کد خبر: ۳۱۱۴
۰۴ تير ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۰

کوچه حجتی با کالسکه‌های اسب‌دارش رونق داشت

کوچه «حجتی »یا کوچه «درمانگاه» در‌ محله سمزقند را خیلی از قدیمی‌ها می‌شناسند. کوچه‌ای با قدمتی حدود هفتادسال ‍ که به‌واسطه وجود مسجد و درمانگاه حجتی زودتر از دیگر خیابان‌های مشهد رنگ ‌آبادی به خود می‌گیرد. پاگرفتن کارخانه «صابون‌سازی اقبال» در چند متری مسجد و کارخانه «آجرسازی حسین‌باشی» در همان حوالی باعث آمدوشد ‌کارگرها در آن کوچه شده بود. به‌صف‌شدن درشکه‌های تک‌اسبه در حاشیه دیوار کاهگلی باغ حاج عبدالله برای جابه‌جایی کارگرها، بود که بعد ها همین رفت و آمد کارگرها و مردم زمینه ورود نخستین تاکسی به این کوچه را فراهم کرد.

کوچه «حجتی» یا کوچه «درمانگاه» در‌ محله سمزقند را خیلی از قدیمی‌ها می‌شناسند. کوچه‌ای با قدمتی حدود هفتادسال که به‌واسطه وجود مسجد و درمانگاه حجتی زودتر از دیگر خیابان‌های مشهد رنگ ‌آبادی به خود می‌گیرد. پاگرفتن کارخانه «صابون‌سازی اقبال» در چند متری مسجد و کارخانه «آجرسازی حسین‌باشی» در همان حوالی باعث آمدوشد ‌کارگرها در آن کوچه شده بود. به‌صف‌شدن درشکه‌های تک‌اسبه در حاشیه دیوار کاهگلی باغ حاج عبدالله برای جابه‌جایی کارگرها، بود که بعد ها همین رفت و آمد کارگرها و مردم زمینه ورود نخستین تاکسی به این کوچه را فراهم کرد.

درمانگاه حجتی در کوچه شهید کامیاب9 قرار دارد. مردم برای رفتن به درمانگاه، هم از این کوچه وارد می‌شوند و هم از کوچه آیت‌الله عبادی50 و هر دو این معابربین مردم به کوچه درمانگاه معروف است.
عصر یکی از همین روزهای داغ تابستان از مسیر کوچه شهید کامیاب9 به این محدوده رفتیم. حدود 150متر بالاتر از ساختمان سنگی و یک‌طبقه درمانگاه، مسجد چند طبقه «حجتی» دیده می‌شود. 

پیداکردن قدیمی‌هایی که بیشتر از شصت‌سال ساکن کوچه باشند کار آسانی نیست. اما بعد از زدن در بیش از 10خانه و رفتن سراغ کسبه‌ محله بالأخره چند نفر از قدیمی‌ترین ساکنان محله به ما معرفی می‌شوند، افرادی که جزو ساکنان اولیه کوچه‌باغ‌های این محله هستند؛ وقتی که هنوز کوچه و درمانگاه و آبادی وجود نداشت.

 

حاجی «چکشی» زمینش را وقف مسجد کرد

وقتی ما به اینجا کوچ کردیم همه دور و اطراف باغ انگوری بود. آب‌ زمین‌های بالادست که از باغ‌های نکاح می‌آمد از ‌اینجا ‌می‌گذشت. به خاطر همین به این کوچه و اطرافش هم مردم «نکاح» می‌گفتند. اینجا آبادی نبود. میان باغ‌ها فقط دوتا خانه‌باغ بود. یکی مال پدر مرحومم ‌حاج‌عباس و یکی هم برای کربلایی نوروز همسایه‌مان.

این‌ها را شعبانعلی کریمی‌نمدان با لهجه غلیظ مشهدی می‌گوید. برای گفت‌وگو به خانه او آمده‌ایم که دیوار به دیوار مسجد است تا زیر سقف شیروانی و ایوان مصفای خانه‌اش از خاطرات قدیم این محله برایمان بگوید.

او که متولد 1314 است ده‌، دوازده سال بیشتر نداشته است که به همراه خانواده از چناران به مشهد کوچ می‌کنند. آن‌زمان پدرش در چناران زمین کشاورزی و دامداری داشته است. به مشهد که می‌آیند اطراف قلعه‌‌ سمزقند در میان باغ‌های انگوری، هزار متر زمین خریده و به کار خود؛ یعنی کشاورزی و گاوداری ادامه می‌دهند. خودش می‌گوید:‌ نزدیک‌ترین آبادی به ما قلعه سمزقند بود که برای خرید مایحتاجمان و حمام رفتن به آنجا می‌رفتیم. اینجا بیشتر باغ و کوچه‌باغ بود، اما سمزقند‌ آباد و ‌جمعیت‌نشین بود.

نزدیک‌ترین آبادی به ما قلعه سمزقند بود که برای خرید مایحتاجمان و حمام رفتن به آنجا می‌رفتیم

او از «چکشی» نامی‌ یاد می‌کند که بانی ساخت مسجدی نقلی در محله می‌شود، مسجدی که از همان ابتدا به دلیل ارادت واقف به امام عصر(عج) به نام «حجتی» نام‌گذاری می‌شود. حاجی چکشی نزدیک‌ چهارراه خواجه‌ربیع فعلی می‌نشست. او در اواخر دهه30 هفتاد مترمربع زمین برای ساخت بنا وقف کرد. حاج‌رضا پشمی‌ هم که صاحب چند باب باغ بزرگ در این محدوده بود، بانی ساخت و بعدها توسعه مسجد می‌شود. حاج‌رضا از تاجران پشم بود و پایین‌خیابان چند کاروان‌سرا داشت و برای خودش کیا و بیایی داشت.

 

معاینه فنی درشکه‌ها در میدان مجسمه

شعبانعلی که بیش از 87سال از خدا عمر گرفته و بیش از هفت دهه ساکن این کوچه بوده است در توصیف فضای قدیمی‌ محله سمزقند می‌گوید: تا پنجاه، شصت‌سال قبل اینجا سکنه‌ای نداشت. همه باغ بود و تک و توک حیاط‌های دراندشت و بزرگ.

در قدیم از سمت خیابان خواجه‌ربیع(آیت‌الله عبادی) که وارد می‌شدیم، سمت راست که اکنون نانوایی است علافی بزرگی بود. کاه و یونجه اسب و قاطرهای محل در آنجا نگهداری می‌شد. سمت چپش دیوار کاهگلی بزرگ بود که تا انتهای کوچه ادامه داشت. پشتش هم یک باغ متعلق به فردی به نام حاج عبدالله بود. کوچه‌های حجتی3 و5 و 7 وجود نداشت. در طول روز درشکه‌های مسافرکش همیشه در سایه این دیوار به صف بودند.

سپیدموی قدیمی‌کوچه در این قسمت روایت از واقف اولیه زمین مسجد می‌گوید که بازاری بود و دست به دهان. کسی که برای رفاه حال مردمانی که در این کوچه آمد و شد داشتند چند دستگاه کالسکه اسب‌دار تهیه کرده بود. او از شلوغی و رفت‌وآمد زیاد مردم به این کوچه هم می‌گوید. 

وجود کارخانه صابون‌سازی اقبال که متعلق به فردی به‌نام سطوتی بود و در فاصله کمی‌ از مسجد قرار داشت همچنین ‌کارخانه آجرپزی حسین‌باشی که اکنون فروشگاه رفاه جای آن ساخته شده است و مهم‌تر از همه، وجود درمانگاه حجتی که تنها درمانگاه مجهز در این قسمت از شهر بود، باعث شده بود آمدوشد آدم‌ها به این کوچه زیاد باشد. 

پیش از دهه60 نه از بولوار کشوری که امروز شهید کامیاب شده است خبری بود و نه راه ماشین‌رو. یکی از بهترین مسیرهای دسترسی همین کوچه درمانگاه بود. این شد که چکشی بزرگ با خرید بیش از 10درشکه، آمد و شد کارگرها و مردم را به این سمت شهر آسان کرد.

شعبانعلی که در هجده،نوزده‌سالگی خودش صاحب یکی از این درشکه‌ها بوده است، تعریف می‌کند: آن‌زمان که هنوز نه خودرویی بود نه راهنمایی و رانندگی، ماهی یک‌بار باید با گاری و اسب‌ها برای گرفتن معاینه فنی‌ وسیله و سلامت اسب به میدان مجسمه(میدان شهدای فعلی) می‌رفتیم. 

ماهی یک‌بار ‌دور میدان، درشکه‌ها‌ گرد تا گرد به صف می‌شدند. بعد از تأیید راهنمایی بلدیه(کارشناس شهرداری) یک برگه تصدیق به ما می‌دادند به مهلت یک‌ماهه. به‌ازای هر یک تومان کارکرد، هم دوزار حق بلدیه می‌شد.شعبانعلی شش، هفت‌سالی در کوچه درمانگاه درشکه‌گردانی می‌کند. با آمدن نخستین تاکسی‌ها با واگذاری گاری و اسبش به شهرداری و پرداخت هزار تومان صاحب یکی از آن تاکسی‌های زردرنگ می‌شود و او برای اولین‌بار پای تاکسی را به محدوده درمانگاه باز می‌کند.

 

شست‌وشوی مردگان در پی‌آب

به گفته شعبانعلی زیر ساختمان اولیه مسجد حجتی پی‌آب بزرگی تعبیه شده بود شبیه خزینه حمام‌های قدیمی. این خزینه سیمانی در تابستان‌ها محل حمام‌کردن مردها بود‌ اما در اصل غسالخانه و محل شستن مرده‌های کوی درمانگاه و مردم آن حوالی بوده است. «بابای خودم که مرد در پی‌آب همین مسجد شستیم و غسلش دادیم، همین‌طور همسایه‌مان حاج نوروز را.»

او از شدت و فراوانی آب می‌گوید، به طوری که اهل خانه او که دیوار به دیوار مسجد بودند در نیمه‌شب صدای شرشرش را به‌وضوح می‌شنیدند. آب پی‌آب مسجد و خانه‌ها به جوی آب روانی که راسته خیابان خواجه‌ربیع بود می‌ریخت. جایی که بچه‌ها غوطه می‌خوردند و رخت‌شوها رخت می‌شستند. 

 زن‌ها بعد شستن رخت‌ها‌ با بستن طناب‌‌های پلاستیکی، لباس‌ها را برای خشک‌شدن روی آن‌ها پهن می‌کردند

ورودی خیابان آیت الله عبادی50 در سمت چپ که سال‌ها انبار شیشه‌ و اتحادیه شیشه‌فروشان‌ بود و به‌نوعی بنکداری شیشه مشهد (هنوز تابلو رنگ و رو رفته آبی‌رنگ سر در بزرگ آن بنا وجود دارد) جوی آب بزرگی بود. گازرها (رخت‌شوها) بیشتر زنان بی‌بضاغتی بودند با چند بچه یتیم که از سر ناچاری به این‌کار رو آورده بودند. راسته خیابان آیت الله عبادی تا جایی که اکنون چهارراه راه‌آهن است سرتاسر درختان توت تنومندی بود. زن‌ها بعد شستن رخت‌ها‌ با بستن طناب‌‌های پلاستیکی، لباس‌ها را برای خشک‌شدن روی آن‌ها پهن می‌کردند.

 

صف آب سر چهارراه‌ راه‌آهن

نسیم خنک عصرگاهی شاخه‌های پر از گل صورتی‌رنگ «خرزهره»های گوشه حیاط را به رقص درآورده است. اقدس‌ باقرزاده متولد1326 و همسر شعبانعلی است. او درحالی‌که سینی چای خوش‌رنگ را روی زمین می‌گذارد، دنبال حرف‌های شوهرش را گرفته و ادامه می‌دهد: خانه پدرشوهرم حیاط بزرگی داشت که دور تا دورش 15-16اتاق بود. دوتای آن‌ها هم دست ما بود. یکی برای نشیمن، یکی برای اسب‌ها. دوتا هم دست جاری و مادرشوهرم بود. بقیه را اجاره می‌دادند. وسط حیاط حوضی بود که همسایه‌های خانه به نوبت باید آبش را خالی و تمیز و از آب چاه دوباره پر می‌کردند.

به گفته او در نبود آب لوله‌کشی، مردم با زدن چاه وسط حیاط خانه، آب خوردن و پخت و پزشان را تأمین می‌کردند. غیر آب چاه، سر چهارراه‌ راه‌آهن فشاری آب داشتیم که با بالا و پایین کردن اهرمی، آب از ‌سر لوله خارج می‌شد. زمستان و تابستان صف بلند بالایی برای برداشتن آب از آن فشاری به راه می‌افتاد. زن‌ها و مردها دبه و سطل به دست‌ صف ‌‌می‌بستند. این‌ها مردمان همین کوچه‌‌پس‌کوچه‌های درمانگاه حجتی بودند. قلعه سمزقند و قلعه نکاح برای خودشان فشاری داشتند.

پی‌آب کوچه‌باغ‌های این اطراف از چاه‌موتور جواهری (باغ جواهری که در محله ابوطالب فعلی تبدیل به بوستان شده است) همیشه پر آب و روان بود و تا کوچه‌باغ‌های کوچه حجتی هم می‌آمد. این‌ها را اقدس خانم می‌گوید و ادامه می‌دهد: آب روان جوی‌های نکاح به‌قدری زیاد بود که تمام دار و درخت‌ این محله را سیراب می‌کرد. از همان آب، پی‌آب خانه‌ها از جمله خانه خود ما همیشه پر بود. 

او همان‌طور که استکان چای را در دست‌هایش جابه‌جا می‌کند، با اشاره به سمت حیاط ادامه می‌دهد: الان با چند پله از حیاط خودمان به پی‌آب قدیمی‌ می‌رسیم، اما دیگر خشک و به انباری تبدیل شده است.

 

درمانگاه حجتی؛ میراث ‌قلعه سمزقند

شاید به‌دلیل وجود ‌درمانگاه حجتی که در زمان خودش یکی از مراکز درمانی مهم و مجهز شهر مشهد به‌شمار می‌رفته است، رونق و آبادانی فراتر از تصور به این کوچه راه پیدا می‌کند. قاب عکس‌های کهنه میخ‌شده بر سر دیوار انتهایی سالن درمانگاه،‌ حکایت از وجود بانیانی دارد که با نیت کمک به درمان مردم این کوی و برزن قدم‌های بزرگی برداشته‌اند. 

محمد همدانی که سال‌هاست در قسمت اداری این مجموعه درمانی فعال است، طبق شنیده‌هایش تعریف می‌کند: حاج‌محمد کراچیان‌ از بلورفروشان بزرگ شهر، بانی اولیه ‌بنای این درمانگاه در محله سمزقند بود. آن‌زمان که هنوز نه از خودرو و موتوری خبری بوده و نه خیابان‌کشی‌های امروزی که تردد را راحت کند، آیت‌الله میلانی از بزرگان دینی از ایشان می‌خواهد برای سهولت تردد مردم این قسمت از شهر مشهد درمانگاهی بسازد. 

درمانگاه اولیه در قلعه سمزقند در خانه‌ اجاره‌ای دوطبقه250متری در اواخر دهه30 افتتاح می‌شود. اما بعد از چند سال با رایزنی خیران و پیش‌قدم‌شدن حاج‌محمود خجسته از تاجران سرشناس مشهد که دست برقضا در کوچه درمانگاه فعلی زمین‌های باغی زیادی داشت‌، چند هزار مترمربع زمین برای ساخت درمانگاهی مجهز اختصاص داده و اقدام به ساخت درمانگاه می‌کند. 

قاب عکس‌های کهنه میخ‌شده بر سر دیوار انتهایی سالن درمانگاه،‌ حکایت از وجود بانیانی دارد که با نیت کمک به درمان مردم این کوی و برزن قدم‌های بزرگی برداشته‌اند

درمانگاه حجتی در سال 1342حدود پنج،شش‌سالی بعد از ساخت مسجد افتتاح می‌شود. بنیان‌گذاران درمانگاه به‌ تأسی از مسجد محله نام «حجتی» را برای آن انتخاب می‌کنند تا این نام برای چند نسلی که در این محله و محلات اطراف زندگی می‌کنند به یادگار بماند.

 

همدلی‌ اهالی برای ساخت مسجد

سال76 که از تهران به مشهد آمدیم چند سالی در محله طبرسی زندگی کردیم. بعدها چون مسجد حجتی کوچه درمانگاه نیاز به خادم داشت، به‌عنوان خادم به این محله آمده و افتخار خادمی‌ مسجد حجتی را به دست آوردم. این‌ها را حسن خیری می‌گوید. کسی که نزدیک به دو دهه در مسجد حجتی خادم مسجد است. 

زمانی که به اینجا آمدیم، مسجدی با سقف شیروانی و بسیار کوچک بود. تا اینکه اواخر دهه80تصمیم گرفته شد مسجد توسعه پیدا کند. حاج‌رضا پشمی‌یزدی یکی از خیران صدمتر زمین جنب ‌مسجد را خرید تا با پیوست آن به مسجد فضای بزرگ‌تری برای نمازگزاران فراهم شود. بعد هم یکی‌یکی اهالی پای کار آمدند و هر کسی در حد توان به ساخت مسجد کمک کرد.

خیری که همسرش آن سال‌ها عضو شورای اجتماعی محل سمزقند بود و خودش‌ در یکی از بخش‌های شهرداری منطقه یک مشغول بود، تمام آمد و شدها و کارهای اداری ساخت مسجد را تقبل می‌کند تا مسجد حجتی کوچه درمانگاه در سه طبقه بنا شود. خاطرم هست مهندس ناظر ساختمان این مسجد که از خیران است، هزینه نظارت را که به پول آن زمان هشت‌میلیون تومان می‌شد نگرفت.

به گفته خیری بر سر در مسجد شیروانی و قدیمی‌ تکه‌سنگی نصب بوده که نام واقف روی آن حک شده بوده است، اما با تخریب مسجد آن سنگ هم از بین می‌رود.

ارسال نظر