محله چهنو

محله
منطقه ۶

چهنو

چهنو از محلات قدیمی با بافت نسبتا فرسوده در مجاورت حرم مطهر امام‌رضا (ع) است که درگذشته مزرعه بزرگی بوده و بخشی از اراضی‌اش حدفاصل خیابان‌تهران قدیم و پایین‌خیابان (نواب صفوی) قرار داشته است. این مزرعه بر اثر خیابان‌کشی، تکه تکه شده است. محله چهنو ۱۶ هیئت قدیمی دارد.

محله چهنو
پیاده‌روی زیارتی "جان‌نثاران پنج باب‌الحوائج" در روز شهادت مادر
یکی از این آیین‌های هیئت جان‌نثاران پنج باب‌الحوائج در ایام فاطمیه برگزار می‌شود. روز شهادت حضرت‌زهرا(س) چندصدهزار‌نفر از جای‌جای شهر، خود را به این مسجد می‌رسانند و برای عرض تسلیت محضر امام هشتم(ع) به‌سمت حرم مطهر رضوی حرکت می‌کنند.
دیوار خاطره‌ صابون‌پز محله چهنو پر از آگهی ترحیم است
حاج‌علی‌اکبر برپا می‌گوید: مرگ بغل گوشمان است، منتها ما آن را نمی‌بینیم. البته این دیوار برای من مرگ را تداعی نمی‌کند؛ هم خاطرات این آدم‌ها را برایم زنده می‌کند، هم درس عبرت است برایم و اینکه بدانم یک روز عکس من هم کنار همین عکس‌ها می‌آید.او تک‌تک این آدم‌ها را می‌شناسد. بعضی‌ها دوست و فامیل مشتری و آشنای نزدیک هستند. با بعضی‌ هم یکی‌دوکلام بیشتر هم‌کلام نشده است؛
یادگار شصت‌ساله «باغدار»ها
پس از فوت او سیدابراهیم باغدار آن را به دست می‌گیرد. سیدمحمد سادات هم پس از پدر و پدربزرگ چراغ مسجد را روشن نگه می‌دارد. او حالا در بستر بیماری افتاده است اما محمد شیری، نماینده متولی مسجد، تمام امور آن را به دست گرفته است، دوست و فامیل خانوادگی آن‌ها که از همان دوران کودکی به مسجد رفت‌وآمد داشته است. حالا در همین فضای کوچک فعالیت‌های بزرگی شکل گرفته است.
مؤذن، مکبر و قاری قرآن
مؤذنی، مکبری و قرائت قرآن فقط بخشی از فعالیت‌های امیر سیزده‌ساله است. نوجوان محله چهنو که علاقه‌اش به تلاوت قرآن از همان دوران کودکی نمایان می‌شود. پدر متوجه این علاقه می‌شود و او را با خودش در جلسات قرآن همراه می‌کند. استعداد امیراشکان میری در همین جلسات هفتگی و خانگی باعث می‌شود چند سال بعد در چهلمین دوره مسابقات قرآن، عترت و نماز مقام اول را در سطح ناحیه5 کسب کند.
هیئت فیروزه‌تراش محله چهنو، هنر دست آقای «هنرپیشه»
هیئتی ده ساله که حالا توسط چند جوان فعال اداره می‌شود، جوانانی که ده سال پیش خودشان این هیئت را تشکیل دادند و بزرگ‌ترهای این گروه محسوب می‌شوند. آن‌ها برای پیداکردن مکانی برای عزاداری‌هایشان به هادی هنرپیشه می‌رسند؛ فیروزه‌تراش محله که همان اول پیشنهاد استفاده از زیرزمین خانه‌اش را می‌دهد. از همان روز به بعد اینجا تبدیل به حسینیه کوچک بچه‌های محله می‌شود. به این ترتیب در همین مساحت کم کارهای بزرگ کرده‌اند. هر چهارشنبه جلسه هفتگی خودشان را دارند، به مناسبت اعیاد و شهادت ائمه اطهار(ع) برنامه دارند، عده‌ای از آن‌ها حالا به کمک هادی هنرپیشه در کارگاه مشغول به کار شده‌اند و... این حسینیه کوچک داستان‌های بی‌شماری دارد.
ترس از تکرار تراژدی پلاسکو در کاروانسراهای پایین خیابان
طبقاتشان پر شده است از پلاستیک‌جات، پتو، حوله، ظرف و ظروف، دکوریجات و لوازم جورواجور. این‌گونه بودنشان گواهی تاریخ و پیشینه‌ای است که وجود داشته است. این بنا‌های فرتوت و پوسیده، روزی روزگاری کاروان‌سراهای قدیمی معروف زمان خود بودند اما حالا از نفس افتاده‌اند. بیشترشان آن‌طور که باید و شاید بازسازی و مرمت نشده‌اند و هر لحظه خطر فروریختن آن‌ها هست. آتش‌سوزی پلاسکو، فروریختن متروپل و... اتفاق‌های ناگواری بودند که مجابمان می‌کنند پیش از وقوع حادثه باید چاره‌ای اندیشید و ما را به سمت تهیه این گزارش سوق می‌دهند.
 کوچه صابون‌پزهای مشهد
اگر یک روز برحسب اتفاق گذرتان به خیابان مصلی در محله چهنو افتاد، همین نشانی ساده «کوچه صابون‌پزها» شما را به معبری می‌رساند که صدسالگی‌اش را پشت سر گذاشته است و روزی روزگاری راسته حجره‌های صابون‌پزی بوده است. صابون‌پزهای سنتی این کوچه صابون‌های خود را با مواد طبیعی درست می‌کردند و قالب می‌زدند و روی پشت بام ردیف به ردیف می‌چیدند تا خشک شود. حالا همین صابون‌های سنتی جایی در بیرون شهر پخته و خشک می‌شوند و قفسه‌های تک و توک مغازه به جای مانده صابون‌پزی را پر از صابون می‌کنند.