودش کارمند نیروی انتظامی است می‌توانسته از طریق همکارانش آن را جریمه کند و... اما وقتی می‌پرسم چرا این‌کار را نکردید، می‌گوید: فایده ندارد. این همه پلیس جریمه کرده و می‌کند. این چیزها نیاز به فرهنگ‌سازی دارد. 

باید مدام رسانه‌ها پای کار باشند. در آموزش و پرورش هم باید یک واحد درسی درباره آداب زندگی اجتماعی داشته باشیم. تا این‌ها نباشد جریمه به تنهایی نمی‌تواند فرهنگ‌سازی کند. مدرسه، دانشگاه، خانواده همه باید دست به دست هم دهند تا عطوفت به جامعه برگردد.

در ادامه نکته‌ای را یادآور می‌شود: البته الان فرهنگ دوچرخه‌سواری نسبت به 10سال قبل خیلی بهتر شده است. هم تعداد دوچرخه‌سواران بیشتر شده و هم مردم مراعات بیشتری می‌کنند. در این 14سال دوچرخه‌سواری فقط سه‌بار مزاحمت برایم ایجاد شده اما صدها بار از سوی شهروندان مورد احترام قرار گرفته‌ام چراکه مردم ما واقعا برای دوچرخه‌سواران احترام قائل هستد و با مهربانی با آن‌ها رفتار می‌کنند.

 

مشهد؛ پیشرو در مسیرهای رکاب‌زنی

این سرهنگ بازنشسته که شهرهای مختلفی را رکاب زده معتقد است مشهد بهترین شهر کشور از نظر مسیرهای ویژه دوچرخه‌سواری است. او می‌گوید: به تهران که با دوچرخه می‌روم دچار وحشت می‌شوم و با سلام و صلوات ورودی شهر را رد می‌کنم اما مشهد از این جهت خیلی پیشرفت کرده است. در بسیاری از خیابان‌ها، مسیر ویژه دوچرخه داریم و بدون اغراق، به نظر من از همه شهرها بهتر هستیم. همین جا هم از تمام باعث و بانیان آن تشکر می‌کنم.

ارسال نظر