کد خبر: ۳۳۵۳
۲۶ مرداد ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۰

احیاگرسنت مقتل‌خوانی در ایران

پس از مقتل‌خوانی، پیرمرد از منبر پایین می‌آید و عمامه‌اش را میان جمعیت پرت می‌کند. میان مردم راه می‌رود و سینه می‌زند. دیدن شیخ روی‌سپید‌کرده و قد‌خمیده با جسمی نحیف و حالی نزار در عزای روز عاشورا مستمعان را نیز منقلب و فریاد یا حسین‌شان را بلندتر می‌کند. این توصیف، تنها یکی از فیلم‌هایی است که از مقتل‌خوانی آیت‌الله محمدحسین سیبویه حائری باقی مانده است. مردی که سال57 به کشور آبا و اجدادی‌اش بازمی‌گردد تا پایه‌های مقتل‌خوانی روز عاشورا را در ایران بگذارد.

«پس از مقتل‌خوانی پیرمرد از منبر پایین می‌آید و عمامه‌اش را میان جمعیت پرت می‌کند. میان مردم راه می‌رود و سینه می‌زند. دیدن شیخ روی‌سپید‌کرده و قد‌خمیده با جسمی نحیف و حالی نزار در عزای روز عاشورا مستمعان را نیز منقلب و فریاد یا حسین‌شان را بلندتر می‌کند.» 

این توصیف، تنها یکی از فیلم‌هایی است که از مقتل‌خوانی آیت‌الله محمدحسین سیبویه حائری باقی مانده است. مردی که سال57 به کشور آبا و اجدادی‌اش بازمی‌گردد تا پایه‌های مقتل‌خوانی روز عاشورا را در ایران بگذارد. 

اکنون او را به‌عنوان احیاگر مقتل‌خوانی در ایران می‌شناسیم و اهل فن اقرار می‌کنند که در مقتل‌خوانی کسی به گرد پای ایشان نمی‌رسد. این گزارش به مناسبت فرارسیدن سالروز درگذشت ایشان در گفت‌وگو با فرزند ارشدش، حجت‌الاسلام والمسلمین شیخ ابراهیم سیبویه، تنظیم شده است.

 

مقتل خوان کربلا

خاندان سیبویه حائری سابقه دویست‌ساله میان علما دارند. مرحوم آخوند ملاعباس، از مشهورترین افراد در خاندان سیبویه بوده است که در بیست‌سالگی با مرحوم آیت‌الله سید‌کاظم یزدی به‌سوی عراق عازم می‌شود. ملاعباس ساکن کربلا می‌شود و پسر و نوه‌اش نیز در این شهر پا به دنیای فانی می‌گذارند تا خاندان سیبویه 150سال سابقه حضور در شهر کربلا را داشته باشد. 

ادامه این جلسات باعث می‌شود از او برای مقتل‌خوانی هم دعوت شود و چند‌سالی در روز عاشورا در کربلا مقتل‌ می‌خوانده است

با فوت ملاعباس مقبره‌ای در صحن حرم حضرت اباالفضل(ع) به آن‌ها واگذار می‌شود. محمدحسین سیبویه نوه ملاعباس بوده است که بخشی از تحصیلات حوزوی‌اش را در نجف کسب می‌کند و بخش دیگر آن را در کربلا. حاج‌شیخ محمدحسین در بیست‌سالگی و در شهر نجف ازدواج می‌کند و همه فرزندانش متولد این شهر هستند.

 او در پانزده‌سالگی تبلیغ را شروع می‌کند و با اجازه پدرش شب‌های جمعه در چهارفرسخی کربلا به زبان عربی مبلغ دین می‌شود. بعد از مدتی، نجفی‌ها او را برای برگزاری مراسم تبلیغ در مسجد شیخ‌طوسی دعوت می‌کنند که با استقبال زیاد روبه‌رو می‌شود؛ این زمان دوره تبعید امام به نجف است.

 آقا‌سید‌مصطفی خمینی یک روز او را می‌بیند و می‌گوید: من به‌همراه امام شب‌ها روی بام می‌نشینیم و از منبر شما بهره می‌بریم. سید‌مصطفی آنجا به ایشان می‌گوید: بلندگوی شما نجف را پر کرده است. ادامه این جلسات باعث می‌شود از او برای مقتل‌خوانی هم دعوت شود و چند‌سالی در روز عاشورا در کربلا مقتل‌ می‌خوانده است.

 

روضه مجسم حضرت علی‌اصغر(ع)‌‌

چنددقیقه مدیحه‌سرایی بود تا مجلس آماده شود. شروعش با چند بیت شعر عربی بود، سپس حاج‌شیخ مقتل را آغاز می‌کرد و آن را یک‌سره ادامه می‌داد. چهار ساعت روی منبر می‌نشست و بی‌وقفه آن را می‌خواند. مقتل به هر‌کدام از شخصیت‌های کربلا که می‌رسید، چند‌دقیقه‌ای مجلس به دست مدیحه‌سرا سپرده می‌شد تا روضه آن خوانده شود. 

همیشه میهمانانی از کشورهای مسلمان هم حضور داشتند؛ حاج‌شیخ میان اعراب نیز به مقتل‌خوانی مشهور بود. رسم بر این بود پیش از عاشورا کودکی از سادات را که به شش‌ماهگی رسیده باشد، آماده مراسم می‌کردند. حاج‌شیخ عبایش را می‌کند و به مجلس می‌آمد. روز واقعه و هنگام رسیدن مقتل به حضرت علی‌اصغر(ع) مجلس از جا کنده می‌شد. 

مقتل‌خوانی که به طفل شش‌ماهه کربلا می‌رسید، از منبر پایین می‌آمد و طفل شش‌ماهه‌ای را به آغوش می‌کشید و چرخی در مجلس می‌زد. بزرگانی مانند مرحوم آیت‌الله فلسفی، آیت‌اللهمروارید، مرحوم آیت‌الله سید‌باقر شیرازی، آیت‌الله سید‌باقر حجت، آیت‌الله فقیه سبزواری پای این مقتل‌خوانی می‌نشستند و گوش می‌دادند.

 در این زمان آیت‌الله حالاتش تغییر می‌کرد. مدیحه‌سرا به زبان عربی نوحه می‌خواند و آیت‌الله سیبویه با کودک در مجلس دور می‌زد و به‌سوی علمای مجلس می‌رفت. این ماجرا، داستان کودکی را که از تشنگی روی دست‌های پدرش جان داد و گلویش با تیر سه‌شعبه شکافته شد، برای اهل مجلس تداعی می‌کرد و همه به گریه می‌افتادند.

 حاج‌شیخ به منبر بازمی‌گشت تا مقتل‌خوانی را ادامه بدهد. جای دیگری از مقتل که حاج‌شیخ را بسیار تکان می‌داد، رسیدن به عبارت «‌الشمر جالس علی صدره» بود که تحمل از مقتل‌خوان کهن‌سال می‌گرفت تا ناخودآگاه عمامه‌‌اش را به زمین بیندازد و به سر و بدن خودش ضربه وارد کند. آن‌هایی که به منبر نزدیک بودند، دست ایشان را می‌گرفتند تا لطمه نخورد.

 

تکیه بر جای مقتل‌خوانِ کربلا

عراق مهد مقتل‌خوانی است و حاج‌شیخ تلاش می‌کند هر سال در مراسم مقتل‌خوانی مرحوم عبدالرزاق مقرم در روز عاشورا حاضر شود. در سال‌1350 با فوت مرحوم مقرم که مقتل‌خوان معروف کربلا بوده است، علما و بزرگان شهر به‌دنبال فرد مناسبی هستند که بتواند این وظیفه را به‌خوبی به انجام برساند. 

تنها کسی که می‌تواند چهارساعت روی منبر بنشیند و با زبان عربی فصیح مقتل را بدون کم‌وکاست بخواند، مرحوم سیبویه است. آن زمان به درخواست علما حاج‌شیخ، جامه مقتل‌خوانی بر تن می‌کند تا یکی از بهترین مقتل‌خوان‌های عراق و بعدها ایران شود. مقتل مقرم که میان بزرگان دینی مشهور است، نسخه‌ای است که توسط سیبویه با زبان عربی فصیح خوانده می‌شود. چندسالی مقتل‌خوانی کربلا به دست حاج شیخ اداره می‌شود تا زمانی که به ایران می‌آید.


او خاص بود

حاج‌شیخ در زمان مقتل‌خوانی، انگار واقعه روز عاشورا را مجسم می‌کند. انگار همان هنگام، زمین کربلا روبه‌روی چشمانش گشوده باشد و اتفاقاتی را که برای خاندان پیامبر می‌افتد، ببیند. این تجسم، سوزی به صدای حاج شیخ می‌اندازد که همه پامنبری‌های ایشان را هم منقلب می‌کند.

حاج‌شیخ به فرزندانش نصیحت کرده بود که پس از مرگ، یک نوار ضبط‌شده از صدای مقتل‌خوانی را روی سینه‌اش در قبر بگذارند تا شفیع او در روز قیامت شود

 انگار می‌فهمیدند این شور عاشورایی چگونه از نهاد شیخ بلند می‌شود. البته حاج‌شیخ حواسش بود که نکته‌های ظریف مقتل از قلم نیفتد و بعضی از جملات را تفسیر می‌کرد تا آگاهی را هم به سوز بیانش بیفزاید. لحن عربی جان‌سوز آیت‌اللهسیبویه و تسلط او به این زبان که میان علما معروف بوده است نیز از دیگر خصوصیاتی است که کسی دیگر نتوانست آن را تکرار کند. 

قصه پرغصه کربلا از زبان این عالم بزرگوار چنان روایت می‌شد که همه را با خودش همراه می‌کرد. بی‌اختیار اشک‌ها بر صورت مستمع می‌نشست تا با اشک‌های مقتل خوان همراه شود. البته پسر بزرگ حاج شیخ تأکید می‌کند که این گریه باعث نمی‌شد عبارات مقتل منقطع شود یا به‌خوبی ادا نشود.

عشق بی‌اندازه حاج‌شیخ به شهید کربلا، شوری بود که در سر افتاده بود و به همین راحتی از سر نمی‌رفت. سالی سه بار پیاده از نجف به کربلا می‌رفت. حاج‌شیخ به فرزندانش نصیحت کرده بود که پس از مرگ، یک نوار ضبط‌شده از صدای مقتل‌خوانی را روی سینه‌اش در قبر بگذارند تا شفیع او در روز قیامت شود. هنگامی‌که آیت‌اللهسیبویه پس از چهار سال بیماری و دوری از مقتل‌خوانی دفن شد، فرزندان به وصیت پدر عمل کردند.


شروع مقتل‌خوانی در ایران

سال‌57 حاج‌شیخ راهی ایران می‌شود و از امام کسب تکلیف می کند تا بداند در ایران بماند یا به عراق بازگردد. امام او را تشویق می‌کند که به عراق برگردد و با تسلطی که به زبان عربی دارد، به تبلیغ دین بپردازد. اما تبلیغ دین بزرگ‌ترین مانع می‌شود تا این عالم به کربلا بازگردد. در فرودگاه جلو ورود او به عراق گرفته می‌شود تا به ایران برگشت داده شود.

 خانواده ایشان به خاک عراق وارد می‌شوند و چندماهی طول می‌کشد تا آن‌ها نیز با ایجاد نا‌امنی و آزارهای رژیم بعثی تصمیم بگیرند که همراه پدر شوند. شیخ‌محمدحسین چندماهی در تهران به‌تنهایی روزگار می‌گذراند، سپس اقوام، او را در سال‌58 به مشهد دعوت می‌کنند تا در کوچه امام‌رضا‌49 ساکن شود. 

البته حضور این عالم که به درجه اجتهاد رسیده است، در ایران نقطه قوت است اما ایشان ترجیح می‌دهد که وقتش را صرف علوم دینی کند و به همین‌دلیل مدرسه امام‌حسین(ع) را در کوچه میرعلم خان محله چهارباغ تأسیس و شاگرد تربیت می‌کند. او سال‌ها درس خارج را در مدرسه علمیه امام‌حسین(ع) تدریس و شب‌های سه‌شنبه، جلسه تقسیر قرآن برای کسبه و بازاری‌ها برگزار می‌کند. 

مقتل‌ که حاج‌شیخ تبحر زیادی در آن دارد چهار سال در قم و پس از آن به دعوت حسینیه نجفی‌ها در کوچه چهارباغ خوانده می‌شود. از‌آنجا‌که فارسی‌زبانان نیز از علاقه‌مندان نشستن پای منبر حاج شیخ هستند، او بخش‌هایی از مقتل را به زبان فارسی هم ترجمه می‌کند.


کسی به گرد پای او نرسید

آنچه مقتل‌خوانی حاج شیخ را خاص می‌کند، این است که نخستین مقتل‌خوان ایران است. پیش از این، کسی به خواندن مقتل در روز عاشورا اهتمام نداشته است. سنتی که در کربلا و نجف سالیان سال است اجرا می‌شود، با ورود حاج‌شیخ به ایران، به شهر قم و سپس مشهد منتقل می شود.

 پس از آن، افراد دیگر هم به مقتل‌خوانی رو می‌آوردند. پسران حاج‌شیخ هم تا‌حدودی سبک پدر را آموخته‌اند اما خودشان هم اعتراف می‌کنند که هیچ‌کدام به گرد پای پدر نمی‌رسند. شیخ‌ابراهیم، شیخ‌باقر و شیخ‌مهدی سه فرزند آیت‌اللهسیبویه فقط تکه‌هایی از مقتل را روی منبر می‌خوانند و آن را ترجمه می‌کنند. 

پس از هجرت ایشان به مشهد، کسی در کربلا پیدا نشد که به قوت شیخ مقتل بخواند. همان‌طور‌که پس از فوت ایشان، کسی در مشهد نتوانست هم‌پای ایشان مقتل بخواند

حاج‌شیخ تنها کسی بود که همه مقتل را روی منبر روز عاشورا می‌خواند. از 8 تا 12صبح روی منبر می‌نشست و حتی آب نمی‌نوشید. کم‌خوردن و کم‌نوشیدن از آداب زندگی این عالم بود که در روز عاشورا به اوج خودش می‌رسید. آیت‌اللهاز صبح عاشورا تا بعد‌از‌ظهر آن خوراکی نمی‌خورد و دیگران را هم به این امر توصیه می‌کرد. طی چهارساعت مقتل‌خوانی او در حسینیه نجفی‌ها رسم بر این بود که پذیرایی نباشد و کسی هم میان مجلس بلند نمی‌شد.

پس از هجرت ایشان به مشهد، کسی در کربلا پیدا نشد که به قوت شیخ مقتل بخواند. همان‌طور‌که پس از فوت ایشان، کسی در مشهد نتوانست هم‌پای ایشان مقتل بخواند و جای خالی‌اش همچنان در مشهد احساس می‌شود. حتی در سال‌های آخر عمر نیز پیرمرد نحیف با قد خمیده و ضعف بدنی روی منبر می‌نشست. چهار سال آخر عمر، زمزمه مقتل در منزل، تنها کاری بود که سوز دلش را خاموش می کرد. مقتلی که به خط خود شیخ نوشته شده است، از او برای فرزندانش به یادگار مانده است.

ایشان دوازدهم آبان ماه سال 1394خورشیدی مصادف با بیستم محرم الحرام سال 1436هجری قمری در سن 88سالگی با دنیای فانی وداع گفت.پیکر آیت‌الله سیبویه با حضور باشکوه علما، مسئولین و عموم مردم مشهدمقدس از محل حسینیه نجفی‌های مشهد به سمت حرم مطهر رضوی تشییع و پس از اقامه نماز از سوی آیت‌الله حاج سید جعفر سیدان در آرامستان خواجه ربیع مشهد به خاک سپرده شد.

 

مقتل‌خوانی برای اهل خانه

حاج شیخ اصرار داشت که در مجالس روضه‌خوانی دیگران حاضر شود و پای روضه حضرت سیدالشهدا(ع) بنشیند. صبح‌های دهه اول محرم پیرمرد دست کودکانش را می‌گرفت و در مراسم‌ مختلف می‌نشست. از اذان صبح تا ظهر و گاهی شب حدود 20مجلس روضه را در کوچه‌پس‌کوچه‌های نجف شرکت می‌کرد. پس از اقامت در مشهد هم این رسم ادامه یافت و آیت‌الله سعی می‌کرد مستمع مجالس مختلف باشد و همیشه صدایش به گریه بلند بود. رونق مجلس سیدالشهدا(ع) تنها دلیلی بود که شیخ بر شرکت در مراسمی که حتی صاحب‌خانه را نمی‌شناخت، اصرار داشت.

آیت‌الله سیبویه مقتل را همیشه و در طول سال زیر لب زمزمه می‌کرد و فرزندانش نوای پر‌سوز پدر را همراه دعای توسل از پشت در اتاقش بارها شنیده‌ بودند. ایشان اگر‌چه مقتل را حفظ بود، برای اطمینان از صحیح‌خوانی، آن را از رو می‌خواند. حاج‌شیخ اگر‌چه هیچ‌وقت روضه خوان مجالس نبوده است، این رسم مبارک را در خانواده‌اش بنیان گذاشت. 

دهه اول محرم ایشان اهل خانه را دور خودش جمع می‌کرد و برایشان روضه می‌خواند. خانواده سیبویه و زنان فامیل هر روز میهمان چند جمله از مقتل بودند. چای، قند و بیسکویت برای پذیرایی حاضر می‌شد تا عصرها، ساعت‌17، زن‌ها از مقتل‌خوانی حاج‌شیخ بهره ببرند.

مقتل‌خوانی روز عاشورا و خواندن خطبه حضرت‌زهرا(س) در ایام شهادت ایشان، دو برنامه ثابت آیت‌الله سیبویه بوده است. سالی‌ دو بار هم در ماه رمضان و دهه آخر صفر به شهر آبا و اجدادی‌اش، یزد، می‌رفت و آنجا جلسات دینی برگزار می‌کرد.

ارسال نظر