کد خبر: ۸۷۳۵
۲۶ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۱:۵۹

سفره نوروز در یک اتاق دربسته پهن بود!

سمیه نجات‌زادگان از اتاق دو لَتی می‌گوید که سفره بزرگی از این سر اتاق تا آن سرش پهن می‌شد، اما درِ این اتاق تا شب و بعداز افطار و آمدن میهمان‌ها بسته بود.

از قدیمی‌های محله احمد‌آباد است و نزدیک به نیمی از عمرش را در این محدوده گذرانده است. سمیه نجات‌زادگان، ساکن خیابان ابوذر، متولد سال‌۱۳۳۷ است. او که بیش از شصت‌بهار را پشت سر گذاشته، در طول عمر، دو رمضان را در عید نوروز تجربه کرده است.

 

۲ رمضان در نوروز را دیده‌ام

سمیه‌خانم تعریف می‌کند هر ۳۳‌سال یک‌بار این اتفاق می‌افتد که ماه مبارک و نوروز هم‌زمان باشد. یک‌سالش را که خوب در خاطرم هست. ما از یک ماه مانده به نوروز خانه‌تکانی عید را شروع کردیم، چون آن سال دو عید داشتیم، یکی عید نوروز و یکی عید رمضان.

قدیمی محله احمدآباد از اتاق دو لَتی می‌گوید که سفره بزرگی از این سر اتاق تا آن سرش پهن می‌شد. توی سفره چند ظرف شیرینی و میوه و آجیل و شکلات به فاصله گذاشته می‌شد و البته کتاب قرآنی که لای آن، عیدی‌های تا‌نخورده به رسم تبرک گذاشته می‌شد، اما درِ این اتاق تا شب و بعداز افطار و آمدن میهمان‌ها بسته بود.

 

پذیرایی‌های متفاوت

او از سفره‌دار‌بودن پدرش می‌گوید و اینکه میهمانان نوروزی ماه مبارک برایش خاص‌تر و عزیزتر بودند؛ «مرحوم پدرم آدم بسیار معتقدی بود و افطاری‌دادن را دوست داشت. از‌طرفی معتقد بود رسم و رسوم ماه مبارک و دادن افطاری، جای خود را دارد و نوروز و دید و بازدید‌های نوروزی و پذیرایی‌اش جای خود. برای همین آن اتاق میهمان خانه باید در ماه مبارک مفصل‌تر از هر سال آماده می‌شد. میهمان‌ها بعد از باز‌کردن روزه و یک‌ساعتی نشستن و خوش‌و‌بش‌کردن، تازه برای پذیرایی عیدانه به اتاق میهمان‌خانه دعوت می‌شدند.

این‌طور نبود که دید و بازدید‌های نوروزی مثل الان به نیم‌ساعت نشستن و دور‌هم‌بودن ختم شود و همان فاصله نیم‌ساعته دید و بازدید سر میهمانان در گوشی‌هایشان باشد. حرف بود و خنده و شادی که تمام خانه را پر می‌کرد.»

رفتن به نوروز‌های قدیمی و زنده‌کردن خاطرات خوش کودکی، خنده را بر گوشه لبان سمیه‌خانم می‌نشاند. او که حالا خودش چند فرزند و نوه دارد، از میهمانی‌های جداگانه بچه‌ها در گوشه‌ای از باغچه کنار حوض می‌گوید و خاطرات خوشی را در ذهنش مزمزه می‌کند؛ «حیاط خانه ما خیلی بزرگ بود. چهارباغچه مربع‌شکل که وسطش حوض گردی قرار داشت. گلدان‌های پر گل شمعدانی دور‌تا‌دور حوض چیده شده بود و ماهی‌ها به این طرف و آن طرف می‌رفتند. من و خواهر و برادرهایم برنامه پذیرایی جداگانه‌ای برای خودمان داشتیم.

یک زیر‌انداز می‌زدیم زیر بغلمان و یک مجمع مسی از انواع خوراکی‌های سفره نوروز و بساط عیدانه پر می‌کردیم تا به بچه‌های میهمان‌ها در‌کنار حوض آب حسابی خوش بگذرد. دور هم که جمع می‌شدیم هر‌کدام با ذوق از عیدی‌هایی که گرفته بودیم، حرف می‌زدیم. ما عیدی‌ها را در قلک‌های سفالی می‌ریختیم و بعداز روز سیزده آن را می‌شکستیم تا ببینیم چقدر عیدی جمع کرده‌ایم.»

سمیه‌خانم از به‌خاطر‌آوردن نوروز‌های کودکی حسابی سرکیف می‌شود و از ته دل می‌خندد.

 

* این گزارش شنبه ۲۶ اسفندماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۵۰ شهرآرامحله منطقه ۱ و ۲ چاپ شده است.

ارسال نظر