کد خبر: ۵۱۵۲
۰۹ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۲:۵۰

پاک‌سازی مسجد بر همه کارها تقدم داشت

در شأن مسجد نبود که محل دپوی خاک و نخاله شود؛ حتی برخی زباله‌ خود را در این قسمت می‌ریختند. تصمیمم را گرفته بودم؛ باید مکان موقتی مسجد هم تمیز می‌بود.

گنبد و گلدسته‌های طلایی‌رنگ مسجد از چند متر دورتر هم دیده می‌شود؛ بنای سنگی و نوساز آن چشم‌نواز است. دوازده‌سال از بازسازی مسجد و حسینیه حضرت قمربنی‌هاشم(ع) در محله بهارستان می‌گذرد و اهالی خاطرات مختلفی از آن دوران دارند، اما حجت‌الاسلام‌والمسلمین محمدحسین خانی، امام جماعت مسجد، روزی را به یاد دارد که به‌عنوان پیش‌نماز معرفی شده بود ولی به‌جای مسجد با تلی از خاک مواجه شد.

 

پاک‌سازی مسجد از خاک و نخاله

یادآوری روز اولی که حجت‌الاسلام‌والمسلمین خانی به‌عنوان امام جماعت به مسجد و حسینیه حضرت قمربنی‌هاشم(ع) آمده است، هنوز هم برایش جالب است؛ «می‌دانستم مسجد با کمک‌ مردم و خیران در‌حال بازسازی است، ولی هنگامی‌که مقابل نشانی‌ای که داده شده بود، ایستادم به‌جای بنّایی موقت، تلی از خاک و نخاله دیدم.»

با کمی دقت و پرس‌وجو متوجه شد که بنای کوچکی به‌صورت موقت برای اقامه نماز اهالی در‌نظر گرفته شده و حیاط مسجد محل دپوی خاک و نخاله‌های ساختمانی شده است؛ «از اهالی پرسیدم این خاک‌ها از کجا آمده است؛ گفتند که نخاله‌های ساختمانی ساخت‌وسازهای اطراف را در این مکان تخلیه می‌کنند.»

در مسیری که به مسجد می‌آمد، بولدوزری را دیده بود که مشغول کار است. به سمت آن‌ رفت و از راننده درخواست کرد برای تخلیه خاک‌ها از حیاط مسجد همراهش بیاید؛ «راننده ساعتی ۱۵ یا ۲۰هزار تومان را به‌عنوان دستمزد اعلام کرد که برای دوازده‌سال پیش مبلغ کمی نبود. قبول کردم اما هنگامی‌که خواست کارش را شروع کند، متوجه شدیم درِ مسجد کوچک است و بولدوزر نمی‌تواند داخل بیاید.»

به‌ناچار دیوار گِلی مسجد را خراب کردند؛ حجت‌الاسلام‌والمسلمین خانی توضیح می‌دهد: در شأن مسجد نبود که محل دپوی خاک و نخاله شود؛ حتی برخی زباله‌ خود را در این قسمت می‌ریختند. تصمیمم را گرفته بودم؛ باید مکان موقتی مسجد هم تمیز می‌بود، بنابراین قسمتی از دیوار را خراب کردیم.

 

یک جعبه شیرینی، مزد کار

از ساعت۹ تا ۱۱شب برداشتن خاک‌ها طول می‌کشد. راننده به همکارانش زنگ می‌زند و سه کامیون برای تخلیه خاک‌ها در محل حاضر می‌شود. حدود ده‌دوازده‌ ‌بار کامیون خاک از مسجد بیرون می‌رود.
خانی برای پرداخت پول سراغ راننده بولدوزر می‌رود؛ «تشکر کردم و پرسیدم چقدر باید تقدیم کنم؟ راننده خندید و گفت حاج‌آقا! شب ولادت امام‌زمان‌(عج) است. نمی‌خواهی به بچه‌ها شیرینی بدهی؟ جواب دادم: به روی چشم. بلافاصله گفت: همان جعبه شیرینی مزد من و همکارانم است.»

فردای آن روز، قسمتی از دیوار مسجد را که خراب کرده بودند، به‌صورت موقت ساختند تا کار بازسازی مسجد به پایان برسد. خانی دیگر اجازه نداد که حیاط مسجد محل دپوی خاک و نخاله شود و در اولین‌روزی که پای منبر رفت، برای اهالی از نظافت خانه خدا سخن گفت.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44