کد خبر: ۳۵۵۱
۱۲ مهر ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۰

آموزش قرآن حتی در کهنسالی

زهرا خادم می‌گوید: اوایل دوران دفاع مقدس ساکن رضاشهر شدم. آن‌زمان در مسجد المهدی(عج) بولوار رضوی و مسجد رضوی واقع در پیروزی6 فعالیت می‌کردم. یادم هست برای رزمندگان لباس می‌دوختند، من هم نشستم پابه‌پایشان یکی از لباس‌ها را بدوزم پس از پایان کارم یکی از خانم‌ها خندید و گفت بهتر است شما بروید پیگیر کمک‌های مردمی باشید، در آن زمینه موفق‌تر هستید. همان‌زمان هم در کار تدارکات بودم و کمک‌های مردمی را جمع می‌کردم.

دخترش اصرار دارد در پذیرایی بنشینیم، اما خانم خادم به‌دلیل کهولت سن ترجیح می‌دهد به اتفاق همراهان در اتاقش بنشینیم و گفت‌وگو کنیم. اتاق کوچک و باصفاست، با پنجره‌ای بزرگ رو به حیاط که فقط در آن یک تخت گذاشته‌اند با دو میزعسلی کوچک که حدود 50جلد کتاب روی آن قرار دارد. صدای رادیو، همدم همیشگی زهرا خانم، به‌خاطر حضور ما خاموش می‌شود.

زهراخانم که 77سال از سنش می‌گذرد، یکی از بانوان فرهیخته و تأثیرگذار محله امام خمینی(ره) است که به‌واسطه اعضای شورای اجتماعی محله با او آشنا شدیم و روز سالمند بهانه‌ای برای دیدارش شد. در این دیدار طیبه سرایی عضو شورای اجتماعی محله امام خمینی(ره)، ملیحه آهنگر فرمانده پایگاه بسیج نورالزینب(س) مسجد نور و فاطمه هاشمی ساکن قدیمی محله، با ما همراه شده‌اند.

 

قرآن، سرلوحه زندگی

چهره‌ای آرام، بامحبت و لبخندی بر لب دارد. انگار همین آرامش و لبخندش سبب شده است تا دیگران جذبش شوند و حرف‌هایش بر دلشان بنشیند. زهرا خادم متولد پایین‌خیابان است و کودکی‌اش را در همانجا گذرانده است. دو مقطع ابتدایی و راهنمایی‌اش را در کوچه مخابرات درس خوانده و به نقل از خودش هر روز صبح که راهی مدرسه‌اش می‌شده قبل از هر چیز دست ادب بر سینه می‌گذاشته و سلامی به امام رضا(ع) می‌داده است. خانم خادم به‌دلیل کهولت سن، برخی اسامی و مطالب را فراموش کرده است و فقط کلیاتی از آن‌ها را برایمان تعریف می‌کند.

زهرا خانم یکی از بانوان فرهنگی محله امام خمینی(ره) است که با اخلاق خوبش توانسته برخی خانم‌های این محله را جذب مسجد محل و جلسات قرآن کند. او که پس از ازدواج و سکونتش در محله امام خمینی(ره) کم‌کم با مدرسه اسلام‌شناسی آشنا و در این مدرسه درسش را ادامه داده، به‌عنوان سخنران و مداح مشغول به فعالیت می‌شود. 

دوستی‌اش با صدیقه مقدسی، مدیر مدرسه اسلام‌شناسی، او را به سمت فعالیت‌های انقلابی می‌برد و حضور مستمر او پای منبر مرحوم کافی و شهید هاشمی‌نژاد مسیر جدیدی در زندگی‌اش ایجاد می‌کند. او شیرین‌ترین اتفاق زندگی‌اش را دیدار امام خمینی(ره) در قم در سی‌سالگی می‌داند که به همراه مرحوم خانم مقدسی و تعداد دیگری از بانوان مدرسه اسلام‌شناسی رفته بودند.


صدای قرآن در محله

او از صدای گوش‌نواز قرآن که صبح‌ها از خانه‌ها به گوش می‌رسید برایمان می‌گوید و توضیح می‌دهد: روزگار قدیم پدرانمان صبح‌ها بعد از نماز صبح، با صدای بلند قرآن می‌خواندند و این صدا در کوچه‌پس‌کوچه‌های محلات به گوش می‌رسید. ما از پدرانمان یاد گرفتیم که قرآن را سرلوحه زندگی‌مان قرار دهیم. انس با قرآن برایم لذت‌بخش است و دوست دارم دیگران هم از آن بهره ببرند، برای همین سعی می‌کنم هر آنچه آموزنده باشد به دیگران یاد بدهم تا آن‌ها نیز از آن بهره ببرند.

خادم با اشاره به این موضوع که تمام قرآن درس زندگی است ادامه می‌دهد:این روزها که اوقات فراغتم کم نیست، زمانم را با خواندن قرآن، ادعیه‌های مختلف و کتاب‌های آیت‌الله بهجت پر می‌کنم. هر آنچه مفید باشد در گوشه‌ای می‌نویسم و به‌طور کلامی یا مکتوب به اطرافیانم یاد می‌دهم.

وقتی از او و ارتباطش با جوانان و نوجوانان می‌پرسم، لبخند بر لبانش می‌نشیند و می‌گوید: آن‌ها سرمایه‌های زندگی ما هستند. من جوانان را دوست دارم و همیشه سعی می‌کنم با زبان خودشان با آن‌ها صحبت کنم و خوشبختانه در این مسیر هم موفق بوده‌ام.


خیاط خوبی نبودم

از کارهای خیر او بسیار شنیده‌ایم. خدمت به کودکان بی‌سرپرست و برنامه‌ریزی برای گردش آن‌ها و درمان برخی بیماران نیازمند؛ وقتی از او می‌خواهیم در این باره صحبت کند، می‌خندد و می‌گوید: من بیشتر از هر چیزی کلامی خدمت می‌کنم. به طور مثال در بین دوست و آشنا وقتی می‌بینم باغ دارند با آن‌ها هماهنگ می‌کنم تا این کودکان بی‌سرپرست را برای تفریح به آنجا ببریم. یا از اقوامم که پزشک هستند، می‌خواهم بیماران نیازمند را رایگان ویزیت کنند.

هر کاری را که بخواهد انجام دهد، از دل و جان تلاش می‌کند و مردم محله را هم پای کار می‌آورد

زهرا خانم همان‌طور که خاطراتش را مرور می‌کند خنده‌اش می‌گیرد و تعریف می‌کند: اوایل دوران دفاع مقدس ساکن رضاشهر شدم. آن‌زمان در مسجد المهدی(عج) بولوار رضوی و مسجد رضوی واقع در پیروزی6 فعالیت می‌کردم. یادم هست برای رزمندگان لباس می‌دوختند، من هم نشستم پابه‌پایشان یکی از لباس‌ها را بدوزم پس از پایان کارم یکی از خانم‌ها خندید و گفت بهتر است شما بروید پیگیر کمک‌های مردمی باشید، در آن زمینه موفق‌تر هستید. همان‌زمان هم در کار تدارکات بودم و کمک‌های مردمی را جمع می‌کردم.


جذب مسجد شدم

طیبه سرایی، عضو شورای اجتماعی محله امام خمینی(ره) که این روزها یکی از فعالان مسجد نور است، 16سال پیش با خانم خادم در همین مسجد آشنا می‌شود. او می‌گوید: خانم خادم خوش‌صحبت است و با کلام دل‌نشینش من را جذب مسجد کرده‌ است، امروز یکی از مسجدی‌های پروپا قرص محله هستم. من از کلام ایشان یاد گرفتم مسجد فقط مکانی برای برگزاری نماز نیست، مسجد پایگاهی برای حضور فعال ماست که هم‌محله‌ای‌ها در کنار هم درس زندگی مانند همدلی و هم‌یاری را در آن می‌آموزند.


روحیه جهادی زهرا خانم

ملیحه آهنگر فرمانده پایگاه نورالزینب(س) نیز که در همین مسجد با خانم خادم آشنا شده است، می‌گوید: روحیه جهادی زهراخانم برایم جذاب است. او هر کاری را که بخواهد انجام دهد، از دل و جان تلاش می‌کند و مردم محله را هم پای کار می‌آورد. جوانان، نوجوانان و سالمندان همه با او ارتباط خوبی دارند و دلیلش بیان خوش او با هر گروه‌ سنی است. او هر بار به مسجد می‌آید برگه‌ای در دست دارد و در آن متنی از قرآن نوشته و به نمازگزاران می‌دهد تا بخوانند.

وقتی دلیل این‌کار را از خانم خادم می‌پرسیم می‌گوید: حالا که صدایم آن‌قدر یاری‌ام نمی‌کند تا بتوانم مثل گذشته سخنرانی کنم، آیات و احادیث را به‌طور مکتوب آموزش می‌دهم.


سفره صلوات پنجشنبه‌ها

فاطمه هاشمی یکی از هم‌محله‌ای‌ها نیز از سفره صلوات بعدازظهرهای پنجشنبه‌ای که خانم خادم در مسجد به راه‌انداخته است سخن می‌گوید. خانم خادم هم دراین باره توضیح می‌دهد: این سفره را از کربلا آورده‌ام. بیشتر هدفم این است که خانم‌ها دور هم جمع شوند و این جمع محلی برای انتقال مفاهیم تربیتی و دینی باشد. اگر جلسات بر مبنای قرآن‌محوری و موعظه‌محوری جلو برود، قطعا ماندگار می‌شود، درست مثل کاری که حضرت صادق(ع) انجام می‌داد و بعد از نصایح و ترسیم خطوطی مشخص، به‌سراغ مصیبت می‌رفت.

ارسال نظر