کد خبر: ۳۸۶۶
۲۰ آذر ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۰

بازسازی مهدیه عابدزاده تا دو سال دیگر

کوچه سوت و کور و خالی است و همان ابتدای آن روی تابلویی نام مهدیه با نشانه‌ای مسیر را مشخص می‌کند. جلو ورودی کارگاه ساختمانی هستیم که خانه‌های مجاور آن خالی‌اند و بدون سکنه. چند بار زنگ در را فشار می‌دهیم. نگهبان در را باز می‌کند. فضای پیش رو خاکی و گل‌آلودست و هیچ شباهتی به وصف آدم‌ها از مهدیه گذشته ندارد.

 احتمالا شما هم بارها و بارها از تب و تاب زندگی مرد ساده‌زیستی شنیده باشید که ثروتی کلان داشت و بی‌رغبت به مال دنیا بود، مردی که فعال‌ترین مجموعه دینی شهر را بنا نهاد و هر سال با اجرای مراسم در نیمه شعبان، 10 شب باشکوه را در مشهد رقم می‌زد، حاج اصغری که قامتی کوتاه و جثه‌ای لاغر داشت و مجموعه کلانی را مدیریت می‌کرد. 

در این صورت مشتاق می‌شوید مهدیه‌ای را که مرحوم اصغر عابدزاده بنیان‌گذارش بود از نزدیک ببینید. حاج اصغر همه عمرش را وقف آموزش قرآن به دیگران کرد و نقل است در همین محل مزارش شب‌های زیادی را به دعا و تلاوت قرآن سر می‌کرده است. روایت‌های زیادی درباره مهدیه مرحوم علی‌اصغر چراغچی‌باشی آستانه عابدزاده شنیده‌ایم و همین نقل و قول‌ها مشتاقمان می‌کند یک روز سرد برفی راهمان را کج کنیم سمت کوچه مجاور باغ نادری، خیابانی که هنوز هم با صفا و تماشایی است اما گفته می‌شود قدیم پر از چنار بوده و صدای آواز قناری‌هایش کوچه را برمی‌داشته‌است. 

کوچه سوت و کور و خالی است و همان ابتدای آن روی تابلویی نام مهدیه با نشانه‌ای مسیر را مشخص می‌کند. جلو ورودی کارگاه ساختمانی هستیم که خانه‌های مجاور آن خالی‌اند و بدون سکنه. چند بار زنگ در را فشار می‌دهیم. نگهبان در را باز می‌کند. فضای پیش رو خاکی و گل‌آلودست و هیچ شباهتی به وصف آدم‌ها از مهدیه گذشته ندارد.

غربت مهدیه مشهد

درباره نخستین مهدیه کشور که به همت مرحوم حاج علی‌اصغر عابدزاده در سال 1325 در مشهد بنا شد تاکنون مطالب متعددی در رسانه‌های مختلف کشور به چاپ رسیده است. یکی دستاوردهای آن معرفی خدمات مرحوم عابدزاده به نسلی است که او را نمی‌شناختند.

در خاطرات شاگردان مکتب عابدزاده و ده‌ها هزار مشهدی، مهدیه یک بنای ساده و دلنشین است، همان‌هایی که از سال 1326 تا 1380 در مجالس نیمه شعبان حضور پیدا می‌کردند و همه چیز به پاگیری یک انجمن برمی‌گردد.

یکی از دستاوردهای مرحوم عابدزاده تأسیس انجمن پیروان قرآن یا به عبارتی انجمن پیروان قرآن ارض اقدس بود. این تشکل امروز 9 عضو هیئت مدیره، 51 عضو هیئت امنا و 660 عضو مؤسس دارد. البته حدود سیصد نفر از آن‌ها از دنیا رفته‌اند. اعضای همین انجمن پس از درگذشت حاج اصغر عابدزاده پانزده سال کوشیدند چراغ مهدیه را روشن نگه دارند اما از سال 1380 به خاتمه  دادن رسمی ماندگار در مهدیه تصمیم می‌گیرند و پس از 55 سال، دیگر خبری از 10 شب جشن متوالی برای میلاد امام زمان(عج) نیست و مهدیه شب‌های منتهی به نیمه شعبان را در غربت می‌گذراند.

 


با پول بار شیشه زمین مهدیه را خرید

احمد عرفانیان دبیر انجمن پیروان قرآن است که دوران کودکی تا میان‌سالی را در مهدیه پشت سر گذاشته است. حساسیت او روی شخصیت مرحوم حاج اصغر باعث می‌شود اول از خود حاج‌آقا شروع کند و می‌خواهد همه این موارد گفته شود. می‌گوید: باید واقعیت‌ها نقل و ثبت شود، نه شایعاتی که دهان‌به‌دهان می‌چرخد. حاج احمد نفسی تازه می‌کند و تعریف می‌کند: پدر مرحوم من و عابدزاده از سال 1314 دوست بودند. 

او می‌گفت در همان سال‌ها حاج‌آقا از صبح تا غروب آینه‌های جیبی درست می‌کرد و شب در مدرسه نواب مسائل دینی آموزش می‌داد. می‌خواهم این را بگویم که بر خلاف تصور همه، عابدزاده پیش از احداث مهدیه هم دوره‌های آموزشی داشته است. نکته دیگری که به‌اشتباه بیان شده مربوط به چگونگی احداث مهدیه و هزینه‌های آن است. حاج اصغر سال 1351 در سفر مکه در مسجدالحرام برایم تعریف می‌کرد پول ساخت مهدیه را از خرید و فروش مقدار زیادی شیشه که از تهران خریداری کرده بود به دست آورده است.

 شیشه‌ها را با خودرو سنگین به مشهد می‌فرستد. خرید این بار هم‌زمان می‌شود با درگیر شدن ایران در جنگ جهانی دوم. در نتیجه، ارزش بار پیش از رسیدن به مشهد ده‌ها برابر می‌شود. مرحوم در ادامه به من گفت: این بار را به حدود 16 هزار تومان فروختم و با آن هزار و هفتصد متر زمین خریدم.

 در سیصد متر از آن یک منزل مسکونی ساختم و مابقی را به ساخت مهدیه اختصاص دادم. حاج احمد روی این نکته تأکید می‌کند: روایت‌های نقل‌شده درست نیست. اینکه گفته‌اند عابدزاده حلب خریداری کرده تا انبار کند یا آن را 100 هزار تومان فروخته است هیچ این واقعیت ندارد. حاج‌اصغر احداث مهدیه را سال 1324 آغاز کرد و تا سال 1325 به پایان رساند.


نام پیشنهادی حاج‌اصغر برای انجمن

حاج‌احمد که حالا روبه‌رویمان نشسته سال‌ها پای ثابت برنامه‌های مهدیه بوده است. از سال 1336 تا 1344 به مدت هشت سال پیاپی دروس حوزوی آموزش می‌داده است. این سال‌ها خاطرات زیادی را برای او ماندگار کرده است. می‌گوید: بیشتر خاطرات دوران کودکی، نوجوانی و حتی جوانی من مربوط به همین مهدیه است.

او ادامه می‌دهد: مرحوم عابدزاده با همراهی دیگر یارانش انجمن را تشکیل داد. به یاد دارم در بدو تشکیل، قرار بود یک نام برای آن در نظر گرفته شود. هرکدام از حاضران در جلسه اسمی پیشنهاد می‌کرد تا اینکه خود حاج‌اصغر بلند شد و گفت انجمن «پیروان قرآن ارض اقدس» که البته بیشتر به همان انجمن پیروان قرآن شناخته شد. مرحوم عابدزاده معمولا بیشتر فعالیت‌های مذهبی را خود انجام می‌داد اما در مراسم نیمه شعبان از بچه‌های انجمن کمک می‌گرفت. 10 شب مراسم داشتیم که هر شب حدود دو هزار نفر در آن شرکت می‌کردند. البته آن زمان ورود میهمانان هرگز آزاد نبود.

حاج احمد می‌گوید: حاج‌اصغر در همه محلات و اداره‌ها یک نماینده داشت که رابط آنجا با مهدیه بود. این رابط وظیفه اعلام آمار کارکنان را به ما داشت و برای آن‌ها کارت دعوت صادر می‌شد. توزیع کارت ما هم البته یک سیستم پیشرفته و دقیق داشت.


بخشیدن بنای مهدیه به جامعه‌المصطفی

پس از درگذشت مرحوم عابدزاده، یاران و شاگردان او در انجمن پیروان قرآن تلاش کردند نگذارند اجرای برنامه‌های مهدیه روی زمین بماند.
حاج احمد تعریف می‌کند: تا سال 1380، یعنی پانزده سال بعد از فوت مرحوم عابدزاده، جشن‌های نیمه شعبان و مراسمی مذهبی را شب‌های شنبه مخصوص اعضای انجمن برگزار می‌کردیم. 

اجرای مراسم در شب درگذشت مرحوم عابدزاده که مصادف با شهادت امام کاظم(ع) بود هم یکی دیگر از برنامه‌های ثابت ما در مهدیه بود تا اینکه به واسطه برخی از ملاحظات در سال 1380 هیئت امنای انجمن تصمیم به توقف برگزاری مراسم در این بنا را گرفت. این تصمیم خیلی‌ها را دلگیر کرد اما همه به آن احترام گذاشتیم.

خانواده مرحوم حاج اصغر بنای مهدیه را چند سال در اختیار جامعةالمصطفی قرار داد. بعد هم به طور کامل به آن‌ها بخشیده شد. ما به این تصمیم هم احترام گذاشتیم. حتی بعد از اینکه برای ساختن بنایی جدید مهدیه را تخریب کردند، یاران حاج‌آقا با اینکه همگی آزرده‌خاطر شده بودند، باز هم سکوت کردیم اما نمی‌توانستیم پیگیر کار نباشیم.

 به همین علت، پس از شروع عملیات ساخت بنا در سال گذشته، با دعوت مسئولان این پروژه، به محل مهدیه رفتیم و در جریان کار قرار گرفتیم و مقداری در ساخت بنا مشارکت کردیم. جامعةالمصطفی وعده داده است طبقه همکف را برای برگزاری مناسبت‌های مذهبی در اختیار ما قرار بدهد.


ورود شهردار سابق به مهدیه مشهد

 آن دسته از مشهدی‌ها که با بنای مهدیه خاطره دارند یا قصد خواندن فاتحه‌ای برای مرحوم عابدزاده را دارند بهتر است تا دو سال آینده که قول تکمیل آن داده شده است به مهدیه نروند چون قطعا از دیدن یک بنای در حال احداث که مزار حاج اصغر در میانه آن قرار دارد آزرده‌خاطر خواهند شد. البته حضور اکبر صابری‌فر، شهردار اسبق مشهد، به عنوان مسئول خیران جامعةالمصطفی و این پروژه و مهندس رضا دیشیدی که طراح بناست کمی دلمان را آرام می‌کند و می‌دانیم کاربلد هستند.

پس از تخریب بنای مهدیه، در مرحله نخست، کار درگیر مراحل قانونی و اداری بین میراث فرهنگی و شهرداری بود. صابری‌فر گره این پروژه را با وقف منزل مسکونی‌اش گشود. او تعریف می‌کند: سال 1390 که انجمن خیرین جامعةالمصطفی را تشکیل دادم، منزل مسکونی‌ام را وقف این نهاد کردم و گفتم پس از فوتم آن را بفروشند و صرف در امور خیر کنند اما وقتی سال 1396 شنیدم همه شاگردان مرحوم عابدزاده از شرایط مهدیه ناراحت هستند، به واسطه ارادتی که به حاج‌اصغر داشتم نزد حجت‌الاسلام محمدرضا صالح، رئیس جامعةالمصطفی در مشهد، رفتم و پیشنهاد دادم اگر منزلم را بفروشند و صرف بازسازی مهدیه کنند، در لحظه خانه‌ام را تخلیه می‌کنم. خوشبختانه مسئولان جامعةالمصطفی در مشهد و قم از پیشنهاد استقبال کردند. روز بعد خانه من کارشناسی شد و به فروش رسید.


صابری‌فر ادامه می‌دهد: وقتی جامعةالمصطفی در سال 1385 به اینجا آمد، آن زمان هم بنا ناایمن بود. با وجود این، کلاس‌های درس حوزوی خواهران برگزار می‌شد تا اینکه در سال 1395 در مجاورت مهدیه عملیات گودبرداری یک برج انجام شد و به این مجموعه آسیب رسید. دیگر راهی جز تخریب نبود. در هر صورت، هنگام تخریب مشکلاتی پیش آمد که نیمه‌کاره ماند و اینجا به یک مخروبه تبدیل شد. با ورود من، چند سال درگیر میراث فرهنگ و شهرداری بودیم. 

چند طرح برای بنای جدید آماده کردیم که میراث فرهنگی با آن‌ها مخالفت می‌کرد تا اینکه در آخر به سراغ مهندس دیشیدی رفتیم. ایشان با مهارتی که دارد طرحی را تهیه کرد که تأیید میراث را گرفت. پس از آن، ساخت بنا را شروع کردیم. در ساختمان جدید که زمینی به مساحت هزار و 600 متر دارد، حدود هفت هزار متر زیربنا در شش طبقه خواهیم داشت. 

ضمن اینکه برای حفظ مزار مرحوم عابدزاده، زمانی که قصد داشتیم 18 متر گودبرداری کنیم، چهار ستون بتنی در چهار طرف قبر ایجاد کردیم تا سرداب را نگه دارند. همه تلاش ما این است که کار را در طول دو سال به پایان برسانیم. امیدواریم با کمک خیران بتوانیم هرچه زودتر مهدیه را بنا کنیم. پس از آن این بنا به عنوان حوزه علمیه خواهران به سیصد طلبه که از 25 کشور برای تحصیل علوم حوزوی به مشهد آمده‌اند اختصاص می‌یابد. البته طبقه پایین هم‌چنان کاربری مهدیه را دارد. به‌علاوه، می‌کوشیم در مجاورت مزار مرحوم، حالت موزه ایجاد کنیم.

 

ساده‌زیستی فرزند حاج‌اصغر

با حمیدرضا حمیدی در یکی از مجموعه‌های اطراف مهدیه هم‌کلام می‌شویم. می‌گوید: قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بود که آوازه حاج‌اصغر عابدزاده را شنیدم. سیستان و بلوچستان بودم و آیت‌الله کفعمی زیاد وصف حاجی عابدزاده را می‌کرد. من آن ایام خیلی مشتاق بودم ایشان را از نزدیک بببینم و این جریان اتفاق نیفتاد تا زمانی که من به مشهد آمدم و بر حسب اتفاق گذرم به مهدیه افتاد. 

البته سعادت دیدن حاجی را نداشتم و فقط مهدیه را دیدم. بعدها با مهدیه همسایه شدیم و به علت همان ارادت قبلی، شب‌های جمعه قرآن کوچکم را برمی‌داشتم و کنار مزار ایشان می‌نشستم به قرآن خواندن. 

حمیدی ادامه می‌دهد: اتفاق جالبی که در این میان افتاد رفت‌وآمد مردی دوچرخه سوار بود که او هم مقید به آمدن سر مزار بود. اوایل چیزی نمی‌گفتم تا اینکه یک روز از او خواستم خودش را معرفی کند. می‌گفت پسر حاج‌اصغر است و من هنوز مات و مبهوت از اینم چطور یک آقازاده با این همه ثروت این‌قدر ساده زندگی می‌کند.

منتظر آمدن نیمه شعبان بودیم

روح‌الله دانشی در همان مغازه‌ای کسب می‌کند که پدرش بوده است و روبه‌روی باغ نادری کتاب‌فروشی دارد. می‌گوید: خودم یادم نیست اما جشن‌های نیمه شعبان که می‌رسید، پدرم همیشه از ساده‌زیستی حاج‌اصغر تعریف می‌کرد. می‌گفت با آن همه تمکن و ثروت، اگر کسی نمی‌شناختش، تصور می‌کرد یک کارگر ساده است. 

آقا روح‌الله یادش نمی‌رود نیمه‌های شعبان سرتا سر کوچه را چراغانی می‌کردند، مجلل و تشریفاتی. طاق نصرت می‌بستند. قدم‌به‌قدم قفس قناری‌ها و پرندگانی بود که می‌خواندند. می‌گوید: ما بچه‌های محله هر سال منتظر آمدن نیمه شعبان بودیم.

 

طراحی ساختمان مهدیه

پس از کش و قوس‌های فراوان و رد شدن چند طرح برای سازه جدید از سوی میراث فرهنگی، دست‌اندرکاران پروژه ساخت بنای جدید در مهدیه به سراغ رضا دیشیدی رفتند.
مهندس دیشیدی به واسطه خاطراتی که از دوران کودکی در مهدیه عابدزاده داشته است بلافاصله پیشنهاد را می‌پذیرد و کارش را آغاز می‌کند. او درباره این پروژه که به صورت افتخاری در طول شش ماه انجام داده است می‌گوید: من متولد 1320 هستم. خوب به یاد دارم از وقتی 10 سالم بود تا سال 1338 که برای تحصیل در دانشگاه به تهران رفتم، هرسال در مراسم نیمه شعبان به همراه پدرم به مهدیه می‌رفتیم. این مکان برایم خاطره‌ساز است.  درباره تخریب بنای مهدیه، من هم از طریق مطبوعات در جریان تخریب قرار گرفتم اما به واسطه شناختی که از بانیان این کار داشتم مطمئن بودم آن‌ها کار درست را انجام داده‌اند. 

او ادامه می‌دهد: مدتی بعد از تخریب بنا، مهندس صابری‌فر به سراغ من آمد و گفت چند طرح برای مهدیه به میراث فرهنگی ارائه کرده‌اند که پذیرفته نشده است. ایشان از من خواست طرحی را آماده کنم که یادآور همان مهدیه قدیم مرحوم عابدزاده باشد و مورد قبول میراث فرهنگی قرار بگیرد. من هم بلافاصله قبول کردم. برای انجام این کار، از محل مهدیه بازدید کردم که به طور کامل تخریب و به یک مخروبه تبدیل شده بود. 

وقتی وارد کار شدم، خاک‌برداری شده بود و کاری از دست من برنمی‌آمد. بعد، همه تصاویر قدیمی مهدیه را که در دسترس بود گردآوری کردم و کوشیدم با بهره گرفتن از همان سازه قدیمی، بنای جدیدی طراحی کنم. برای این طرح، حدود شش ماه زمان گذاشتم. 

ضمن اینکه چندین بار هم اصلاحاتی را که مسئولان میراث مدنظرشان بود روی آن اعمال کردیم. ماحصل تلاش من طرح بنایی در شش طبقه شد. طبقه همکف به واسطه عقب‌نشینی در طبقات بالا به شکلی ساخته خواهد شد که به طور کامل همان ظاهر قدیمی را با همان حیاط و ایوان خواهد داشت. حتی وقتی وارد حیاط شوید، تنها با همان شکل قدیمی مهدیه روبه‌رو خواهید شد و طبقات بالا را نمی‌بینید.

ارسال نظر