کد خبر: ۳۷۰۲
۱۵ آبان ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۰

میراث نورمحمد برای مبین درپور

مبین چهارده‌ساله چند ماه است برای تحصیل در دبیرستان خواجه‌نصیر طوسی و آموختن تخصصی علم موسیقی به مشهد آمده است. ظاهر و رفتارش همچون دیگر دانش‌آموزان مدرسه است اما با همه نوجوانی، افکار و گفتارش همچون یک هنرمند باسابقه است. بزرگ‌ترین آرزویش توجه بیشتر مردم و مسئولان به موسیقی نواحی است و اینکه بتواند در موسیقی ایران حرفی برای گفتن داشته باشد، اما نگرانی‌های به‌حقی دارد: نگرانی از اینکه مردم کار او را دوست نداشته باشد نگرانی برای فراموش شدن سبک موسیقی نواحی که ده‌ها سال پدربزرگش برای معرفی آن زحمت کشیده.

کافی است با همان لباس محلی زیبا در مقابل تماشاگران بنشیند وقصد خواندن غزلی عرفانی کند تا از همان لحظه تک‌تک شنونده‌ها را با خود به دشت‌ها و صحراهای استان خراسان بکشاند، جایی که سال‌های سال پدربزرگش در مدح و ستایش پروردگار عالم، اشعاری عرفانی بر زبان می‌آورد. با صدای دلنشین پدربزرگش خیلی‌ها مشتاق یادگیری سبک موسیقی نواحی استان می‌شدند. 

بسیاری از آن‌ها، خود، از استادان به‌نام موسیقی سنتی کشور بودند اما به رسم شاگردی، مسافت زیادی را حتی از دیگر کشورها برای رفتن به خانه ساده نورمحمد درپور تا تربت جام طی می‌کردند. حالا هفت سال از درگذشت این ستاره موسیقی ایران می‌گذرد. بسیاری از خبرگزاری‌های کشور فقدان او را با تیتر «مرگ نورمحمد درپور، وداع با دوتار» اطلاع‌رسانی کردند اما با طلوع استعداد این استاد بی‌تکرار در نوه‌ کوچکش، امیدی تازه جوانه زد، امید برای ظهور استاد نورمحمد درپور دیگر. 

مبین چهارده‌ساله چند ماه است برای تحصیل در دبیرستان خواجه‌نصیر طوسی و آموختن تخصصی علم موسیقی به مشهد آمده است. ظاهر و رفتارش همچون دیگر دانش‌آموزان مدرسه است اما با همه نوجوانی، افکار و گفتارش همچون یک هنرمند باسابقه است. از بیم و امیدهایی که دارد می‌گوید. 

بزرگ‌ترین آرزویش توجه بیشتر مردم و مسئولان به موسیقی نواحی است و اینکه بتواند در موسیقی ایران حرفی برای گفتن داشته باشد، اما نگرانی‌های به‌حقی دارد: نگرانی از اینکه مردم کار او را دوست نداشته باشد نگرانی برای فراموش شدن سبک موسیقی نواحی که ده‌ها سال پدربزرگش برای معرفی آن زحمت کشیده.

 

 


بهره مبین از میراث پدربزرگ

ای کاش می‌شد به جای قلم، این گزارش را با صوت دلنشین خواننده نوجوان کشورمان انتشار داد یا کنار کلمه، ترنم دلنشین او را نشاند که از پدربزرگش به ارث برده است. مبین که حالا در مشهد به سر می‌برد، خودش را به کسی معرفی نکرده‌است اما خیلی‌ها او را از دو اجرای بی‌نظیرش در برنامه تلویزیونی «عصر جدید» به یاد دارند، به‌ویژه از بخش اول این برنامه، زمانی که آریا عظیمی‌نژاد، آهنگ‌ساز شناخته‌شده و داور این برنامه، تنها پس از گذشت 23 ثانیه از شروع آواز مبین، اولین امتیاز را به او داد.


طلوع استعدادی دیگر

چند ماه پس از در گذشت استاد درپور، پسر و نوه خردسال اوعلی‌رغم سوگوار بودن، به اصرار هنرمندان خراسانی، در جشنواره ملی موسیقی ایرانی حضور پیدا کردند. پدر و پسر مقابل هنرمندان شناخته‌شده و علاقه‌مندان به موسیقی کشور اجرای خاطره‌انگیزی داشتند تا این نوید را بدهند که صدای استاد خاموش نشده است و یادگاران او راهش را ادامه خواهند داد.

مجری مراسم مبین هفت‌ساله را یادگار بی‌بدیل موسیقی نواحی کشورمان معرفی کرد. محمدحسین و مبین درپور روی صحنه رفتند و دست پر پایین آمدند. مبین از کودکی آواز خواندن را هم آموخت و در خانه دوستان و اقوام می‌خواند اما تا روز اجرا در جشنواره ملی موسیقی ایران، هیچ‌کدام از هنرمندان صدایش را نشنیده بودند.

پس از تشویق حاضران، پسر استاد شروع به نواختن دوتارکرد تا در همان لحظات نخست مبین را از پایتخت به دشت‌های روستای یادگار و خانه‌های روستایی ببرد. مبین چشمانش را بست و مسلط شروع به خواندن کرد.

خواندن او همه را به وجد آورده بود و با تشویق‌های بی‌پایان همراه بود. مبین با صدای دلنشین خود، بدون نقص کار را به پایان رساند و داوران بدون تردید مقام نخست خوانندگی جشنواره را به او دادند و مبین برگزیده جشنواره شد.

[3514]


پدربزرگم در خانه روستایی خود ماند

مبین موفقیتش را وام‌گرفته از هنر خانوادگی می‌داند و می‌گوید: من در یک خانواده هنرمند به دنیا آمده‌ام. از همان لحظه که چشم باز کردم شاهد ساز و شنوای موسیقی عرفانی بودم. یادم هست شب‌ها پدرم با دوتارش در خانه می‌نواخت. به خانه هرکدام از اقوام و دوستان به‌ویژه عموهایم می‌رفتیم این برنامه ادامه داشت.

اولین باری که پدرم را همراهی کردم چهارساله بودم. شعری را یاد گرفته بودم که به محض شروع دوتارنوازی پدرم آن را خواندم. پدرم خیلی خوشحال شد. از شب‌های بعد او می‌نواخت و من می‌خواندم.
یکی از بزرگ‌ترین حسرت‌های زندگی مبین این است که نتوانسته است از محضر پدربزرگش که استادان بزرگ موسیقی سنتی ایران شاگرد او بوده‌اند مهارتی یاد بگیرد. 

پدربزرگم با اینکه می‌توانست در بهترین شهرهای دنیا باشد، خانه روستایی خود را ترجیح می‌داد

می‌گوید: متأسفانه پدربزرگم اواسط سال 91 سکته کرد و زمانی که شش‌ساله بودم از دنیا رفت. با همه کودکی از اخلاق و منش او یادم هست. بارها می‌دیدم از کشورهای دیگر افراد سرشناسی برای دیدن پدربزرگم به ایران و روستای ما می‌آمدند. آن‌ها وقتی زندگی ساده پدربزرگم را می‌دیدند متعجب می‌شدند. پدربزرگم با اینکه می‌توانست در بهترین شهرهای دنیا باشد، خانه روستایی خود را ترجیح می‌داد.


آشنایی با جشنواره ملی موسیقی جوان

بعد فوت پدربزرگم حال و روز خوبی نداشتیم تا اینکه چندین ماه بعد، از طریق دو نفر از نوازنده‌های دوتار شهرستان تربت جام، همایون حامدی و مصطفی تیموری، با جشنواره ملی موسیقی جوان آشنا شدم. در اولین دوره این جشنواره که شرکت کردم، بیش از صد هنرمند موسیقی کشورمان در بخش‌های مختلف حضور داشتند. با اینکه به علت فوت پدربزرگم شرایط روحی ما به‌ویژه پدرم مساعد نبود، در کنارم نشست و شروع به نواختن کرد. 

من با احترام به پدربزرگم شروع به خواندن کردم و عجیب اینکه در اولین تجربه رسمی، با رأی آن‌ها به عنوان مقام نخست و هنرمند برگزیده معرفی شدم. این دور از جشنواره تجربه خوبی برای من بود به طوری که تا سال 98 پیاپی در آن شرکت کردم که در پایان هر دوره، به مقام برتر دست پیدا کردم. هم‌چنین در مجموع سه دوره به عنوان فرد برگزیده معرفی شدم. این جشنواره هم تجربه هم خاطرات خوبی برای من دارد. 

یادم نمی‌رود از ماجرایی که مربوط به سال 97 بود. پس از اینکه برنامه را اجرا کردم، یکی از شرکت‌کنندگان گفت با صدایم چشمان استاد شهرام ناظری را نمناک کرده‌ام. خوشحالی‌ام زمانی بیشتر شد که استاد پیش من آمد و با هم عکس یادگاری گرفتیم. از سال 98 متأسفانه به دلیل حساسیت صدا در دوران بلوغ نتوانستم در این جشنواره که سطح بسیار بالایی دارد و استادان موسیقی کشورمان هم به عنوان میهمان در آن شرکت می‌کنند حاضر شوم. البته به برگزارکنندگان آن قول دادم به‌زودی نبودن‌هایم را جبران کنم.

 


معرفی مبین در «عصر جدید» به مردم ایران

اگرچه استاد نورمحمد درپور در سطح موسیقی جهان شناخته‌شده بود، به طوری که بارها برای اجرای برنامه به مراکز علمی و انجمن‌های بین‌المللی موسیقی در کشورهای مختلف رفته بود و حتی دکتری افتخاری دانشگاه لیدن هلند به او اهدا شده بود، شاید در میان هم‌وطنان و هم‌استانی‌‌هایش چندان که باید معرفی نشده بود. البته دو اجرای بی‌نظیر مبین در برنامه تلویزیونی «عصر جدید» و معرفی پدربزرگش در این برنامه به همراه واکنش‌های احساسی داوران و حاضران این برنامه باعث شد بسیاری مشتاق دانستن زندگی‌نامه او باشند و پیگیر آن در موتورهای جست‌وجوگر.


اجرا در عصر جدید

مبین با وام‌گیری از نام پدربزرگ و هنر پدرش در نوازندگی روی صحنه «عصر جدید» رفت. او با لباس محلی روی صحنه حاضر شد و دست بر روی گوش گذاشت و شروع به خواندن کرد. درست 23 ثانیه بعد، در حالی که چند کلمه بیشتر بر زبان نیاورده بود، عظیمی‌نژاد داور برنامه «عصر جدید» که مشخص بود از حضور نوه استاد درپور روی صحنه بسیار خرسند است، اولین چراغ را روشن کرد. با توجه به دانش بالای این داور و تخصصی که در موسیقی دارد، معنایش این بود که در این اجرا یک استعداد را می‌بیند.

مبین با چهار رأی مثبتی که داشت به مرحله بعد این برنامه تلویزیونی راه پیدا کرد. در دومین برنامه، او با دو چالش روبه رو شد. نخست اینکه شعری را باید می‌خواند که تسلط کافی روی آن نداشت. اما دومین چالش که او را به زحمت انداخت فاصله افتادن بین او و گروه نوازنده‌ها بود. در این اجرا، سه نوازنده در کنار پدر مبین قرار داشتند که با نظر عوامل برنامه چند متر دورتر از مبین روی صحنه باید قرارگرفتند. 

مبین با چهار رأی مثبتی که داشت به مرحله بعد این برنامه تلویزیونی راه پیدا کرد

مبین که بخشی از حواسش به شنیدن صدای نوازنده‌ها بود، اجرای خود را با بیت «ای ماه عالم سوز من از من چرا رنجیده‌ای/ ای شمع شب‌افروز من از من چرا رنجیده‌ای» آغاز کرد، بیتی که با تشویق حاضران همراه شد. می‌گوید:آن‌ها دورتر از من قرار گرفتند. این موضوع باعث شد صدای سازها خیلی ضعیف به من برسد و تمام مدت تمرکزم روی شنیدن صدای آن‌ها باشد. با این حال، در هر دو مرحله چهار رأی مثبت را گرفتم اما برای حضور در مرحله آرای مردمی انتخاب نشدم.

 


شرکت در جشنواره «مرواریدهای مولانا»

مبین در همین سن کم، همچون یک هنرمند باسابقه کشورمان، سابقه اجرا در بسیاری از همایش‌ها، برنامه‌های فرهنگی و مسابقات را دارد. او درباره تجربه‌اش از اجرا در این برنامه‌هامی گوید: به علت اجراهای متعدد در برابر شخصیت‌های مختلف و برنامه‌های تلویزیونی، هم‌چنین حضور در برنامه‌های فرهنگی و رقابت‌های مربوط به آن ده‌ها لوح و تندیس گرفته‌ام که همگی آن‌ها برای من ارزشمند هستند اما بهترین و مهمترین تجربه من شرکت در جشنواره «مرواریدهای مولانا» بود. 

این جشنواره خرداد سال 99 به صورت مجازی از سوی ایرانیان مقیم آمریکا برگزار شد. در این برنامه فرهنگی، بیش از صد گروه از کشورهای ایران، ترکیه، عراق و انگلیس شرکت کرده بودند و 92 داور به بررسی کیفیت آثار شرکت کننده‌ها می‌پرداختند. سطح این جشنواره بسیار بالا بود. 

همگی شرکت‌کننده‌ها توانمند بودند تا آنجا که ابتدا قرار بود 10 گروه برگزیده اعلام شوند اما در آخر چهل گروه به مرحله بعد صعود کردند. عوامل این برنامه اشعار مولانا را دسته‌بندی کرده بودند. در واقع چند بیت را انتخاب کرده و از شرکت‌کننده‌ها خواسته بودند از میان آن‌ها یکی را انتخاب کنند و پس از آهنگ‌سازی، برای آن‌ها بفرستند.


برتری با اختلاف 40 امتیاز

در میان شرکت‌کنندگان نخستین جشنواره، خواننده‌ها و چهره‌های شناخته‌شده‌ای حضور داشتند که با حضور در استودیوهای معروف کشور و با بهره گرفتن از تجهیزات ضبط صوت و فیلم، آثار خود را تهیه کرده و فرستاده بودند اما من و پدرم در منزل کار خود را با یک تلفن همراه ضبط کردیم و بدون ویرایش ارسال کردیم. 

من و پدرم به دور دوم جشنواره راه پیدا کردیم، اما این بار برای اینکه دیگر تبعیضی میان شرکت‌کننده‌ها نباشد، برگزارکنندگان جشنواره هزینه ضبط اثر در استودیو را به همه شرکت‌کنندگان مرحله دوم پرداخت کردند. پس از ارسال فیلم دوم، اعلام شد من با اختلاف حدود 40 امتیاز رتبه اول را از آن خودم کرده‌ام. این مقام برای من خیلی ارزشمند و مهم بود.


به دنبال تلفیق موسیقی نواحی و سنتی هستم

مبین مثل خیلی از هنرمندان دیگر معتقد است به موسیقی نواحی چندان که باید بها داده نمی‌شود و اگر مردم پشت هنرمند نباشند، هیچ ارزشی ندارد. می‌گوید: می‌دانم برای ماندگاری باید به دنبال آثاری باشم که مردم دوست داشته باشند. با وجود این، با اینکه دوست دارم هم‌چنان سبک پدربزرگم را ادامه دهم، به این نتیجه رسیده‌ام که آینده‌ای در این کار نخواهم داشت. دوست دارم بتوانم یک آلبوم تهیه کنم اما جز جشنواره «مرواریدهای مولانا» تا امروز دیگر نتوانسته‌ام ضبط حرفه‌ای داشته باشم. 

همه این‌ها به‌ویژه نظر مردم و جوانان باعث شده است به فکر باشم روش استاد همایون شجریان را دنبال کنم. دوست دارم اگر ممکن شود، موسیقی نواحی را با سنتی تلفیق کنم. اگر هم نشد، وارد سبک موسیقی سنتی شوم. البته خودم می‌دانم نسبت به سبک موسیقی نواحی رسالتی به عهده من است و باید آن را دنبال کنم.


مبین یک هدیه از طرف خدا به ما بود

محمدحسین، پدر مبین، نقش پررنگی در فعالیت‌های او دارد. او در همه برنامه‌ها کنار پسرش بوده و به هر شکلی توانسته از او پشتیبانی کرده است. خوشحال است مبین این همه مستعد است. می‌گوید: خدا رحمت کند پدرم را. پنج پسر و دو دختر به یادگار گذاشته است. از میان فرزندان و نوه‌های او شاید بتوان گفت به صورت حرفه‌ای و جدی تنها من و مبین سبک او را دنبال می‌کنیم. البته ورود من هم به دنیای موسیقی همچون پسرم بود. پدرم در خانه می‌زد و می‌خواند. 

دوست دارم بتوانم یک آلبوم تهیه کنم اما جز جشنواره «مرواریدهای مولانا» تا امروز دیگر نتوانسته‌ام ضبط حرفه‌ای داشته باشم

من هم از چهارسالگی در کنار او شروع به خواندن کردم.خردسال بودم که در برنامه رادیویی «بچه‌های انقلاب» رادیو خراسان برنامه اجرا کردم و در سال 1366، وقتی مشغول تحصیل در پایه سوم ابتدایی بودم، یک برنامه اجرا کردم که در پایان آن از دستان رهبر معظم انقلاب که آن زمان رئیس جمهور کشور بودند دیپلم افتخار گرفتم. 

البته این را هم اضافه کنم که مرحوم پدرم چهره شناخته‌شده‌ای بود که در کشورهای مختلف دنیا طرف‌داران بسیاری داشت اما بسیاری اوقات، مخالف ورود ما به موسیقی بود. می‌گفت این کار از لحاظ مالی آینده‌ای ندارد. می‌گفت تنهای تنها برای خداوند و دل خودتان بخوانید. او برای دل خودش و به سبک عرفانی می‌خواند و با موسیقی خیلی‌ها را عاشق خدا و دین کرد.

پدر مبین می‌گوید با توجه به اینکه تا امروز چیز خاصی جز تشویق‌های دیگران ندیده و تنها وعده‌های مختلف شنیده است، به تغییر سبکش فکر می‌کند. من فکر می‌کنم مبین حق دارد زیرا اگر بخواهد مانند من و پدربزرگ مرحومش این موسیقی را دنبال کند، هیچ آینده‌ای نخواهد داشت. حتی ممکن است به‌سختی امرار معاش کند. 

در همین سال‌های اخیر بسیاری از استادان موسیقی از ما خواستند مبین این راه را دنبال کند اما بدون حمایت چگونه این کار را انجام دهد؟ مبین به یک پشتیبان واقعی نیاز دارد، یک مدیر برنامه و کسی که بتواند برای ضبط آثارش از او حمایت کند. در غیر این صورت، فکر می‌کنم تغییر سبکش تصمیم درستی خواهد بود، به‌ویژه اگر بتواند پیوندی بین دو سبک نواحی و سنتی امروز ما ایجاد کند که مورد استقبال جوانان قرار بگیرد.

 

 

چه شد به مشهد آمدی؟

برخی اقوام ما در مشهد سکونت دارند و ما معمولا در طول سال چندبار به اینجا می‌آییم. اینجا علاوه‌بر درس‌خواندن و یادگیری موسیقی، کار درمان برادر کوچکم را هم دنبال می‌کنیم، البته فعلا من و برادر بزرگ‌ترم محمد صدیق در خانه هستیم اما خانواده‌ام تا چند ماه دیگر به اینجا می‌آیند.


همسایه‌ها،دوستان و همکلاسی‌هایت در مدرسه خواجه‌نصیرالدین طوسی چقدر تو را می‌شناسند و آوازخواندنت را شنیده‌اند؟

دوست ندارم کسی من را بشناسد، به‌همین دلیل اصلا لباس محلی نمی‌پوشم اما معمولا خیلی‌ها هنوز اجرای من در برنامه عصرجدید را به خاطر دارند و هرکجا باشم و هر جا برای خرید بروم، مردم من را می‌شناسند و اطرافم جمع می‌شوند تا برایشان بخوانم.


محله کوی مهدی چه تفاوتی با بافت روستای شما دارد؟

محله‌ای که در آن ساکن هستم و به مدرسه می‌روم تا حدودی بافت سنتی قدیم را حفظ کرده است و این موضوع برایم خیلی جذاب است، البته خیلی از معابر و خیابان‌ها را هنوز نمی‌شناسم.


دوست داری برای همیشه اینجا بمانی؟

مشهد را دوست دارم اما زادگاهم نمی‌شود. دلم برای روستایمان تنگ می‌شود و آخر هفته‌ها برمی‌گردم به روستا و در جمع‌کردن زعفران به خانواده‌ام کمک می‌کنم، البته برای آینده برنامه‌های دیگری دارم و شاید برای پیشرفت بیشتر به پایتخت بروم.

ارسال نظر
نظرات بینندگان
مجید حسنی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۰۳ - ۱۴۰۲/۱۰/۰۷
0
0
بسیار عالی انشالله مسئولین از این چهره های هنری در روستا حمایت کنند