کد خبر: ۲۶۹۱
۲۳ اسفند ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

در سوگ سه کارآفرینی که امسال کرونا از ما گرفت

از اواخر سال1398 تا الان چشممان به خبر بد آمار هر روزه تعداد فوت‌شدگان کرونا بوده است. آماری که ابتدا دور از ما و خانواده‌هایمان به نظر می‌رسید اما چندی نگذشت که تک تک ما به طریقی داغدار شدیم. بعضی‌مان عزیزی در خانواده از دست داد، دیگری در فامیل نزدیک و بقیه از دوستان و آشنایان. پیر، جوان و حتی کودک. ایام تیره و تاری بود. این نوشتار به یادبود چند همسایه، هم‌محلی و سوژه‌های خاصمان است که در این ایام به علت ابتلا به ویروس کووید19 از بین ما رفتند. افرادی لایق، سخت‌کوش و دوست‌داشتنی که فوتشان داغ دلمان شد.

از اواخر سال1398 تا الان چشممان به خبر بد آمار هر روزه تعداد فوت‌شدگان کرونا بوده است. آماری که ابتدا دور از ما و خانواده‌هایمان به نظر می‌رسید اما چندی نگذشت که تک تک ما به طریقی داغدار شدیم.

بعضی‌مان عزیزی در خانواده از دست داد، دیگری در فامیل نزدیک و بقیه از دوستان و آشنایان. پیر، جوان و حتی کودک. ایام تیره و تاری بود. این نوشتار به یادبود چند همسایه، هم‌محلی و سوژه‌های خاصمان است که در این ایام به علت ابتلا به ویروس کووید19 از بین ما رفتند. افرادی لایق، سخت‌کوش و دوست‌داشتنی که فوتشان داغ دلمان شد. در آخرین شماره از سال 1400 به یادبودشان با خانواده و دوستان این عزیزان گفت‌وگو کردیم.

 

 

یاد بانوی دلسوز محله مهرآباد

طیبه عبدی، بانوی کارآفرین و خیرخواه و خیراندیش مهرآبادی، اولین نفری بود که در دایره دوستان منطقه5 خبر فوتش را شنیدیم. او عضو شورای اجتماعی محله و همیشه در کار خیر پیش‌قدم بود. سنی نداشت و فوت او برای آن‌ها که می‌شناختندش خیلی سخت بود. 

دو سال پیش مخاطب خاص ما در گفت‌وگوی ویژه بود؛ کارآفرین برتر استان و دارای تحصیلات کارشناسی‌ارشد هنر اسلامی. هنرمند صنایع دستی که همیشه در پی آموزش دادن به بانوان به‌ویژه بانوان سرپرست خانوار بود. حسن علی‌دادی، همسر عبدی، درباره چگونگی فوت او می‌گوید: همسرم نزدیک به دو ماه با بیماری مبارزه کرد. در یک مهمانی خودمانی و در خانه پدرم به بیماری مبتلا شد. البته همه خانواده کرونا گرفتیم.

خودم، برادرها و همسران آن‌ها کرونا گرفتیم. ما بعد دو هفته خوب شدیم. اما وضع همسرم خوب نبود و در بیمارستان بستری شد. آن‌زمان هنوز واکسن نزده بود و زمانی نوبت واکسنش شد که دیگر روی تخت بیمارستان بود. طیبه عبدی دوماه با بیماری مبارزه می‌کند اما روزهای آخر دیگر از هوش می‌رود. 

[3865]

آقای علی‌دادی می‌گوید: در طول بیماری خیلی سختی کشید. یک هفته قبل از فوت، دکتر جوابش کرد و گفت او را به خانه ببرید. نفس کشیدن برایش سخت بود و هشت‌کپسول بزرگ 40کیلویی گرفتیم که هر روز شش‌تای آن‌ها تمام می‌شد. دستگاهی داشتیم که اکسیژن را با فشار به ریه‌اش وارد می‌کرد. چند روزی خانه بود اما خیلی اذیت شد و پرستاری که برای کارهایش آمده بود گفت او را دوباره به بیمارستان ببرید. آنجا چند روزی به هوش بود ولی بعد از هوش رفت و بعد از چند روز دیگر علائم حیاتی نداشت.

طیبه عبدی زمان فوت 43سال داشت. او و همسرش یک پسر بیست‌ساله و یک دختر شانزده‌ساله دارند که هنوز داغ مادر را فراموش نکرده‌اند. علی‌دادی می‌گوید: فراموش نکرده‌ایم اما چاره‌ای نداریم و باید با شرایط کنار آمد. بعد از فوت طیبه از محله مهرآباد رفتیم و خانه و کارگاه را برای فروش گذاشتیم. از تعدادی هنرجوهای کارگاه که حالا خودشان مربی ماهری هم شده‌اند، خواستیم که کارگاه را اداره کنند اما هیچ کدام قبول نکردند و گفتند نمی‌توانیم. هر زمان با دختر و پسرم به مهرآباد می‌آییم و به کارگاه آموزش خیاطی‌اش سر می‌زنیم بیش از پیش دلتنگش می‌شویم.

 

همیشه دنبال این بود مسئولان به بانوان حاشیه شهر توجه ویژه‌ای داشته باشند

علیرضا گلچین، نایب رئیس شورای اجتماعی، از عبدی به نیکی یاد می‌کند و می‌گوید: به عنوان نماینده بانوان همیشه به زنان سرپرست خانوار محله سر می‌زد و با مشکلات این بانوان آشنا بود. همیشه در جلسات از مسئولان می‌خواست که به بانوان حاشیه شهر توجه ویژه‌ای داشته باشند.

همیشه در جلسات از مسئولان می‌خواست که به بانوان حاشیه شهر توجه ویژه‌ای داشته باشند

حسن غیب‌علی یکی دیگر از اعضای شورا درباره مرحوم عبدی می‌گوید: با همه دغدغه‌ای که داشتند، در شورای اجتماعی بسیار فعال، پویا و پایه کار بودند. یکی از مشکلات اصلی بانوان این محله رفت و آمد به سایر محلات و کمبود ناوگان حمل و نقل عمومی بود که با پشتکار در حال رفع این مشکل بودند و آن را با سازمان اتوبوس‌رانی و مسئولان دیگر مطرح می‌کردند و خواهان امنیت بیشتر بانوان در محله بودند.

 

محمد روحیه‌اش را باخته بود

سال گذشته سراغ زوج کارآفرین دیگری در مهرآباد رفتم. نجمه نیک‌سیما و محمد علی‌دادی که کارگاه تولیدی زیورآلات بدلی داشتند و دارند. رابطه آن دو صمیمی بود و در کار خیر هم پیش‌قدم بودند. چند ماه بعد خبر فوت آقا محمد به گوشمان رسید و بسیار متأثر شدیم. 

جوان بود و شوخ‌طبع و باور فوت کسی با این حس و حال خوب و انرژی زیاد خیلی سخت است. حسن غیب‌علی، عضو شورای اجتماعی محله مهرآباد که از دوستان صمیمی مرحوم علی‌دادی بوده است از اخلاق خوب دوستش یاد می‌کند و می‌گوید: از مردان نیک محله و جوان بود. متأسفانه در دوره کرونا تعدادی از جوانان فعال و موفق محله را از دست دادیم. یادشان همیشه ماناست.

[2177]

خانم نیک‌سیما، همسر علی‌دادی، داستان کرونا گرفتن همسرش را این‌گونه برایمان می‌گوید: دی‌ماه 98 دچار کرونا شد و بعد از دوهفته رو به بهبودی رفت و دکتر هم داروها را قطع کرد. به خاطر ما و بچه‌ها خیلی رعایت کرد. یک روز صبح دائم گفت حالم خوب نیست و تا اورژانس آمد حالش بدتر شد و بعد از نیم‌ساعت از دنیا رفت. می‌خواسته شیر اکسیژن را باز کند که سرش به کنار تخت خورده بود. من رفته بودم طبقه بالا که صبحانه همکاران را بدهم و وقتی برگشتم دیدم حالش خیلی خراب است. 

اورژانس آمد و محمد به بیمارستان هم رسید. یک‌بار احیا شد اما بار دوم به رحمت خدا رفت. فکر می‌کنم ترس از بیماری کرونا روحیه‌اش را تضعیف کرد و باعث فوتش شد. 47سال داشت و آن‌زمان هنوز نوبت واکسنش نبود.

 

در حرم امام رضا(ع) پر کشید و رفت

فاطمه جزایری عرب از اهالی خون‌گرم جنوب بود. او و همسر و دخترش چندسالی می‌شود که به مشهد مهاجرت کرده و در محله جلالیه ساکن شده بودند. فاطمه خانم هنرمند و مهربان بود.


آشپزی عالی، عاشق گل و گیاه و هنرمند خیاط و بافنده‌ای که عروسک‌های دوست‌داشتنی و زیبایی با لباس محلی درست می‌کرد. او هم در پی عوارض ناشی از کرونا از بین ما پر کشید. در همان ایام که فاطمه خانم درگیر بیماری بود. 

یک روز صبح دائم گفت حالم خوب نیست و تا اورژانس آمد حالش بدتر شد و بعد از نیم‌ساعت از دنیا رفت

شبی همسرش را که کنار خیابان منتظر تاکسی بود دیدم و سوار کردم. گفت که خانمش کرونا گرفته و حال خوبی ندارد اما تصور نمی‌کردم فوت کند. چندی بعد فردی تماس گرفت و گفت که با شماره فاطمه خانم تماس گرفته که عروسک بخرد اما خبر فوتش را شنیده است.

[1574]

زهرا دختر فاطمه خانم درباره آن روزها توضیح می‌دهد و می‌گوید که مادرش آبان ماه گذشته به کرونا مبتلا می‌شود و بیستم آذرماه به رحمت خدا می‌رود. او در حالی فوت می‌کند که در حرم مطهر سر شیفت خدمت بوده است. همکاران مادرش به زهرا می‌گویند به یک‌باره قفسه سینه‌اش درد می‌گیرد و اورژانس هم نمی‌تواند قلب او را احیا کند و در همان حرم مطهر به رحمت خدا می‌رود. 

علت فوت ایست قلبی بوده اما در بهشت رضا گفتند ممکن است از کرونا باشد. احتمالا کرونا بدن او را ضعیف کرده است. فاطمه خانم دو دوز هم واکسن زده بوده اما هم فشار خون و هم قند خون داشته است. او متولد بهمن 1351 بود و خانواده‌اش هنوز در مشهد ساکن هستند.

ارسال نظر