کد خبر: ۳۸۲۴
۱۰ آذر ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۰

هیچ‌وقت دردکشیدن بیمار برایم عادی نشد

امیره بغدادی از جمله معروف: «سلامتی تاجی است بر سر افراد سالم که فقط افراد بیمار می‌توانند آن را ببینند.» یاد می‌کند و می‌گوید: من چون با بیماران سر و کار داشتم، این موضوع را از عمق وجودم درک می‌کردم و سلامتی را بزرگ‌ترین نعمت خودم و خانواده‌ام می‌دانستم، اما وقتی کرونا گرفتم، باز انگار تلنگری برایم بود و بیش از پیش این موضوع ملکه ذهنم شد.

می‌خواستند از مغز یک معلول ذهنی شانزده‌ساله که دائم تشنج می‌کرد، تصویربرداری کنند. به‌دلیل اینکه مدام تکان می‌خورد، نمی‌توانستند کارشان را انجام دهند. آخر پدرش عصبانی شد و شروع کرد به کتک‌زدن فرزند معلولش. اینجا بود که پرستار تاب نیاورد و از پدر خواست بیرون برود. 

خودش نشست بالای سر این بیمار. حدود یک‌ساعت تمام آن‌قدر او را نوازش کرد و بوسید تا آرام شد و توانستند از مغزش تصویربرداری کنند. این پرستار نمونه، امیره بغدادی، شهروند محله تربیت است که در بین همکارانش به صبوری و مهربانی شهرت دارد و 31سال کاری‌اش را با این تعهد کاری پشت سر گذاشته است.

 

باز هم را ه گذشته را می‌روم

از همان ابتدا که روبه‌رویش می‌نشینیم، با روی خوش برخورد می‌کند. کلامی آرام و شمرد‌ه شمرده دارد. امیره بغدادی با چنین روحیه‌ای در کادر پرستاری قرار گرفته و 31سال تمام را در این حرفه خدمت کرده است. 

حالا هم که در پنجاه‌وسه‌سالگی قرار دارد و بازنشسته شده است، خدا را شاکر است که وقتی به گذشته برمی‌گردد، وجدانش راضی است که در حق هیچ بیماری کوتاهی نکرده است و تا جایی که در توانش بوده، سعی کرده بیمار دیگران را مانند عزیزان خودش ببیند. بغدادی آن‌قدر عاشقانه در این حرفه کار کرده که می‌گوید: اگر به گذشته بازگردم، باز هم با همان انرژی، همین راهی را که رفته‌ام می‌روم.


مامان نفس بکش!

او پرستار بخش تصویربرداری بوده و به‌دلیل نزدیکی با اشعه، باید بیست‌ساله بازنشسته می‎شد. بعد 25سال خدمت که دنبال کارهای بازنشستگی‌اش می‌رود، با مشکلات اداری روبه‌رو می‌شود و این مشکلات مانع بازنشسته‌شدن او می‌شود. به گفته خودش تمام همکارانش که با او وارد کار شده بودند، بازنشستگی‌شان را گرفته بودند و بغدادی همیشه در خلوت، از خدایش می‌پرسیده حکمت اینکه او نتوانسته بازنشسته شود، چیست. 

البته با شیوع کرونا پاسخش را می‌گیرد و حکمت این‌کار خدا را در این می‌بیند که خدا می‌خواسته او توفیق داشته باشد در روزهای سخت کرونایی، همچنان جزو کادر درمان، عاشقانه و متعهدانه به بیماران خدمت کند. او حالا خدا را شاکر است که به قول خودش، سعادت چنین خدمتی را پیدا کرده است.

بغدادی چند بار تکرار می‌کند: دوران‌ اوج کرونا روزهای خیلی خیلی سختی بود. بعد هم صحبتش را این‌طور ادامه می‌دهد: مشکلات این پنج سال آخر خدمتم از آن 25سال دیگر بیشتر بود. در حالی موج‌های مختلف کرونا را پشت سر می‌گذاشتیم که در زمان‌هایی با کمبود دارو و امکانات روبه‌رو بودیم. به‌دلیل تعداد زیاد بیماران، کادر درمان باید شیفت‌های اضافی کار می‌کردند و با وجود شرایط بسیار سخت، کمتر استراحت می‌کردیم.

اگر به گذشته بازگردم، باز هم با همان انرژی، همین راهی را که رفته‌ام می‌روم

بغدادی باید در بخش تصویربرداری، بیماران کرونایی بدحال را بغل می‌کرد و روی تخت تصویربرداری می‌گذاشت تا از ریه آن‌ها عکس گرفته شود. در این بین خودش هم به‌شدت درگیر بیماری کرونا می‌شود، طوری که 36روز بستری می‌شود و به گفته خودش تا دم مرگ می‌رود. 

او تعریف می‌کند: بیست‌وچهارساعته دستگاه اکسیژن‌ساز به من وصل بود. یک روز، دیگر نمی‌توانستم نفس بکشم. دو دخترم بالای سرم با گریه فریاد می‌زدند، مامان نفس بکش! مامان نفس بکش! لحظه مرگ را احساس کرده بودم. در بین گریه‌های همسر و بچه‌هایم، به امام حسین(ع) متوسل شدم. بعد از مدتی که خوب شدم، دیگر دوست نداشتم صحبت کنم. هر نفسی که می‌کشیدم، دلم می‌خواست فقط خدا را شکر کنم.


درد بیمار را حس می‌کنم

امیره خانم از  جمله معروف: «سلامتی تاجی است بر سر افراد سالم که فقط افراد بیمار می‌توانند آن را ببینند.» یاد می‌کند و ادامه می‌دهد: من چون با بیماران سر و کار داشتم، این  موضوع را از عمق وجودم درک می‌کردم و سلامتی را بزرگ‌ترین نعمت خودم و خانواده‌ام می‌دانستم، اما وقتی کرونا گرفتم، باز انگار تلنگری برایم بود و بیش از پیش این موضوع ملکه ذهنم شد.

بغدادی، مدیر بخش رادیولوژی(تصویربرداری)  بوده و همیشه به نیروهایش می‌گفته هر مریضی که مراجعه می‌کند فرض کنید عزیر خودتان است. همان‌طور که برای بیمار خودتان با دقت و سرعت، کارهایش را انجام می‌دهید، کارهای دیگر بیماران را هم همین‌طور انجام دهید. 

او لحظه‌ای سکوت می‌کند، بعد با لبخندی ملایم و کلامی آرام، می‌گوید: نمی‌خواهم از خودم تعریف کنم، ولی باور کنید همیشه درد را برای خودم می‌پذیرفتم و تحمل می‌کردم، اما برای بیمار نمی‌توانستم تحمل کنم و دوست داشتم زودتر مراحل درمانش انجام شود. این پرستار  ابروهایش را در هم می‌کشد، انگشتان دستش را به هم می‌فشارد و می‌گوید: وقتی مادرم را آمپول می‌زنم، دردش را خودم هم احساس می‌کنم و با وجود اینکه سال‌ها کار درمانی انجام داده‌ام، هیچ‌وقت دردکشیدن بیمار برایم عادی نشده است.

به‌دلیل همین مهربانی‌هایش، تصویربرداری‌های کودکان را در بیشتر موارد به این پرستار می‌دادند. او صبر و حوصله بیشتری داشت و با ارتباط خوبی که با بیمار و به‌ویژه کودکان برقرار می‎کرد، می‎توانست آن‌ها را آرام کند تا کار تصویربرداری را انجام دهند.

با وجود اینکه سال‌ها کار درمانی انجام داده‌ام، هیچ‌وقت دردکشیدن بیمار برایم عادی نشده است

به گفته او در تصویربرداری حتی برای ثانیه‌ای نباید بیمار تکان بخورد؛ برای همین کار تصویربرداری کودکان یا معلولان، سخت‌تر از دیگران است و نیاز به نیرویی دارد که بتواند با بیمار ارتباط عاطفی برقرار کند و ضمن آرام‌کردن او، تصویربرداری را انجام دهد.

 


خوب باش تا بتوانی حال دیگران را خوب کنی

بغدادی ادامه می‌دهد: خدا را شکر همیشه در درمانگاه، بخش ما زبانزد همه بود. از طرفی کار بیمار را سریع انجام می‌دادیم و از طرفی بین نیروهای خودمان ارتباط خوبی برقرار بود. کمترین شکایات هم مربوط به بخش من می‌شد.

او که در زمان بازگشت اسرا، مشغول به کار بوده است، یادی از آن‌زمان می‌کند و ادامه می‌دهد: اسرای هشت سال جنگ تحمیلی را که برای تصویربرداری از معده و کلیه می‌آوردند، بدون استثنا، همه‌شان مشکلاتی در این زمینه‌ها داشتند. بعضی‌هایشان علاوه‌براین مشکلات، قطع عضو هم بودند. من که آن‌ها را می‌دیدم به عنوان یک انسان قلبم درد می‌گرفت، اما خودشان آن‌قدر روحیه داشتند و راحت با این دردها کنار آمده بودند که فقط با تقوا و توسل باطنی می‌توان به این مرحله رسید. من همیشه این اعتقادات قوی آن‌ها را الگوی خودم قرار داده‌ام.

این پرستار از دوران جوانی نقاشی با رنگ روغن را فراگرفته و هر از چند گاهی تابلوهایی کشیده و در پنج‌نمایشگاه گروهی شرکت کرده است. او پتینه‌دوزی هم یاد دارد و گاهی نیز سمت این هنر می‎رود. البته به گفته خودش، چون او هم تقریبا مانند همه کارکنان بخش تصویربرداری که به دیسک گردن یا کمر مبتلا هستند، از این بیماری‌ها رنج می‌برد، نمی‌تواند مدت طولانی کار هنری انجام دهد اما باز هم برای روحیه خودش ارتباطش با هنر را حفظ کرده است. 

او مدرک آموزش روخوانی و روان‌خوانی قرآن کریم را نیز دارد. بخش پایانی صحبت‌هایش را هم به این اختصاص می‌دهد که انسان باید همه چیز را از خودش شروع کند. خودش خوب باشد تا بتواند حال روحی و جسمی دیگران را خوب کند. به نظر او اگر هرکسی به جای فکرکردن به عیب‌های دیگران، دنبال عیب‌های خودش و ارتقای شخصیت خودش باشد، هم خودش حال بهتری پیدا می‌کند، هم دیگرانی که با او ارتباط دارند، از این هم‌نشینی لذت می‌برند.

ارسال نظر