محله آقا مصطفی خمینی

محله
منطقه ۶

آقا مصطفی خمینی

محله شهید آقامصطفی خمینی که نام سابقش، گل ختمی است، یکی ازمحلات قدیمی شهر است. از شاخصه‌های این محله، استقرار ۱۰ مسجد در آن است که پاتوق اهالی محله و محور ارتباطاتشان است. یکی از مکان‌های قدیمی با حدود ۵۰ سال قدمت، مسجد ابوالفضلی‌هاست. پادگان مهم پدافند هوایی به‌نام خاتم‌الانبیا (ص)، پادگان شهدای بسیج و بازار بزرگ حافظ نیز در این محدوده واقع شده است.

محله آقا مصطفی خمینی
کوچه هفت‌شهید، خیابان بسیج ۵۲ 
کوچه قدیمی بسیج52 (شهید جواد باغدار) در محله شهید آقامصطفی‌خمینی، گذرگاهی اصلی است که هفت‌شهید را در خود پرورش داده است. حالا جز همان هفت‌ تابلو نام‌گذاری در ورودی گذرهای فرعی آن، در این کوچه، اثری از هفت‌شهید و خانواده‌هایشان نیست.این گذر عریض به خیابان شهید آقا‌مصطفی‌خمینی‌14 منتهی می‌شود و وجود مسجد محوری و مرکز بهداشت پر‌آمد‌وشد، آن را به یکی از معابر مهم محله تبدیل کرده است.
زیرزمین مسجد جواد‌الائمه‌(ع)، قلب تپنده محله عمار یاسر
تنها راهنمای من برای پیدا‌کردن این مسجد معروف، یک در سبز‌رنگ است در انتهای کوچه مؤمن‌10، دری که آدم به زحمت از آن رد می‌شود. بعد پله‌ها را تا زیرزمین پایین می‌روم تا برسم به بخش اصلی. همه مسجد جوادالائمه(ع) در همین زیرزمین خلاصه می‌شود. همین‌جا نماز ظهر و عصر می‌خوانند، کلاس‌های مشاوره برگزار می‌کنند، مهد قرآن دارند، ورزش صبحگاهی انجام می‌دهند و... خلاصه همه فعالیت‌های محله‌شان را در همین چهاردیواری جا داده‌اند.
درد دل کردن با خاله‌خان‌باجی
اینجا صدای دویدن بچه‌ها توی کوچه‌ها بلندتر است، محفل گفت‌وگوی عصرانه پیرزن‌ها هم شلوغ‌تر. پرسه در کوچه‌پس‌کوچه‌هایش معنای دیگری از همسایگی را نشان می‌دهد. همان‌قدر که دیوار‌ها به هم نزدیک‌ترند، فاصله بین آدم‌ها هم کمتر است. انگار آدم‌ها با هم همسایه‌ترند، از حال و احوال هم باخبرند و داستان هم را از برند. به‌سراغ چند نفر از همسایه‌های کوچه مؤمن12 در محله آقامصطفی خمینی می‌روم تا داستان این همراهی چندین و چند ساله را از زبان خودشان بشنوم.
خانواده مشکل‌گشای محله آقا مصطفی خمینی
جلسات مشکل‌گشای این خانه به‌معنای واقعی کلمه مشکل‌گشا هستند. در واقع بهانه‌ای هستند برای دست‌گیری از خانواده‌های کم‌بضاعت که ننه حاج خانم و دخترش در حد توانشان به آن‌ها کمک می‌کنند. حالا یک‌سال می‌شود که سه‌شنبه شب‌ها هم در همین مکان جلسه قرآن‌خوانی دارند. ننه حاج خانم نیت کرده تا وقتی زنده است این جلسات هم برپا باشند و بهانه‌ای باشند برای دور هم جمع شدن خانم‌های محله. احمد زرندی پسر ارشد این خانواده بود. زهرا عامری(ننه‌حاج‌خانم)، مادر او، چند سال پیش قاتل پسرش را می‌بخشد.
کاسبان منصف، هوای مشتری‌ها را دارند
اینجا فرق‌هایی با مغازه‌های دیگر دارد. خانمی وارد مغازه می‌شود که با لبه چادر چهره‌اش را پوشانده است. چند قلم جنس برمی‌دارد و در آخر فقط10هزار تومان روی پاچال می‌گذارد. کمی که می‌گذرد چشمم می‌افتد به پنج حساب دفتری قطور بالای یکی از قفسه‌ها. داخل این دفتر‌ها اسامی افرادی نوشته شده که جنس نسیه برده‌اند. دفتر‌ها را ورق می‌زنم. با یک حساب سر انگشتی متوجه می‌شوم که بالای بیست میلیون تومان جنس نسیه داده شده است. نسیه‌هایی که بیشترش پرداخت نمی‌شود.
 کوچه نیروی هوایی
دو سه سال پیش بود که طرح تجمیع محدوده‌های شهید آقا مصطفی خمینی و عمار یاسر از یکدیگر بر سر زبان‌ها افتاد و خیلی زود اجرایی شد. حالا محدوده خیابان شهید آقا مصطفی خمینی، محله‌ای مجزاست و یک معبر اصلی دارد. خیابان بسیج 62 خیابانی طویل است که از ابتدا تا انتهای آن دیوار پایگاه هوایی ارتش قرار دارد و آن سوی دیگر هم خانه‌های مسکونی ردیف به ردیف کنار هم ساخته شده‌اند. ابتدای آن می‌خورد به بزرگراه بسیج و در نهایت هم به خیابان مومن منتهی می‌شود. جدا از خانه‌های مسکونی از ابتدا تا انتهای این خیابان را که طی کنی با فضاهای مختلف و متفاوتی روبه‌رو می‌شوی، دبستان، مسجد، نیروی هوایی ارتش و بازار حافظ.
300 روز در خط مقدم
محمدرضا غندوی، جانباز نیروی هوای در ١٩سالگی عازم جبهه می‌شود، ٥٣ ماه در دزفول خدمت می‌کند و درست ٣٠٠روز در خط مقدم جبهه مقابل دشمن می‌جنگد. او در سال ٦٣ در عملیات کربلای٥ بر اثر بمب شیمیایی دشمن جانباز و از آن روز مشکلات مختلف اعصاب و روان مهمان همیشگی روح و جسم او می‌شود. اما داستان زندگی او بدون حضور کبری ادبی مقدم کامل نمی‌شود. همسر همپا و همدل او که یک هفته پس از ازدواج، محمدرضا را راهی جبهه می‌کند. اما این دوری را طاقت نمی‌آورد و پس از به دنیا آمدن فرزندشان او هم راهی دزفول می‌شود تا از همسرش دور نباشد.