کد خبر: ۷۰۵۷
۰۳ آبان ۱۴۰۲ - ۱۱:۳۰

مداحی که مرشد زورخانه شد

امیرحسین جلالی در میان ضرب‌ها، بدون وقفه شعر‌ها و مدیحه‌ها در وصف ائمه (ع) را می‌خواند تا بدن‌ها گرم و شور رزم و ورزش باستانی بیشتر نمایان شود.

زنگ مرشد که به صدا در‌می‌آید، بچه‌ها وارد گود زورخانه می‌شوند؛ البته به رسم ادب، پشت سر پیشکسوت‌ها. مرشد شروع می‌کند به ضرب‌زدن و خواندن «با نام خدای مهربان سنگ بگیر/ دامان علی (ع) و آل در چنگ بگیر»، در میان ضرب‌ها، بدون وقفه شعر‌ها و مدیحه‌ها در وصف ائمه (ع) خوانده می‌شود تا بدن‌ها گرم شود و شور رزم و ورزش باستانی بیشتر نمایان شود.

وقتی مرشد زورخانه مداح باشد، جوانمردی و پهلوانی را در قامت ائمه (ع) بیان می‌کند. با امیرحسین جلالی که مرشد ثابت زورخانه مسجد امام‌علی (ع) خیابان دلاوران در محله کوثر است، به گفتگو می‌نشینیم.

 

مکبر مسجد محله‌مان بودم

صدایش را صاف می‌کند و جرعه‌ای آب گرم می‌نوشد. معلوم است که مراقبت از حنجره بخشی از زندگی اوست. با اینکه صدایش بم و محکم است، خیلی آرام می‌گوید: خواندن، غیر از صدا عشق می‌خواهد. اما خواندن در زورخانه به‌خاطر معنویتی که دارد، طور دیگری آدم را مجذوب خودش می‌کند. من که یک عمر برای اهل بیت (ع) مداحی کرده‌ام، خواندن در زورخانه برایم حس و حال دیگری دارد.

با مکثی کوتاه برمی‌گردد به خاطرات گذشته؛ به هشت‌سالگی، اولین روزی که جلو جمعیت ایستاده و خیلی محکم مراسم شب عاشورا را برگزار کرده است. تعریف می‌کند: بچه که بودم، در مسجد محله‌مان در طبرسی اذان می‌گفتم و مکبر بودم.

یک هیئت قدیمی داشتیم که در آن خیلی چیز‌ها یاد گرفتم. به‌دلیل علاقه‌ای که داشتم، همیشه همه شعر‌ها را حفظ می‌کردم و برای خودم بار‌ها می‌خواندم و با همان شور و حالی که مداح می‌خواند، تمرین می‌کردم، تا یک شب عاشورا که مداح مجلس نیامد. آن شب من به جای مداح نوحه خواندم در حالی که فقط ۸ سال داشتم.

 

ورزش باعث تقویت حنجره است

چندنفر از مداحان ورزشکار به او می‌گویند ورزش در گود زورخانه برای تقویت حنجره خوب است و قرار بوده همراه آن‌ها به گود مخصوص مداحان در پنج راه برود. او داستان آشنایی‌اش با حسین سلاخی، مرشد محبوب و خوش‌مشرب، را این‌طور تعریف می‌کند: قرار بود به گود مخصوص مداح‌ها بروم. شب قبلش به همراه یکی از دوستانم به گود ورزشگاه شهرداری رفتیم که الان اسمش شده است «گود استاد حسن ریاحی. آن بنده خدایی که من را به آنجا برد، پیشکسوت بود. همان‌جا من را معرفی کرد.

خدابیامرز مرشد حسین سلاخی سر‌دم (مرشد) بود. به من رخصت داد تا بروم و بخوانم. وقتی خواندنم تمام شد و کنارش نشسته بودم با همان لحن لاتی خودش گفت «عمو! خیلی خوشگل می‌خوانی؛ بیا ورزش.» گفتم می‌خواهم بروم گود مداح‌ها. گفت «نه عمو! بیا همین‌جا.»

از همان‌جا با استادسلاخی شروع کردم. هم ورزش می‌کردم و هم می‌خواندم. جلالی ضرب و تمپو را هم از استاد سلاخی یاد گرفته است و این روز‌ها در‌کنار کسب‌و‌کار، برای آرامش روحش به زورخانه می‌رود؛ همین زورخانه مسجد امام علی (ع) که پاتوق نوجوان‌ها و کودکان مشتاق ورزش باستانی است. بچه‌ها یکی‌یکی زورخانه را ترک می‌کنند و کسی چه می‌داند چند‌نفرشان قرار است پا جای پای مرشد زورخانه بگذارند.

کلمات کلیدی
ارسال نظر