کد خبر: ۷۰۸۴
۲۸ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۲:۰۰

برای جوانه‌های گندم گریه کردم

طاهره سادات زرقانی یکی از سمنوپزهای محله شهرک قدس است، او از روزهای ابتدایی شروع کارش می‌گوید: چندین مرتبه گندم‌ها را خیس کردم تا جوانه بزند، اما هر بار گندم‌ها یا پلاسیده می‌شد و یا بو می‌گرفت

هر چه به روز‌های پایانی سال نزدیک می‌شویم رونق پخت‌وپز سمنو بیشتر می‌شود به طوری که برخی از این خوراکی خوشمزه بیشتر در وعده صبحانه استفاده می‌کنند و برخی هم تنها به عنوان یکی از سین‌های سفره هفت‌سین و برای زینت سفره نوروز آن را خریداری می‌کنند. تهیه این خوراکی خوشمزه به سادگی که ما تصور می‌کنیم نیست و برای تهیه آن ابتدا باید جوانه گندم داشت.

طاهره سادات زرقانی یکی از بانوان محله شهرک قدس است که سمنو می‌پزد. او می‌گوید جدا از گندمی که باید جوانه بزند، پخت سمنو پای دیگ یک شبانه‌روز طول می‌کشد. در روز‌های پایانی سال با او همراه شده‌ایم تا بیشتر از کار خود برایمان بگوید.


پخت سمنو

بی بی طاهره زرقانی ۵۰ سال سن دارد و تا همین ۳ سال پیش برای اینکه بتواند کمک خرج خانواده باشد در کنار خانه‌داری، خیاطی نیز می‌کرده است، اما بازی روزگار او را به سمتی کشانده که دو سالی است سرپرست خانوار شده است:

«همسرم ۳۰ ماه در جبهه مقابل دشمن می‌جنگید و من با وجود تمام سختی‌هایی که آن زمان داشتم یک‌بار به او نگفتم که چرا به جنگ می‌روی، چون می‌دانستم وظیفه ماست که برای دفاع از آب و خاک و ناموس خود در برابر دشمن بایستیم. در حلبچه بود که شیمیایی شد، اما زمانی که از جنگ بازگشت با وجودی که بسیاری به او گفتند به دنبال سهمیه جانبازی خود برود از این کار سر باز زد و قبول نکرد.»

نفس عمیقی می‌کشد و ادامه می‌دهد: «سال‌ها از جنگ گذشت و همسرم کار می‌کرد و خرج زندگی را درمی‌آورد. من هم برای اینکه در این اوضاع اقتصادی کمک خرج خانواده باشم در خانه خیاطی می‌کردم، اما الان ۳ سالی می‌شود که بدن او ضعیف شده است و دیگر نمی‌تواند کار کند. به پیشنهاد چند نفر از دوستان و آشنایان به بنیاد شهید مراجعه کردیم، اما به ما گفته شد که دیر آمده‌اید و مدرکی در دست ندارید، این‌گونه بود که برای خرج زندگی مانده بودیم.»

بی بی طاهره با گفتن این جمله که خدا روزی‌رسان است و بندگانش را به حال خود رها نمی‌کند، صورتش با لبخند باز می‌شود: «نذری داشتم که هر سال به خاطر آن حلوا می‌پختم و پخش می‌کردم. یکی از بستگان که از وضعیت ما و بیکاری شوهرم خبردار شد به من پیشنهاد داد تا پخت سمنو را از او یاد بگیرم و از این طریق بتوانم سفارش قبول و خرج زندگی را درآورم. پیشنهاد خوبی بود من نیز قبول کردم.»

 

برای جوانه‌ها گریه کردم

او از اولین باری  که سمنو پخته این گونه یاد می‌کند: «به خاطر دارم چندین مرتبه گندم‌ها را خیس کردم تا جوانه بزند، اما چون خیلی به اصول کار وارد نبودم هر بار گندم‌ها یا پلاسیده می‌شد و یا بو می‌گرفت. دفعه چهارم یا پنجم بود که با دیدن خراب شدن گندم‌ها نشستم و زار زار گریه کردم. دیگر دلم نمی‌خواست این کار را ادامه دهم، اما با دلداری همسرم دوباره گندم خیس کردم و این‌بار کاملا حواسم بود تا آن‌ها از دست نرود بالاخره جوانه‌ها سبز شد و توانستم کار خود را شروع کنم.»

بعد از یک روز تلاش و ایستادن پای دیگ بالاخره اولین سمنو طاهره سادات آماده شد و نوبت فروش می‌رسد. او در این باره می‌گوید: «سمنو‌ها را در ظرف‌های یک‌بار مصرف کوچک و متوسط ریختم و تعدادی از آن‌ها را با خودم به بازار بردم.

چند مغازه اولی که رفتم قبول نمی‌کردند تا اینکه تصمیم گرفتم به فرهنگ‌سرای حجاب بروم، چون از چند نفر شنیده بودم که بعضی از خانم‌ها محصولات خانگی خود را در این مکان می‌فروشند. سراغ مدیر فرهنگ‌سرا رفتم و سمنویی به او دادم و کمی از شرایط زندگی‌ام گفتم.

او نیز شماره تماس من را گرفت و با روی خوش بدرقه‌ام کرد. هنوز از فرهنگ‌سرا خارج نشده بودم که خواستم یک سمنو را به خانمی که سؤال کرد، بفروشم که خانم دیگری از راه رسید و با عصبانیت به من گفت اینجا مکان فروش نیست سمنو‌هایی که داری را بیرون ببر!»

بی بی طاهره ادامه می‌دهد: «من که تا آن روز فروشندگی نکرده بودم با چنین برخوردی بسیار ناراحت شدم. صورتم را با چادرم پوشاندم و راهی خانه شدم در راه با خدای خودم حرف می‌زدم که تو می‌دانی من نیاز به این پول برای چرخاندن زندگی خودم و فرزندانم دارم. من را ناامید و سرافکنده مکن!»

روز بعد بی بی طاهره که مأیوس نشده بود، سمنو‌های خود را در سبدی می‌گذارد و به منطقه دیگری از شهر می‌رود و تا ظهر نشده می‌تواند هم سمنو‌ها را بفروشد و هم چند سفارش از مغازه‌دار‌ها بگیرد. یک هفته‌ای به این صورت می‌گذرد که مدیر فرهنگ‌سرا با او تماس می‌گیرد و خبر از برگزاری نمایشگاهی در پارک حجاب برای فروش محصولات خانگی می‌دهد.

او که هنوز برخورد قبلی را به یاد داشته اول قبول نمی‌کند، اما با صحبت‌های آرامش‌بخش مدیر نظرش عوض می‌شود: «روز‌های اول که غرفه‌ای در پارک داشتم بسیار برایم سخت بود، چون هنوز نمی‌توانستم فروشندگی کنم، اما چند روزی که گذشت دیگر برایم عادی شد و سفارش‌هایی که می‌گرفتم باعث شد تا کیک و کلوچه نیز درست کنم. کم کم میزان سفارش‌ها بهتر شد به طوری که اکنون در هر ماه، ۳ دیگ سمنو می‌پزم و برخی از مغازه‌ها مشتری ثابتم شده‌اند.»

او خواص سمنو را این‌گونه تشریح می‌کند: «شیرینی سمنو به صورت طبیعی و ارگانیک بوده و از هیچ گونه شکری در پخت آن استفاده نمی‌شود به همین دلیل خوردن آن برای افرادی که بیماری دیابت دارند بلامانع است. از طرف دیگر سمنو با داشتن آهن و ویتامین‌های E  و B ماده مغذی برای ورزشکاران و خانم‌ها محسوب می‌شود.»

خاطره شیرین او از پخت سمنو به روزی برمی‌گردد که خانم میانسالی در پارک حجاب از سر درد خود شکایت داشته و طاهره سادات ظرفی از سمنو به عنوان تعارف به او می‌دهد. یک هفته بعد همان خانم برای خرید سمنو می‌آید و می‌گوید با خوردن چند قاشق در روز از این سمنو سردردش خوب شده است.

 

پخت سمنو، حفظ آبرو

 

دردسر‌های دریافت مجوز

او از پیگیری‌هایش برای دریافت مجوز این گونه می‌گوید: «برخی از مغازه‌دار‌هایی که سفارش پخت سمنو به من می‌دادند گفتند که اگر مجوز این کار را بگیری بهتر است و می‌توانند خود آن‌ها برای گرفتن سمنو بیایند من هم برای گرفتن مجوز به اداره بهداشت مراجعه کردم و، چون از اولی که کار می‌کردم کارت بهداشت گرفته بودم گرفتن مجوز برایم راحت‌تر بود.

ابتدا به من گفته شد که باید مکان پخت را کاشی و سرامیک کنم بنابراین طبقه همکف خانه که محل پخت سمنو بود را با آوردن چند کارگر کاشی کردم، اما در بازدیدی که کارشناس بهداشت داشت گفت زیربنای تو کوچک است و امکان ارائه مجوز نیست.»

بی بی طاهره می‌افزاید: «با گفتن این جمله دلسرد شدم آخر من خرج خانواده ۵ نفره را می‌دهم چطور می‌توانم مکان دیگری را اجاره کنم از آن روز چند بار دیگر به اداره بهداشت مراجعه کرده‌ام، اما جواب درستی نگرفته‌ام از طرفی در بازدیدی که کارشناس داشت از تمیزی و مرتبی مکان تعریف کرد و تنها زیربنای کم را مانع مجوز دانست. اکنون در تلاش برای حل این مشکل هستم و امیدوار به روزی که این معضل هم حل شود.»



این گزار ش  شنبه  ۲۵ اسفند ۱۳۹۷ در شماره ۳۳۱ شهرارا محله منطقه دو چاپ شده است.

ارسال نظر