فاطمه نبوینژاد 17ساله، دختری آرام، خلاق، ایدهپرداز و پرتلاش است که به کسب موفقیت فکر میکند. شاید در گذشته خیلی ایدههایش را جدی نمیگرفته است، اما بهتازگی بیشتر درباره محیط اطرافش فکر میکند و برای آنها وقت میگذارد تا بتواند به نتیجه مطلوب برسد.
او در دبیرستان «حاج علیاصغر اعطایی» واقع در بولوار نامجو درس میخواند. حضور خیران در این مدرسه سبب شده است تا به این موضوع بیندیشد که او هم میتواند مانند آنها برای جامعهاش مفید واقع شود و به همنوعانش کمک کند. دوست دارد در آینده پزشک یا معلم شود.
هاله تیموری 18ساله، دختری آرام و خلاق که بیشتر به دنبال این است تا ببیند از ادغام چند وسیله چه چیزهایی به دست میآورد. به نقل از مادرش «از همان کودکی دوست داشت هر وسیلهای را باز کند و به هم بریزد». او دوست صمیمی فاطمه است و در یک دبیرستان درس میخوانند. هاله دوست دارد در تربیت معلم ادامه تحصیل بدهد و به عنوان یک معلم به مردمش خدمت کند.
ماجرا از یک خاطره شروع شد که فاطمه شنیده بود زن و شوهری ناشنوا که نمیتوانستند زنگ در خانهشان را بشنوند، هر کس که به منزلشان میآمد پشت در میماند. مشکل این زوج جوان سبب شد تا طرحی نو در ذهن دو جوان ساکن محله بهشتی نقش ببندد و با همت و پشتکاری که داشتند جامه عمل به آن بپوشانند.
ما 230هزار نفر ناشنوا و 120هزار نفر نابینا داریم. معلولان جسمی هم که جای خودشان. این آمار جمعیتی و مشکلات این افراد سبب شد تا به آیفونی(زنگ) فکر کنیم که قابلیت دیداری و لرزشی داشته باشد
ماجرا از زمانی برایشان جدیتر شد که از پژوهشسرای ناحیه3 به مدرسهشان آمدند و برای جشنواره خوارزمی برنامه گذاشتند. آنها با استاد راهنماهای آنجا آشنا شدند، ایدهشان را گفتند و مورد قبول واقع شد و در نهایت این ایده ساخته و رتبه اول استانی در بخش برق و الکترونیک را کسب کرد.
فاطمه نبوینژاد درباره طرحشان اینطور توضیح میدهد: به این فکر کردیم طرح ما باید برای تمام معلولان قابل استفاده داشته باشد. ما 230هزار نفر ناشنوا و 120هزار نفر نابینا داریم. معلولان جسمی هم که جای خودشان. این آمار جمعیتی و مشکلات این افراد سبب شد تا به آیفونی(زنگ) فکر کنیم که قابلیت دیداری و لرزشی داشته باشد.
بخش دیداری آن برای ناشنوایان و معلولان جسمیحرکتی و بخش لرزشی آن برای هر 3گروه استفاده میشود. وقتی زنگ در به صدا در میآید الایدیها روشن میشوند، همچنین دستبندی دور دست فرد است که با فشردن زنگ در دچار لرزش میشود و فرد میتواند با همان دکمهای که بر روی دستبند نصب شده است در را باز کند.
او ادامه میدهد: علاوهبراین ایده، دو پیشنهاد دیگر هم داده بودیم. یکی از آنها این بود که دستگاهی بسازیم تا با برگههایی که از عابر بانک میگیریم مداد درست کند و تحویل دهد و سومین ایده ساخت صندلیهایی با خاصیت آنتیباکتریال برای دانشآموزان بود که استادان راهنما گفتند این دو ایده انجام شدهاند.
در جشنواره خوارزمی یک نمونه ساخته میشود. برخی کارشان به تولید انبوه میرسد و برخی هم ایراداتی دارد که باید آنها را برطرف کنند. این دو دوست قدیمی مانند دیگر شرکتکنندگان در این جشنواره 3تا 4ماه درگیر کار بودند. بخشی از هزینهها را آموزش و پرورش پرداخت کرد. البته آنطور که خودشان میگویند کارشان خیلی هزینهبردار هم نبوده است.
مهمترین رمز موفقیت آنها حمایتهای پدر و مادرهایشان بوده است. آنها به فرزندانشان اعتماد دارند و از آنها حمایت میکنند. این والدین همراه و مشتاق هستند و همه امکانات را برای فرزندانشان فراهم کردند تا بتوانند به نتیجه مطلوب برسند. خانم کاکری، رئیس پژوهشسرای ملاصدرا و خانم منتظری، مدیر مدرسه «علیاصغر اعطایی» از بهترین همراهان این دو برای رسیدن به موفقیت بودهاند.
هاله تیموری میگوید: در زندگی یا کاری را نمیکنم یا اگر انجام دهم باید تا آخرش بروم و رهایش نمیکنم. خدا را شکر ما دوستان خوبی برای یکدیگر هستیم. هر دوی ما میخواستیم کاری کنیم تا با یکدیگر باشیم حمایت خانوادههایمان هم بود که پشت هر دوی ما ایستاده بودند. قصدمان این بود کاری انجام دهیم تا نتیجهبخش باشد.
او ادامه میدهد: در این مسیر برخی به ما میگفتند ولش کنید، حوصله دارید به جایی نمیرسید و موفقیتی کسب نخواهید کرد. من و فاطمه نهتنها خسته نمیشدیم بلکه مصممتر از قبل راهمان را ادامه میدادیم و تلاش میکردیم تا به نتیجهای که میخواستیم برسیم.
تیموری میگوید: پدرم فرهنگی بازنشسته است، من هم دوست دارم در تربیت معلم درس بخوانم و در این زمینه فعالیت داشته باشم. میخواهم استعداد دانشآموزانم را در همان ابتدا شناسایی کنم. چه خوب است استعدادهای دانشآموزان از همان دوره ابتدایی شناسایی شود نه اینکه سال آخر دبیرستان که دانشآموزان درسشان تمام میشود و از این مدرسه میروند.
او ادامه میدهد: برخی خانوادههای ما توجهای به استعداد فرزندانشان نمیکنند، اما خوشبختانه از زمانی که برنامه عصر جدید پخش شد خانوادهها را راغب کرد تا بیشتر از قبل به دنبال شکوفایی استعداد فرزندانشان باشند.
او خطاب به همسنوسالانش میگوید: اگر هدفی دارید تمام تلاش و انرژیتان را بگذارید تا به آن برسید. برای رسیدن به موفقیت 10درصدهدف و فکر، 10درصد اقدام و 80درصد آن این است که تسلیم نشوید و فقط به هدفتان فکر کنید. برای رسیدن به موفقیت موانع بسیاری وجود دارد نباید از آنها بهراسید و برای رسیدن به موفقیت تلاش کنید.
فاطمه نبوینژاد نیز خطاب به همسنوسالانش میگوید: اول هدفتان را تصور و با جسمتان آن را خلق کنید. خیلی در این مسیر قرار میگیرند اما بهدلیل ترسهایشان به نتیجه مطلوب نمیرسند. شاید در گذشته این فرصتها برای من هم ایجاد شده باشد اما من متوجه آن نشده و این فرصتها را از دست دادهام.
وی یادآور میشود: این روزها جوانان و نوجوانان ما مشغولیتهای دیگری پیدا کردهاند و مشکل هویتی دارند. شاید بهترین رمز موفقیت ما داشتن ارتباط صمیمی با خانوادهمان است. پدر من ارتشی است و با تمام مشغله کاریای که دارد در این مسیر حامی من بوده و هر زمان که لازم بود در این مسیر من را همراهی میکرد.