همسایه

کوچه پرمجتمع قاسم‌آباد در محله حجاب
کوچه حجاب ۹۲ معبری است در محله حجاب که یک شاخصه مهم دارد؛ در این کوچه، بیشترین تعداد مجتمع با بلوک‌های فراوان ساخته شده و جمعیتی بیش از ۹ هزار نفر را در خود جای داده است.
وحدت همسایه‌ها در کوچه امت
کوچه امت یک (شهید علی‌اکبر زوار کاریزی) را به همدلی و وحدت ساکنانش می‌شناسند. همسایه ‌ها هوای هم را در خوشی و ناخوشی دارند و به هر بهانه‌ای دور هم جمع می‌شوند.
زندگی عمودی خانواده ۴۵‌ نفره محسنی در آپارتمان ۵ طبقه
۱۰ خواهر و برادر با فرزندانشان در ساختمان پنج‌طبقه‌ای در محله مجیدیه زندگی می‌کنند، ساکنان این ساختمان در شادی و غم و در سختی و راحتی کنار هم هستند.
خانه تکانی اشتراکی خانم‌های کوچه شقایق۱۱
اینجا دم عیدی همه کمر همت می‌بندند تا‌جایی‌که می‌توانند عید را روانه خانه همسایه کنند؛ شاید با دید و بازدید، شاید خانه‌تکانی برای او یا بردن قابلمه گرمی از غذا برای ناهار.
کوچه ارتش‌نشین‌ها از ۲۰ سال قبل مسکونی شد
حدود بیست‌سال قبل بود که نیروی زمینی ارتش در شهر مشهد اینجا زمین‌هایی را خریداری کرد و برای ساخت به پیمانکار سپرد. حدود چهارسال طول کشید تا خانه‌ها ساخته شود.
رسم همسایه داری در ته‌پل محله
در و دیوار این خانه با عطر و بوی مادربزرگ و پدربزرگ و همسایه ‌هایی که مدام در پی خیررسانی به هم بودند، عجین شده بود. وقتی صحبت آن روزها را می‌کند، چهره‌اش خندان و دهانش شیرین می‌شود. هنوز هم با خاطره همان آدم‌ها و حال‌وهوایی که در آن بزرگ شده و خو گرفته، دل‎خوش است. علی علما‌خباز، یکی از قدیمی‌های ته‌پل‌محله، با خاطراتش ما را به نیم‌قرن پیش می‌برد و روایت‌های جذابی درباره جریان مهربان زندگی به تصویر می‌کشد.
کاسبان بااخلاق بازارچه حمام حاج‌نوروز
ذره‌ای گرد کهنگی زمان بر ساختمان‌ها و سروروی مغازه‌ها نیست؛ گردی باقی‌مانده از گذشته که گویای نام تاریخی کوچه یعنی «حمام حاج‌نوروز» باشد. اما در میان همه این مدرن‌شدن‌ها که با آمدن افراد جدید همراه بوده است، به برکت ماندن چند قدیمی که کاسبی را در مغازه پدری ادامه می‌دهند، رسم همسایگی با آدابی از همان نسل پدر و پدربزرگ‌ها جان دارد.سراغ همسایه ‌ خوب را که می‌گیریم، بیشتر کاسبان مغازه‌ای را معرفی می‌کنند که از آنِ حاج‌احمدآقا بود و تا بیست‌سال پیش که محله با ساکنانش جان داشت، قصابی بود. البته که فقط نامش گوشت و مرغ‌فروشی بود، اما بیشتر به خیریه‌ای می‌ماند که چند خیر هرماه پولی دست حاج‌احمد می‌رساندند تا از همین مغازه دست‌گیر مستمندان باشد.