دورهمی کودک انهای که از یک برنامه هفتنفره شروع شد و با استقبال بچهها به چهل نفر نیز رسید.
در این برنامه کودک ان دورهم جمع میشدند و کتاب میخواندند و دربارهاش صحبت میکردند. اشتیاق بچهها به حضور در این جمع باعث شد مسئولان به ایدههایی بزرگتر فکر کنند و از دل آن کتابخانه «صلح و زندگی» متولد شد
کار در روستا و کار کردن با مردمی که درس نخوانده و اطلاعات بهداشتی زیادی ندارند صبر زیادی میخواهد. فاطمه خانم میگوید: اول نیاز است که اعتماد مردم جلب شود و حرفهایت را بپذیرند. چون کارم را با روستای خودمان شروع کردم و آنجا همدیگر را میشناختیم کار خوب بود. در هر روستا ابتدا سرشماری میکنیم. برگهای داریم که اطلاعات کامل خانوارها را میگیریم و برای هر خانواده و هر عضو آن یک شماره پرونده میزنیم. بهورزی شغل بسیار سختی است اما سختی کار به آن تعلق نمیگیرد. کارمان زیاد است، از فعالسازی پرونده بگیرید تا شناخت بیماریها
اتفاق قشنگی که در محله رسالت افتاده است تشکیل هیئتی خاص دهه نودیهاست که خیلیها برای شکل گیری آن آستین بالا زدند: اعضای شورای اجتماعی محله رسالت، بانیان مسجد المهدی و معاون فرهنگی اجتماعی شهرداری و حتی اعضای شورای شهر.
از فروردین و با آغاز ماه مبارک رمضان، هیئت «نسل ظهور» زیر نظر کانون فرهنگی تبلیغی شهید علی لندی فعالیت خود را رسمیت بخشید و جمع چهارصدنفره پرشوری را در محله شکل دادند که در بسیاری از برنامههای فرهنگی و تفریحی شهر اجرا داشته است.
میگوید: عاشق قصه ساختن و نوشتن بودم. تمام دوران کودک یام را یا خاکبازی میکردم و برای خودم ساختوسازهای گلی راه میانداختم یا بزرگترها برایم کتاب میخواندند. مادربزرگها و پدربزرگهایم با طنین نماز و عطر غذایشان اولین کسانی بودند که در داستانهای من نقش گرفتند و دنیای کودک یام را پر از رؤیا کردند. وقتی میخواستم به مدرسه بروم کلمات را از روی قصهها یاد گرفته بودم و زودتر از همسن و سالهایم میتوانستم بخوانم.
با خبر شدیم در محله امام خمینی(ره) روضه خانگیای برگزار میشود که برای اولین سال برنامهای نیز برای بهرهمندی کودک ان از فضای محرم دارد. در این روضه فضایی برای نقاشی کردن کودک ان در نظرگرفته شده است. این ایده را امیرمهدی و امیرحسین خوشرو دو برادر دوقلوی یازده ساله به مادرشان دادهاند و با تأیید او آن را اجرا کردهاند.
پای ثابت مراسمهای عزاداری ماه محرم و دیگر سوگواریها، همیشه چند کودک شر و بازیگوش هستند که از دیوار راست بالا میروند. بچههایی که در آن چند ساعت فرصت را برای بازی مناسب میبینند و مجلس را روی سرشان میگذارند. پدر و مادرها و گاهی سخنران مجلس، در طول مراسم مدام کودک ان را با بشین و ندو و نرو، سر جایشان مینشانند و آنان را بار اضافهای میدانند که باید کنترلشان کنند. چندسالی است حسینیههای زیادی برای کودک ان در این سوی شهر راهاندازی شده است.
پوریا بیهقی یکی از کودک ان بااستعداد محله پایین خیابان است. او که 10سال دارد، توانسته است دو جزء قرآن را حفظ کند و قصد دارد در آینده قاری قرآن شود. مشوق اصلی پوریا مادرش است. سیدهمژگان رؤیایی پسرش را از پنجسالگی به محافل قرآنی میبرد. او در گفتوگو با شهرآرامحله میگوید: وقتی پوریا پنجساله بود، او را در جامعةالقرآن ثبتنام کردیم و توانست جزء سیام را حفظ کند. اما پس از آن و بهعلت شیوع کرونا و مجازیشدن فعالیتها، تصمیم گرفتم خودم کمک کنم که فرزندم قرآن را حفظ کند.