کد خبر: ۶۷۹۵
۱۸ مهر ۱۴۰۲ - ۱۴:۰۰

حمایت چهل ساله فروغ خانم از بیماران سرطانی

فروغ مدرسی معتقد است چنگال قدرتمند سرطان چیزی نیست که یک بیمار با دست خالی بتواند با آن مبارزه کند. سلاحی از جنس امید می‌خواهد و قدرت تشخیص و درمان درست.

در مسیر پر پیچ و خم زندگی، آن‌گاه که موج شادی می‌گذرد و به ساحل غم و اندوه می‌رسیم، گاهی یک حادثه تلخ چنان انسان را در هم می‌شکند که یارای بلند شدن را از او می‌گیرد، اما در همین وانفسا کسانی هستند که حوادث تلخ از آن‌ها انسانی بزرگ‌تر می‌سازد تا دست دیگری را به گرمی بفشارند و در توفان زندگی بگویند نمی‌گذارم اتفاقی که خاطر مرا تلخ کرد، تو را ملول سازد.

این‌ها از دردهایشان تجربه‌هایی می‌گیرند که آن را خرج آسایش دیگری می‌کنند و نداشته‌هایشان پلی می‌شود برای بالارفتن دیگران.

دست و پنجه نرم کردن با سرطان هم شاید یکی از این رویداد‌های تلخ باشد. هنوز هم خیلی‌ها از شنیدن این واژه دچار ترس و دلهره می‌شوند. چنگال قدرتمند سرطان چیزی نیست که یک بیمار با دست خالی بتواند با آن مبارزه کند. سلاحی از جنس امید می‌خواهد و قدرت تشخیص و درمان درست؛ و چه زیباست در این میدان نبرد، حضور دلگرم‌کننده مهربانانی که خودشان در راه این مبارزه ایستادگی کرده‌اند.

 

شکرانه سلامتی

فروغ مدرسی یکی از ساکنان بولوار وکیل‌آباد است که خودش عزیزی را به خاطر بیماری سرطان از دست داده، اما این حادثه او را بر آن داشته تا یاری‌بخش دیگر بیماران سرطانی باشد. ماجرای آشنایی او با انجمن حمایت از بیماران سرطانی به چهل سال پیش برمی‌گردد؛ آن موقع که او به خاطر یک عمل جراحی در بیمارستان آریا بستری بوده‌است.

مدرسی از پنجره اتاقش، در آن سوی خیابان، دری سبز رنگ مشاهده می‌کرده که رویش نوشته بوده است: آسایشگاه رضا. او می‌دیده که افراد مختلفی به این مکان رفت و آمد می‌کنند. از ظاهر خیلی‌ها هم مشخص بوده که از شهرستان آمده‌اند. در زمان‌هایی که در آسایشگاه بسته بوده، مراجعان آن ناراحت و سرگردان از مردم درباره ساعت باز شدن آن سؤال می‌کردند.

دختر مدرسی در دبیرستانی نزدیک بیمارستان تحصیل می‌کرده و هر روز بعد از مدرسه، به دیدار مادر می‌آمده‌است. یک روز به دخترش می‌گوید بپرس ببین این در سبز رنگ مال کجاست؟ دخترش روز بعد پرس‌وجو می‌کند و به مادر می‌گوید: «این مکان آسایشگاهی است برای کسانی که بیماری سرطان دارند و از شهرستان جهت مداوا به مشهد آمده‌اند. آن‌ها می‌توانند به طور رایگان در این آسایشگاه اقامت کرده و از غذای آن استفاده کنند».

مدرسی پس از اینکه به سلامت از بیمارستان مرخص می‌شود، به همسرش می‌گوید شکرانه سلامتی که به دست آوردم، یک گوسفند به این مرکز اهدا کنیم. با موافقت همسرش این اتفاق می‌افتد. بدین ترتیب تعامل او با این مرکز آغاز می‌شود. کم‌کم پسرش بزرگ می‌شود و به مادر می‌گوید کمک‌هایی که می‌خواهی بدهی را من می‌برم؛ بنابراین او هم لذت دستگیری از دیگران را می‌چشد.

 

فروغ مدرسی ۴۰ سال پیش با انجمن حمایت از بیماران سرطانی آشنا شد

 

آسمانی شدن امیرحسین

۱۳ سال بعد اتفاق ناگواری در زندگی‌اش روی می‌دهد که باعث مراودات بیشتر او با بیماران سرطانی می‌شود. پسر ۹ ساله خواهر فروغ خانم مدتی از دل‌درد گلایه می‌کند. او را نزد دکتر می‌برند، اما بیماری را تشخیص نمی‌دهد.

چند ماه بعد در حالی که امیرحسین امتحانات ثلث سوم را می‌داده، دل‌درد شدید می‌گیرد. آن موقع مادر امیرحسین، ۵ ماهه باردار بوده و به همین خاطر امیرحسین دست در دست خاله فروغ راهی پزشک دیگری می‌شود. پس از عکس‌برداری، دکتر تشخیص سرطان می‌دهد و برای اینکه پیشرفته‌بودن آن را اعلام کند، می‌گوید: «هر کار می‌توانید برایش انجام دهید و هر جا دوست دارد، ببریدش».

خاله فروغ، امیرحسین را به بیمارستان دکتر شیخ می‌برد و از پزشک می‌خواهد واضح به او بگوید امیرحسین بیماری سرطان دارد یا نه؟ اما متأسفانه این پزشک هم جواب مثبت می‌دهد. رساندن این پیام به مادر باردار امیرحسین و پدرش کار سختی بوده که فکرکردن به آن هنوز هم تن فروغ مدرسی را می‌لرزاند و چشمانش را خیس می‌کند.

آن زمان سرطان رواج نداشته و باور اینکه کودک ۹ ساله به خاطر این بیماری در یک قدمی مرگ قرار دارد، همه اطرافیان را بی‌تاب کرده‌است. امیرحسین را در حالی که ۲ تا از امتحانات ثلث سوم را داده و بقیه‌اش مانده، به سرعت به تهران می‌برند. آن زمان هنوز دستگاه سونوگرافی در بیمارستان‌ها وجود نداشته‌است.

پزشک می‌گوید باید نمونه‌برداری کنید، اما امیرحسین که متوجه حال بد خودش و اطرافیان شده، اشک می‌ریخته و می‌گفته «نمی‌خواهم نمونه‌برداری کنند، مرا ببرید مشهد، اصلا می‌خواهم بمیرم!»

خاله فروغ با چشم گریان تعریف می‌کند؛ از اینکه امیرحسین در خیابان می‌دویده تا از دست پزشکان فرار کند و او به دنبالش می‌رفته و با قربان صدقه سعی داشته آرامش کند. وقتی امیرحسین در تن از غم لرزان خاله فروغ آرام می‌گیرد، به مغازه شیرینی‌فروشی اشاره می‌کند و می‌گوید برایم شیرینی خامه‌ای بگیرید.

پدر هم برایش می‌خرد، اما به خاطر دل‌درد هیچ‌وقت نمی‌تواند آن شیرینی را بخورد! در همین گیرودار بوده که می‌گویند یک دستگاه سونوگرافی آمده، ولی سرطان پیشرفته امیرحسین از این حرف‌ها گذشته‌بوده و در کمتر از یک ماه او را آسمانی می‌کند. عکس امیرحسین هنوز در اتاق خاله فروغ است. وقتی دلتنگش می‌شود، در آغوش می‌گیردش، با او حرف می‌زند، قربان صدقه‌اش می‌رود و امیرحسین در همان قاب شیشه‌ای به او می‌خندد!

 

دستان یاریگر

خاطرات تلخی که از مرگ امیرحسین در ذهن فروغ مدرسی مانده، باعث می‌شود بیش از پیش به فکر یاری رساندن به بیماران سرطانی باشد. او خوب می‌داند خانواده‌ای که یکی از اعضایش به این بیماری مبتلاست، چه روز‌های سختی را پشت سر می‌گذارد. مدرسی غم از دست دادن عزیز را با تمام وجود درک کرده و همه تلاشش را می‌کند تا اگر تقدیر فرصت دهد، بیماران سرطانی فرصت بازگشت دوباره به زندگی را داشته‌باشند.

هرچند نمی‌خواهد بیان شود، اما می‌دانیم که پس از فوت پدرش از محل ارثیه‌ای که به دستش رسیده، کمک‌های زیادی به انجمن خیریه حمایت از بیماران سرطانی کرده‌است. او که مقید به پرداخت خمس بوده و می‌دانسته انجمن خیریه حمایت از بیماران سرطانی اجازه دریافت خمس را دارد، این بخش از مالش را هم به انجمن می‌داده‌است.

مدرسی، خیرخواهی و پنهانی بودن کار خیر را از پدرش فراگرفته. به گفته خودش وقتی پدرش فوت کرده، تازه فهمیده‌اند چقدر به نیازمندان کمک می‌کرده‌است. پدربزرگش هم به این سبک زندگی می‌کرده است. اکنون نیز خواهران، برادران و فرزندان مدرسی پا به پای او در امور خیر دست دارند و نام خانواده مدرسی را در فهرست خیران انجمن حمایت از بیماران سرطانی ثبت کرده‌اند. فروغ مدرسی ترجیح می‌دهد نامی از او برده‌نشود. معتقد است کار خیر باید بین انسان و خدا باشد و آدم‌ها از روی صفای قلب به دیگران کمک کنند، نه از روی ریا و تظاهر.

 

فروغ مدرسی ۴۰ سال پیش با انجمن حمایت از بیماران سرطانی آشنا شد

 

دور از زرق و برق دنیا

به گلدان‌های کنار هال اشاره می‌کند و می‌گوید: من اهل زرق و برق و دکوری‌های گران‌قیمت نیستم، تمام دلخوشی‌ام همین گلدان‌هاست. به تجملات اهمیت نمی‌دهم و تا وقتی یک وسیله خراب نشود، آن را عوض نمی‌کنم. وقتی منزلم را عوض کردم، بعضی از نوه‌ها و اطرافیان می‌گفتند وسایلی مثل یخچال را عوض کنم، اما همان وسایل قبلی را آوردم، چون تا به وسیله‌ای احتیاج نداشته‌باشم، آن را خریداری نمی‌کنم.

این بانوی خیر ادامه می‌دهد: در تمام دوران عمرم شاید کلا ۱۰ پالتو خریده‌باشم. یک لباس را ممکن است ۱۰ سال بپوشم؛ چرا که دوست دارم به جای هزینه‌های اضافی و دنیوی، پولم را به افراد نیازمند اهدا کنم تا گره‌ای از کارشان باز شود.

به عقیده من شعور و شخصیت انسان به لباس و لوازم منزل نیست بلکه به اخلاق خود فرد است. اکنون هم دوست دارم خدا بیشتر به مالم برکت دهد تا بیشتر بتوانم به دیگران کمک کنم. او که ۲ پسر و یک دختر دارد، می‌افزاید: خدا را شکر عروس‌ها و دامادی هم که سر راهم قرار گرفتند، هیچ‌کدام اهل چشم و هم‌چشمی نیستند و مجالس همه را بدون تجملات برگزار کردیم.

او داشتن فرزندان سالم و مسلمان را از بزرگ‌ترین نعمت‌های خداوند می‌داند و به همین دلخوش است. وقتی از مدرسی درباره خیر و برکاتی که در زندگی‌اش جاری است، می‌پرسیم، ترجیح می‌دهد سکوت کند. او می‌گوید: اگر کاری از دستم بر‌آید و انجام دهم، وظیفه انسانی خودم می‌دانم و معتقدم این کار باید با خلوص نیت باشد. من از پدر و پدربزرگم یاد گرفتم هر کاری را فقط برای رضای خدا و به صورت پنهانی انجام دهم. اکنون هم هرچه دارم، لطف خداست.

 

چرخی که مردم آن را می‌چرخانند

ماهرخ شاکریان، مدیر مشارکت‌های مردمی انجمن خیریه حمایت از بیماران سرطانی هم که در بین ما حضور دارد، خانواده مدرسی را از ستون‌های انجمن می‌داند که همیشه روی کمک آن‌ها حساب می‌کنند. او در ادامه به تاریخچه تأسیس انجمن اشاره می‌کند و می‌گوید: اولین فعالیت‌های این مؤسسه به سال ۱۳۵۰ برمی‌گردد. در سال ۱۳۵۸ که انقلاب شد، آن مؤسسه به دانشگاه علوم پزشکی واگذار شد.

از سال ۱۳۶۱ هم تعدادی خیر از طریق آسایشگاهی در خیابان چمران کمک‌های حمایتی به بیماران سرطانی داشتند؛ به‌گونه‌ای که بیماران شهرستانی می‌توانستند در طول مدت درمان، به طور رایگان در آسایشگاه رضا اسکان داشته‌باشند.

در بعضی موارد کمک‌های دارویی هم به آن‌ها می‌شد، اما مؤسسه توان حمایت درمانی را نداشت. سال ۷۶ زمینی با مساحت ۴۸۰۰ مترمربع در قاسم‌آباد خریداری شد که در سال ۸۶ به عنوان مرکز پرتودرمانی رضا  بهره‌برداری شد. آسایشگاه خیابان چمران هم وقف انجمن شد و در همین مرکز رضا، آسایشگاهی ۵۰ تختی احداث شد تا بیماران و همراهانشان برای اسکان مجبور به طی مسیر طولانی نباشند.

شاکریان با بیان اینکه از وقتی مرکز رضا افتتاح شد، انجمن حمایت از بیماران سرطانی در حوزه درمان ورود پیدا کرد، می‌افزاید: در مرکز درمانی رضا، شیمی‌درمانی و پرتودرمانی با تعرفه‌های بسیار پایین انجام می‌شود و از بیماران نیازمند، همین تعرفه‌های اندک هم گرفته‌نمی‌شود.

او توضیح می‌دهد: هیئت مدیره انجمن خیریه حمایت از بیماران سرطانی هدفشان این است که هیچ بیمار سرطانی به خاطر مشکلات مالی از درمان محروم نشود و در این راستا بیماران را از صفر تا صد مورد حمایت قرار می‌دهند.

مدیر مشارکت‌های مردمی انجمن خیریه حمایت از بیماران سرطانی با تأکید بر اینکه تمام سرمایه مؤسسه از محل حمایت‌ها و کمک‌های مردمی تأمین شده و یک ریال بودجه و سرمایه دولتی دریافت نکرده‌اند، می‌گوید: ما حتی وام سوددار نمی‌گیریم. هیئت مدیره، مدیرعامل و خودم هم هیچ حق‌الزحمه‌ای دریافت نمی‌کنیم. همه ما یا شاغل و یا بازنشسته‌ایم و کاملاً داوطلبانه و افتخاری خدمت به بیماران سرطانی را انتخاب کردیم.

 

فروغ مدرسی ۴۰ سال پیش با انجمن حمایت از بیماران سرطانی آشنا شد

 

همراهی بیش از ۱۰ هزار خیر

شاکریان با اشاره به ۱۰ تا ۱۲ هزار خیری که با انجمن در ارتباط هستند، می‌افزاید: در بین خیران ما، کسانی هستند که ماهی ۲ هزار تومان کمک می‌کنند، کسانی هم هستند که با مبالغ میلیونی ما را پشتیبانی می‌کنند و حتی بعضی خیران، منزل، زمین یا دیگر اموالشان را وقف انجمن می‌کنند.

او با بیان اینکه تمام کمک‌های مردمی دریافتی را یا صرف درمان بیماران و یا صرف توسعه امکانات درمانی کرده‌ایم، اظهار می‌کند: زمانی که مرکز رضا احداث شد، فقط یک دستگاه شتاب‌دهنده داشتیم، اما اکنون ۵ دستگاه داریم که آخرین آن‌ها را با دلار قیمت قدیم، ۳۰ میلیارد تومان خریداری کردیم. شاکریان معتقد است کار خیر بزرگی در مرکز درمانی رضا انجام شده؛ چراکه اکنون جزو بزرگ‌ترین و پیشرفته‌ترین مراکز پرتودرمانی در ایران است.

او با اشاره به اینکه روزانه بین ۷۰۰ تا ۹۰۰ بیمار در مرکز درمانی رضا پذیرش و هر روز بیش از ۳ هزار اقدام درمانی روی آن‌ها انجام می‌شود، می‌افزاید: نه‌تن‌ها تمام گروه‌های سنی از سراسر ایران برای درمان به این مرکز مراجعه‌ می‌کنند، بلکه حتی بیماران زیادی از کشور‌های عربی، عراقی‌ها و افغانی‌ها داریم.

مدیر مشارکت‌های مردمی انجمن خیریه حمایت از بیماران سرطانی تصریح می‌کند: از آنجایی که هزینه‌های درمان بیماری سرطان، کمرشکن است، حتی یک کارمند و فرهنگی با وجود داشتن بیمه، ممکن است قادر به تأمین هزینه‌های درمان نباشد؛ بنابراین در پذیرش بیماران سختگیری نداریم و هر کس به ما مراجعه کند، حمایت می‌کنم.

شاکریان در ادامه به برنامه‌های آینده انجمن خیریه حمایت از بیماران سرطانی اشاره می‌کند و می‌گوید: با توجه به این که لزوم تأسیس بیمارستان را احساس کردیم، در خرداد سال ۹۴ عباس ناظران زمینی به مساحت ۱۸ هزار و ۵۰۰ مترمربع را به انجمن اهدا کرد که قرار است در آن بیمارستان ناظران را در ۷۰۰ متری مرکز درمانی رضا احداث کنیم. او تصریح کرد: با کمک‌های مردمی که شده، تاکنون کار ساخت این بیمارستان ۸۵ درصد پیشرفت داشته و امیدواریم تا سال آینده بهره‌برداری قرار شود.

* این گزارش پنج شنبه، ۲۵ بهمن ۹۷ در شماره ۳۱۷ شهرآرامحله منطقه ۱۱ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44