کد خبر: ۲۱۵۴
۱۲ دی ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

وقف اراضی مهدی‌آباد توسط خانواده «بااخلاق‌»

مرحوم حاج غلامحسین بااخلاق، پدر شهید هادی بااخلاق یک قطعه زمین ۱۰ هزارمتری در حاشیه بولوار شاهنامه و در اراضی مهدی‌آباد را برای ساخت مدرسه، حوزه علمیه، زینبیه و درمانگاه وقف کرد. بخشی از این مکان‌های وقفی مانند درمانگاه که بعد‌ها به خانه بهداشت تغییر کاربری پیدا کرد و به نام شهید «هادی بااخلاق» نام‌گذاری شد، در زمان حیات حاج غلامحسین بااخلاق و با هماهنگی و نظارت شخص وی ساخته شد و به بهره‌برداری رسید، اما عمر مرحوم کفاف نداد و فرزندانش در ادامه، جا پای پدر گذاشته و راه او را ادامه دادند.

محرومیت، واژه‌ای که سال‌های سال است در مناطق بسیاری از حاشیه شهر مشهد جا خوش کرده است و به نظر می‌رسد حالاحالا‌ها قصد جداشدن از آن‌ها را ندارد. اگر کمی با خودمان روراست باشیم می‌بینیم که هیچ‌گاه به ایجاد تغییر در این مناطق فکر نکرده‌ایم، گویی پذیرفته‌ایم دست سرنوشت این مناطق را محروم آفریده و هرگز شکل دیگری برای آن‌ها تصور‌شدنی نیست. انسان‌هایی بی‌گناه که به‌واسطه سرنوشت و دست تقدیر در مناطقی که امروزه به آن‌ها حاشیه شهر اطلاق می‌شود، متولد شده‌اند و از کوچک‌ترین امکانات رفاهی، آموزشی، درمانی، تفریحی، خدماتی و... محروم هستند. 

چه بسیار دختران و پسرانی که به دلیل نبود دبستان، دبیرستان یا هنرستان در محله و روستای خود مجبور به ترک تحصیل می‌شوند، چه بسیار بیمارانی که به‌دلیل نبود بیمارستان مجهز و حتی یک درمانگاه ساده در اطراف محل زندگی خود، جانشان را از دست داده‌اند، چقدر زیاد هستند محلاتی که در حسرت داشتن یک مسجد و نمازخانه بوده و اهالی آن در چادر، کانکس یا در خانه‌های همدیگر نماز جماعت را برپا می‌کنند و چه بسیار‌های دیگر ... چرا؟ چون این‌ها «بچه‌های پایین شهر هستند».

اما در کنار من بی‌خیال، هستند انسان‌هایی که زندگی آدم‌های دیگر برایشان مهم است، آستین‌ها را بالا زده‌اند و رسالتشان تلاش برای رفع محرومیت است. از مال و اموال خود وقف می‌کنند و مدرسه، مسجد، کتابخانه و درمانگاه و... می‌سازند تا شاید بتوانند ذره‌ای از کم و کاستی‌های بچه‌های بامعرفت، باهوش، مستعد، اما محروم حاشیه شهر بکاهند.

یکی از این افراد مرحوم حاج غلامحسین بااخلاق است، پدر شهید هادی بااخلاق و واقف یک قطعه زمین ۱۰ هزارمتری در حاشیه بولوار شاهنامه و در اراضی محله مهدی‌آباد که برای ساخت مدرسه، حوزه علمیه، زینبیه و درمانگاه اختصاص پیدا کرده است. بخشی از این مکان‌های وقفی مانند درمانگاه که بعد‌ها به خانه بهداشت تغییر کاربری پیدا کرد و به نام شهید «هادی بااخلاق» نام‌گذاری شد، در زمان حیات حاج غلامحسین بااخلاق و با هماهنگی و نظارت شخص وی ساخته شده و به بهره‌برداری رسید، اما عمر مرحوم کفاف نداد و فرزندانش در ادامه، جا پای پدر گذاشته و راه او را ادامه دادند.

 

ورشکستگی در بازار فرش

فاطمه مرادیان، همسر مرحوم غلامحسین بااخلاق، در سال ۱۳۲۳ به دنیا می‌آید. ۱۵ ساله است که با حاج غلامحسین که اصالتی یزدی دارد و در آن روزگار جوانی ۲۱ ساله بوده ازدواج می‌کند. حاصل این ازدواج ۶ فرزند (۴ پسر و ۲ دختر) است.
فاطمه مرادیان می‌گوید: روزگاری که با حاج غلامحسین ازدواج کردم او شاگرد فرش‌فروشی در بازار فرش مشهد بود. صبح تا شب کار می‌کرد و زحمت می‌کشید تا اینکه شاگردی را کنار گذاشت و برای خود دکان فرش‌فروشی کوچکی دست و پا کرد. به سود کم و درآمد شرعی قانع بود. 

این شد که خیلی از خریداران فرش تمایل داشتند با او کار کنند و این اخلاق صاف و ساده و بی‌غل و غش، باعث شد که در مدت زمان کوتاهی حسابی کار و باش سکه شده و غرفه کوچک چندمتری به یک دکان بزرگ و چند دهانه فرش‌فروشی تبدیل شود. اما دیری نپایید که دشمنانش قصد بر زمین زدنش را کردند. 

موضوع از این قرار بود که محمدرضا شاه پهلوی در سال ۵۵ یا ۵۶ است که به مشهد مسافرت می‌کند، افراد حکومتی قصد می‌کنند که از فرودگاه تا حرم امام رضا (ع)، زیر پای شاه را فرش کنند، به همین دلیل با مراجعه به حجره‌داران بازار فرش و تهدید و ارعاب اهالی بازار، آن‌ها را مجاب می‌کنند تا فرش‌های دستباف و گران‌قیمت خود را زیر پای شاه بیندازند، حاج غلامحسین با اینکه تعداد زیادی فرش دستباف دارد، زیر بار این موضوع نمی‌رود و همین می‌شود که حکومتی‌ها به خونش تشنه شده و قصد می‌کنند تا هر طوری هست او را به زمین بزنند.

همسر حاج غلامحسین بااخلاق در ادامه به سرقت‌های مکرر فرش‌های دستباف از حجره همسرش اشاره کرده و می‌گوید: بعد از امتناع حاجی از دراختیار گذاشتن فرش‌های دکانش برای مفروش‌کردن مسیر حرکت شاه از فرودگاه تا حرم مطهر، سه‌بار حجره حاجی را دزد می‌زند. دزدی‌های برنامه‌ریزی شده که دست حکومتی‌ها نیز در کار بود.

در یک فقره از این دزدی‌ها مرحوم غلامحسین بااخلاق سربزنگاه به حجره می‌رسد، بلافاصله به کلانتری محل که ۲۰۰ متر از بازار فرش فاصله دارد رفته و جریان ماوقع را برای آن‌ها توضیح می‌دهد. مأموران کلانتری به او می‌گویند: «به حجره برگرد تا ما خودمان را به آنجا برسانیم» و این‌قدر معطل می‌کنند تا دزد‌ها با خیال راحت کار خود را کرده و می‌روند. این موضوع سه‌بار دیگر نیز تکرار می‌شود تا درنهایت به ورشکستگی کاسب قدیمی بازارفرش مشهد منجر می‌شود.


پیروزی انقلاب و حضور در جنگ

مرحوم غلامحسین بااخلاق بعد از پیروزی انقلاب در کارگاه آلومینیوم‌سازی که متعلق به پسر بزرگش (مهدی بااخلاق) است مشغول به کار می‌شود و هم‌زمان با جنگ تحمیلی با پسرانش در جبهه‌های جنگ شرکت می‌کند.
همسر حاج غلامحسین در این زمینه می‌گوید: انقلاب که می‌شود، حاجی بابت دزدی‌هایی که از حجره‌اش در بازار فرش می‌شود، ورشکست شده و به کار در کارگاه آلومینیوم‌سازی پسر بزرگش روی می‌آورد. 

بعد از پیروزی انقلاب و هم‌زمان با شروع جنگ تحمیلی، دو پسر بزرگ من(مهدی و هادی) برای دفاع از میهن راهی جبهه شدند. در این مدت مرحوم حاج غلامحسین سرپرستی کارگاه آلومینیوم‌سازی را برعهده گرفت و باتوجه به آشنایی‌ای که در حوزه خرید و فروش داشت، توانست رونق مطلوبی به کارگاه آلومینیوم‌سازی داده و جنب و جوش و درآمد کارگاه را افزایش بدهد. 

در آن روز‌ها پسر دوم من هادی، با اینکه فقط ۱۷ سال سن داشت، با اصرار زیاد از من و پدرش خواست که اجازه بدهیم به جبهه برود، من و پدرش نیز گرچه در ابتدا تمایلی برای اعزام هادی به جبهه نداشتیم، اما سرانجام وقتی با اصرار‌های مداوم او روبه‌رو شدیم، پدرش پذیرفت که هادی به جبهه برود و برای اینکه پسرانش در جبهه تنها نباشند، خودش نیز سه مرتبه و هربار ۴، ۵ ماهی عازم جبهه شده و رانندگی ماشین سنگین را برعهده می‌گرفت. 

حاج غلامحسین از جبهه برگشت، مهدی هم برگشت، اما هادی در جبهه ماند و سرانجام در عملیات «طریق القدس» مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید.

حاج غلامحسین همراه با پسرانش یعنی مهدی و هادی عازم جبهه شد، آن‌ها سه نفری رفتند اما دونفری بازگشتند، هادی در جبهه ماند و سرانجام در عملیات «طریق القدس» مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید.

 

برپایی باشکوه روضه ماه محرم

مرحوم حاج غلامحسین بااخلاق، هرساله مراسم باشکوهی را به مناسبت‌های مختلف ماه محرم و صفر برگزار کرده و چندین دیگ شله برپا می‌کرد.
علی بااخلاق، فرزند چهارم و پسر کوچک مرحوم غلامحسین که در سال ۱۳۵۱ متولد شده در توضیح این مطلب می‌گوید: مرحوم پدرم عشق و علاقه زیادی به ائمه اطهار و اهل بیت (ع) به‌ویژه امام حسین (ع) و ماه محرم داشت و هر ساله در دهه اول ماه محرم مراسم روضه‌خوانی را برپا کرده و در شب و روز‌های منتهی به تاسوعا و عاشورای حسینی با طبخ چند دیگ شله‌مشهدی از میهمانان اباعبدا... در منزل (محله مهدی‌آباد) پذیرایی می‌کرد. 

پدر همچنین در تأمین نیاز‌های هیئت محله، یعنی هیئت مسجد سیدالشهدا (ع) محله مهدی‌آباد دستی بر آتش داشت و از بانیان همیشگی این هیئت در دهه اول محرم بود.
علی بااخلاق ادامه می‌دهد: یکی دیگر از کار‌های خیر مرحوم پدرمان کمک به خانواده‌های مستمند، بی‌سرپرست و بدسرپرست بود، البته ما تا زمان فوت ایشان از این ماجرا بی‌خبر بودیم. 

ایشان تا زمانی که در قید حیات بودند، نیاز‌های مادی و احتیاجات مالی چندین خانواده بی‌سرپرست را مخفیانه تأمین می‌کردند. این خانواده‌ها در روز مرگ مرحوم پدرمان برای تشییع جنازه و عرض تسلیت به خانه ما آمدند و زیر تابوت پدر ما را گرفتند، گویی که پدر خودشان است، ما تازه آن‌زمان از این کار‌های خیر پدر باخبر شدیم.
او در ادامه می‌گوید: درکل درب باغ منزل پدرم در محله مهدی‌آباد(حاشیه بولوار شاهنامه) روی همه و همیشه باز بود. دوست، آشنا، فقیر، همسایه و غریبه هم نداشت. محال بود گرفتاری در خانه ما را بزند و بدون رفع نیازش این خانه را ترک کند. 

پدر ما تمکن مالی خوبی داشت و هر آنچه داشت با سختی فراوان و پول زحمت‌کشی و کارگری در کارگاه آلومینیوم‌سازی که برادر بزرگ‌تر من(مهدی) تأسیس کرده به دست‌آورده بود، اما هیچ‌گاه حب دنیا و مال و منالش چشمش را نگرفت و هیچ‌چیز را برای خودش نمی‌خواست. هرآنچه هم داشت یا به نام مادرمان یا فرزندانش کرده بود. پدر من مصداق کامل یک انسان آزاده بود که پول برایش زمانی ارزش داشت که گره از کار بنده خدایی باز کند.


وقف زمین برای کار‌های عام‌المنفعه

مرحوم غلامحسین بااخلاق در زمان حیات، چندین مجموعه وقفی عام‌المنفعه و سودمند برای شهروندان را نیز ساخت که در زمان خودش به بهره‌برداری رسید.
علی بااخلاق می‌گوید: مرحوم پدرم از محل درآمد فرش‌فروشی، زمین بزرگی را در محله مهدی‌آباد خریده بودند و سال‌های پایانی و بازنشستگی خود را در همین زمین به زراعت و باغداری می‌پرداختند. 

در آن‌زمان محله مهدی‌آباد از لحاظ امکانات بهداشتی و سلامتی در حد مطلوبی قرار نداشت و افراد محلی برای انجام کوچک‌ترین مورد بهداشتی و درمان بیماری‌های حتی معمولی مجبور بودند که به محلات دیگر بروند. مرحوم پدر با مشاهده این وضعیت ۵۰۰ متر زمین را وقف ساخت درمانگاهی در محله مهدی‌آباد کردند. 

این قطعه زمین در اختیار اداره بهداشت و درمان مشهد قرار گرفت و آن‌ها نیز ساختمان درمانگاه را ظرف مدت چند ماه ساختند، اما به‌دلیل نیاز مبرم به مرکز بهداشت، کاربری این زمین از درمانگاه به مرکز بهداشت تغییر داده شد و به نام مرکز بهداشت شهید هادی بااخلاق محله مهدی‌آباد نام‌گذاری شد.


ساخت مجتمع فرهنگی

پسر سوم مرحوم غلامحسین بااخلاق درباره ساخت مجموعه فرهنگی در خیابان چراغچی ۵۸ نیز گفت: مرحوم پدر قطعه زمینی ۵۰۰ متری در حدفاصل میدان فهمیده و سپاد یا چراغچی ۵۸ داشتند که این زمین را برای ساخت مسجد وقف کردند، اما، چون مساحت این قطعه زمین ۵۰۰ متر بود و برای ساخت یک مسجد و مجتمع فرهنگی مجهز کافی نبود، پدر شروع به خریداری و تملک چند باب منزل مسکونی و مغازه‌های اطراف زمین مسجد کردند و قطعه زمینی ۹۰۰ متری برای ساخت مسجد فراهم آوردند. 

همان زمان خیّری پیدا شد و آمادگی خود را برای ساخت مسجد اعلام کرد، اما مرحوم پدرم، چون دوست داشتند خودشان این مسجد را بسازند، با این امر مخالفت کردند. 

نقشه این مجتمع فرهنگی و مسجد در ۴ طبقه طراحی شده و هزینه ساخت آن ۴ تا ۵ میلیارد تومان برآورد شد، اما قبل از ساخت بنای اصلی مسجد، بنای موقتی در دو طبقه و زیربنای ۴۰۰ مترمربع برای نمازگزاران ساخته شده است و تا زمانی که ساخت بنای اصلی مسجد و مجتمع فرهنگی آغاز شود، از این بنای موقت استفاده خواهد شد. 

متأسفانه عمر پدر کفاف نداده و ایشان در سال ۱۳۹۲ فوت کردند. مرحوم پدر در وصیت‌نامه خود تأکید کردند از منابع مالی‌ای که باقی گذاشته‌اند تکمیل بنای اصلی مسجد انجام شود. در حال‌حاضر نیز ما پیگیر گرفتن مجوز‌های لازم برای ساخت بنای اصلی مسجد هستیم و به زودی ساخت آن را آغاز خواهیم کرد.


وقف زمین ۱۰ هزار متری

مرحوم حاج غلامحسین بااخلاق بعد از وقف دو قطعه زمین برای مسجد و درمانگاه، در زمان فوت قطعه زمین ۱۰ هزار متری در محله مهدی‌آباد را وقف می‌کند تا برای ساخت درمانگاه، زینبیه، هنرستان فنی و حرفه‌ای و حوزه علمیه استفاده شود.
علی بااخلاق در توضیح این مطلب می‌گوید: مرحوم پدر به سنت حسنه وقف اعتقاد زیادی داشتند و معتقد بود برای داشتن کشوری آباد و بدون فقر باید کسانی که وضعیت معیشتی بهتری دارند و به قول معروف دستشان به دهنشان می‌رسد، بخشی از اموال خود را وقف کنند. 

او این‌اعتقاد را به‌طورعملی و با وقف‌های مختلف نشان داد و همیشه نیز از دوستان و اطرافیان می‌خواست که در راستای ریشه‌کنی فقر و جهل موقوفاتی را در نظر بگیرند و با این‌کار علاوه بر ثواب و سعادت اخروی، بخشی از نیاز‌های جامعه را نیز برطرف کنند. مرحوم پدر علاوه بر کمک‌ها و وقف‌هایی که در هنگام حیات خودشان انجام داده بودند، طبق وصیتشان، بعد از فوت نیز قطعه زمینی به مساحت ۱۰ هزار مترمربع را وقف کار‌های خیر و عام‌المنفعه کردند و موارد استفاده این قطعه زمین را نیز در وصیت‌نامه مشخص‌کردند. 

براساس وصیت‌نامه ۲۰۰۰ متر از این زمین برای ساخت مدرسه یا هر فضای آموزشی متناسب با نیاز منطقه استفاده می‌شود. ۲۵۰۰ مترمربع برای ساخت حوزه علمیه استفاده شده و ۵۰۰ مترمربع نیز برای اسکان استادان و مدرسان حوزه علمیه در نظر گرفته شده است، ۵۰۰ مترمربع هم برای ساخت زینبیه و ۵۰۰ مترمربع نیز برای ساخت درمانگاه تعیین شده است. همچنین وصیت شده است باقی زمین به وسعت ۴ هزار مترمربع فروخته شده و برای تکمیل و ساخت و ساز بنا‌های وقفی مورد استفاده قرار گیرد. 

خوشبختانه تاکنون درمانگاهی که به نام شهید «هادی بااخلاق» نام‌گذاری شده است، تکمیل‌شده و چندسالی است که با کاربری مرکز سلامت و بهداشت محله درحال خدمات‌رسانی بهداشتی به اهالی محله مهدی‌آباد و محلات مجاور است. 

از چند ماه قبل نیز ساخت فضای آموزشی که در قالب هنرستان دخترانه است، با هماهنگی و همکاری سازمان نوسازی و تجهیز مدارس آموزش‌و‌پرورش استان خراسان رضوی شروع شده و تاکنون نیز بخش‌هایی از این هنرستان دخترانه ساخته شده است. درباره دیگر موارد اوقافی مانند ساخت زینبیه و حوزه علمیه نیز پیگیری‌ها و مراحل قانونی درحال انجام است و با فراهم‌شدن شرایط ساخت و ساز این موارد انجام خواهد شد. ما امیدوار هستیم که هرچه سریع‌تر موارد باقی‌مانده تکمیل و با تأسیس هنرستان و فضا‌های مذهبی مورد نظر، بخشی از کمبود فضا‌های آموزشی و مذهبی بولوار شاهنامه برطرف شود.


اهمیت هنرستان شهید هادی بااخلاق

در ادامه این گزارش کارشناس مسئول اداره آموزش و پرورش منطقه تبادکان در خصوص اهمیت وجود هنرستان «شهید هادی بااخلاق» به خبرنگار شهرآرامحله گفت: در سرتاسر جاده قدیم از میدان فهمیده تا میدان هفت‌خان در بولوار شاهنامه که در حوزه منطقه آموزشی تبادکان قرار گرفته است، با وجود تحصیل ۸۰۰ دانش‌آموز پسر پایه نهم، حتی یک هنرستان استاندارد که دارای کارگاه‌های عملی مجهز باشد وجود ندارد و این هنرستان که در ردیف مراکز آموزشی کار و دانش قرار می‌گیرد، باید کل محدوده جاده قدیم را پوشش دهد.

محمد شفاهی می‌افزاید: در حال حاضر و تا قبل از افتتاح این هنرستان، هنرآموزان جاده قدیم (منطقه تبادکان) با استفاده از ظرفیت برون‌سپاری آموزش داده می‌شوند، بدین معنا که کلاس‌های تئوری در دبیرستان‌ها تشکیل شده و تدریس درس‌های عملی در شرکت‌ها، کارخانجات و آموزشگاه‌های فنی و حرفه‌ای منطقه تبادکان برگزار می‌شود.

وی به رشته‌های تدریس شده در هنرستان شهید بااخلاق اشاره کرده و می‌گوید: این هنرستان در سه طبقه ساخته خواهد شد و دارای ۵ کارگاه مجهز برای تدریس درس‌های عملی رشته‌های عمران، موتور و برق خودرو، کامپیوتر، تأسیسات و برق ساختمان است.

با وجود تحصیل ۸۰۰ دانش‌آموز پسر پایه نهم، حتی یک هنرستان استاندارد که دارای کارگاه‌های عملی مجهز باشد وجود ندارد و این هنرستان که در ردیف مراکز آموزشی کار و دانش قرار می‌گیرد، باید کل محدوده جاده قدیم را پوشش دهد.


پروژه‌های مشارکتی در تبادکان

همچنین معاون فرهنگی اداره آموزش و پرورش منطقه تبادکان با بیان این مطلب که ۱۰۰ درصد زمین‌های مراکز آموزش منطقه تبادکان یا اهدایی است یا وقفی، می‌افزاید: زمین‌هایی که کاربری آن‌ها آموزشی است، در اختیار اداره آموزش و پرورش منطقه قرار می‌گیرد، از این مرحله به بعد بیشتر مدارس مشارکتی ساخته می‌شود، یعنی قسمتی از هزینه ساخت مدارس را خیران تقبل می‌کنند و قسمتی دیگر را نیز سازمان تجهیز و نوسازی مدارس استان متقبل می‌شود.

 البته ممکن است مدارس ۱۰۰ درصد خیرساز باشد یا ۱۰۰ درصد هزینه‌های آن به‌وسیله سازمان تجهیز و نوسازی مدارس تأمین شود، اما همان‌طور که ذکر شد بیشتر مراکز آموزشی  مشارکتی است.
حامد پژوهان یادآور می‌شود: در محدوده بولوار شاهنامه و بولوار توس به‌طور تقریبی ۲۰ مرکز آموزشی وجود دارد که مشارکتی و با کمک خیران، واقفان و اداره کل تجهیز و نوسازی مدارس ساخته شده‌است.

 

هنرجویان مستعد حاشیه شهر

پژوهان ضمن قدردانی از خیران بزرگواری که منطقه محروم، اما مستعد تبادکان را برای فعالیت‌های خیرخواهانه و خداپسندانه خود انتخاب کرده‌اند، گفت: دانش‌آموزان حاشیه شهر استعداد‌های فراوانی درباره رشته‌های هنری، فنی و صنایع دستی دارند، از این‌رو یک‌سوم رتبه‌های استانی و بسیاری از رتبه‌های برتر کشوری در رشته‌های گوناگون مهارتی، فنی‌حرفه‌ای و کاردانش متعلق به دانش‌آموزان و هنرجویان منطقه آموزشی تبادکان است.

باوجوداین منطقه تبادکان از داشتن یک هنرستان حرفه‌ای و استاندارد که مجهز به کارگاه، آزمایشگاه، ابزارآلات و ماشین‌آلات مدرن باشد، بی‌بهره است، این درحالی است که توسعه مراکز فنی و حرفه‌ای در حاشیه شهر، زمینه کارآفرینی و اشتغال آن‌ها را فراهم می‌آورد.

 

دلایل افزایش جمعیت دانش‌آموزی منطقه

معاون فرهنگی آموزش و پرورش منطقه تبادکان در ادامه به معرفی منطقه تبادکان پرداخته و می‌افزاید: از جمعیت ۳ میلیون و ۳۰۰ هزار نفری شهر مشهد، تقریبا یک‌میلیون و ۲۰۰ هزار نفر در حاشیه شهر زندگی می‌کنند.

آموزش و پرورش منطقه تبادکان با زیرپوشش قراردادن بخش وسیعی از پهنه‌ها و محلات حاشیه‌ای شهر و تعداد زیادی از روستا‌های بخش مرکزی با وسعتی بالغ بر ۴ هزار کیلومترمربع، ۸۲۱ کد آموزشی و جذب ۱۱ درصد کل دانش‌آموزان استان (۱۳۸ هزار دانش‌آموز) و ۱۰ هزار همکار فرهنگی شاغل و بازنشسته، به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین مناطق مستعد آموزشی کشور محسوب می‌شود.
وی منطقه آموزشی تبادکان را یکی از پرمسئله‌ترین و پرچالش‌ترین مناطق آموزشی کشور دانسته و بیان می‌کند: گستردگی جغرافیایی و تنوع اقلیمی آب و هوایی، وجود سکونتگاه‌های غیررسمی در محدوده جغرافیایی منطقه تبادکان، حاشیه‌نشینی وسیع، جمعیت ناهمگون دانش‌آموزی، وجود دانش‌آموزان اتباع خارجی، درآمد کم خانواه‌ها و تحصیلات پایین آن‌ها از جمله مؤلفه‌هایی است که بر چالش‌های تحصیلی منطقه می‌افزاید.

حامد پژوهان به افزایش جمعیت دانش‌آموزی منطقه تبادکان اشاره کرده و می‌گوید: موج افزایش جمعیت در حاشیه شهر مشهد در سنوات اخیر، افزایش ساخت‌وساز‌های بی‌رویه و خارج از ضابطه در حاشیه شهر، احداث شهرک‌ها و مجتمع‌های مسکونی بدون پیش‌بینی فضا‌های آموزشی، قرارگرفتن تعداد زیادی از روستا‌ها در مجاورت شهر و تبدیل آن‌ها به کلونی‌های پرجمعیت، از دلایلی است که باعث افزایش آمار دانش‌آموزی منطقه از ۱۰۲ هزار نفر در سال تحصیلی ۹۳-۹۲ به ۱۳۸ هزار نفر در سال تحصیلی ۹۹-۹۸ شده و با توجه به روند افزایش حاشیه‌نشینی و رشد سالانه حدود ۷ تا ۸ هزار دانش‌آموز، منطقه تبادکان به شدت با کمبود فضای آموزشی روبه‌رو است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44