کد خبر: ۳۰۵۸
۲۱ خرداد ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۰

رمضانعلی شاکری؛ نویسنده نام‌آشنای محله احمدآباد درگذشت

استاد شاکری در سال 46 به ریاست کتابخانه فرهنگ و هنر مشهد برگزیده شد. در طول سال های حضورش در این کتابخانه، تحولات بزرگی در این کتابخانه ایجاد کرد. او تاریخچه این کتابخانه را در کتاب «تاریخچه کتابخانه عمومی فرهنگ و هنر مشهد در پنجاه سال» به رشته تحریر در آورده است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، او به خواست تولیت فقید آستان قدس رضوی به عنوان رئیس کارگزینی آستان قدس رضوی منصوب شد. پس از گذشت مدتی و با توجه به علاقه اش به کتاب و کتاب خوانی به عنوان نخستین سرپرست کتابخانه آستان قدس انتخاب شد. او توانست در طول 15سال حضورش در کتابخانه آستان قدس، فعالیت های بسیاری درزمینه توسعه کتاب خوانی و حفظ میراث ارزشمند این کتابخانه انجام دهد. کتاب «گنج هزارساله» که در آن به معرفی میراث نفیس کتابخانه آستان قدس پرداخته، یکی از آثار نفیسی است که در مدت سرپرستی کتابخانه نوشته است.

فقدان انسان هایی که سال ها درکنار ما زیسته و تاریخ این شهر را رقم زده اند، بسی تلخ و دردناک است. گاهی حضور فردی در شهر و فعالیت های او سبب ایجاد تاریخی ماندگار می شود. مرحوم استاد رمضانعلی شاکری، کتاب شناس و فرهیخته مشهدی، یکی از کسانی است که تاریخ ماندگار کتاب و کتاب خوانی شهرمان بود. او 14 فروردین سال 1303 خورشیدی در شهر قوچان دیده به جهان گشود. زیر نظر پدرش مرحوم «ملاآقا بابا» پرورش یافت و سال های ابتدایی تحصیل را در این شهر گذراند.

او نخستین گام برای تحصیل و آموزش را در مدرسه برداشت. علی رغم وجود مکتب خانه های متعدد در شهر و جو جامعه که آموزش در مدارس تازه بنیاد را نوعی گسترش بی دینی و لاقیدی کودکان می پنداشتند، پدر با رفتن وی به مکتب خانه مخالفت کرد؛ زیرا عزم آن داشت که کودکش باسواد شود و باور داشت که ماحصل مکتب خانه چیزی نیست جز اندکی مهارت در خواندن عم جزء و قدری نصاب الصبیان و ترسل.

نخستین مدارس به سبک جدید در قوچان از حدود سال ۱۲۹۵ خورشیدی راه اندازی شد؛ از جمله آن ها «مدرسه ملی احمدی»، «مدرسه مهرداد» و «دبستان ملی اسلامی» بود.

با پشت سر گذاشتن دوران شش ساله ابتدایی و دریافت مدرک تحصیلی، او برای تدریس در همان مدرسه پذیرفته می شود. در همان زمان او به کمک دکتر حبیب ا... سیاح به آموختن دانش ابتدایی طب و زبان فرانسه مشغول می شود. از دیگر تجربه های ناب او در همان سنین کودکی، کار در داروخانه و ساخت داروهای ترکیبی و نیز دستیاری در مطب دندان پزشکی است. او هرگز از آموختن و کسب دانش و تجربه های نو ابایی نداشت.

سخت ترین خاطره کودکی اش، مرگ پدر در سال ۱۳۱۷ بود، زمانی که او فقط ۱۴سال داشت و ناگزیر مسئولیت نگهداری و حفاظت از خانواده بر عهده اش گذاشته شد. در این ایام برای تأمین معاش خانواده و گذران زندگی، به انجام هر کاری که به وی پیشنهاد می شد، تن می داد. از آنجا که دیپلم ششم ابتدایی را داشت و از خط و ربط نیکویی نیز بهره مند بود، مشاغل آبرومندانه ای همچون کار در اداره کشاورزی، دارالوکاله یا دفتر دادگستری را تجربه کرد.

در سال ۱۳۲۳ تصمیم بزرگی گرفت و به همراه خانواده به مشهد مهاجرت کرد و در اداره فرهنگی به بخش کارگزینی انتقال یافت و هم زمان توانست در سال ۱۳۲۸ دیپلم متوسطه خود را دریافت کند. اما در این زمان، در نتیجه فشار کار و نداشتن فرصت استراحت، دچار بیماری اعصاب شد که مدت طولانی تاب و توانش را گرفت و ناچار مدتی را در یکی از بیمارستان های تهران بستری شد.

در آن زمان در مشهد احزاب مختلفی با مرام های فکری متنوع وجود داشت که هریک به تبلیغ افکار خود مشغول بود، همچون حزب توده، حزب پیکار، حزب‌میهن پرستان، حزب دموکرات ایران، حزب‌مردم، انجمن تبلیغات اسلامی، انجمن پیروان قرآن، کانون نشر حقایق اسلامی، مراکز تبلیغی بهاییگری، و نیز جلسات آشنایی با افکار سید احمد کسروی. 

وی چندین بار به این جلسات رفته و با افکار و دیدگاه های ایشان آشنا شده بود ولی این نظرگاه ها پاسخ گوی ذهن او نبود و وی را اقناع نمی کرد. به تدریج با استاد محمدتقی شریعتی و مجالس درس وی آشنا شد و به عضویت کانون نشر حقایق در آمد.

استاد شاکری در سال 46 به ریاست کتابخانه فرهنگ و هنر مشهد برگزیده شد. در طول سال های حضورش در این کتابخانه، تحولات بزرگی در این کتابخانه ایجاد کرد. او تاریخچه این کتابخانه را در کتاب «تاریخچه کتابخانه عمومی فرهنگ و هنر مشهد در پنجاه سال» به رشته تحریر در آورده است.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، او به خواست تولیت فقید آستان قدس رضوی به عنوان رئیس کارگزینی آستان قدس رضوی منصوب شد. پس از گذشت مدتی و با توجه به علاقه اش به کتاب و کتاب خوانی به عنوان نخستین سرپرست کتابخانه آستان قدس انتخاب شد. او توانست در طول 15سال حضورش در کتابخانه آستان قدس، فعالیت های بسیاری درزمینه توسعه کتاب خوانی و حفظ میراث ارزشمند این کتابخانه انجام دهد.

 کتاب «گنج هزارساله» که در آن به معرفی میراث نفیس کتابخانه آستان قدس پرداخته، یکی از آثار نفیسی است که در مدت سرپرستی کتابخانه نوشته است. استاد شاکری نویسنده ای خوش قلم و فرهیخته ای کوشا بود. او خاطرات زندگی خود را از کودکی تا نود سالگی در کتابی با عنوان «زیست نامه» به رشته تحریر درآرود.

استاد شاکری در روز پنجشنبه 23 تیرماه به رحمت ایزدی پیوست. برای ارج نهادن به خدمات بزرگ فرهنگی این فرهیخته مشهدی، خاطراتی از برخی نزدیکان و دوستان او ثبت و ضبط کرده ایم که در ادامه بخشی از این خاطرات را می خوانید.

 

مردی ادیب و فاضل

دکتر‌مهدی محقق، دهم بهمن‌1308 در شهر مشهد در خانواده‌ای روحانی به‌دنیا آمد. پدرش حاج‌شیخ عباسعلی محقق‌خراسانی بود. مهدی محقق تا نه‌سالگی در این شهر زیست، سپس در سال 1317خورشیدی به تهران رفت. در سال 1327خورشیدی وارد دانشگاه تهران شد و دوره دکتراى الهیات را در سال1337خورشیدی به پایان رسانید.

 سال‌1339 خورشیدی پس از شرکت در آزمون دانشیارى به عضویت هیئت آموزشى گروه زبان و ادبیات فارسى دانشگاه تهران درآمد. وی مدت 15سال ریاست انجمن آثار و مفاخر فرهنگی را عهده‌دار بود. او سال‌ها با مرحوم استاد رمضانعلی شاکری رفاقت نزدیک داشته و با او در مدرسه نواب هم‌حجره‌ای بوده است.

هر وقت که نام دوست صدیق و مهربان، استاد رمضانعلی شاکری، به میان می‌‌آید، کتابخانه آستان قدس رضوی به خاطرم تبادر می‌کند. سال‌های ۱۳۲۶ و ۱۳۲۷ در مدرسه نواب بودم و روزی شش‌ساعت از محضر پر‌فیض مرحوم شیخ‌محمد تقی ادیب‌نیشابوری استفاده می‌کردم. هروقت کتاب‌هایی را در درس نام می‌برد، من فورا به کتابخانه می‌آمدم و آن‌ها را شناسایی می‌کردم و از آن‌ها یادداشت بر‌می‌داشتم که بسیاری از آن یادداشت‌ها در کتاب «هزار‌و پانصد یادداشت» منتشر شده است.

 در دورانی که جناب آقای رمضانعلی شاکری رئیس کتابخانه بودند و من هر‌هفته یک بار برای تدریس دوره دکترای ادبیات به مشهد مشرف می‌شدم

سال‌۱۳۳۷ که «اشترنامه» عطار یا منسوب به عطار را برای انجمن آثار ملی تصحیح می‌کردم، نسخه‌ای از آن را به پایمردی مرحوم شاهزاده او‌کتایی و مرحوم ولایی به دست آوردم. در سال‌هایی که برای کنگره ناصر‌خسرو و بیهقی و دقیقی و نیز شیخ‌طوسی به مشهد مشرف می‌شدم، از کتابخانه بهره‌برداری می‌کردم.

 در دورانی که جناب آقای رمضانعلی شاکری رئیس کتابخانه بودند و من هر‌هفته یک بار برای تدریس دوره دکترای ادبیات به مشهد مشرف می‌شدم و نیز در زمانی که ریاست گروه فلسفه کلام اسلامی را در بنیاد پژوهش‌های اسلامی عهده‌دار بودم و ماهی یک‌بار زیارت مشهد نصیبم می‌گردید، از نعمت دیدار جناب آقای شاکری برخوردار می‌شدم. 

استاد شاکری را همه می‌شناختند. مردی ادیب و فاضل و متواضع که خیر او در کتابخانه به همه اهل فضل رسیده است و من با اشارت ایشان، کتاب «مجموع‌الرسائل الفقهیه» مرحوم آقانجفی قوچانی را در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی منتشر کردم.

 

هویت‌سازی تاریخی

دکتر ابوالفضل حسن‌آبادی رئیس مرکز نسخ خطی کتابخانه آستان قدس رضوی و دانش‌آموخته تاریخ و مدرس تاریخ شفاهی و محلی است. او کتاب‌ها و مقالات گوناگونی در‌زمینه تاریخ شفاهی و محلی به رشته تحریر درآورده و پروژه‌های پژوهشی درباره تاریخ محلی خراسان انجام داده است. او دو کتاب «سادات رضوی در مشهد» و «تاریخ شفاهی در ایران» را تألیف کرده و 80‌مقاله پژوهشی نوشته که 30مقاله درباره تاریخ شفاهی است. در این گفتار، او به بررسی امتیازهای «اترکنامه» نوشته رمضانعلی شاکری پرداخته است.

بیشتر نویسندگان تاریخ محلی سعی در ارائه هویت فرهنگی و تاریخ جغرافیایی برای شهر خود دارند و در‌واقع اثر آن‌ها نه‌تنها در حکم یک کتاب، بلکه اثر هویتی و تاریخی و معرف شهر محسوب می‌شود.

غرض از تألیف کتاب «اترکنامه» هویت‌‌بخشیدن به مردمی است که سهم بزرگی در تاریخ خراسان دارند تا مردم قوچان بدانند که زنجیره‌ای به‌هم‌پیوسته و از تبار قومی هستند که هزاران سال پیش به‌همراه تاریخ ایران زیسته‌اند.

شاکری در‌زمره مورخان محلی‌نگاری بود که ویژگی‌های خاصی دارد. علاقه او به تاریخ قوچان باعث شده است جمع‌آوری اطلاعات تاریخی و جغرافیایی را از دوران جوانی پیگیری کند. وی در مقدمه کتاب «اترکنامه» درباره اهداف و زحماتی که برای کتاب کشیده، سخنان جامعی بیان کرده است. سبک نگارشی وی در این کتاب، هر‌چند به سیاق کتاب‌های تاریخی زمان خود است، زحمت‌های نویسنده در مستند‌سازی محتوای ارائه‌شده، ستودنی بوده است.

اول محلی‌نگاری درباره شهر موردعلاقه که در ابتدا به آن توجه کرده بود و دوم بسترسازی نشر دانش تاریخی و تسهیل دسترسی به منابع که بین محلی‌نگاران کمتر سابقه دارد

یکی از ویژگی‌های بارز مرحوم شاکری که کمتر مورد‌توجه قرار گرفته، از‌خودگذشتگی تاریخی و ایثار در پراکندن علم و دانش است. در‌واقع زندگی وی را می‌توان از دو جنبه متفاوت بررسی کرد. اول محلی‌نگاری درباره شهر موردعلاقه که در ابتدا به آن توجه کرده بود و دوم بسترسازی نشر دانش تاریخی و تسهیل دسترسی به منابع که بین محلی‌نگاران کمتر سابقه دارد. دوره تصدی ایشان بر کتابخانه عمومی فرهنگ و هنر مشهد در قبل از انقلاب و کتابخانه آستان قدس در بعداز پیروزی انقلاب اسلامی، دربرگیرنده تحولات اساسی در هر دو مجموعه بوده است.

«فهرست کتب خطی کتابخانه عمومی فرهنگ و هنر مشهد»، «تاریخچه کتابخانه عمومی فرهنگ و هنر مشهد در 50سال»، «گنج هزارساله کتابخانه مرکز آستان قدس رضوی قبل و بعد از انقلاب» و «واقفین عمده کتاب به کتابخانه‌های آستان قدس رضوی» ازجمله آثار مهم وی درباره کتابخانه است.

 درکنار این، تیزبینی و نکته‌سنجی وی درباره خلأهای اطلاعاتی زمان خود نیز جالب بود.
در‌کنار همه این‌ها نقش انکارناپذیر وی در معرفی آقا‌نجفی قوچانی و آثارش، ستودنی است. تصحیح و معرفی آثاری مانند «سیاحت شرق» یا «زندگی‌نامه آقا‌نجفی قوچانی» (تصحیح)، «مزاری در آغوش تاریخ»، «حیات‌الاسلام فی‌احوال آیت‌الملک‌العلام»، «سیاحت غرب یا سرنوشت ارواح بعد‌از مرگ» و «مجموعه مقالات همایش آقا‌نجفی قوچانی» از‌جمله فعالیت‌های او بوده است.

شاکری را باید در‌زمره مورخان محلی‌نگار اثرگذار در تاریخ و فرهنگ دانست؛ انسان‌هایی که به محیط اطراف خود بی‌تفاوت نیستند و سعی می‌کنند با اشاعه دانش فردی و تلاش برای دردسترس‌بودن اطلاعات برای عموم، زمینه‌های رشد و پیشرفت مردم را فراهم کنند.

 

ماجرای یک نامه

استاد رمضانعلی شاکری در برهه‌ای از زندگی با مرحوم آیت‌ا... آقا نجفی قوچانی آشنایی داشته و به همین بهانه، سال‌های بعد به تصحیح آثار ارزشمند او پرداخته است.

 او درباره آشنایی خود با او می نویسد: «‌در وقایع شهریور‌۱۳۲۰ هم‌زمان با جنگ جهانی دوم وقتی قوای متفقین به کشور بی‌طرف ایران تجاوز کرد، شهر مرزی قوچان بیش از همه مورد تاخت‌و‌تاز و غارت مدعیان سوسیالیست قرار گرفت. به‌دنبال این واقعه شوم، مردم در بلاتکلیفی و ناامنی قرار گرفتند و بیش از همه مستمندان دچار سختی معیشت شدند. در این زمان مرحوم آیت‌ا... آقا‌نجفی که سال‌ها در حکومت رضاخان خانه‌نشین شده بود، قیام کرد و با حرکت ایشان، عده‌ای از تجار و متمکنان شهر نیز همراه با آن مرحوم به یاری مستمندان و افراد محروم شتافتند. 

به یاد دارم مرحوم آقا‌نجفی روزی وارد اتاق رئیس فرهنگ وقت شد و با ناراحتی فرمود: «چرا فرماندار و رؤسای ادارات به فکر فقرا و محرومان نیستند؟ همین امروز از آقایان دعوت کنید، بیایند و چاره‌ای اندیشند؛ شما هم یک نفر از کارمندان خود را برای نوشتن و مهر‌زدن حواله‌های خواربار به انجمن خیریه معرفی کنید تا عصر‌ها با ما همکاری کنند.»

 خوشبختانه قرعه فال به نام این‌جانب افتاد، به‌طوری‌که این افتخار را که چندی در محضرشان بودم، در خاطره‌ام زنده باقی نگه داشته‌ام. شرایط شهر با اشغال قوای متفقین به‌گونه‌ای بود که مردم دچار آشفتگی سخت و به‌ویژه در روستا‌ها با ناامنی شدید دست‌به‌گریبان بودند.»

پس از این آشنایی مدت‌ها بعد با یکی از آثار مرحوم آقانجفی با عنوان «سیاحت شرق» آشنا شد. داستان این آشنایی را چنین نقل می‌کند: «‌روزی در مشهد منزل یکی از بستگان آن مرحوم به نام حاج‌عباسقلی حشمتی که سال‌‌هاست وفات یافته است، به نسخه‌ای از دست‌نویس آقا‌نجفی رسیدم به نام سیاحت شرق. 

با مطالعه صفحاتی از آن دریافتم که ایشان علاوه‌بر شرح زندگی و دوران طلبگی خود، وقایع زمان را از جنبش مشروطه‌خواهی در نجف و مبارزات مراجع نجف، تماما با دقت تمام آورده‌

با مطالعه صفحاتی از آن دریافتم که ایشان علاوه‌بر شرح زندگی و دوران طلبگی خود، وقایع زمان را از جنبش مشروطه‌خواهی در نجف و مبارزات مراجع نجف، تماما با دقت تمام آورده‌... به‌هر‌صورت لازم بود در‌این‌باره بیشتر مطالعه کنم؛ لذا اصل کتاب را از آن مرحوم به امانت گرفتم که با کرامت و بزرگواری، دراختیارم گذاردند.» او پس‌از مدتی کتاب را برای چاپ آماده ساخت و در سال‌1349 خورشیدی نخستین چاپ این کتاب روانه بازار نشر شد.

او بخشی از کتاب را که به بررسی تحولات مشروطه و مشروطه‌خواهی پرداخته بود، در این کتاب نیاورد. علت آن هم برخی کنایه‌های مؤلف به مخالفان مشروطه بود، تا اینکه پس از انقلاب و در شهریور سال1365 خورشیدی نامه‌ای به رهبر معظم انقلاب که در آن زمان ریاست‌جمهوری ایران را برعهده داشتند، نوشت و در‌خواست کرد که نظر خودشان را برای چاپ این بخش اعلام کنند.

پاسخ رهبر معظم انقلاب به این نامه در تاریخ 22‌مهر همان سال توسط رئیس دفتر ارتباطات مردمی ایشان در قالب نامه‌ای داده شد. آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در این نامه چنین مرقوم داشتند: «با چاپ آن موافقم و در ثبت سندهای تاریخی، ضرری نمی‌بینم بالخصوص که هیچ‌کس از بزرگان و خوبان نیست که یک نفر هم با او مخالف نبوده و قضاوت منفی درباره او نداشته باشد و مرحوم صاحب عروه رحمه‌الله اگر به‌وسیله نویسنده بزرگوار این کتاب مورد طعن شود، مصداقی از قاعده‌ای کلی خواهد بود. چاپ اول کتاب اغلاط فراوان دارد، و حتی همین نسخه خطی (عکس) که گویا به خط مصحح است، در همین صفحات معدود چند غلط دارد. از ایشان تقاضا شود که برای کم‌غلطی کتاب اهتمام کامل مبذول شود.»

ارسال نظر