مهری رمضانی زنی جوان و خوشروست با سه فرزند که به جای تکرار تکرارها از سال 90 به دنبال کاری خاص رفتهاست. این انتخاب بارها او را تا پای مرگ برده و اگر لحظهای غفلت میکرده است، حتما وعده غذایی یکی از همین کروکودیلهایی میشده که میلیاردی برای آنها خرج کردهاست. میگوید: چون رشتهام جانورشناسی بود، به دنبال کاری نو بودم. اولین جرقه پرورش کروکودیل در سفر به چابهار به ذهنم زد. برای دیدن گاندوها رفته بودیم که نگهبان آنجا گفت در دنیا تنها 10 نفر کروکودیل پرورش میدهند که هشت نفر از آنها زن هستند.
شهرام خیاطان میگوید: خداوند حال کسی را تغییر نمیهد مگر اینکه خودش بخواهد و من این کار را کردم. روشهایی را یافتهام که درصدهای بیشتری از مغز را به کار بگیرد. شاید شنیده باشید که دانشمندان ثابت کردهاند انسان در حالت عادی از یک درصد ذهنش استفاده میکند. انیشتین در اوج تفکر از 9 درصد استفاده کرده است. چرا؟ مگر خداوند این قدرت را در انسان قرار نداده است؟ مگر ما اشرف مخلوقات نیستیم؟ به همین دلیل، من به فکر افتادم به دنبال روح خدایی بروم. نکته اصلی کار من این بود که بدون تعصب تحقیق کردم.
فاطمه رادمرد، مجری خوشخلقی است که با تسلط کارش را اجرا میکند. آنقدر ذوق و اشتیاق برای صحبتکردن دارد که خستگی را از تن شنونده بگیرد. اعتقاد دارد: اجرای رو در رو خیلی مؤثرتر است چون با زبان دست و اشاره میشود حرف زد اما در گویندگی خبر رادیو، فقط صداست که باید همه حس را منتقل کند. لازمه کارش این است که بتواند سریع با آدمها ارتباط بگیرد و این مردمدوستی حلاوتی در زندگیاش دارد که خستگیهای اجرا را میگیرد.
گاهی معلمها فقط همان شیوه سنتی را یاد دارند و با همان روش خشک قدیمی میخواهند درس شیرین شیمی را به بچهها آموزش دهند که قطعا نتیجه خوبی ندارد. در بسیاری از مباحث کلاس، بچهها خود شیمی را بلد هستند ولی در بخش ریاضی و حل مسائل اشکال دارند. من فکر میکنم ایراد در آموزش ریاضی دبستان و پایه است. احساس میکنم بچهها از ریاضی میترسند و ارتباط برقرار نمیکنند. روش تدریس در جذب بچهها به یک درس خیلی مؤثر است. با اینکه شیمی در ظاهر درس سختی به نظر میرسد اما شاگردان من با عشق و علاقه این درس را میخوانند.
جمع آوری خاطرات مردم مشهد از مکان های تأثیرگذار انقلاب اسلامی در این شهر ، همان چیزی است که ما در این مطلب به سراغش رفته ایم.
کوچه هاشمیه20 یکی از محوریترین معابر محله هاشمیه است. قرارگرفتن دو مجموعه بزرگ فرهنگی در ابعاد شهری یعنی حوزه هنری انقلاب اسلامی خراسان رضوی و مجتمع فرهنگی منتظریه در دو سوی کوچه آن را به محل رفت و آمد استادان و هنرمندان بسیاری تبدیل کرده است. در مناسبتهای مذهبی و فرهنگی و هنری، معمولا این کوچه مملو از خودروهایی میشود که در بولوار پرترافیک هاشمیه جای پارکی پیدا نکردهاند.
7 سال اول زندگی نه تنها همه توانشان را روی کارشان می گذارند بلکه توی محیط کارشان زندگی هم می کنند. نه از جهیزیه چیدن خبری بوده و نه از چشم و هم چشمی های مرسوم. مهمان که برایشان می آمد، او را روی پشت بام می بردند و چادر می زدند. بعدها که شرکت حیاط دار شد از فضای حیاط هم برای مهمانداری استفاده می کردند و به رؤیایشان که زندگی در سفر بود فکر می کردند.
پیچ و خم زندگی انسیه و مهدی به همین جاها ختم نمی شود. فقط یک قدم تا رسیدن به آرزویشان مانده بوده که سرطان مثل یک بمب روی سرشان آوار می سازد، ولی باز هم کارشان جنگیدن بوده است و تسلیم نشدن.