کد خبر: ۲۸۵۱
۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۰

نگهبانان پارک ملت، امانت‌داران بی‌نام و نشان

بعضی افراد وقتی وسیله‌شان گم می‌شود، گمان می‌کنند اگر نگهبانان و مأموران انتظامات آن را پیدا کنند، تحویل نمی‌دهند و همین باعث می‌شود که نسبت به ما حالت تهاجمی داشته باشند. البته زمانی که متوجه اشتباهشان می‌شوند، عذرخواهی می‌کنند اما به هر حال این برخوردها خاطرات تلخی در ذهن نگهبانان می‌گذارد. این بخشی از صحبت‌های محسن طاهری نگهبان بوستان ملت است که می‌گوید: من و همکارانم هر روز وسایل باارزش متعددی را پیدا می‌کنیم و تحویل می‌دهیم؛ از قطعات طلا گرفته تا اسناد و مدارک و چک حامل به‌روز با مبالغ سنگین، اما وظیفه خود می‌دانیم که آن‌ها را به دست صاحبانشان برسانیم.

چندی پیش یکی از کارمندان پارک ملت از نگهبانی گفت که یک سکه بهار آزادی پیدا کرده و آن را تحویل داده تا به دست صاحبش برسد. این نگهبان وظیفه‌شناس، جوانی سنگین و باوقار است که از سال ۸۳ وارد انتظامات پارک شده است. 

محسن طاهری در مرکز پیام حضور دارد و سروکارش با بی‌سیم زیاد است اما روزی که سکه را پیدا کرده، اضافه‌کار داشته و به جای همکارانش در محدوده شهربازی در حال گشت‌زنی بوده است. حدود ساعت‌های 10 شب کارتی پرس‌شده توجهش را جلب می‌کند. 

ابتدا گمان می‌کند کارت شناسایی است اما همین که پایش به کارت برخورد می‌کند، می‌بیند نیم‌سکه بهار آزادی است. در حالی که همان موقع گرفتاری مالی داشته، بر وسوسه شیطان غلبه می‌کند و سکه را تحویل دفتر می‌دهد تا به دست صاحبش برسد. گویا صاحب آن مسافری از شهرستان سرخس بوده که پس از گم کردنش گمان نمی‌کرده دیگر سکه‌اش را بیابد. 4 ماه بعد در حالی که دوباره به بوستان ملت مشهد می‌آید، ناامیدانه به دفتر پارک مراجعه می‌کند و می‌گوید یک سکه بهار آزادی گم کرده و ناباورانه اطلاع پیدا می‌کند که نگهبانی آن را پیدا کرده و تحویل داده است. 

با خوش‌حالی و دعاگویان سکه را تحویل می‌گیرد. محسن طاهری موقع تحویل دادن سکه به صاحبش، حضور نداشته اما همین‌که همکارانش گفته‌اند، آن فرد کلی خوش‌حال شده و دعایش کرده، برایش کافی است و دل خوش به همین دعای خیر است.

او در روزهای کاری‌اش خاطرات ریز و درشت فراوانی دارد و حضور در پارک ملت، او را با گم‌شده‌های بسیاری مواجه کرده است. بارها گوشی پیدا کرده و تحویل داده است. سیزده‌به‌در سال ۹۵ هم حدود ساعت ۸ صبح یک پسربچه پنج‌ساله را پیدا می‌کند که هیچ نشانی و شماره تماسی از پدر و مادرش در دسترس نبوده. این کودک تا ۱۲ شب که پدر و مادرش او را پیدا می‌کنند، کنار طاهری بوده، صبحانه و نهار و شام را با او خورده و وقتی خسته شده، درد دوری از پدر و مادر را با امنیت حاصل از حضور نگهبانی مهربان و قابل اعتماد، پشت سر گذاشته و در اتاق نگهبانی به خواب رفته است. 

طاهری قبل از اینکه به انتظامات پارک گمارده شود، راننده تاکسی‌رانی بوده و در آن زمان هم سابقه درخشانی از خود به جا گذاشته؛ از جمله اینکه 10 سال پیش کیفی حاوی 2 میلیون تومان وجه نقد و مقداری دلار در ماشینش جا می‌ماند که آن را از طریق مسئولان تاکسی‌رانی به دست صاحبش می‌رساند. 

مسافری عرب زبان هم گوشی گران‌قیمتش را در ماشین او جا گذاشته و طاهری آن را به دستش رسانده است. او اعتقاد دارد وقتی انسان کار مثبتی انجام می‌دهد، کلی انرژی مثبت دریافت می‌کند. البته از لحاظ معنوی هم بسیار مقید به حلال و حرام است و در این‌باره می‌گوید: اگر من می‌خواهم زندگی خوب و بابرکتی داشته باشم و همسر و فرزندانم بااخلاق و سالم رشد کنند، باید حواسم به نانی که سر سفره می‌برم باشد. 

اگر من می‌خواهم زندگی خوب و بابرکتی داشته باشم و همسر و فرزندانم بااخلاق و سالم رشد کنند، باید حواسم به نانی که سر سفره می‌برم باشد

او که یک پسر سیزده‌ساله و یک پسر چهارساله دارد، معتقد است بچه‌ها بیشتر از تذکرات زبانی والدین، به رفتار آن‌ها نگاه می‌کنند. بنابراین اگر پدر و مادری می‌خواهند فرزندان امانت‌دار و متعهد داشته باشند، باید در درجه اول، خودشان چنین رفتاری در پیش بگیرند. او می‌افزاید: بارها شده که مشکل مالی داشتم اما حاضر نشدم ذره‌ای مال حرام وارد زندگی‌ام شود. خدا هم تنهایم نگذاشته و در سخت‌ترین شرایط مالی، کارم راه افتاده است.

محسن طاهری


دلگرم به دعای خیر مردم

طاهری درباره نحوه برخورد مردم با مأموران انتظامات می‌گوید: وقتی گم‌شده‌ای را به دست صاحبش می‌رسانیم، بعضی افراد با احترام برخورد می‌کنند و دعای خیرشان بدرقه راهمان است که همین ما را دلگرم می‌کند اما متأسفانه برخی افراد هم رفتار مناسبی ندارند و اگر کسی ایمان محکمی نداشته باشد، یک‌بار که با برخورد نامناسب چنین افرادی مواجه شود، ممکن است در موارد بعدی که چیزی را پیدا می‌کند، به دلیل برخوردهای بد افراد قبلی، از تحویل دادن آن صرف‌نظر کند.

او ادامه می‌دهد: بعضی افراد وقتی وسیله‌شان گم می‌شود، گمان می‌کنند اگر نگهبانان و مأموران انتظامات آن را پیدا کنند، تحویل نمی‌دهند و همین باعث می‌شود که نسبت به ما حالت تهاجمی داشته باشند. البته زمانی که متوجه اشتباهشان می‌شوند، عذرخواهی می‌کنند اما به هر حال این برخوردها خاطرات تلخی در ذهن نگهبانان می‌گذارد.

طاهری در ادامه مکثی می‌کند و می‌گوید: من و همکارانم هر روز وسایل باارزش متعددی را پیدا می‌کنیم و تحویل می‌دهیم؛ از قطعات طلا گرفته تا اسناد و مدارک و چک حامل به‌روز با مبالغ سنگین، اما وظیفه خود می‌دانیم که آن‌ها را به دست صاحبانشان برسانیم. چرا که خود را نه‌تنها نگهبان پارک بلکه حافظ اموال مردمی که از این مکان عبورومرور دارند نیز می‌دانیم.

در این لحظه بی‌سیم طاهری برای چندمین بار به صدا درمی‌آید و پیام‌هایی رد و بدل می‌شود. اتاق انتظامات را برای اینکه او به کار خود برسد، ترک می‌کنم و در حالی که شدت باران مرا مجبور به تندتر قدم برداشتن می‌کند، از پارک خارج می‌شوم اما گفته طاهری مبنی بر اینکه همکارانش بارها وسایل باارزش و گران‌قیمتی را پیدا کرده و به دست صاحبانشان رسانده‌اند، همچون قطره‌های باران در ذهنم فرود می‌آید و باعث می‌شود که راه رفته را بازگردم تا بار دیگر پای صحبت‌های این امانت‌داران بی نام و نشان بنشینم.

بعضی‌ها شیفتشان نیست و برخی دیگر هم که روز کاری‌شان است، نمی‌توانند محل خدمت را ترک کنند اما در نهایت با همکاری مسئول شیفت، با چند نفری هم‌کلام می‌شویم. رساندن اموال و وسایل گم‌شده به دست صاحبانشان برای بسیاری از نگهبانان پارک ملت امری عادی و روزمره شده است. بارها پیش آمده که گوشی، تبلت، اسناد و مدارک، وجه نقد و ... پیدا کرده و تحویل داده‌اند.

آن‌ها بارها تأکید می‌کنند که شهروندان، داخل کیف، روی سوئیچ ماشین و داخل جیب فرزندانشان یک شماره تماس بگذارند.این نگهبانان که هر روز دلواپسی‌های افراد مال‌باخته را دیده‌اند، همگی بر روی دسته کلید و کیف‌های شخصی، شماره تماسشان را چسبانده‌اند. وقتی هم قرار است با فرزندانشان بیرون بروند، در جیب آن‌ها یک شماره تماس می‌گذارند. آن‌ها بارها تأکید می‌کنند و از شهروندان می‌خواهند که این نکات را رعایت کنند.

گفته‌هایشان حکایت از آن دارد که تلفن همراه از وسایلی است که مردم به کرّات آن را گم می‌کنند و هر روز به طور معمول 2 یا 3 تلفن همراه را نگهبانان پیدا می‌کنند که پس از ثبت مشخصات آن، به دست صاحب اصلی‌اش می‌رسد. بیشتر این نگهبانان بارها دیده‌اند که خانم‌ها با چشم گریان از گم شدن گوشی‌های گران‌قیمت خود و عکس‌ها و فیلم‌های شخصی آن نگران  بوده‌اند.

وقتی کیفی گم می‌شود، درون آن همه‌چیز پیدا می‌شود به جز یک شماره تماس که بتوان با صاحبش تماس گرفت

همین موضوع موجب می‌شود که مسعود اقبالی، نگهبان متعهد ۳۶ساله پارک، سخنانش را با چند توصیه آغاز کند و دلسوزانه از مردم بخواهد که عکس و فیلم شخصی در گوشی‌هایشان نگهداری نکنند تا اگر گم شد، دغدغه اینکه عکس‌هایشان در دست افراد سودجو قرار گیرد، نداشته باشند.

خنده‌ای می‌کند و ادامه می‌دهد: وقتی کیفی گم می‌شود، درون آن همه‌چیز پیدا می‌شود به جز یک شماره تماس که بتوان با صاحبش تماس گرفت.


جای خالی اخبار خوب

او هم در دوران کاری‌اش انگشتر طلا، تبلت، کیف‌های حاوی پول و مدارک و ... پیدا کرده است. اقبالی در این‌باره می‌گوید: ما این کار را وظیفه اخلاقی، شرعی و انسانی خود می‌دانیم اما اگر زمانی که مردم به اموال گمشده‌شان می‌رسند، یک اطلاع‌رسانی کوچک به دیگران داشته باشند، باعث می‌شود طرز تفکر بعضی‌ها که بدبین هستند و فکر می‌کنند اگر کسی وسیله‌ای را پیدا کند آن را تحویل نمی‌دهد، اصلاح شود.

او می‌افزاید: فضای مجازی پر شده از اخبار دزدی، اختلاس، جنایت و ... در حالی که در شهر و کشورمان خبرهای خوب و امیدوارکننده و انسان‌های متعهد زیادی داریم که اگر خود مردم این افراد را به یکدیگر معرفی کنند، احساس خوب بیشتری خواهند داشت.

علی عامل شب‌زنده‌دار که ۱۵ سال است نگهبانی پارک را بر عهده دارد، به خاطره‌ای از اولین روزی که در پارک استخدام شده، اشاره می‌کند و می‌گوید: در آلاچیق بودم که یک کیف سامسونت حاوی ۴۰ میلیون تومان وجه نقد پیدا کردم. 

داشتم می‌رفتم آن را تحویل دفتر انتظامات دهم که فردی هراسان آمد و گفت این کیف مال من است. به دفتر رفتیم و پس از اینکه مطمئن شدیم خودش صاحب آن است، تحویلش دادیم. فرد از خوش‌حالی سر به سجده گذاشته بود و می‌گفت منزلش را فروخته و این ۴۰ میلیون تومان کل پول خانه‌اش بوده است.

او همچنین یک بار در حالی که خودش فقط ۱۰ هزار تومان پول داشته، کیفی حاوی مقدار زیادی وجه نقد پیدا می‌کند که آن را به دست صاحبش می‌رساند؛ البته صاحب این کیف رفتاری متفاوت از سایران انجام می‌دهد.

شب‌زنده‌دار در این‌باره توضیح می‌دهد: ۱۵ سال است که هر گم‌شده‌ای پیدا کنیم، آن را تحویل می‌دهیم اما صاحب این کیف تنها کسی بود که بعد از دریافت کیفش، باز هم به یاد ما بود و در عید نوروز برایم پیام تبریک فرستاد.

او هم مانند سایر همکارانش تحویل دادن وسیله گم‌شده شهروندان را وظیفه خودش می‌داند اما معتقد است دیدن محبت و قدرشناسی مردم هر انسانی را بیشتر به انجام وظیفه ترغیب می‌کند.

 

علی عامل شب‌زنده‌دار


چند کلامی با والدین

شب‌زنده‌دار از شیفت‌های کاری شب خاطرات متفاوتی دارد؛ از جمله اینکه یک‌بار متوجه می‌شود پسربچه‌ای ده‌ساله که از ساعت 8 شب در پارک بوده، ساعت یک بامداد همچنان سرگردان در پارک می‌چرخد. به سمتش می‌رود و به او می‌گوید: خیلی وقت است که در پارک هستی، چرا به خانه‌تان نمی‌روی؟ اما پسربچه می‌گوید: پدرم مرا از خانه بیرون کرده است. شب‌زنده‌دار، نگران می‌شود؛ زیرا می‌دانسته که اگر این پسر همین‌طور رها بماند، ممکن است افراد نااهل او را به سمت خود ببرند. 

بنابراین پسر را داخل اتاقک نگهبانی می‌برد و پس از کمی نصیحت‌های برادرانه، به او می‌گوید که می‌تواند تا صبح همان‌جا بماند. صبح در حالی که این پسر حتی پولی برای سوار شدن به اتوبوس نداشته، او را با هزینه شخصی راهی خانه‌شان می‌کند. همچنین یک‌بار با نوجوانی روبه‌رو می‌شود که مادرش او را از خانه بیرون کرده است. شب‌زنده‌دار آن شب ماشین داشته؛ بنابراین از مسئول شیفت اجازه می‌گیرد و پسر نوجوان را با ماشین شخصی به منزل می‌برد و با وساطت و پادرمیانی، او را به مادرش تحویل می‌دهد.

او فرصت را غنیمت می‌شمارد و می‌گوید: در گزارشتان بنویسید که والدین حواسشان به فرزندانشان باشد و هر بحث و دعوایی بینشان است، نگذارند بچه‌هایشان شب را بیرون از خانه سپری کنند؛ چراکه ممکن است فرد نااهلی سر راهشان قرار گیرد و تبعات جبران‌ناپذیری برای آنان ایجاد کند.

والدین حواسشان به فرزندانشان باشد و هر بحث و دعوایی بینشان است، نگذارند بچه‌هایشان شب را بیرون از خانه سپری کنند

محسن رضایی دیگر نگهبانی است که مانند همکارانش بارها کیف، گوشی و حتی یک‌بار پلاک و زنجیر طلا پیدا کرده اما در این بین آنچه بیشتر در ذهنش مانده، مربوط به زمانی است که ۱۵ روز بوده که حقوقشان عقب افتاده و کیفی پیدا کرده که در آن ۷۰۰ هزار تومان وجه نقد بوده است. 

صاحب این کیف خانمی بوده که همراه همسر و مادرش از شهرستان به مشهد آمده بودند تا مادر بیمارش را در بیمارستان قائم بستری و مورد عمل جراحی قرار دهند. آن‌ها در بوستان ملت توقف کرده و بعد از کمی استراحت راهی بیمارستان می‌شوند اما می‌بینند کیف حاوی پول را جا گذاشته‌اند. وقتی کیف به دست آن‌ها می‌رسد، بسیار خوش‌حال می‌شوند. گویا آن فرد  وضع مالی خوبی نداشته و همین ۷۰۰ هزار تومان، درآمد کل ماهش بوده که آن را آورده بوده تا مادرش را درمان کند.

رضایی از اینکه توانسته کیف پول یک خانواده کم‌درآمد و دارای بیمار را به دستشان برساند، احساس خوبی دارد و به گفته خودش هیچ وقت آن را فراموش نمی‌کند.

محسن رضایی


نگهبانان، ناجی جان افراد

همین‌طور که نگهبانان در حال صحبت کردن هستند، فردی که کارت عابربانکش را گم کرده، مراجعه می‌کند و آن را از محمدعلی کی‌قبادی تحویل می‌گیرد. کی‌قبادی در خاطراتش از کیفی می‌گوید که حاوی ۸ میلیون تومان چک روز بوده و صاحبش گفته این چک، پول فروش ماشینم بوده که می‌خواستم با آن بدهی‌هایم را بدهم.

او همچنین از پیرمرد و پیرزن‌هایی می‌گوید که به دلیل اختلال حواس در پارک گم می‌شوند و نگهبانان آن‌ها را به اتاق‌ انتظامات می‌برند، قرص‌هایشان را می‌دهند و از آن‌ها مراقبت می‌کنند تا فرزندانشان بیایند.

محمدعلی کی‌قبادی

کی‌قبادی ارزش کار نگهبانان را خیلی بیشتر از آنچه گفته شد، می‌داند و در این‌باره می‌گوید: ما دوره‌ کمک‌های اولیه را گذرانده‌ایم و پیش آمده که به عنوان مثال فردی دچار ایست قلبی شده و نگهبانان با انجام کارهای لازم، او را از مرگ حتمی نجات داده‌اند. 

همچنین در پارک، نزاع‌ها و درگیری‌های زیادی پیش می‌آید که متأسفانه در برخی موارد منجر به جراحت و خون‌ریزی‌های شدید می‌شود و نگهبانان ما با آموزش‌هایی که دیده‌اند، کمربندهای خودشان را طوری روی زخم‌های مجروحان می‌بندند که تا زمان رسیدن اورژانس، فرد حداقل خون‌ریزی را داشته باشد.

ارسال نظر