کد خبر: ۳۵۳۰
۰۹ مهر ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۰

اختراع با دست خالی

دستشان خالی بود. این دست خالی اما باعث نشد که از پا بنشینند و کاری نکنند. آن‌ها از خلاقیت خودشان بهره می‌بردند و اتفاقاتی را در خاکریزها رقم می‌زدند که بسیار به کار می‌آمد. ساختن پل بعثت، نارنجک‌انداز، مین نوری و اشنوگل، از آن دست کارهایی بود که در نداریِ امکانات و تجهیزات، در جبهه حسابی کارراه‌انداز بود و به دست همین نوجوان‌ها و جوان‌هایی رقم ‌خورد که از پشت میز مدرسه یا دانشگاه عازم خاکریزها شده بودند.

یک ایران بود و دنیایی که روبه‌روی او قد علم کرده بود. ایران تنها بود و تنها باید می‌ایستاد. آن طرف میدان هم دنیا با همه تجهیزات و متخصصانش بود. جوانان ایران گرچه شور مبارزه و دفاع از میهن در سر داشتند، دستشان خالی بود. این دست خالی اما باعث نشد که از پا بنشینند و کاری نکنند.

 آن‌ها از خلاقیت خودشان بهره می‌بردند و اتفاقاتی را در خاکریزها رقم می‌زدند که بسیار به کار می‌آمد. ساختن پل بعثت، نارنجک‌انداز، مین نوری و اشنوگل، از آن دست کارهایی بود که در نداریِ امکانات و تجهیزات، در جبهه حسابی کارراه‌انداز بود و به دست همین نوجوان‌ها و جوان‌هایی رقم ‌خورد که از پشت میز مدرسه یا دانشگاه عازم خاکریزها شده بودند.

 

مبتکر هفده ساله مین نوری

هفده‌ساله بود که از جبهه‌های جنگ سر درآورد؛ دانش‌آموزی که سال‌63 از پشت نیمکت‌های مدرسه بلند شد تا در جبهه به تجربه‌های بزرگتر برسد. حمید صبوری‌راد در کودکی هر‌از‌گاهی به مادرش می‌گفت هواپیما یا قطار ساخته‌ است؛ بعد هم قصه ساختش را شرح می‌داد. همیشه خود را در قامت یک سازنده و مخترع می‌دید. 

کمی که بزرگ‌تر شد، تعمیر وسایل برقی و الکترونیکی را شروع کرد. کنجکاو بود که از دانش فنی سر در بیاورد. همین هم باعث شد که مادر او را بفرستد نزد دایی‌اش تا به حرفه ساعت‌سازی مشغول و سرگرم شود. جای مناسبی بود برای حمید و او می‌توانست ابتکارات خود را نشان دهد. وقتی قطعات یدکی ساعتی پیدا نمی‌شد، از موتور ساعت‌های اسقاطی، قطعات یدکی بر‌می‌داشت و استفاده می‌کرد.سلاح حمید، دانش کاربردی بود. او همان زمان حضور در جبهه، از واحد تخریب تیپ‌۲۱ امام‌رضا‌(ع) سر در‌آورد.

 اعضای واحد تخریب در آن سال‌ها به‌خوبی متوجه شده بودند که چالش‌ها و مشکلات فنی بسیاری دارند. بیشتر زمین‌های اشغال‌شده، مسلح به میدان مین بود. مکانیسم مین‌ها هم ناشناخته بود. ضریب خطای شلیک آرپی‌جی‌ها زیاد بود. دوربین‌ها به‌خوبی روی میدان مین تنظیم نمی‌شد. واحد تخریب به این نتیجه رسیده بود که به یک کارگاه نیاز دارد؛ کارگاهی که بتوان در آن مین‌ها را خنثی کرد، چاشنی‌ها را در‌آورد و روی آن‌ها تحقیق کرد. 

با حمایت فرمانده تیپ، کارگاه کوچکی به سرپرستی آزاده سرافراز، محمدرضا رحمانی، و همراهی حمید صبوری‌راد مشهدی، علی رحمت، از بچه‌های ایذه، و پیرایش، از رزمندگان خوش‌فکر سبزواری، برپا شد

با حمایت فرمانده تیپ، کارگاه کوچکی به سرپرستی آزاده سرافراز، محمدرضا رحمانی، و همراهی حمید صبوری‌راد مشهدی، علی رحمت، از بچه‌های ایذه، و پیرایش، از رزمندگان خوش‌فکر سبزواری، برپا شد. آن‌ها افزون‌بر شناخت مین ابتکارات کوچکی انجام می‌دادند که بسیار کاربردی بود. هدف اولیه این بود که با ابتکاراتشان، تلفات انسانی نیرو‌های خودی کمتر شود. 

چاشنی‌کِش مین، ماکت چاشنی، پایه‌های تنظیم‌کننده دوربین، چاشنی فشاری و قطع فشاری مین، دسته حمل مین، گیره چاشنی مین، آچار مخصوص مین والمرا، پل‌های متحرک برای عبور از کانال‌ها، منهدم‌کننده موانع خورشیدی و... از ساخته‌های آن‌ها در کارگاهی کوچک بود. سامانه‌ای که حمید طراحی کرده بود، روی چند مین جاسازی و در چند عملیات در میمک استفاده شد تا تلفات دشمن بیشتر شود.

اما مهم‌ترین ابتکار این کارگاه و نوجوان بسیجی‌اش، ساخت مین نوری بود. مکانیسم عمل مین نوری با سیستم فتوسل بود. طرح بی‌نظیری بود؛ می‌شد سنسور مینیاتوری‌ای را که ساخته بودند، روی هر نوع مینی سوار و آن را به مین الکترونیکی‌ای تبدیل کرد که نتوان آن را خنثی‌ کرد. این مین به‌محض کنار‌ رفتن خاک و رسیدن نور به سنسور الکترونیکی منفجر می‌شد؛ ابتکاری که دشمن را زمین‌گیر کرد. مبتکر این مین 17‌سال بیشتر نداشت که شهید شد.

برگرفته از گزارش «دانش‌آموز هفده‌ساله‌ای که مبتکر مین خورشیدی بود»، خبرنگار: سیده‌منصوره طوسی

[2852]

 

پل بعثت؛ شاهکار مهندسان خراسانی

پس از تصرف منطقه فاو در‌پی عملیات والفجر8، یکی از مسائل مهم، چگونگی پشتیبانی از هزاران رزمنده در آن سوی اروندرود و ساختن پلی بود که درمقابل اروند وحشی با جزر‌و‌مدهای پی‌درپی‌اش مقاومت کند، دراثر حمله‌های عراق، به‌سرعت قابل ترمیم و بازسازی باشد و مهم‌تر از همه به‌سرعت احداث شود. قبل از والفجر‌۸، پل‌هایی روی اروند ساخته بودند، اما این رود وحشی هیچ‌کدام را تحمل نکرده و همه را بلعیده بود. مهندسان جهادگر خراسانی زیر آتش دشمن دست به ساخت پلی زدند که از آن به‌عنوان شاهکار مهندسی دوران جنگ تحمیلی یاد می‌شود.

کار احداث پل بعثت در روز مبعث پیامبر‌(ص) در سال۶۵ شروع شد و حدود شش‌ماه به طول انجامید. شهید مهندس پورشریف، درحالی طرح این پل را داد که نمونه ثبت‌شده‌ای از آن، در تاریخ نظامی و غیرنظامی دنیا وجود نداشت. مهندس بنی‌هاشم، شهردار اسبق مشهد که مدیر اجرای این پل بود، می‌گوید: مسئله این بود که چطور یک لوله به قطر ۵/۱ متر و با وزن حدود ۷تن را روی آب شناور نگه داریم و طوری سروته آن را ببندیم که به‌آسانی هم باز شود.

یک کارخانه فرسوده در اهواز بود که بچه‌های جنگ آن را بازسازی و شروع به ساخت لوله‌ها کردند. در آنجا لوله تولید و به فاو حمل می‌شد

پل بعثت از 5هزار لوله به طول ۱۲‌متر، به وزن ۷‌تن تشکیل شد. لوله‌ها در هر ردیف به‌وسیله اتصالات گوشواره‌ای به یکدیگر متصل می‌شد. هر ردیف روی ردیف قبلی به‌گونه‌ای قرار می‌گرفت که شبکه‌ای لانه‌زنبوری به‌وجود می‌آورد. سیدمهدی کریمی و مرتضی قبایی‌خراسانی، از مشهدی‌هایی بودند که در انجام این کار نقش داشتند. 

یک کارخانه فرسوده در اهواز بود که بچه‌های جنگ آن را بازسازی و شروع به ساخت لوله‌ها کردند. در آنجا لوله تولید و به فاو حمل می‌شد. یک تیم حمل‌ونقل با حدود 15تریلی لوله‌ها را از اهواز می‌آورد و یک تیم جرثقیل آن‌ها را روی سکو می‌گذاشت. افزون‌بر این‌ها سه گروه در کار نصب پل فعالیت داشتند. 

گروه اول که به گروه سربندی معروف بودند، سرِ لوله‌ها را با پلاستیک و برزنت می‌بستند تا روی آب شناور شوند و غرق نشوند. گروه دوم، کار حمل لوله با قایق و روی رودخانه را به عهده داشتند؛ گروه سوم هم کار نصب لوله‌ها را انجام می‌دادند. سید‌مهدی، مأمور هماهنگی گروه‌ها بود و مرتضی مأمور حمل لوتورک (نوعی قایق) برای حمل لوله‌ها در آب.

برگرفته از گزارش «مهندس پرور»، خبرنگار :شیما سیدی

 

غواص‌های مشهدی و اشنوگل

یکی از بازماندگان عملیات کربلای4 که حالا مؤسس اولین درمانگاه طب سنتی در‌ استان است، از آن روزها خاطرات بسیار دارد. دکترسیدعلی جوادی در پانزده‌سالگی در شناسنامه‌اش دست ‌برد تا مردانه از کشورش دفاع کند. او تصمیم گرفت بین بچه‌های اطلاعات‌عملیات باشد و غواص شود. در رود کارون آموزش دید و گاهی مجبور می‌شد هشت‌ساعت خلاف جریان رود شنا کند تا مهارت کافی را کسب کند. 

مشهدی‌ها لوله‌ای حدود نیم‌متری را سر لوله‌ اصلی‌ تعبیه کرده‌ و سر‌ آن‌ هم یک توپ تخم‌مرغی گذاشته بودند

لباس غواصی، لوله‌ای چند‌سانتی‌ به نام «اشنوگل» دارد که بیرون از آب است و برای تنفس استفاده می‌شود. بچه‌های مشهد‌ برای اینکه بیشتر‌ زیر آب بمانند و راحت‌تر‌ تنفس کنند، دست به ابتکار جالبی زده بودند؛ ابتکاری که جوادی آن را توضیح می‌دهد؛ «مشهدی‌ها لوله‌ای حدود نیم‌متری را سر لوله‌ اصلی‌ تعبیه کرده‌ و سر‌ آن‌ هم یک توپ تخم‌مرغی گذاشته بودند. 

با این روش می‌توانستند تا نیم‌متر هم به زیر آب بروند و از دید و تیر‌رس دشمن دور باشند. نقش آن توپ هم به این شکل بود که اگر کسی بیشتر از حد پایین می‌رفت، آن توپ از یک سو مانع از رفتن آب به درون لوله می‌شد و از سویی با قطع‌شدن راه تنفس، غواص می‌فهمید باید کمی خودش را بالا بکشد.»

 برگرفته از گزارش «سرافرازی در جنگ، اقتدار در پزشکی»، خبرنگار: فاطمه سیرجانی

[2890]

 

ارسال نظر