کد خبر: ۵۸۷۰
۰۸ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۶:۰۰

اختراعات این خلبانِ مخترع روی زمین مانده!

مهدی صادقیان که هم مخترع است و هم خلبان می‌گوید: برخی مدیران ما مثل حجره‌داری هستند که صبح در حجره را باز می‌کنند و «الهی به امید تو» می‌گویند.

هم مخترع است و هم خلبان بالگرد ۲۱۴ هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی. مهم‌ترین دغدغه‌اش ساخت انگاره‌های ذهنی‌اش است؛ انگاره‌هایی که ثبت اختراعات ریز و درشت را به‌دنبال داشته است؛ مثل چادر سریع برپاشونده که اگر مسئولان در ۱۱ سال گذشته از آن حمایت می‌کردند و تولید می‌شد، در ساعات اولیه زلزله و حوادث غیرمترقبه می‌توانست در مدت زمانی کوتاه و با کمترین تعداد نیرو، سرپناه بی‌‍‎خانمان‌ها شود.

آن‌ها را درمیان ویرانه‌ها از سرمای سوزان پناه دهد و از آلامشان بکاهد، اما متاسفانه مجامع علمی و دانشگاهی و مدیریتی شهر و استان در مواجهه با این اختراع، فقط به تقدیر و تشکر‌های لفظی بسنده کردند و وعده توخالی دادند.

«بی‌مهری» فقط دامن این اختراع مخترع جوان محله فرهنگیان را نگرفته است. کمربند ایمنی خودکار خودرو، دیگر اختراع مهدی صادقیان، نیز در مرحله ثبت اختراع باقی مانده است و به‌گفته خودش، شرکت‌های بزرگ خودروسازی داخلی فقط به به‌به و چه‌چه اکتفا کرده‌اند و به‌بهانه اینکه این طرح هزینه دارد، حاضر نمی‌شوند برای ارتقای ایمنی خودرو و کاهش مرگ‌ومیر و صدمه به سرنشینان، از آن بهره‌برداری کنند.

این مخترع و خلبان سی‌وهفت‌ساله که دوستانش لقب «کاپیتان» را به او داده‌اند، با وجود تمام بی‌مهری‌های مسئولان، نه‌تن‌ها انگیزه‌هایش را از دست نداده است، به دیگر اختراعاتش فکر می‌کند و معتقد است که با پشتکار و امید می‌توان به نتیجه رسید.

با آنکه طرح‌هایش در حد ثبت اختراع باقی مانده است، امیدوارانه حرف می‌زند. خالق اختراع شلتر (پناهگاه) خودبرپاشونده، وقتی می‌خواهد از اولین اختراع رسمی‌اش بگوید، گریزی به مطالعات و پژوهش‌هایش می‌زند؛ کوشش‌هایی که ایده‌های جدید را برایش به ارمغان آورده است.

او می‌گوید: «سال ۸۵ درباره این نوع پناهگاه که طرح خامی بود، مقاله‌ای خواندم. این مقاله در یکی از نشریات هوانیروز انگلستان چاپ شده بود. طبق آن طرح، به چهار نیروی انسانی نیاز بود تا چادری صدمتری، در زمانی شش‌ساعته برپا شود و همان تعداد نیرو در چهار ساعت، این چادر را جمع کنند.

بعد از خواندن مقاله، این ایده به ذهنم خطور کرد که این چادر‌های عریض‌وطویل برای مواقع بحرانی بسیار ضروری هستند، اما مدت زمان برپایی و جمع‌آوری و تعداد نیروی به‌کارگرفته‌شده برای پهن و جمع کردن آن‌ها، زیاد است.

فوری دست‌به‌کار شدم و مطالعه و محاسبه کردم. طرح پناهگاه صدمترمربعی را اجرا کردم که در مدت ۱۵ دقیقه، باز و طی همین زمان، بسته می‌شود. ازطرفی این کار را یک کاربر هم می‌تواند انجام بدهد. همان سال ۸۵ اختراعم را ثبت کردم و این ایده در همایش مشهد ۱۴۰۴ برگزیده شد.»

 

۳ کشور، متقاضی خرید حق امتیاز اختراعم هستند

مهدی صادقیان با کمک دو حامی مالی شروع به ساخت اختراعش، البته درقالب نمونه‌ای کوچک می‌کند به این امید که با این کار، توجه سرمایه‌گذاران و شرکت‌های دانش‌بنیان و مسئولان مربوط جلب شود. خودش در این‌باره می‌گوید: «نمونه کوچک ما ۳۰ مترمربع و به شکل سازه فلزی است که به صورت تلسکوپی باز و بسته می‌شود و ۳۰ میلیون تومان هم برایش هزینه کردیم.

وقتی نمونه ساخته شد، برای معرفی بیشتر، در همایش‌ها و سمینار‌های مرتبط ازجمله جشنواره ملی مدیریت بحران شهرداری مشهد شرکت کردیم. طرح ما در این جشنواره، از بین ۴۰۰ اثر ارسالی، جزو ۵ طرح برگزیده شد. در جشنواره ایده‌پردازی نیروی زمینی هم مقام دوم را از آن خود کرد.

علاوه‌بر این، سازمان‌های دیگری نیز از آن تقدیر کردند و قول دادند که این طرح را برای ساخت در حجم انبوه حمایت کنند، اما تا امروز هیچ خبری از جایی نرسیده است و، چون در این سال‌ها پیشنهاد خوبی از ایران نداشتم، ناگزیر طرحم را در سایت بین‌المللی ثبت ایده‌های جدید، به‌صورت مختصر معرفی کردم.

بلافاصله سه پیشنهاد خرید طرح و تولید، از سه سرمایه‌دار در کشور‌های آمریکا و کانادا و عربستان دریافت کردم. درحال‌حاضر نیز مشغول برآورد قیمت هستم تا امتیاز این اثر را که می‌توانستم با ۱۵۰ میلیون تومان، خط تولیدش را در کمتر از شش ماه در مملکت خودم راه بیندازم، به کشور دیگری بفروشم.

نیتم هم این است که از لحاظ اقتصادی کمی تامین شوم تا بتوانم طرح و ایده‌های دیگرم را عملی کنم و ازطرفی این طرح که نمونه خارجی و مشابهی در جهان ندارد، ساخته و به‌کارگیری شود.»

 

مهدی صادقیان هم خلبان است و هم مخترع

 

دست‌ساز‌های دوران کودکی

خلاقیت‌هایش از همان دوران کودکی و نوجوانی نمود داشته است، وقتی که با استفاده از چوب و کاغذ و فلز، سازه‌هایی به‌دردبخور مثل دستگاه زعفران‌پاک‌کن ساخته است. خودش درباره آن روز‌ها چنین می‌گوید: «کلاس دوم دبستان، یک شارژ باتری ساختم که باتری‌های کوچک را شارژ می‌کرد.

حامی علمی و عملی‌ام هم دایی بزرگم بود که شخصیتی علمی دارد. گاهی خودش نقشه‌های ساخت این وسایل را برایم می‌کشید و می‌گفت این دستگاه را بساز؛ مثلا در دوازده‌سالگی دستگاهی برای پاک کردن ریشه‌های زعفران ساختم.»

علاوه‌بر این هوشمندی‌ها او از سال‌های دور، میل عجیبی به پرواز داشته و خلبان شدن آرزویی بوده است که سرانجام برایش به واقعیت تبدیل می‌شود. او می‌گوید: «زمان کنکور و انتخاب‌رشته، پدرم مرا نصیحت کرد و گفت پسرجان! خلبانی آن‌هم در ارتش، خانه‌به‌دوشی و آوارگی زیادی دارد.

هر چند سال باید در یک شهر زندگی و خدمت کنی، ولی من با وجود اینکه همه این‌ها را می‌دانستم، دانشکده افسری امام‌علی (ع) را برای ادامه تحصیل انتخاب کردم و  قبول هم شدم.»

درسش که تمام می‌شود، تعبیر خانه‌به‌دوشی پدر محقق می‌شود و او ناگزیر برای گذراندن طرحش به اصفهان می‌رود. در این‌باره می‌گوید: «اولین‌بار در سال ۸۱ استادم به من اجازه پرواز داد. نمی‌ترسیدم، فقط هیجان داشتم و اینکه به رؤیای کودکی‌ام رسیده بودم، برایم خیلی شیرین و هیجان‌انگیز بود. لحظات اولین پرواز، حس می‌کردم که تمام دنیا زیر پایم است و احساسی وصف‌نشدنی داشتم.»

 

تجربه‌های شغلی «کاپیتان»

هیجان‌ها و مرارت‌های شغلی‌اش بسیار زیاد است، اما صادقیان، این ویژگی‌ها را دوست دارد، تاآنجاکه به‌گفته خودش حتی اگر هجده‌ساله شود، دوباره دانشکده افسری، اولین انتخاب او می‌شود. می‌گوید: «در خلبانی، تجارب مختلفی کسب کردم. تخصص اصلی‌ام، خلبان آزمایشگری است و مسئول تست مجدد بالگرد‌هایی هستم که دارای نقص فنی و تعمیری هستند.»

او که به‌خاطر مهارت شغلی‌اش، بین همکاران و دوستانش به «کاپیتان» شهرت یافته است، در این ۱۵ سال سابقه پرواز بر فراز آسمان، تجارب تلخ و شیرینی را از اسکورت رؤسای جمهور ادوار گذشته کشورمان گرفته تا تولد نوزاد در بالگرد، از سر گذرانده است.

صادقیان درباره این تجربیات می‌گوید: «چندین‌بار اسکورت ویژه دو رئیس‌جمهور دوره‌های قبل بوده‎ام. این اسکورت‌ها تشریفات خاص خود را دارد، اما چون به کارم اطمینان داشتم، نگران نبودم.»

 

نوزادی که داخل بالگرد به‌دنیا آمد

قبل از اینکه خاطره تولد نوزاد در بالگرد را تعریف کند، به این موضوع اشاره می‌کند که درحال‌حاضر در شهر کرمان خدمت می‌کند؛ به این صورت که پس از یک ماه حضور متوالی در این شهر، برای ۱۰ روز به مشهد و کنار خانواده‌اش برمی‌گردد.

در این مدت کوتاه، طرح و ایده‌هایش را نیز پیگیری می‌کند تا به مرحله اجرایی شدن برسند. او ادامه می‌دهد: «در هوانیروز ارتش کرمان، مردم‌یار نیز هستم و گاهی که مردم از ما در موقعیت‌های اضطراری کمک می‌خواهند، با اورژانس هوایی، راهی محل می‌شوم. همین چندوقت پیش از جاده میرجاوه، درخواست کمک و امداد هوایی داشتند.

روستایی دورافتاده بود که امکانات بهداشتی و درمانی مناسبی نداشت. جان مادر و فرزندی که آن را باردار بود، به خطر افتاده بود. فوری مهیای رفتن شدیم. یک‌سوم زمان اورژانس زمینی به آنجا رسیدیم. همه امکانات امداد و نجات اولیه در بالگرد‌های اورژانسی مستقر است. فوری مادر به بالگرد منتقل شد و مدت کوتاهی گذشت که او حین پرواز، وضع حمل کرد و پسری به‌دنیا آورد و خوشبختانه مادر و نوزادش هر دو زنده و سالم ماندند.»

 

مهدی صادقیان هم خلبان است و هم مخترع

 

لاشه زنگ‌زده کمربند ایمنی

با آنکه اختراع اولش فقط ثبت شده و به ثمر ننشسته است، امیدوارانه به تحقق اختراعات دیگرش می‌اندیشد. ایمنی خودرو و ساخت کمربند ایمنی خودکار، یکی از این ایده‌هاست. او دراین‌باره توضیح می‌دهد: «سال ۸۸ اختراع کمربند ایمنی خودکارِ خودرو را ثبت کردم.

ویژگی کمربند این است که خودش با باز و بسته شدن در، به‌صورت خودکار باز و بسته می‌شود. پس از اینکه نمونه کوچکش را ساختم، به شرکت‌های خودروسازی ایران‌خودرو و سایپا مراجعه کردم. آن‌ها در ابتدا خیلی استقبال و تحسین کردند و آفرین گفتند، اما در ادامه، هربار که پیگیری می‌کردم، با استدلال هزینه‌بر بودن طرح، مرا سرمی‌دواندند، این درحالی است که نمونه این کمربند حتی در پیشرفته‌ترین شرکت‌های خودرو‌سازی دنیا ساخته نشده است، حتی خودروسازان ما نخواستند به این اختراع که محافظ جان راننده و سرنشین است، درقالب یک گزینه نگاه کنند. الان از نمونه کوچک این کمربند، یک لاشه زنگ‌زده باقی مانده است.»

 

اختراعاتی در زمینه ایمنی خودرو که بهره‌برداری نشده است

به‌گفته خودش، این‌بار نیز ناچار شده است کلیت اختراعش را برای شرکت‌های بزرگ خودروسازی دنیا مثل بی‌ام‌و و جگوار و تویوتا و... بفرستد و تاکنون دو شرکت خودرو‌سازی بزرگ و بنام از این طرح استقبال کرده و گفته‌اند که در آینده‌ای نزدیک، با او مذاکره‌ای جدی در این‌باره انجام خواهند داد.

صادقیان در حوزه ایمنی خودرو، ایده جدید دیگری هم دارد که در مرحله ثبت اختراع قرار دارد. او درباره این ایده می‌گوید: «ایربگ فعلی خودرو‌ها راننده و سرنشین را فقط از قسمت روبه‌رو محافظت می‌کند، اما ایربگی که مدنظر من است، فرد را از کنار هم مهار می‌کند تا راننده و سرنشین، هیچ آسیبی نبینند.»

ذهن پویای «کاپیتان» جوان، حالا درگیر ایده تازه‌ای در حوزه شهری شده است. درواقع کنده‌کاری‌های چندین و چندباره آسفالت خیابان‌ها توسط سازمان‌های مختلف، او را به‌سمت ابتکار جدیدی هدایت کرده است؛ طرحی که هنوز خام است و به مرحله ظهور نرسیده است.

وی می‌گوید: «آسفالت خودترمیم‌شونده بسیار به درد مشکلات شهری می‌خورد؛ یعنی بافت و ساختار آسفالتی که کنده شده است، می‌تواند طوری باشد که جای خود را ترمیم کند؛ البته این طرح در مراحل ابتدایی است و باید مطالعه و تحقیق بیشتری درباره‌اش انجام دهم.»

 

مهدی صادقیان هم خلبان است و هم مخترع

 

برخی مدیران، فقط حجره‌داری می‌کنند

او که از مسئولان بی‌مهری‌های زیادی دیده است، با ناراحتی این جملات را بر زبان می‌آورد که؛ «برخی مدیران ما مثل حجره‌داری هستند که صبح در حجره را باز می‌کنند و «الهی به امید تو» می‌گویند. منتظر مشتری می‌نشینند و دچار روزمرگی‌اند.

برنامه و هدف مشخصی ندارند و مسلم است که افراد خلاق و مبتکر، در ذهن این مدیران، جایگاهی ندارند و حمایت نمی‌شوند.»

این مخترع سی‌وهفت‌ساله با وجود  همه این ناملایمات، تا به این لحظه ناامید نشده است. این موضوع را از سخنان وی می‌توان درک کرد وقتی که می‌گوید: «هدف من آفرینش و خلق ایده‌هایم برای کمک به انسان‌هاست. ناامید بودن، زمان حالت را تباه می‌کند و باعث می‌شود نتوانی برای آینده‌ات تصمیم بگیری، بنابراین آینده‌ات هم نابود می‌شود.

آرزویم این است که یک روز خط تولیدی و هلدینگی راه بیندازم، همه ایده‌هایم را بسازم و به مردم عرضه کنم. پسرم هم اگر علاقه‌مند بود، با من همراهی کند. دوست دارم بنیاد خیریه‌ای را نیز درکنار هلدینگم تأسیس کنم تا بتوانم به نیازمندان واقعی کمک کنم.»



* این گزارش چهارشنبه، ۸ آذر ۹۶ در شماره ۲۷۱ شهرآرامحله منطقه ۱۰ چاپ شده است.

ارسال نظر