عطار

زندگی با طعم و بوی هل و دارچین
محبوبه اکبری ته و توی همه گیاه‌ها را درآورده و از هر چیزی عرق گیاهی گرفته است. حالا ۶۰، ۷۰مدل عرق گیاهی دارد و چند دستگاه عرق‌گیری که شب و روز کار می‌کنند و لحظه‌ای خاموش نمی‌مانند. هفت‌سال پیش همسرش دچار معده‌دردی عجیب می‌شود. به پزشک‌های مختلف مراجعه می‌کنند و دارو و درمان‌های متفاوت را امتحان می‌کنند اما هیچ‌کدام افاقه نمی‌کند. محبوبه خودش دست به کار می‌شود، یک دستگاه عرق‌گیر کوچک می‌خرد، با پرس‌وجو و مطالعه چند گیاه دارویی برای درد معده هم می‌خرد و عرق‌گیری می‌کند. در این میان از دوست عطار ش هم کمک می‌گیرد. بهبودی همسرش باعث می‌شود که انگیزه بیشتری برای ادامه این مسیر پیدا کند.
راز گیاهان دارویی در دکان عطاری خانم «رازنهان»
نسرین رازنهان می‌گوید: همیشه این حرف مادرم در ذهنم باقی مانده است که می‌گفت: «مادربزرگت با داروی گیاهی مُرده را زنده می‌کرد!» وقتی کوچک بودم، زمانی که همراه مادرم به صحرا می‌رفتیم، او همان‌طور که راه می‌رفت با پایش به گیاهان اشاره می‌کرد و خاصیتشان را می‌گفت. به طور مثال می‌گفت: «این گیاه بومادران است و برای فلان مریضی خوب است.» از همان زمان من خیلی به گیاه‌شناسی و عطار ی علاقه‌مند شدم.
کسب و کار خوشبو اما خطیر
یک عطار خوب باید درباره تداخل داروهای گیاهی و داروهای شیمیایی اطلاعات کافی داشته ‌باشد چرا که مصرف هم‌زمان برخی داروهای گیاهی با داروهای شیمیایی موجب خونریزی دستگاه گوارشی، تشنج و ایجاد مشکل برای بیماران قلبی، عروقی و دیابتی می‌شود. یک عطار خوب باید مزاج‌ها را بشناسد و نسخه‌پیچی گیاهان دارویی را با توجه با طبع سرد و گرم و معتدل افراد انجام دهد. همه این‌ها چم و خم کار است و فقط با دانش و تجربه کافی به‌دست می‌آید. این بخشی از گفته‌های مهناز سرسخت، قدیمی‌ترین عطار محله وکیل‌آباد، است.
محصولاتم را اول روی خودم امتحان می‌کنم
سمانه جعفری بانوی محله عبدالمطلب می‌گوید: حق‌الناس برایم خیلی اهمیت دارد، به طوری‌که هر محصولی را که تولید می‌کنم، ابتدا روی خودم امتحان می‌کنم و اگر راضی بودم و تأثیری داشت، بعد آن را در اختیار دیگران قرار می‌دهم؛ زیرا نمی‌خواهم حقی از مشتری بر گردنم باقی بماند. در بین مشتری‌هایم افرادی هستند که خودشان در داروخانه کار می‌کنند یا پرستار بیمارستان هستند. آن‌ها از محصولاتم استقبال می‌کنند و از این بابت خوشحالم. طی این چند سال حتی یک شاکی هم نداشته‌ام و همسایه‌ها و اقوام از من خرید می‌کنند.
حکیم‌باشی محله
عطار ی علی میرزایی،در شهرک شهیدرجایی، یکی از عطار ی‌های قدیمی این محله محسوب می‌شود. او از شش‌سالگی کار در این محیط را آغاز می‌کند، بعدها دوره‌های مختلف علمی را در این حوزه می‌گذراند و کاروبارش را راه می‌اندازد. او علاوه بر همه این‌ها، یکی از معتمدان و فعالان فرهنگی منطقه هم محسوب می‌شود. کسی که آرزوهای زیادی برای پیشرفت محله و اهالی آن دارد.
دیوار مُرده‌ها در صابون فروشی خیابان مصلی!
«مرگ حق است؛ یک روز هم سراغ ما می‌آید» شنیدن این جمله در مراسم ختم و سوگواری بین آدم‌های سیاهپوشی که هنوز در بهت از دست دادن عزیزشان هستند اصلا عجیب نیست، اما وقتی بین دیوارهای کاهگلی یک کارگاه کوچک صابون‌پزی در خیابان مصلی مشهد ایستاده باشید و بوی کتیرا و عطر یاس بیاید چطور؟ حتما تعجب می‌کنید اگر بگوییم گوینده این جمله مرد پنجاه و دو ساله‌ای است که با ظاهری مرتب پشت میز مغازه‌ای پر از صابون ایستاده؛ یک استاد صابون‌پز سنتی در عصر مدرنیته و تکنولوژی. علی اکبر برپا استاد صابون‌پزی که علاقه عجیبی به جمع‌کردن اعلامیه ترحیم درگذشتگان دارد؛ علاقه‌ای که مغازه‌اش را به یک کلکسیون بزرگ از آگهی ترحیم تبدیل کرده است.
عطاری، فقط با سرمایه پیش نمی‌رود
با اینکه در دهه‌های گذشته پیشرفت‌های علمی و داروهای صنعتی چشمگیر بوده است، اما باز هم عطار ی‌ها بین مردم جایگاه خود را دارند. محمد صباحی چهل‌ساله بیشتر عمرش را در عطار ی گذرانده است. او بعد از 4سال شاگردی، 22سالی می‌شود که در محله نوغان به شکل مستقل مغازه‌اش را دایر کرده و توانسته است شغل جد بزرگش را حفظ کند.