علیاکبر رحمانی، افسری بود که در زمان آتشبس جنگ تحمیلی، اسیر شد و به مدت دو سال، بیآنکه نامش جزو آمار صلیبسرخ باشد، سختترین روزهای زندگیاش را از سر گذراند
زهره برامکییزدی تعریف میکند: ۲۳ اسفند، عملیات بدر بود که ترکش خورد و اسیر شد. همه پانزدهنفری که با هم بودند، اسیر شده بودند. در این فاصله هر ششماه یک بار نامهای میآمد که بدانم زنده است.
مجید هوشیار آقاجانیان، همه ۸ سال جنگ را در جبهه حضور داشته است، او بازنشسته فعلی ارتش و توپچی زمان جنگ است که به گفته خودش بیشتر از همه با توپ ۱۵۵ خودکششی کارکرده.
روایتی از زندگی جانباز غلامحسین صفایی، شهید زنده و صاحب نشان مشهد الرضا (ع) که بعد از پایان جنگ همچنان در مسیر انقلاب است.
پیشاز برگزاری نماز جماعت در منزل خانم و آقای کاظمی، همسایگیهایشان خیلی رنگ و روی همدلی و صمیمیت نداشت اما حالا پیوند عمیقتری با هم دارند.
سیدحسن خادم در همان سال اول، با فرمان امامخمینی (ره) قید همهچیز را زد و با یک کوله کوچک راهی جبهه شد و بدون پایش برگشت. او حالا پدربزرگی است که هنوز آثار جنگ روی تنش مانده است!
اوایل جنگ بود که موسی پارسا در ۱۶ سالگی قطع نخاع میشود. با این حال او از پا نمینشیند و حالا یکی از افتخارآفرینان ورزش معلولان و جانباز ان کشور است.