غلامرضا لشکری در روزهای انقلاب به عنوان انتظامات تظاهرات کنندگان فعالیت داشته، او ۳۴ روز پس از آغاز جنگ با ۱۰ تن دیگر از دوستانش به عنوان اولین گروه نیروهای دواطلب مردمی به آبادان رفت.
علیاصغر تجعفری، حاصل ۳۰ سال مطالعه روزنامههای مختلف را در قالب ۳۰ موضوع و بیشاز ۱۵۰ جلد، صحافی و گردآوری کرده است.
مهدی میرزایی وقتی به جبهه رفت، هنوز پشت لبش سبز نشده بود. اما هشتسال بعد، مردی تمامعیار بود که درکنار فرماندهانی چون قالیباف، چراغچی و... سرد و گرمها چشیدهبود.
جنگ با کسی سر شوخی نداشت، اما سیدمسعود ساداتشکوهی فرمانده دیدهبانی ادوات لشکر ۲۱ امامرضا (ع)، جانش را کف دستش گذاشت.
لیلا پارسافر به عشق برادرش نویسنده شد، بعد از فوت برادرش تنها چیزی که آرامش میکرد، نویسندگی بود، او وبلاگی درست کرد و دل نوشتههایش را درآن مینوشت و کم کم طرفدارانی پیدا کرد.
احمد عابدیان تعریف میکند: شرایط به قدری حساس بود که دوستانمان که بر زمین میافتادند، فرصت نشستن بالای سرشان و گرفتن دستشان و وداع و وصیت نبود. هدف مهم بود؛ بازپسگیری مهران.
پیکر جانباز شهید احمد غلامیفرد در مسجدی که کلیددارش بود تشییع شد.اوسهبار به کما رفته بود و دعا میکرد زودتر به رفقای شهیدش بپیوندد.