کد خبر: ۵۵۱۴
۱۸ تير ۱۴۰۲ - ۱۳:۰۰

«هزارمسجد»؛ دیوار دفاعی مشهد قدیم

هزارمسجد، پیش از آنکه کلنل یت بخواهد در خاطراتش آن را توصیف و به دنیا معرفی کند، به‌دلیل توصیف‌های حکیم ابوالقاسم فردوسی، نزد اهل عالم شناخته‌شده بود.

مرضیه ترابی| کلنل چارلز ادوارد یت که مدتی را در اواخر قرن نوزدهم میلادی، به‌عنوان مأمور در خراسان گذراند و به گشت‌وگذار در اطراف‌واکناف این خطه باستانی پرداخت، در خاطراتش به کوه‌های سربه‌فلک‌کشیده «هزارمسجد» اشاره می‌کند و در توصیف آن‌ها می‌نویسد: «[یک شکارچی]درحالی‌که به رشته‌کوه هزارمسجد اشاره مى‌کرد، گفت: آنجا بهترین جایى است که مى‌توان بزهاى کوهى خوبى شکار کرد.

دو شکارچى دیگر نیز در تأیید گفته وى، از دو ناحیه به نام‌هاى «آهوزار» و «گورخان» نام بردند و گفتند: این شکار‌ها بسیار بااحتیاط و وحشى هستند و در شکاف‌هاى صخره‌ها، آن‌هم فقط شب‌ها به استراحت مى‌پردازند.

آن‌ها مى‌گفتند هزارمسجد، رشته‌کوه زیبایى است که قله‌اى پهن و وسیع دارد و پر از چشمه‌سار است و در سراسر آن، مى‌توان بقایاى بناهاى قدیمى را یافت که معلوم نیست متعلق به چه دوره‌اى است. از تپه‌ها بالا رفتم. تماما پوشیده از سبزه و علفزارهاى انبوه بود، به‌نحوى‌که نمى‌توانستم بزهاى کوهى را که از پایین دره عبور مى‌کردند، در آن میان تشخیص دهم. بوته‌هاى خار و تمشک جنگلى، تنگ دل هم روییده بود».

این زیبای پر از راز‌های نگفته

هزارمسجد، همان رشته‌کوه زیبا و دیوارمانندی است که مشهدی‌ها، هر روز صبح، بعد از طلوع آفتاب، می‌توانند چشم‌انداز آن را در سمت شمال شهر و از دوردست‌ها ببینند؛ رشته‌کوهی که دیدن آن، ناخودآگاه انسان را آرام می‌کند و به او اطمینانی می‌بخشد که نمی‌داند از کجا به‌سراغش آمده است.

در روایات تاریخی، دلیل نام‌گذاری هزارمسجد را، شکل استوانه‌ای صخره‌های آن دانسته‌اند، اما برخی معتقدند که هزارمسجد، در ایران باستان «هزارمزدا» بوده است؛ منطقه‌ای که بعد از هجوم اسکندر مقدونی و سلطه سرداران وی بر ایران، به یکی از پناهگاه‌های پاسداری از میراث کهن ایرانی تبدیل شد؛ مکانی که سرداری به نام «اسپیتما» در آن قیام کرد و حماسه‌ها آفرید. اما این گزارش‌های شورانگیز، بیشتر به اساطیر می‌ماند.

به افسانه‌هایی که گنجینه تاریخی و هویتی یک ملت است؛ درست مانند شاهنامه فردوسی و گزارش خواندنی نبرد رستم با خاقان چین که با نام جنگ «هماون» در تاریخ شهرت دارد و گروهی بر این عقیده هستند که محل وقوع آن، کوهپایه‌های هزارمسجد بوده است.

این رشته‌کوه استوار و آرام، بر اندیشه و فکر حکیم توس هم سخت تأثیر گذاشته است و حق نیز همین است. دشتی که توس در آن زاییده شد و بالید، میان دو رشته‌کوه هزارمسجد و بینالود قرار دارد و تابران، منطقه‌ای که فردوسی بزرگ در آن زندگی می‌کرد، بهره‌مند از خوان نعمتی بود که هزارمسجد، بی‌هیچ منتی، به مردمان دو سوی خود هدیه می‌کرد.

چشمه‌های پرآب هزارمسجد، «کشف‌رود» باستانی را که طبق روایت‌های اسطوره‌ای، محل زیستن اژد‌ها بوده است، تغذیه می‌کنند. جویبار رادکان که در تاریخ این خطه، پیام‌آور سرسبزی و حاصلخیزی بوده است، از ذخایر آبی هزارمسجد سیراب می‌شود؛ سد کارده، مرهون رحمتی است که هزارمسجد، نثارش می‌کند. همچنین رودخانه پرآب «ارداک»، با آن طبیعت مفرح و بکری که ایجاد کرده است، حاصل مهربانی‌های بی‌دریغ هزارمسجد است.

هزارمسجد، پیش از آنکه کلنل یت بخواهد در خاطراتش آن را توصیف و به دنیا معرفی کند، به‌دلیل توصیف‌های حکیم ابوالقاسم فردوسی، نزد اهل عالم شناخته‌شده بود و ماجرای «کاس‌رود» آن، دهان‌به‌دهان می‌چرخید.

زنده‌یاد استاد عزیزالله عطاردی، در جلد دوم کتاب خواندنی «فرهنگ خراسان» می‌نویسد: «[هزارمسجد، سرچشمه رودخانه‌ای است که]در قرون گذشته به کاس‌رود معروف بوده و در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی رحمه‌الله علیه، در داستان جنگ طوس و نوذر با فرود، برادر کیخسرو که در محدوده کلات انجام گرفت، از آن یاد شده است».

این طبیعت بکر، این نعمت بی‌حساب الهی، از دیرباز نظر عشایر را به خود جلب کرده و به یکی از ییلاقات بسیار مهم شمال خراسان، تبدیل شده است و طوایفی مانند طایفه «کُرد باچوانلو» و... در آن به دام‌پروری مشغول بوده اند.


حکایت حماسه‌های هزارمسجد

اما باید به همه این زیبایی‌ها و دلربایی‌های هزارمسجد، ویژگی دیگری را هم افزود؛ هزارمسجد برای نقاط مسکونی دوطرفش، یک دژ مستحکم است، یک دیوار دفاعی بسیار قدرتمند که در مواقع بحرانی، بسان یک پشتیبان ثابت‌قدم درکنار مدافعان این خطه ایستاده است و مشهد، یکی از نقاط مهم جمعیتی دامنه هزارمسجد است که از این موهبت طبیعی برخوردار بوده است، با این حال شاید در تاریخ این منطقه، کمتر به نقش هزارمسجد در دفاع از حریم مشهد اشاره شده است.

قرار گرفتن این رشته‌کوه در شمال مشهد، یعنی منطقه‌ای که از منظر تاریخی، همیشه مسیر هجوم اقوام گوناگون به خراسان بوده است، می‌تواند در درک اهمیت دفاعی هزارمسجد برای مشهد، مؤثر باشد و ماجرای فداکاری‌ها و ازجان‌گذشتگی‌های سیدحسین تبادکانی، مشهور به «فیروز جنگ»، حکایتی است که مرور آن، مهر تأییدی است بر جایگاه راهبردی هزارمسجد و البته بیان‌کننده گوشه‌ای از حماسه‌های ناشناخته رخ داده در آن.


خطری که مشهد را تهدید می‌کرد

ماجرا از این قرار است که در دوره صفویه، شهر مشهد همواره در معرض هجوم ازبکان قرار داشت؛ مهاجمانی که فقط برای غارتگری می‌آمدند و حتی حرمت مرقد مطهر پسر رسول‌خدا (ص) را هم نگه نمی‌داشتند. با درگذشت شاه‌اسماعیل صفوی، راه‌های خراسان به‌شدت ناامن شد.

راهزنان از گوشه‌وکنار پیدا شدند و درحالی‌که سرداران قزلباش برای به‌دست آوردن قدرت بیشتر، به سروکله هم می‌کوبیدند، سایه شوم ناامنی همه‌جا را فراگرفت. برای ازبکان که دزدانی حریص بودند، حرم مطهر رضوی با همه نفایس و نذوری که وارد آن می‌شد، یک هدف مهم به‌شمار می‌آمد.

آن‌ها صبر می‌کردند تا عثمانی‌ها از مرز‌های غربی به ایران حمله کنند و بعد با سرعت، خودشان را جمع‌وجور می‌کردند و به‌سوی مشهد می‌آمدند. واقعا روزگار پرخطر و وحشتناکی بود. اما بالاخره باید یک نفر جلوی مهاجمان را می‌گرفت.

مردم مشهد از جانبازی در راه حرم مطهر و خانواده خود، دریغ نداشتند، اما باید فرماندهی لایق پیدا می‌شد که کار هدایت مبارزه را برعهده بگیرد. در همین زمان سیدحسین تبادکانی به میدان می‌آید؛ فرماندهی شجاع که رهبری جوانان مشهدی را برای دفاع از حرم مطهر و شهر مشهد برعهده می‌گیرد.


سیدحسین تبادکانی کیست؟

درباره سیدحسین اطلاعات زیادی نداریم، اما می‌دانیم که پدرش از سرداران غیور ایران بود که مدت‌ها در سرخس جنگید و مانع هجوم ازبکان شد؛ آن‌چنان که با تعداد کمی سپاه، جلوی مهاجمان غارتگر را می‌گرفت. خب، از آن پدر، چنین پسری باید.

روایت مبارزه و شجاعت سیدحسین را «اسکندربیک منشی» در کتابش، «عالم‌آرای عباسی» که از منابع مهم تاریخی دوره صفویه است، به اختصار آورده است. ظاهرا او و جوانان مشهدی، گروهانی را برای دفاع از منطقه تشکیل داده بودند، اما جمعیت دشمن زیاد بود و باتوجه‌به تمام نشدن دیوار دور شهر در دوره شاه‌تهماسب یکم، کشاندن دفاع به اطراف شهر مشهد، بسیار خطرناک به‌نظر می‌رسید؛ به همین دلیل، سیدحسین تبادکانی و یارانش تصمیم می‌گیرند در مسیر ازبکان به‌سوی مشهد (به‌ویژه در ارتفاعات هزارمسجد) به دفاع از شهر بپردازند.

درپی این تصمیم، کمین‌های مؤثری برای مقابله با ازبکان ایجاد می‌شود. برپایه گزارش اسکندربیک، سیدحسین در دفاع از شهر، آرام‌وقرار نداشته و اصلا از پشت اسبش پایین نمی‌آمده است؛ دائم از این‌سو به آن‌سو می‌رفته و نیرو‌ها را کامل سازمان‌دهی می‌کرده است.


پایداری تا نثار جان

مدتی بعد، ازبکان هجوم خود را دوباره آغاز می‌کنند، اما این‌بار گذشتن از سد سیدحسین تبادکانی و یارانش در هزارمسجد، غیرممکن بود. آن‌ها مدافعانی بودند که فقط می‌شد از روی نعششان عبور کرد. تلاش مهاجمان ازبک در حمله به هزارمسجد، با پایداری سیدحسین و یارانش شکست می‌خورد.

خبر این مقاومت جانانه خیلی زود به شاه‌تهماسب یکم می‌رسد و او که از نبرد در مرز‌های غربی فارغ شده بود، لشکرش را به خراسان می‌آورد تا مهاجمان را دور کند. همان‌جا هم هست که به‌سبب رشادت و شجاعت سیدحسین، شاه به او لقب «فیروز‌جنگ» می‌دهد.

معروف است که او تا آن زمان در هیچ نبردی مغلوب نشده بود، اما پایان کار سیدحسین تبادکانی، پایانی شایسته و غرورآمیز است؛ درست مثل هر انسان باشرفی که برای دفاع از ناموس و شرفش، لباس رزم می‌پوشد و مانند هر سردار سربلندی که پاداش رشادت و دفاع از حریم حرم را با شهادتی تحسین‌بر‌انگیز دریافت می‌کند.

سیدحسین تبادکانی در عهد شاه‌عباس یکم، البته در اوایل دوران حکومت او که هرج‌ومرج سراسر ایران را فراگرفته بود و ازبکان دوباره به خراسان و شهر مشهد هجوم آورده بودند، بازهم در صف نخست دفاع می‌ایستد. او بازهم بی‌تاب و بی‌قرار در کوه‌های هزارمسجد به این‌سو و آن‌سو می‌تازد و جوانان و سربازان تحت امر خود را فرماندهی می‌کند.

در یکی از روز‌های سال ۹۹۸قمری (۹۶۹خورشیدی)، حدود یک سال بعد از قتل‌عام خونین عبدالمؤمن‌خان ازبک در مشهد، سیدحسین و گروهی از یارانش، شاهد عبور دسته‌هایی از مهاجمان ازبک از یکی از گردنه‌های کوه‌های هزارمسجد بودند.

فرصتی برای صف‌آرایی و جمع‌آوری نیرو نبود، لذا سیدحسین تبادکانی، دلاورانه به دشمن هجوم می‌برد. جنگی سخت درمی‌گیرد. یاران او مردانه پایداری می‌کنند. ازبکان که تاب پایداری نداشتند، عقب‌نشینی می‌‎کنند، اما پیکر آن سردار شجاع، پر از زخم‌های کاری شده بود.

او را در گوشه‌ای از میدان نبرد، روی زمین می‌یابند. سیدحسین تبادکانی آخرین نفس‌های خود را در همان لحظات پیروزی می‌کشد و روحش به‌سوی آسمان اوج می‌گیرد. کسی نمی‌داند پیکر او را کجا دفن می‌کنند و شاید هزارمسجد، میزبان ابدی پیکر پاک آن سردار شجاع باشد.

ارسال نظر