کد خبر: ۳۴۳۵
۱۴ شهريور ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۰

نگهبان بوستان وحدت:وجدانم نمی‌گذارد چشمانم را ببندم

در ایام تعطیلات نوروز امسال، فردی قمه به دست برای دختر نوجوانی در بوستان وحدت مزاحمت ایجاد می‌کند و حسن حکم‌آبادی با اینکه وظیفه‌اش نبوده و حتی این اتفاق در حوزه نگهبانی او هم نبوده است چشمش را به روی این حادثه نمی‌بندد و وارد گود می‌شود. او دختر را صحیح و سالم از چنگ مزاحم شرور که حالت طبیعی نداشته، نجات می‌دهد و غائله را می‌خواباند اما در این میان، خودش از ناحیه پا آسیب می‌بیند و حالا مدت‌هاست درگیر بیمارستان و اتاق عمل شده است.

کنار و گوشه این شهر قهرمانانی وجود دارند که خیلی به چشم ما نمی‌آیند. اصلا خبر نداریم که چه کرده‌اند و چطور جان خودشان را به خطر انداخته‌اند تا آسایش دیگران فراهم شود. درست مثل قهرمان داستان ما که مأمور انتظامات بوستان وحدت در محله جلالیه است.

 در ایام تعطیلات نوروز امسال، فردی قمه به دست برای دختر نوجوانی در بوستان وحدت مزاحمت ایجاد می‌کند و حسن حکم‌آبادی با اینکه وظیفه‌اش نبوده و حتی این اتفاق در حوزه نگهبانی او هم نبوده است چشمش را به روی این حادثه نمی‌بندد و وارد گود می‌شود. او دختر را صحیح و سالم از چنگ مزاحم شرور که حالت طبیعی نداشته، نجات می‌دهد و غائله را می‌خواباند اما در این میان، خودش از ناحیه پا آسیب می‌بیند و حالا مدت‌هاست درگیر بیمارستان و اتاق عمل شده است.

 

کرونا و کَسبی که از سکه افتاد

حسن آقا متولد 1352 است وسال 1373 ازدواج کرده و چهار دختر دارد. به ظاهر جوان و شادابش نمی‌خورد مثل آدم‌های سن و سال‌دار نوه داشته باشد اما واقعیت این است که او پدر بزرگ شده و یک نوه هفت‌ساله دارد. حسن سال‌های سال فست‌فود داشته تا اینکه کرونا می‌آید و کسب و کارش را در شاندیز تعطیل می‌کند. 

اصالتا سبزواری است و 45سال است که ساکن مشهد است. به زحمت و با پای باندپیچی شده خودش را به دفتر شهرآرا محله منطقه5 رسانده و ساعتی مهمان ماست. درباره زندگی‌اش می‌گوید: «از سال دوم ابتدایی نان‌آور خانه هستم. پدر خدابیامرزم مشکلاتی داشت و از کار افتاده بود. من هم پسر بزرگ بودم. یک شیفت درس می‌خواندم و یک شیفت کار می‌کردم. از همان موقع کار در فست فود را شروع کردم. یک مدت نیسان داشتم و در خین‌عرب آهن جابه‌جا می‌کردم. بعد تصادف کردم و کل زندگی‌ام از بین رفت. بعد از آن به شاندیز رفتم و فست‌فود زدم. هفت‌سالی آنجا بودم تا کرونا آمد و مجبور شدم کار را تعطیل کنم.»

 

با ازدحام جمعیت،‌ کار ما بیشتر می‌شود

کرونا کسب و کارش را تعطیل می‌کند و حسن آقا از اوایل مهر سال 1399 به عنوان نیروی انتظامات وارد بوستان وحدت می‌شود. می‌گوید: «اوایل هدفم این بود که در قسمت فضای سبز بوستان مشغول شوم چون کار با گل و گیاه را خیلی دوست دارم اما یکی از دوستان گفت کار نگهبانی ماندگارتر است. اوایل یک‌ماه صبح، یک‌ماه عصر و یک‌ماه شیفت شب بودیم اما الان شیفت‌ها 10روزه شده و خیلی بهتر است.»

 اجازه درگیری و دعوا نداریم. حتی کسانی را که داخل چمن نشسته‌اند باید بدون درگیری از چمن‌ها خارج کنیم. تازه اگر به فضای سبز آسیبی برسد ما جریمه می‌شویم

از شرح وظایفش می‌پرسم، می‌گوید: «باید مراقب چمن‌ها باشیم و مراقبت کنیم کسی به آن‌ها آسیب نزند. بوستان در هر شیفت 10نگهبان دارد و هر کدام یک قسمت را گشت می‌زنیم. شیفت صبح خلوت‌تر است بعدازظهر و شب شلوغ‌تر. این‌طور مواقع کارمان بیشتر می‌شود اجازه نمی‌دهیم کسی روی چمن بنشیند یا داخل استخر برود. امنیت بوستان هم با ماست. ازدحام جمعیت که زیاد می‌شود کار ما بیشتر است. اولویت آن‌ها مراقبت از بوستان است و بعد از آن جلوگیری از کارهای خلاف شرع و ما فقط می‌توانیم سوت بزنیم و هشدار بدهیم که بوستان را ترک کنند. اجازه درگیری و دعوا نداریم. حتی کسانی را که داخل چمن نشسته‌اند باید بدون درگیری از چمن‌ها خارج کنیم. تازه اگر به فضای سبز آسیبی برسد ما جریمه می‌شویم.»

حسن آقا درباره شرح وظایف شغلش ادامه می‌دهد: «وظیفه دیگر ما رعایت نظم خود بوستان است. مثلا عده‌ای جوان سر و صدا راه بیندازند و حال و هوای بوستان را به هم بریزند ما وارد عمل می‌شویم. چون فضای بوستان خانوادگی است و باید آن را حفظ کرد. از طرفی «وحدت» یکی از بوستان‌های بزرگ شهر و نزدیک به حرم مطهر است.»

 

انگشتی که خرد شد

درباره حادثه آن روز می‌پرسم، همان که سبب شده از ناحیه پا دچار مصدومیت شود. حسن آقا می‌گوید: «شغل پرخطری است مگر اینکه چشم‌هایت را ببندی اما من وجدانم اجازه نمی‌دهد که اشتباه را نادیده بگیرم. هشتم فروردین امسال خانواده‌ای که لهجه جنوبی داشتند، سراسیمه نزدیکم آمدند و گفتند فردی مزاحم دختر نوجوانشان شده که گویا آن مزاحم، قرص روان‌گردان خورده است و قمه‌ای بزرگ در دستش دارد و نمی‌شود به او نزدیک شد. »

به محض شنیدن این ماجرا حسن آقا خودش را به محل مورد نظر می‌رساند اما باید طوری وارد معرکه می‌شد که به دختر نوجوان و خودش آسیبی وارد نشود. او ادامه می‌دهد: «همین که می‌خواستم دختر نوجوان را از چنگ او آزاد کنم آن مرد قمه را چرخاند که خوشبختانه جای خالی دادم و قمه را از دستش گرفتم. دختر سیزده‌ساله مثل بید می‌لرزید و آن مرد حدود بیست‌وپنج‌ساله هم فرار کرد. دنبالش کردیم و در نهایت او را گرفتیم و تحویل نیروی انتظامی دادیم. در حین همان دنبال کردن، پای من به گیاه (ترون) گیر کرد، کفشم درآمد و انگشتم لبه جدول خورد. انگشت شست پایم همانجا خرد شد ولی چون دیابت دارم آن لحظه متوجه نشدم.»

سه ماه بعد پای این مأمور انتظامات بوستان وحدت عفونت شدید می‌کند و تا آن زمان متوجه نبوده که چه بر سرش آمده است. از شدت درد به دکتر مراجعه می‌کند. می‌گوید:« پیش دکتر رفتم گفتند داخل پایت یا نرم شیشه یا سنگ است. جراحی کردند و سنگ‌ها را در آوردند و دو هفته بعد دوباره همان طور شد. متوجه شدند بند دوم انگشتم خرد شده است و به مرور زمان استخوان‌ها جدا می‌شد و عفونت می‌کرد. ناگزیر به تشخیص پزشک، انگشتم از بند دوم را قطع کردند و بعد پیوند زدند. »هزینه‌های درمان حسن آقا زیاد است و باید دائم پانسمان‌ها را عوض کند. او به تازگی بیمه تکمیلی شده است.

 

تنها ابزارمان برای متخلفان، سوت است!

با همه این مشکلات کارش را دوست دارد و می‌گوید: «اگر دولت ونیروی انتظامی همت کنند و بوستان‌ها پاک‌سازی شود فضای بوستان جای دلنشین و امن‌تری برای دورهمی‌های خانوادگی و بازی‌های دوستانه است. انتظامات هستیم و لباسش را هم تنمان می‌کنیم اما تنها ابزارمان برای متخلفان سوت است. حتی سلاح نمایشی هم نداریم.» حسن آقا ادامه می‌دهد: «تا وقتی حکم قضایی به ما ندهند کاری از پیش نمی‌رود.

 اگر هم با متخلفان برخورد نکنیم از حقوقمان کم می‌کنند. همین چند وقت پیش نوجوانی با دوچرخه داخل بوستان می‌آید. همکارم تذکر می‌دهد ولی پسر راهش را ادامه می‌دهد. همکارم دنبالش می‌کند و پیرهنش را می‌گیرد اما لباس مندرس بوده و پاره می‌شود. روز بعد پدر پسر می‌آید و پول یک لباس برند را از همکارم می‌گیرد.»
او در نهایت از شهردار منطقه5، علی شیرمحمدی تشکر می‌کند و می‌گوید: «او تا متوجه موضوع شد از من قدردانی و حمایت کرد.»

 

 

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44