کد خبر: ۹۰۱۰
۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۴:۳۰

داستان خودکشی زنان قاجار و ایجاد اولین مرکز بیماران روحی مشهد

بیشتر قربانیان خودکشی در دوره قاجار، زنان و دختران هستند که پس از برخوردن به یک مشکل عاطفی مانند عشق یا اختلاف‌های خانوادگی به زندگی خود پایان می‌دادند.

امروز برابر تقویم‌ها، روز روان‌شناس و مشاور است؛ علمی با عمری کمتر از یک قرن در ایران که اگرچه نیاز همه دوران‌ها بوده، به‌دلیل دردسترس نبودن امکاناتش، نیازمندان خود را با مشکلات فراوانی روبه‌رو می‌کرده است. بگذارید ماجرا را این‌گونه شرح دهیم؛ تا همین شصت، هفتاد سال پیش در ایران، هنوز بیماری‌های روانی ناشناخته بود و آدم‌ها حتی برای مشکلات روحی، از بیم قضاوت شدن یا انگ خوردن کسی را برای هم‌صحبتی و مشاوره انتخاب نمی‌کردند و درنظر مردم، همه امراض روحی و روانی فقط یک نام داشت و آن‌هم «جنون» و «دیوانگی» بود.

در چنین وضعیتی، آنان که با تألمات روحی و روانی روبه‌رو می‌شدند، در سکوت و انزوا می‌ماندند و بیماری‌شان که در بیشتر اوقات نشئت‌گرفته از یک مشکل کوچک بود، آن‌قدر پیشرفت می‌کرد که فرد واقعا به زوال عقل می‌رسید یا دست به خودکشی می‌زد و به عمر خود پایان می‌داد.

با تورق مطبوعات قدیمی، با مصداق‌های بسیاری از این دست روبه‌رو می‌شوید؛ برای نمونه، روزنامه تازه‌بهار در محرم سال ۱۳۳۹ قمری ماجرای مردی را می‌نویسد که تنها به‌دلیل اخراج از محل کارش، دچار اندوه می‌شود و دست به خودکشی می‌زند، اما در آخرین لحظات پشیمان می‌شود و نمی‌تواند خود را نجات دهد: «مسعود نام‌خان که جزو نواقل بوده و اخیرا هم اداره مالیه، مشارالیه را از شغل خود منفصل نموده بود، از شدت پریشانی در چند شب قبل، طنابی به درخت آویخته و آن را به حلقوم خود گره می‌زند و خود را آویزان می‌کند. پس از این حرکت، اما فورا پشیمان شده، هر دو دست را به گره طناب برده که خود را خلاص کند، ولی نتوانسته و خفه می‌شود...».

روایت این دوران تا ورود رشته روان‌شناسی به مشهد را در سطر‌های بعدی بخوانید.

از خودکشی با تریاک تا مردن بر اثر افسردگی

آمار دقیقی از مشکلات روحی و روانی در دوره قاجار وجود ندارد؛ زیرا این دست اخبار، در اندک مطبوعات آن دوران چندان جایگاهی نداشته است، اما به‌یک‌باره، به این گروه اخبار در اوایل پهلوی اول توجه می‌شود؛ زیرا میزان خودکشی‌ها افزایش پیدا می‌کند، آن‌چنان که جراید تقریبا هرچندروز، یک خبر با این موضوع چاپ و منتشر می‌کرده‌اند.

موضوع وقتی جالب می‌شود که می‌بینید بعد‌ها در دهه ۳۰، روزنامه خراسان ستونی در بخش حوادث خود ایجاد می‌کند که موضوع آن خودکشی است و بیشتر این خودکشی‌ها هم با خوردن تریاک رخ می‌داده است، از همین‌رو اسم این ستون «خودکشی با تریاک» بوده است.

خواندن اخبار این ستون نشان می‌دهد که بیشتر قربانیان در این دوران، زنان و دختران هستند که پس از برخوردن به یک مشکل عاطفی مانند عشق یا اختلاف‌های خانوادگی به زندگی خود پایان می‌دادند. برای نمونه، روزنامه آزادی در خبری که اسفند ۱۳۰۳ چاپ و منتشر کرده است، می‌نویسد: «دختر کرب‌علی علاف در پایین‌خیابان، شب گذشته بی‌آنکه اتفاقی حادث کند، قدری تریاک خورده و هلاک می‌شود.

همسایه‌ها به مأمور استنطاق گفته‌اند که او روان سالمی نداشته و گاهی به او جنون دست می‌داده است». میزان افسردگی در این دوران نیز بسیار شایع، اما ناشناخته است و مبتلایان به این بیماری، معمولا یا طرد می‌شدند یا تا آخر عمر در مراکز غیراصولی نگهداری از بیماران روانی می‌ماندند.

 

 

یادی از شاملو و دادستان

آنچه این اوضاع را پایان می‌دهد، باید در دهه چهارم قرن ۱۴ خورشیدی جست‌وجو کرد؛ از پروفسور سعید شاملو، پدر روان‌شناسی بالینی ایران و پایه‌گذار دانشکده روان‌شناسی تهران، و پروفسور پری‌رخ دادستان، مادر روان‌شناسی ایران، به‌عنوان نخستین فارغ‌التحصیلان این رشته در کشور یاد می‌شود؛ رشته‌ای که آنان، اصول آن را در آن‌سوی مرز‌های ایران فراگرفتند. هر دو حوالی دهه ۳۰ به خارج از کشور رفتند و با کسب مدارج بالا در علم روان‌شناسی به ایران بازگشتند.

بعد‌ها نخستین دانشکده روان‌شناسی در سال ۱۳۴۴ پایه‌گذاری شد و پای این علم را به ایران باز کرد. نخستین دانشکده روان‌شناسی مشهد نیز در حریم دانشگاه فردوسی و به سال ۱۳۵۲ خورشیدی پا گرفت و اولین گروه از فارغ‌التحصیلان این رشته را به ارض‌اقدس هدیه کرد.

 

بیماران شهرنو، در زنجیر

پیش از این، اما نیازمندان به مشاوره و بیماران روحی‌روانی، روزگار بسیار سختی را سپری می‌کردند. برای آنان نه همدردی بود و نه درمان و دارویی. همه‌شان در مراکزی با کمترین امکانات، روزگار را تا فرارسیدن مرگ سپری می‌کردند. مرحوم غلامحسین بقیعی در کتاب «مزار میرمراد»، وقتی می‌خواهد محدوده‌ای به نام «شهرنو» را در اواخر دوره قاجار معرفی کند، وضعیت این بیماران را بسیار دردناک توصیف می‌کند.

ازشنیدن ناله دیوانه‌ها مو بر بدنم راست می‌شد. می‌گفتند آنها را مثل حیوانات وحشی به زنجیر می‌بندند 

او می‌نویسد: «آن‌موقع آق‌دائی‌ام قزاق بود. اغلب اوقات مرا با خودش به شهرنو می‌برد و همه‌جا را نشانم می‌داد. در آنجا ده‌دوازده بنای بزرگ مستطیلی‌شکل وجود داشت که مجموعه آنها را فوج شاهپور می‌گفتند. هربنا آسایشگاه یک گروهان بود. داخل آسایشگاه، سکوبندی شده بود و روی سکو‌ها زیلو انداخته بودند.

قزاق‌ها روی آنها می‌نشستند و شب‌ها هم همان‌جا می‌خوابیدند. بعد از کال قره‌خان و دروازه ارگ و پل فردوس، به‌جز زمین وسیعی به نام میدان دوچرخه و قبرستان روس‌ها و باغ بزرگ میرزایحیی و یک چهاردیواری خوفناکی به اسم «دیوانه‌خانه» تا شهرنو، هیچ‌چیز دیگری به‌چشم نمی‌خورد. وقتی از پشت دیوار بلند دیوانه‌خانه می‌گذشتم، از شنیدن سروصدا و ناله دیوانه‌ها مو بر بدنم راست می‌‎شد. می‌گفتند آنها را مثل سگ و حیوانات وحشی به زنجیر می‌بندند و برای معالجه، شلاقشان می‌زنند».


تأسیس اولین آسایشگاه بیماران روانی در مشهد

این اوضاع به همین منوال باقی می‌ماند تااینکه مکانی به‌همت حاج‌کاظم کوزه‌کنانی سقف‌وستون می‌خورد و به این صورت، اولین آسایشگاه بیماران روانی در مشهد ساخته می‌شود. غلامرضا آذری‌خاکستر در توضیح ایجاد این مکان در مشهد چنین می‌آورد: «در گذشته یکی از اقدامات شهرداری مشهد، توجه به بیماران روانی و اختصاص مکانی برای نگهداری آنان بود. بیماران روانی علاوه‌بر اینکه از خانه طرد می‌شدند، در زیرزمین‌های تاریک و نمناک و ویرانه‌ها به‌سر می‌بردند. انتخاب محلی برای نگهداری افراد روانی در مشهد، به اوایل دوره پهلوی می‌رسد.

برای اولین‌بار یکی از تجار مشهد به نام کوزه‌کنانی، مکانی را در میدان ده‌دی برای نگهداری بیماران روانی دراختیار شهرداری گذاشت. این بیماران، سال‌ها در این مکان بدون داشتن پزشک یا پرستار، زندگی می‌کردند و بیشتر آنان در غل‌وزنجیر بودند. پس از آن، در آخرِ خیابان خاکی، کوچه دیوانه‌خانه، مکانی به بیماران روانی اختصاص داده شد. بیماران در آنجا سرپرست داشتند و پزشکان نیز به ایشان توجه می‌کردند».


موسی‌خان حجازی و ایجاد بیمارستان حجازی

اما معروف‌ترین چهره این دوران که تاحدودی توانست درد این‌گونه بیماران را کم کند، مرحوم دکتر موسی حجازی است که از محل عوارض قند و چای و پنبه در سال ۱۳۲۸خورشیدی، مکانی در خیابان خواجه‌ربیع را با نام «تیمارستان دکتر حجاز» ساخت. ساخت بیمارستان حجازی در زمینی به مساحت ۱۰ هزار و زیربنای ۵ هزار مترمربع آغاز شد و سال ۱۳۳۱ نیز به بهره‌برداری رسید.

ساختمان اولیه این بیمارستان از یک راهرو تشکیل شده بود که دو طرفش، اطاق‌هایی برای استراحت بیماران داشت. ابتدا این بیمارستان با گنجایش صد نفر ساخته شد، ولی پس از چند سال، حدود چهارصد نفر در آنجا نگهداری می‌شدند.

در ادامه نیز دکتر تابنده و دکتر هاشمی، ریاست و سرپرستی این بیمارستان را برعهده گرفتند تااینکه سال ۱۳۳۴ خورشیدی، دکتر جهانگیر فرخ که دوران تخصصی روان‌پزشکی را در آمریکا گذرانده بود، به مشهد آمد و به درخواست اقبال‌التولیه، شهردار مشهد، مأموریت پیدا کرد در بیمارستان حجازی به مداوای بیماران بپردازد. مهم‌ترین مشکل بیمارستان در این دوران، نداشتن بودجه کافی و امکانات رفاهی و پزشکی بود.

چهار سال بعد، یعنی در سال ۱۳۳۸خورشیدی با تشکیل «انجمن حمایت از بیماران روانی» به‌همت افراد خیّر تاحدی وضع بیمارستان بهبود یافت. این بیمارستان که تا هنوز نیز پابرجاست، تا سال ۱۳۳۹خورشیدی زیرنظر شهرداری مشهد اداره می‌شد و پس از آن به بهداری تحویل داده شد.

بعد از گذشت سال‌ها و با گسترش علم روان‌پزشکی، تجهیز این بیمارستان محل توجه قرار گرفت. همچنین، با تشکیل بخش‌های روانی در سایر بیمارستان‌ها، ازجمله بیمارستان مادر در کوهسنگی و آسایشگاه ابن‌سینا، به بیماری‌های روانی به‌صورت علمی توجه نشان داده شد.

* این گزارش یکشنبه ۹ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۳ در شماره ۴۲۰۴ روزنامه شهرآرا صفحه تاریخ و هویت چاپ شده است.

ارسال نظر