کد خبر: ۵۰۲
۱۱ خرداد ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

نوای اذان زیر سقف آسمان

حقیقت این است که در محله ایثارگران که اتفاقا ساکنان اولیه آن را قشر جانباز و ایثارگر تشکیل می‌دادند، مردم تا همین چند سال پیش برای برگزاری نماز جماعت به خانه‌های همدیگر می‌رفتند و حتی هزینه ایاب و ذهاب امام جماعت را نیز بین خودشان تقسیم می‌کردند. فاطمه افشار که از سال 87 ساکن این محله شده است می‌گوید: در حدود سی چهل خانوار بودیم که به صورت نوبتی نمازهای جماعت ظهر و مغرب را در خانه‌هایمان برگزار و اهالی محل را نیز دعوت می‌کردیم.

حالا که قاسم‌آباد برای خودش شهری شده و آباد است، اگر به یکی از اهالی آن بگویی تا همین چند سال پیش محلاتی در دل قاسم‌آباد مسجد نداشتند، شاید اصلا نتواند باور کند. آخر مگر می‌شود در یک منطقه جدید شهری که همه چیزش از روی اصول و ضوابط شهرسازی ساخته شده، فکری برای مسجد مردم نشده باشد؟ اما حقیقت این است که در محله ایثارگران که اتفاقا ساکنان اولیه آن را قشر جانباز و ایثارگر تشکیل می‌دادند، مردم تا همین چند سال پیش برای برگزاری نماز جماعت به خانه‌های همدیگر می‌رفتند و حتی هزینه ایاب و ذهاب امام جماعت را نیز بین خودشان تقسیم می‌کردند.

فاطمه افشار که از سال 87 ساکن این محله شده است می‌گوید: « در حدود سی چهل خانوار بودیم که به صورت نوبتی نمازهای جماعت ظهر و مغرب را در خانه‌هایمان برگزار و اهالی محل را نیز دعوت می‌کردیم».

این ماجرا ادامه داشت تا وقتی که با پیگیری‌های خانم افشار از شهرداری، یک امام جماعت برای اقامه نماز در بوستان آبنوس در اندیشه 93 مأمور می‌شود. به این ترتیب نمازهای جماعت از خانه‌های کوچک همسایه‌ها درآمد و مؤمنان روزی دو مرتبه زیر سقف آبی آسمان و در فضای سبز بوستان صف‌های نمازشان را تشکیل می‌دادند. هم فال بود و هم تماشا. هم مادرها و پدرها از فیض شرکت در نماز جماعت بهره‌مند می‌شدند و هم بچه‌ها در فضای پارک بازی می‌کردند. اهالی حسابی خوششان آمده بود. صف‌های نماز هر روز طویل‌تر می‌شد و استقبال در و همسایه بیشتر، اما این اقامه نماز هم خالی از دردسر نبود. برای هر بار برگزاری جماعت، باید موکت‌هایی که زیر پای نمازگزاران پهن می‌شد از خانه یکی از همسایه‌ها می‌آوردند و بعد از پایان نماز نیز دوباره موکت‌ها را جمع می‌کردند، داخل فرغون می‌گذاشتند و به همان خانه می‌بردند. با سرد شدن هوا این اوضاع هم نمی‌توانست ادامه پیدا کند و باید چاره اساسی پیدا می‌کردند.

در این میان برخی اهالی پیگیر ساخت یک مسجد در محله شده بودند. خانم افشار می‌گوید: «به هر سازمانی از اداره راه و شهرسازی گرفته تا مرکز امور مساجد و شهرداری می‌رفتیم. طوماری از امضاهای اهالی در قالب استشهادنامه جمع کرده بودیم و به هر مسئول و مدیری که می‌رسیدیم از رنج نداشتن مسجد در محله‌شان شکوه می‌کردیم. هرجایی که فکرش را بکنید رفتیم، از دفتر شهردار وقت، مهندس پژمان، گرفته تا ساختمان شورای شهر که آن زمان در خیابان امام خمینی بود، دفتر امام جمعه آقای علم‌الهدی، استانداری، فرمانداری و ... . خلاصه کلاممان این بود که آیا با وجود این همه علاقه‌مند برای اقامه نماز جماعت و برنامه‌های فرهنگی و تربیتی، یک مسجد نباید در این محله باشد؟ و پاسخی که می‌شنیدیم این بود: «زمین نداریم!»
بالاخره در جریان این رفت و آمدها به آن‌ها اعلام می‌شود که که زمینی با کاربری آموزشی هست که می‌تواند به اجتماعی فرهنگی تغییر کاربری داده شود و در این صورت آن‌ها می‌توانند آن را بسازند. به این ترتیب زمینی به مساحت 350 مترمربع که مربوط به فضای آموزشی مدرسه بود به کاربری اجتماعی و فرهنگی تغییر می‌دهند که بعدها به 500 مترمربع افزایش می‌یابد.

خانم افشار که از همان سال‌ها به عضویت شورای اجتماعی محله نیز درآمده بود، حکایت ساخت مسجد حضرت ولی‌عصر(عج) را این‌گونه روایت می‌کند: «مراحل مربوط به تغییر کاربری که انجام شد، برای ساخت مسجد ماندیم که چه کنیم! در فکر تدبیری برای این قضیه بودیم که شهرداری اعلام کرد در محله‌هایی که مسجد ندارند، 110 نمازخانه در فضای بوستان‌ها ساخته می‌شود. آن‌قدر در اداره‌های مختلف برو بیا کرده بودم که تقریبا همه من را می‌شناختند. همان زمان مسئول دفتر آقای پژمان، شهردار وقت، با من تماس گرفت که خانم افشار همین حالا خودتان را برسانید که طرح 110 مسجد در جریان هست و اگر بیایید یکی از این نمازخانه‌ها را برای محله شما در نظر می‌گیریم. ابتدا گفتند چهارمین مسجد را به محله شما اختصاص می‌دهیم، اما بعد گفتند به دلیل پشتکار و پیگیری‌هایتان، کلنگ مسجد اول را برای محله شما در نظر می‌گیریم و این‌گونه شد که 100 میلیون تومان برای ساخت این مسجد اختصاص داده شد، اما پیمانکار آمد و شناژ را ریخت و ادامه کار را رها کرد. پیگیر شدیم و گفتیم ما خودمان مرحله به مرحله کار ساخت را پیش می‌بریم و بر اساس پیشرفت کار، از مبلغ 100 میلیون تومان تخصیص بدهید.

به این ترتیب دیوارکشی و سقف مسجد را که زدیم این اعتبار در سال 91 تمام شد. با اینکه زمین مسجد خاکی بود، اما از شوق اقامه نماز، موکت‌هایی را که از قبل داشتیم آوردیم روی زمین انداختیم و اولین نماز را در مسجد محله برگزار کردیم. برای پیشرفت پروژه و تکمیل فرایند ساخت هر یک از اهالی هر هنر و تخصصی داشت، در طبق اخلاص گذاشت و به تدریج با کمک خیران و جمع‌آوری پول از اهالی، بخش‌های باقی مانده از مسجد را تا محرم سال 92 تکمیل کردیم. اولین سالی بود که محله بالاخره مسجد داشت و نوای ملکوتی و روح‌بخش اذان در گلدسته‌ها پیچید و اولین مراسمی که در آن برگزار شد، عزاداری اباعبدا...الحسین(ع) بود».

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44