کد خبر: ۴۸۶۰
۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۳:۳۰

توانمندسازی مددجویان خیریه «همسایه آفتاب شهر بهشت»

مؤسسه خیریه آفتاب، معجزه زندگی من و فرزندانم بود. اعضای واحد عمران این مؤسسه، زمینی را که ارثیه خانوادگی همسرم در یکی از روستا‌های دورافتاده مشهد بود، برایمان ساختند. برای حضورشان در زندگی‌ام خدا را شاکرم.

خودشان هم باورشان نمی‌شود که از یک جمع دوستانه به یک مؤسسه با اهداف مشخص و راهبرد‌های سازمانی رسیده‌اند. این جمع سال‌۱۳۸۱ حول یک دوستی مؤمنانه در دانشگاه آزاد اسلامی کاشمر شکل گرفت. آن‌ها فعالیتشان را با برگزاری برنامه‌های فرهنگی و خاک‌سپاری سه شهید گمنام در دانشگاه آغاز کردند و حالا همین جمع، مؤسسه خیریه «همسایه آفتاب شهر بهشت» را اداره می‌کنند.

دفتر مرکزی این مؤسسه در محله زیباشهر و در زیر‌زمین مسجد حضرت رقیه (س) قرار دارد که کار‌های مددکاری اعضای تحت پوشش را در آن انجام می‌دهند؛ در دفتری در میدان شهدا نیز برای مددجویان برنامه‌های فرهنگی و آموزشی برگزار می‌کنند.


از دانشگاه آزاد اسلامی تا پذیرایی از زائران پیاده

محمدرضا رمضانیان که امروز مدیرعامل و از مؤسسان اولیه خیریه همسایه آفتاب شهر بهشت است، با همراهی تعدادی دیگر از دانشجویان رشته مهندسی عمران دانشگاه آزاد اسلامی کاشمر سال‌۸۱ دور هم جمع می‌شوند و فعالیت‌های فرهنگی را آغاز می‌کنند. سال‌۸۳ با خاک‌سپاری سه شهید گمنام در دانشگاه، فعالیت آ‌ن‌ها ادامه می‌یابد، اما به گفته رمضانیان، مهم‌ترین محک کاری آن‌ها سال‌۸۸ و بعد از فارغ‌التحصیلی بوده است.

پس از اینکه بیشتر آن‌ها به زندگی شخصی خود سروسامان دادند، در یکی از روز‌های پایانی ماه صفر و بعد از برگزاری مراسم هیئت دور هم جمع شدند و پیشنهاد خدمت به زائران حضرت‌رضا (ع) را مطرح کردند. بعد هم به دفتر جمعیت خدمتگزاران زائران پیاده حضرت‌رضا (ع) رفتند و از آن‌ها خواستند در این راه کمکشان کنند. با پیشنهاد آن‌ها موافقت شد و همان زمان مدرسه خیامی در مصلای‌۵ را در‌اختیارشان گذاشتند.

آن‌ها طی سه‌روز از ۴۵۰‌زائر پذیرایی کردند. محمدرضا می‌گوید: سه وعده غذایی، خدمات گرمایشی، پزشکی و هر آنچه یک زائر نیاز داشت، فراهم کردیم. از همان زمان هم نام همسایه آفتاب شهر بهشت را برگزیدیم.
گروه خدمت به زائران را تا سال‌۹۲ دنبال می‌کند. همان سال دوباره اعضا دور هم جمع می‌شوند و روند فعالیت‌ها و برنامه‌های مؤسسه را بررسی می‌کنند و خیریه را راه می‌اندازند.

 

توانمندسازی مددجویان خیریه «همسایه آفتاب شهر بهشت»
دوشنبه‌های اطعام

سال‌۹۳ کار را با پخت پنجاه‌پرس عدس‌پلو آغاز می‌کنند. هنوز شیرینی و خاطره خوب آن روز‌ها را به یاد دارد که چطور همه دست به دست هم دادند تا برنج، عدس و فضایی برای پخت غذا تدارک ببینند. آن روز‌ها روحانی و اعضای هیئت‌امنای مسجد نورالمهدی (عج) در خیابان قاضی‌طباطبایی یاری‌شان می‌کردند و کمک می‌کردند خیریه مؤسسه همسایه آفتاب شهر بهشت پا بگیرد.

از آن زمان دوشنبه‌های اطعام برقرار است و یک هفته هم تعطیل نشده است، حتی ایام نوروز. بعد ازطریق فضای مجازی به‌سراغ جذب خیران رفتند. البته خیران اصلی و اثرگذار مؤسسه عضو هیئت‌امنا نیز هستند. به‌مرور تعداد پرس‌های غذا و کیفیت آن را بیشتر کردند و تعداد واحد‌های کاری خیریه را افزایش دادند. در ادامه فعالیت واحد پزشکی، عمرانی، تحصیلی، ایتام، جهیزیه، ذبح، نان، تأسیسات، حقوقی و... شکل گرفت تا بتوانند در همه زمینه‌ها یاری‌رسان مددجو باشند.

امانتدار حساب خیران

کم کم دغدغه اصلی این مؤسسه، رفع تنگنای اقتصادی و معیشتی مددجویان شد و تصمیم گرفتند به رفع این مشکل کمک کنند تا مددجویان به استقلال برسند، مگر آن‌هایی که شرایط بسیار خاصی دارند و امکان اشتغال برایشان مهیا نمی‌شود. بعد از تحقیق و پژوهش متوجه شدند ریشه فقر اقتصادی مددجو، فقر فرهنگی است؛ سخت‌کوشی و تلاش و رسیدن به اهداف، دیگر برای مددجویان اهمیت ندارد و گاهی با وجود مهیا‌شدن شرایط اشتغال از کار انصراف می‌دهند.

اعضای مؤسسه برای رفع این مشکل به‌دنبال راه حل رفتند و سندی بالادستی تنظیم کردند. آقامحمدرضا می‌گوید: در این راه استادان حوزه و دانشگاه همراهمان شدند و برای همه امور مباحث فرهنگی و آموزشی را تعریف کردند؛ مثلا در واحد جهیزیه تا زوج‌ها آموزش قبل از ازدواج را دریافت نکنند، جهیزیه شامل حالشان نمی‌شود.

حساب‌وکتاب‌های مؤسسه کاملا مشخص است و هر پولی تنها صرف همان موردی می‌شود که خیّر یا خیران در نظر دارند. پول خیران دست آن‌ها امانت است و وقتی خیّر، پولی را برای کار خاصی در نظر می‌گیرد، شماره کارتی با همان موضوع به آن‌ها داده می‌شود؛ به همین دلیل نزدیک به دویست‌شماره حساب دارند. می‌گویند باوجود همه فشار‌های اقتصادی و زندگی شخصی، بازهم تا وقتی که نظر امام هشتم (ع) شامل حالشان شود، راهشان را ادامه خواهند داد.

توانمندسازی مددجویان خیریه «همسایه آفتاب شهر بهشت»

هر کودک یتیم، یک یا چند حامی

«دفتر مؤسسه در‌عین تردد پرشمار، نظم دارد. همه وسایل و ابزار موردنیاز توسط خیران تأمین شده است و از پولی که برای مددجویان واریز می‎‌شود، برای دفتر هزینه نمی‌کنند. همه مددکاران جهادی کار می‌کنند و هیچ‌کس هیچ دریافتی ندارد.» این‌ها را محسن غلامحسین‌زاده می‌گوید که هشت‌سالی می‌شود با مؤسسه همکاری می‌کند.

محسن‌آقا در همایش سالانه مؤسسه با فعالیت‌های آن‌ها آشنا شده و از همان زمان همراهشان است. انباری را که یک اتاق کوچک است، نشان می‌دهد. در این اتاق تعدادی ویلچر، کتاب، کفش، کپسول اکسیژن و سایر وسایل مورد‌نیاز مددجویان دیده می‌شود. صد کودک یتیم نیز تحت پوشش مؤسسه هستند و هر کدام یک یا چند حامی دارند. در پروانه مؤسسه، حوزه فعالیت آن‌ها شهرستان مشهد مشخص شده است.

آقا‌محسن می‌گوید: اوایل در کل شهر فعالیت داشتیم، اما به‌مرور فعالیت را بر تعدادی از بولوار‌ها و خیابان‌ها متمرکز کردیم تا خدمات بهتری ارائه دهیم. واحد روستایی هم روستا‌های اطراف مشهد را تحت پوشش دارد. مؤسسه دفتری هم در میدان شهدا دارد که برنامه‌های فرهنگی را آنجا اجرا می‌کند. مهدکودکی برای کودکان سه تا شش‌ساله در نظر گرفته شده است و کودکان دوازده‌سال به بالا تا چهارسال تحت آموزش‌های مؤسسه قرار می‌گیرند تا در آینده، مستقل و خودکفا باشند.


آفتاب شهر بهشت، معجزه زندگی فرزندانم

کمک‌های خیریه همسایه آفتاب شهر بهشت در این سال‌ها اتفاقات مثبتی را برای برخی شهروندان رقم زده است. مریم یکی از این مددجوهاست که همسرش سه سال پیش به سرطان مری مبتلا شد و درمان‌های متعدد هم پاسخ‌گو نبود و به رحمت خدا رفت. هزینه‌های بستری بیمارستان و اجاره عقب‌افتاده خانه بر دوش مریم افتاد که باید از دختر و پسر کوچکش نیز مراقبت می‌کرد.

مریم روز هفتم فوت همسرش که به خانه برگشت، روحانی مسجد، زنگ خانه را زد و اعضای مؤسسه خیریه آفتاب شهر بهشت را معرفی کرد. مریم قصه زندگی و مشکلاتش را توضیح داد و مؤسسه همان‌جا پولی برای ادای قرض‌ها پرداخت کرد. بعد از آن مؤسسه برای مریم کار پیدا کرد، اما کوچک‌بودن فرزندان مانع از رفتن او به سر کار بود. خیاطی بلد بود و اعضای مؤسسه برای کمک به او و اینکه روی پای خودش بایستد، برایش چرخ خریدند.

خودش می‌گوید: مؤسسه خیریه آفتاب، معجزه زندگی من و فرزندانم بود. اعضای واحد عمران این مؤسسه، زمینی را که ارثیه خانوادگی همسرم در یکی از روستا‌های دورافتاده مشهد بود، برایمان ساختند. برای حضورشان در زندگی‌ام خدا را شاکرم.

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44